تبیان، دستیار زندگی

اخلاق دینی

آیا اخلاق مستقل از خدا است؟ اگر مستقل از خدا نباشد، آیا آن چیزی است كه خدا دوست می دارد یا آن چیزی است كه خدا می خواهد؟ اخلاق در اسلام چگونه تعریف شده است؟ لطفا در این زمینه منابعی را معرفی كنید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اخلاق دینی
از نظر اسلام اخلاق منهای دین و خدا نیست و روابط گسترده ای با دین دارد، به خلاف تفكرات سكولاری كه اخلاق منهای دین و بشری را معرفی می كنند و رابطه آن را با دین قطع نمایند. اگر بخواهیم رابطه اخلاق و دین را به درستی درك كنیم باید در یك مقایسه رابطه این دو را قطع كنیم و ببینیم چه اتفاقی می افتد همانگونه كه غربی ها این كار را كرده اند و عواقب آن را بررسی كنیم و سپس ببینیم این دو اگر با هم رابطه داشته باشند، چه اتفاقی می افتد.
رابطه دین و اخلاق از منظر اسلام:
1- یكى از موضوعات و مسائل مربوط به اخلاق و فلسفه اخلاق، تبیین و تحلیل جایگاه و ارتباط اخلاق با سایر معارف بشرى و الهى مانند دین، علم، حقوق و قراردادهاى اجتماعى است. در این قسمت از مقاله رابطه اخلاق و دین مورد بررسى قرار مى گیرد كه آیا رابطه اخلاق با دین چه نوع رابطه اى است؟ آیا اخلاق از دین و دین از اخلاق مستقل است؟ به این معنا كه میان اخلاق و دین هیچ نوع رابطه اى وجود ندارد، و دین مى تواند بدون اخلاق تكامل یابد، و همچنین اخلاق مى تواند با قطع نظر از دین در میان جوامع پایدار و ماندگار بماند و به رشد و تكامل برسد و سبب سعادت و نیك بختى جوامع بشود، یا اینكه میان دین و اخلاق رابطه اى وجود دارد به این معنا كه بدون دین نمى شود نظام اخلاقى استوار و كارامدى وجود داشته باشد؟
و همچنین آیا دین مى تواند بنیاد اخلاق باشد و موجب ضمانت اجراى احكام اخلاقى به حساب آید؟ و همچنین آیا در حوزه اخلاق مى توان ادله و براهینى را براى اثبات وجود خداوند جستجو كرد؟
قدر مسلم این است كه هیچ كس نمى تواند نقش دین را در حمایت و پشتیبانى از اخلاق بشر نادیده بگیرد، زیرا تجربه تاریخ بشرى نشان داده در جوامعى كه مردم آن از دین جدا بوده و یا از دین دور شده از نظر اخلاق یا سقوط كرده و یا عقب مانده است.
و همچنین نقش دین در تحكیم ضوابط اخلاقى و ایجاد پایه هاى محكم و پولادین براى حفظ و دوام و گسترش فضایل اخلاقى در میان جوامع دیندار كاملاً بارز و روشن است.
و افزون بر آن بسیارى از متفكران و دانشمندان علم اخلاق اذعان دارند كه دین بهترین پشتوانه براى اخلاق است و اخلاق در جهاتى مهم، به دین وابسته است. و این وابستگى به اندازه شدید و مستحكم است كه اگر چنانچه در آینده قرار بر زوال دین باشد، اخلاق نیز زوال خواهد یافت.
آنان اذعان دارند كه این وابستگى بیش از وابستگى روان شناختى است; و نمونه اى از ابراز چنین عقیده اى سخن داستایوفسكى است كه : «اگر خداوند موجود نباشد هر چیزى مجاز و مباح خواهد بود»; عقیده اى كه در این قرن، به نحوى برجسته توسط سارتر منعكس شده است. ولى شاید مهمترین اندیشمند فلسفى عصر جدید كه حامى این دیدگاه - هرچند نوعى خاص از آن - بوده، ایمانوئل كانت است; كسى كه معتقد است خداوند شرطى ضرورى براى عقل عملى (یعنى اخلاقى) است .
و همچنین وجود اخلاق و نیاز بشر به اخلاق، دلیلى بر نیازمندى به دین است.
