مقابله مردم مشهد با گروهکهای ضدانقلاب
خراسان، از استانهایی بود که منافقین به آن خیلی امیدوار بودند اما تقریباً از اولین استانهایی بود که قدرت منافقین در آنجا کاهش و افول پیدا کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/10/30 ساعت 12:05
قبل از آنکه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به طور علنی ضدیت خود را با نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران نشان دهد، تلاش میکرد در استانهای مختلف به عضوگیری بپردازد و به زعم خود مردم را با خود همراه کند اما مردم نه تنها به این سازمان گرایش پیدا نکردند، بلکه به مقابله با سازمان منافقین هم پرداختند. یک نمونه از تقابل مردم با سازمان منافقین در مشهد رخ داد که طی آن مردم ساختمان متعلق به دادگستری را از اشغال و تسلط منافقین خارج کردند.
حسن غفوریفرد که از آذرماه 1358 تا مرداد 1360 استاندار خراسان بود و بعد از حادثه هفتم تیر و شهادت دو نفر از نمایندگان مشهد در مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده مردم مشهد در مجلس فعالیت میکرد، در کتاب خاطرات خود که توسط "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" منتشر شده است درباره فعالیت منافقین در مشهد و مقابله مردم با آنها میگوید: منافقین در مشهد ساختمانی را در یکی از خیابانهای اطراف دانشگاه مشهد در اختیار داشتند. این ساختمان، مرکز توطئههای آنان بود و مقادیر زیادی اسلحه در آنجا ذخیره کرده بودند.
یک روز مردم، برای تسخیر این ساختمان به این خیابان ریختند. احتمال درگیریهای سخت و کشتار وسیع وجود داشت چرا که منافقین تا بن دندان مسلح بودند. از یک طرف هم، تعداد زیادی از بچههای حزباللهی مصمم بودند این ساختمان را تعطیل کنند.
درگیریها تقریباً از بعد از ظهر شروع شده بود. شبهنگام بود که من و چند نفر دیگر به این ساختمان رفتیم تا شاید بتوانیم این مسئله را به نحو مسالمتآمیز و بدون خونریزی حل کنیم. آن موقع هنوز رسماً اعلام نشده بود منافقین یک گروه غیرقانونی و محارب هستند و هنوز کاملاً غیرقانونی شناخته نشده بودند و میتوانستند فعالیت کنند.
به آنها گفتیم: این ساختمان متعلق به دادگستری است و شما باید آن را تخلیه کنید. اگر میخواهید به کارتان ادامه بدهید، ساختمان دیگری را اجاره کنید یا بخرید. در جواب گفتند: اگر دادگستری به ما بگوید که این ساختمان را میخواهد، ما تحویل میدهیم.
شبانه به دادگستری رفتم و رئیس دادگستری را به دفتر آنها آوردم. رئیس دادگستری گفت: بله این ساختمان دادگستری است و دادگاه، این ساختمان را مصادره و به بنیاد مستضعفان واگذار کرده است. بنابراین شما باید تخلیه کنید و ساختمان را در اختیار این ستاد قرار دهید.
منافقین که تا آن وقت میگفتند اگر رئیس دادگستری به ما بگوید که باید تخلیه کنیم، این کار را میکنیم، بعد گفتند: چون دادگستری، ساختمان را به بنیاد مستضعفان واگذار کرده، پس دادگستری دیگر کارهای نیست. اگر بنیاد بگوید، ما تخلیه میکنیم.
تقریباً ساعت 12 شب بود که من رئیس بنیاد را به محل آوردم. او گفت: ساختمان متعلق به بنیاد است و شما باید آن را تخلیه کنید. منافقین گفتند: شما باید کتباً ابلاغ کنید تا ما تخلیه کنیم. گفتیم: مگر شما وقتی این ساختمان را گرفتید، ابلاغ کتبی داشتید که حالا دستور کتبی میخواهید؟! گفتند: نه، به هرحال شما باید کتباً ابلاغ کنید.
رئیس بنیاد نامهای نوشت و کتباً ابلاغ کرد که این ساختمان مربوط به بنیاد است و شما باید آن را تحویل بدهید. آنها که هدفشان کش دادن قضیه و ایجاد درگیری بود، گفتند: این نامه سربرگ بنیاد ندارد و نامه باید روی سربرگ بنیاد و به صورت رسمی نوشته شود! تقریباً ساعت یک بامداد بود که در ساختمان را باز کردیم و سربرگ نامه را آوردیم و روی آن نوشتیم و به آنها ابلاغ کردیم.
ظاهراً، دیگر نمیتوانستند بهانهای بتراشند. به همین خاطر گفتند، خیلی خوب، فردا تخلیه میکنیم. شبانه، تقریباً چند کامیون اسلحه از آنجا بیرون بردند و تمام اسلحهها را همان شب تخلیه کردند. ولی صبح، باز افراد آنها ساختمان را تخلیه نکردند. مسعود رجوی و ابریشمچی از تهران با من تماس گرفتند. بالاخره بر سر نوع اتوبوسی که میخواست آنها را تخلیه کند، آنقدر معطل کردند، تا درگیری رخ داد و یک نفر هم کشته شد. مردم به داخل ساختمان ریختند و در حقیقت، ساختمان را تحویل گرفتند.
از آن به بعد، فعالیت منافقین در استان، تا حدود زیادی، محدود شد. خراسان، از استانهایی بود که منافقین به آن خیلی امیدوار بودند اما تقریباً از اولین استانهایی بود که قدرت منافقین در آنجا کاهش و افول پیدا کرد.
تمام کارهایی که در خراسان علیه گروههای ضدانقلاب، بنیصدر یا منافقین و یا روحانیتی که با انقلاب موافق نبود، صورت میگرفت، با کمکهای مردم بود. ما نه از ارتش و سپاه استفاده کردیم و نه از کمیته و شهربانی، بلکه یک تشکیلات مردمی خیلی قوی ایجاد کرده بودیم که این کارها را انجام میداد.
سالها قبل از اینکه شورای شهر و روستا تشکیل شود، شوراهای محلی در شهر مشهد تشکیل شده بود. ما شوراهای محلی خیلی قوی داشتیم و تقریباً تمام کارها، توسط مردم انجام میشد. در این مدت با اینکه ما کنار مرز بودیم و گرفتاری گروهکها و منافقین را هم داشتیم، تقریباً هیچ مشکل اساسی برایمان پیش نیامد و مشکلات خراسان با کمک مردم با کفایت خراسان و با اعتمادی که به من خدمتگزار داشتند، حل شد.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
حسن غفوریفرد که از آذرماه 1358 تا مرداد 1360 استاندار خراسان بود و بعد از حادثه هفتم تیر و شهادت دو نفر از نمایندگان مشهد در مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده مردم مشهد در مجلس فعالیت میکرد، در کتاب خاطرات خود که توسط "مرکز اسناد انقلاب اسلامی" منتشر شده است درباره فعالیت منافقین در مشهد و مقابله مردم با آنها میگوید: منافقین در مشهد ساختمانی را در یکی از خیابانهای اطراف دانشگاه مشهد در اختیار داشتند. این ساختمان، مرکز توطئههای آنان بود و مقادیر زیادی اسلحه در آنجا ذخیره کرده بودند.
کارهایی که در خراسان علیه گروههای ضدانقلاب، بنیصدر یا منافقین و یا روحانیتی که با انقلاب موافق نبود، صورت میگرفت، با کمکهای مردم بود. ما نه از ارتش و سپاه استفاده کردیم و نه از کمیته و شهربانی، بلکه یک تشکیلات مردمی خیلی قوی ایجاد کرده بودیم که این کارها را انجام میداد.
یک روز مردم، برای تسخیر این ساختمان به این خیابان ریختند. احتمال درگیریهای سخت و کشتار وسیع وجود داشت چرا که منافقین تا بن دندان مسلح بودند. از یک طرف هم، تعداد زیادی از بچههای حزباللهی مصمم بودند این ساختمان را تعطیل کنند.
درگیریها تقریباً از بعد از ظهر شروع شده بود. شبهنگام بود که من و چند نفر دیگر به این ساختمان رفتیم تا شاید بتوانیم این مسئله را به نحو مسالمتآمیز و بدون خونریزی حل کنیم. آن موقع هنوز رسماً اعلام نشده بود منافقین یک گروه غیرقانونی و محارب هستند و هنوز کاملاً غیرقانونی شناخته نشده بودند و میتوانستند فعالیت کنند.
به آنها گفتیم: این ساختمان متعلق به دادگستری است و شما باید آن را تخلیه کنید. اگر میخواهید به کارتان ادامه بدهید، ساختمان دیگری را اجاره کنید یا بخرید. در جواب گفتند: اگر دادگستری به ما بگوید که این ساختمان را میخواهد، ما تحویل میدهیم.
شبانه به دادگستری رفتم و رئیس دادگستری را به دفتر آنها آوردم. رئیس دادگستری گفت: بله این ساختمان دادگستری است و دادگاه، این ساختمان را مصادره و به بنیاد مستضعفان واگذار کرده است. بنابراین شما باید تخلیه کنید و ساختمان را در اختیار این ستاد قرار دهید.
منافقین که تا آن وقت میگفتند اگر رئیس دادگستری به ما بگوید که باید تخلیه کنیم، این کار را میکنیم، بعد گفتند: چون دادگستری، ساختمان را به بنیاد مستضعفان واگذار کرده، پس دادگستری دیگر کارهای نیست. اگر بنیاد بگوید، ما تخلیه میکنیم.
تقریباً ساعت 12 شب بود که من رئیس بنیاد را به محل آوردم. او گفت: ساختمان متعلق به بنیاد است و شما باید آن را تخلیه کنید. منافقین گفتند: شما باید کتباً ابلاغ کنید تا ما تخلیه کنیم. گفتیم: مگر شما وقتی این ساختمان را گرفتید، ابلاغ کتبی داشتید که حالا دستور کتبی میخواهید؟! گفتند: نه، به هرحال شما باید کتباً ابلاغ کنید.
رئیس بنیاد نامهای نوشت و کتباً ابلاغ کرد که این ساختمان مربوط به بنیاد است و شما باید آن را تحویل بدهید. آنها که هدفشان کش دادن قضیه و ایجاد درگیری بود، گفتند: این نامه سربرگ بنیاد ندارد و نامه باید روی سربرگ بنیاد و به صورت رسمی نوشته شود! تقریباً ساعت یک بامداد بود که در ساختمان را باز کردیم و سربرگ نامه را آوردیم و روی آن نوشتیم و به آنها ابلاغ کردیم.
ظاهراً، دیگر نمیتوانستند بهانهای بتراشند. به همین خاطر گفتند، خیلی خوب، فردا تخلیه میکنیم. شبانه، تقریباً چند کامیون اسلحه از آنجا بیرون بردند و تمام اسلحهها را همان شب تخلیه کردند. ولی صبح، باز افراد آنها ساختمان را تخلیه نکردند. مسعود رجوی و ابریشمچی از تهران با من تماس گرفتند. بالاخره بر سر نوع اتوبوسی که میخواست آنها را تخلیه کند، آنقدر معطل کردند، تا درگیری رخ داد و یک نفر هم کشته شد. مردم به داخل ساختمان ریختند و در حقیقت، ساختمان را تحویل گرفتند.
از آن به بعد، فعالیت منافقین در استان، تا حدود زیادی، محدود شد. خراسان، از استانهایی بود که منافقین به آن خیلی امیدوار بودند اما تقریباً از اولین استانهایی بود که قدرت منافقین در آنجا کاهش و افول پیدا کرد.
تمام کارهایی که در خراسان علیه گروههای ضدانقلاب، بنیصدر یا منافقین و یا روحانیتی که با انقلاب موافق نبود، صورت میگرفت، با کمکهای مردم بود. ما نه از ارتش و سپاه استفاده کردیم و نه از کمیته و شهربانی، بلکه یک تشکیلات مردمی خیلی قوی ایجاد کرده بودیم که این کارها را انجام میداد.
سالها قبل از اینکه شورای شهر و روستا تشکیل شود، شوراهای محلی در شهر مشهد تشکیل شده بود. ما شوراهای محلی خیلی قوی داشتیم و تقریباً تمام کارها، توسط مردم انجام میشد. در این مدت با اینکه ما کنار مرز بودیم و گرفتاری گروهکها و منافقین را هم داشتیم، تقریباً هیچ مشکل اساسی برایمان پیش نیامد و مشکلات خراسان با کمک مردم با کفایت خراسان و با اعتمادی که به من خدمتگزار داشتند، حل شد.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی