تبیان، دستیار زندگی

درباره ماه یک ... بنویسید

وقتی بچه بودم فکر می کردم ماه یک کیک نقره ای خیلی بزرگ است که با رنگ نقره ای تزئین کرده اند و رویش اکلیل پاشیده اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
درباره ماه یک ... بنویسید
چه تصور بچه گانه ای! آخر مگه اکلیل خوردنیه که روی کیک به این بزرگی و قشنگ بپاشند؟

پس این فکرم غلط بود. برای همین پرده را کنار زدم کنار و رو تختم دراز کشیدم و دوباره  به ماه نگاه کردم...

این دفعه فکر کردم که شاید ماه یک بابای خوب و مهربون و سخت گیره  که به خاطر کهولت سن صورتش چروک شده...

 اما باز هم نه، تا اون جایی که من می دونم بابا ها دست و پا دارند ولی ماه، ...؟

شاید ماه......

سریع ازجایم بلند شدم و با چشمانی کنجکاو بهش نگاه کردم و گفتم: ماه چیست؟ با چشمانی نیمه باز و خواب آلود بهم نگاه کرد و گفت: برو بچه.

آن شب نتوانستم به جواب سوالم برسم به خاطر همین تصمیم گرفتم از خانم معلم بپرسم.

فردا صبح اولین نفر در کلاس حاضر شدم. وقتی خانوم معلم با چهره ای خندان وارد شد، سریع پرسیدم: ماه چیست؟

خانوم مهربان که معلوم بود از سوال ناگهانی من شوکه شده بود گفت: عزیزم، می خوای بذاری برسم بعد سوال هات رو بپرسی؟

گفتم: اخه، خیلی مهمه.

ولی نه. این جواب سوال من نبود. ماه دوست قدیمی و مهربان من نمی توانست یک کره بی احساس از جنس آنت و سیلیکات باشد و این جواب معلم بود.

فکرم به خیلی چیزها رسید:

مثلا یک سینی بزرگ براق برای چایی مهمانان، یک سیب بزرگ، یا یک بشقاب پرنده ی فضایی و حتی به این هم فکر کردم که یک ماه می تواند یک سیاره باشد مثل زمین که در آن همزادهای ما زندگی می کنند با یک نسخه دقیقا شکل خودمان.

تعجب نکنید بحثش مفصل است. بگذریم ولی ماه هیچ کدام از این ها نبود.


به نظر من ماه، یک چراغ و روشنایی زیبا بود از نور خدا برای شب های تیره و تار. ماه احساس داشت و مهربان بود.

ماه هر شب خورشید را به خاطرمی آورد. آری به نظر من ماه عاشق خورشید است که روزها به او نگاه می کند و شب ها تصویرش رابه زمین می تاباند.

ستاره ها هم گل هایی بودن که نظاره گر این ضیافت الهی و سرشار از محبت و عشق ماه و خورشید بودند...

koodak@tebyan.com

کانال کودک و نوجوان تبیان

تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: فصلنامه سازمان تبلیغات اسلامی (بشری)
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.