جامعه بشرى لزوما نیازمند اخلاق است. از طرف دیگر اخلاق مورد نیاز جوامع بشرى باید بر مبناى محكم و اساسى استوار باشد. این نوع اخلاق تنها در سایه دین و معنویت دینى امكان پذیر است، پس بشر همواره به دین نیازمند است .
2- برای توضیح بیشتر مسئله رابطه بین «دین» و«اخلاق» را مورد بررسی قرار میدهیم:
گفتنی است؛ نخست باید «اخلاق» و «دین» را تعریف کرد و نسبت آن دو را مشخص کرد. البته بدیهی است بنابر مبانی و دیدگاه های مختلف تعریف اخلاق و دین متفاوت می باشد و نقش حداقلی و حداکثری پیدا می کند. اما در مکتب اسلام که بر اساس خدا محوری است و سعادت انسان در پرتو آن تعریف شده و تضمین گردیده است و با دیدگاه انسان محوری و اومانیستی تفاوت پیدا می کند.
جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
1. احکام و ارزش های اخلاقی، در رویکرد درست و مورد پذیرش آموزه های دینی، سازوکار دست یابی انسان به هدف اصیل آفرینش یعنی کمال حقیقی خود می باشد؛ ازاین رو، برخلاف رویکردهایی چون نسبت گرایان، نه ره اورد عوامل اجتماعی، روان شناختی، فرهنگی و مانند آن بلکه دارای پشتوانه ای از واقعیت و ریشه ای در حقیقت بوده و بر پایه ملاک های حقیقی و موجه انجام می گیرد .
2. پیداست با دارا بودن چنین جایگاهی از اخلاق، بر خلاف اندیشمندانی چون کانت و دیگران که آن را از دین جدا می دانند در رویکرد اسلامی، این دو کاملا به هم پیوسته و درهم تنیده اند، زیرا آن حرکت اخلاقی که از نیت نزدیکی به خدا آغاز و به جایگاه صدق نزد خداوند می انجامد؛ وانگهی، همین خدای آغاز و فرجام تکاپوی اخلاقی انسان، از رگ گردن به او نزدیکتر بوده ،در همه جا با او می باشد وبه هر آنچه انجام می دهد، بیناست آنگاه چگونه می توان از جدایی اخلاق و دین سخن به میان آورد.
به دیگر سخن، نظام اخلاقی اسلام بر پایه آراستگی به اخلاق الهی استوار می باشد؛ از این رو، هرگونه ناسازگاری میان آن دو بی معناست، زیرا هر دو از یک چشمه جاری هستند که «هو المبدئ» و به سوی یک تعالی در حرکتند که «هو المعید» . خلاصه آن که، خیر حقیقی فرد و جامعه، آن می باشد که اراده خداوند به آن تعلق گرفته است. نیز، تنها انگیزه نزدیکی به خداوند می باشد که به رفتار انسان، رنگ خدایی می زند؛ وانگهی، بهترین رنگ، رنگ خدایی است.
3- پایه بنای ارزش های اخلاقی، بر غایات و اهداف رفتارها استوار می باشد؛ یعنی چون ما اهداف مقدسی داریم که ذاتا برای ما خواستنی است، از این رو باید کارهایی را انجام دهیم که ما را به آن اهداف مقدس و کمال مطلوب برساند. از سوی دیگر در دین، خدا را شناخته و به عنوان هدف تکاملی انسان معرفی می شود.
ج - دین، ارزش های اخلاقی را تعیین می کند؛ زیرا هنگامی که می خواهیم به بایستگی انجام کاری یا به دست آوردن غیر مستقیم ملکات در اثر انجام آنها پی ببریم، این پرسش روی می نماید که، فرآیند شناخت کار خوب و بد کدام است؟ این جاست که، دین پا درمیانی کرده و رفتارهای ارزشی را مرزبندی می کند.
3- درپاسخ به پرسش در مورد چیستی اخلاق در اسلام باید گفت : در علم اخلاق اسلامی ‌ چند بحث کلی وجود دارد که به حق می توان این مباحث را مؤلفه های مهم اخلاق نامید.
یکی از این مباحث و نقاط برجسته در اخلاق اسلامی،‌ بحث کمال و سعادت است. از آن جا که سعادت انسان با جهان بینی او در ارتباط است،‌ در اخلاق اسلامی دومسئله مبدأ‌ و معاد در سعادت بسیار مهم می نمایاند. به عبارتی در این مکتب نمی توان سعادتی منهای این دو امر در نظر گرفت.
بنابراین نظام اخلاقی اسلام از نظر اعتقادی بر این دو اصل بنا می شود. 1- رابطه انسان با مبدأ ( هستی انسان کاملاً وابسته به خداوند بوده و خداوند به تمام معنای کلمه «‌رب» انسان است.2- رابطه انسان با معاد ( زندگی انسان منحصر به دنیا نیست بلکه زندگی واقعی او آن چنان گسترده است که زندگی دنیا در برابر آن قطره ای به حساب نمی آید).(1)
اسلام و سایر مکاتب مفهوم سعادت را یک مفهوم مقایسه ای می دانند و به معنای دوام لذت و یا دوام نسبی لذت است و حتی مکاتب مادی نیز در زمینه سعادت دنیوی همین تفسیر را دارند. با این تفاوت که مکتب اسلام بر اساس ایمان به جهان پس از مرگ،‌ از وجود لذایذ و آلام دیگری نیز خبر می دهد و در مرحله نخست،‌ لذت دائمی و جاودانی آخرت را معرفی می کند.(2)
کوتاه سخن این که دین اسلام کمال و سعادت و رستگاری را در قرب الهی می داند. قرب الهی دارای مراتب بوده و لذتی که از قرب الهی حاصل می شود هم پایدار و هم بسیار غنی و با کیفیت است.
2- مؤلفه مهم بعدی در اخلاق اسلامی استناد به وحی در تفسیر واژه های « خوب، بد، باید و نباید»‌ است. در یک دید کلی «‌ هر چه ما را به سعادت برساند خوب است» و همه مکاتب در این قضیه اتفاق دارند. اما آن چه مهم است این است که مصادیق این خوبی چیست؟ جواب اجمالی این است که با توجه به پیچیدگی و ابعاد گوناگون انسان، تشخیص راه وصول به سعادت،‌ فقط با تکیه بر دانش بشری ممکن نیست و برای رسیدن به مصادیق حقیقی رسیدن به سعادت باید دست به دامن دانش فرابشری و وحی نیز شد. اصولاً‌ تمام احکام ارزشی (خوب و بد) و احکام الزامی (باید و نباید) در راستای همین اعتقاد یعنی استناد به وحی تعریف میشود.
3- یکی دیگر از مؤلفه های مهم اخلاق اسلامی بحث«‌ نیت و انگیزه»‌ است. مکاتب اخلاقی دیگر توجه خود را به فعل اخلاقی معطوف داشته و از نیت و انگیزه عمل غافل شده اند. تنها مکتب اخلاقی کانت به بحث نیت پرداخته است البته «نیتی که کانت ملاک ارزش قرار می دهد نیت اطاعت حکم عقل و احترام به قانون است و این چیزی متفاوت با نظر اسلام خواهد بود»(3). اسلام علاوه بر حسن فعلی بر حسن فاعلی نیز تکیه دارد. توضیح آن که یک عمل می تواند به انگیزه های متفاوت انجام گیرد مانند ارضاء عواطف انسانی، تأمین نیازهای مادی خود یا دیگران،‌ شهرت طلبی و...و سرانجام ممکن است انگیزه الهی کسی را وادار به انجام کاری کند و به خاطر خشنودی خداوند این کار را انجام دهد. در این صورت است که بنا بر دستور اسلام عملی ارزش می یابد.
4- مولفه دیگر فراگیری و جامعیت اخلاق اسلامی است. بنابراین - فراتر از مبانی و مبادی- از اخلاق به سراغ حوزه های ارتباط انسان می رویم. از نظر عقلی این ارتباطات در چند حوزه می تواند باشد. 1- ارتباط با خداوند( اخلاق بندگی) 2- ارتباط با خود(اخلاق فردی) 3- ارتباط با انسان های دیگر(اخلاق اجتماعی) 4-ارتباط با طبیعت( اخلاق محیط زیست)
مؤلفه ها و فضایل مربوط به هر حوزه با هم تفاوت دارند البته همه بخش های اخلاق باید در نهایت به یک هدف ختم شوند و آن هدف،‌ قرب الهی است. حوزه های فردی، اجتماعی،و محیط زیست، اگر در راستای کمال نگریسته شده و قرب آور باشد، به تزکیه که همانا وسیله ای برای رسیدن به قرب الهی است منتهی می شود. تزکیه آن قدر در اخلاق اسلامی مهم است که تنها در یک جای قرآن کریم– سوره شمس- یازده سوگند پیاپی آمده و در ادامه قسم ها در این سوره مبارکه،‌ خداوند سبحان در صدد بیان اهمیت تربیت نفس و خود سازی اخلاقی برآمده است.
علم اخلاق در صدد آراستن انسان به فضایل و پیراستن وی از رذایل است تا حدی که صفات پسندیده در انسان به صورت ملکه در آید. در اخلاق بندگی فضایلی مانند توکل، توبه،‌ تفویض، اعتماد به خدا و ... مطرح است. در اخلاق فردی صفاتی مانند صبر،‌ شجاعت، ثبات، صفای ذهن،‌ تحفظ و ...موجود می باشد. از فضایل اخلاق اجتماعی می توان کرم،‌ ایثار،‌ مواساة، برادری،‌ حسن معاشرت،‌ عدالت و ... را نام برد. در اخلاق محیط زیست صفات احترام به طبیعت،‌ نگاه داری آن،‌ برخورد پسندیده با حیوانات و ... به چشم می خورد. وظیفه علم اخلاق آراسته شدن به این فضایل پسندیده و دور شدن از رذایلی است که در مقابل این فضایل قرار دارد.
5- نکته دیگر در آشنایی با اخلاق اسلامی و مؤلفه های آن،‌ آشنا شدن با مکاتب اخلاقی متفاوت و رویکردهای مختلف به اخلاق است. در این میان می توان مکاتب اخلاق فلسفی،‌ اخلاق عرفانی،‌ اخلاق نقلی و اخلاق تلفیقی را نام برد. برای آشنایی با این مکاتب و کتاب های اخلاقی مختلف می توانید به کتابشناخت اخلاق اسلامی،‌ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی مراجعه کنید.
اگر بتوانید با مشورت یكی از اساتید، در زمینه معارف دینی، به یك سیر مطالعاتی دست پیدا كنید و به ترتیب و نظم از مجموعه آثار شهید مطهری استفاده ببرید پسندیده و زیباست. زیرا كتب آن شهید بدون استثناء مفید و ارزشمند است و در گسترش و تعمیق معارف دینی تان كمك خواهد كرد. علاوه بر آن از «سلسله دروس اندیشه های بنیادین اسلامی» كه توسط مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی انتشار یافته است و از غنای خوبی برخوردار است می توانید بهره مند شوید
کتاب فلسفه اخلاق شهید مطهری را نیز حتما مطالعه نمایید. در ضمن کتاب اخلاق اسلامی دانشگاه ها نیز برای آشنایی با اخلاق اسلامی بسیار مفید است.
تا این جا پاسخ ما بر اساس این بود که منظور شما از اخلاق اسلامی،‌ علم اخلاق باشد اما اگر منظور شما از اخلاق اسلامی،‌ صفات پسندیده یک مؤمن است. باید گفت که مؤلفه های مهم این اخلاق، بهبود رابطه با خدا،‌ دیگران و خویشتن است. فضایل برتری که در این میان می توان نام برد تقوا و پرهیزکاری(‌ اخلاق بندگی)،‌‌ اخوت وبرادری(‌ اخلاق اجتماعی)‌ و کرامت انسانی (‌ اخلاق فردی)‌ است. البته این فضایل منحصر به حوزه هایی که ذکر شد نمی گردند اما این تقسیم بندی بر اساس ارتباط بیشتر این فضایل با این حوزه ها است.
4- برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1-. محمد محمدرضایی، تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت
2-. منوچهر صانعی دره بیدی، کانت، درس های فلسفه اخلاق
3- فصلنامه کلام اسلامی، شماره 33، سبحانی، جعفر

منبع:پرسمان

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .