تبیان، دستیار زندگی

خودشناسی و خداشناسی

راه رسیدن به معرفت النفس و معرفت الله چیست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خودشناسی و خداشناسی
 این پرسش ناظر به روایت مشهورى از حضرت على‏(علیه‏السلام) است كه فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»1؛ «هر كه خود را شناخت، خداى خویش را شناخته است».
منظور از معرفت نفس، شناخت شخصیت و انسانیت انسان است؛ یعنى، آدمى باید «نفس»، یا «روح» و یا «حقیقت» خود را بشناسد تا بداند كه چه بوده و چه شده و چه مى‏تواند باشد؟2
خداوند متعال با لحنى تأمل‏برانگیز به این معرفت تأكید فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»3؛ «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! به خود و حقیقت خویش توجه كنید و خود و حقیقت خویش را بیابید. اگر شما به صراط مستقیم هدایت یافتید، انحراف دیگران به شما ضرر نمى‏رساند و برگشت همه شما به سوى اللَّه است و در آن روز خداوند متعال شما را از اعمال و راه و روشتان آگاه خواهد كرد».
با توجه به اینكه آخر آیه، از برگشتِ همه به سوى حضرت حق و نایل گشتن همه به نتایج حركات و اعمالشان در روز لقاى پروردگار خبر مى‏دهد، توصیه به معرفت نفس و شناخت حقیقت خود، معناى ژرف‏ترى مى‏یابد. با این دیدگاه معناى روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» این خواهد شد: هر كس خود را آن چنان كه هست و مظهر و جلوه‏گاه وجه حق است، بشناسد؛ پروردگار خود را خواهد شناخت و ناظر وجه او خواهد بود.
درباره چگونگى دست‏یابى به معرفت نفس، تذكر چند نكته بایسته است:
یكم. تهذیب نفس و حصول كمال آن، متوقف بر معرفت نفس و شناخت عوامل انحطاط و سعادت است.
دوم. شناخت نفس در حقیقت شناخت «راه» و «راهرو» است؛ چرا كه نفس انسانى، به سوى خدا سلوك مى‏كند (رهرو) و راهى را كه آدمى باید در رسیدن به خدا طى كند، همان مراتب نفس خویش است كه با گذر از هر مرتبه از آن، به مرتبه بالاتر صعود مى‏كند (راه). مهم‏تر آنكه بر طبق آیه شریفه، غایت این راه خداوند متعال است. پس آدمى باید همیشه در یاد خدا باشد؛ چرا كه اگر آدمى غایت راه را فراموش كند؛ خود راه را نیز فراموش مى‏كند. پس فراموشى خدا، فراموشى نفس را به دنبال خواهد داشت.
سوم. معرفت مورد تأكید منابع اصیل اسلامى، شناختى است كه وسیله‏اى براى معرفت خداوند قرار مى‏گیرد؛ نه شناختى كه براى امور دیگر مقصود باشد.
چهارم. براساس منابع قرآنى و روایى، این شناخت باید به عنوان یك اصل عملى؛ یعنى، حركت به سوى كمال باشد؛ وگرنه صرف شناخت نفس از جهت علمى و نظرى، تنها آشنایى با مفاهیم است.4
در حقیقت، امرى كه انسان را به شهود وجه حق مى‏رساند، شناخت حقیقت خود و حركت به سوى مقام اصلى خویش و كمال است و این امر، جز با عمل و تحصیل تقوا میسر نخواهد بود.5
عطار خیلى زیبا در چند بیت، شرایط تحصیل تقوا را بیان كرده است:
چون فرود آیى به وادىّ طلب‏
پیشت آید هر زمانى صد تعب‏
صد بلا در هر نفس اینجا بود
طوطىِ گردون مگس اینجا بود
جدّ و جهد اینجات باید سال‏ها
زان‏كه اینجا قلب گردد حال‏ها
مِلك اینجا بایدت انداختن‏
مُلك اینجا بایدت در باختن‏
در میان خونْت باید آمدن‏
وزهمه بیرونْت باید آمدن‏
چون نماند هیچ معلومت به دست‏
دل بباید پاك كرد از هر چه هست‏
چون دل تو پاك گردد از صفات‏
تافتن گیرد ز حضرت نورِ ذات‏
چون شود آن نور بر د ل آشكار
در دل تو یك طلب گردد هزار6
افزون بر آنچه گفته شد، معرفت نفس از دو سو مى‏تواند به معرفت ربّ بینجامد:
نخست آنكه بدانیم حقیقت وجودى انسان، عین ربط، وابستگى و نیازمندى محض به خداى متعال است و از خود هیچ استقلالى ندارد. از این رو تمام وجود ما و متعلقات آن از خدا و متعلق به او است: «اِنَّا لِلَّهِ».7 او حقیقت پایدارى است كه هستى‏بخش مطلق و عطاكننده همه كمالات به موجودات از جمله انسان‏ها است: «هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ»8؛ بدون آنكه نیازى به كسى یا چیزى داشته باشد: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ».9
اینها حقایقى است كه با دریافت حضورى و شهودى، و رفع موانع معرفت - از قبیل غفلت ناشى از سرمستى و غوطه‏ور شدن در شهوات و دنیاطلبى و دنیادوستى - قابل وصول است.10
دوم آنكه با شناخت توانمندى‏هاى ظاهرى و باطنى آدمى و اعتراف به ناشناخته ماندن تمام اسرار وجودی انسان و سرگشتگى در درك حقیقت روح، از یك سو مى‏توان به جلوه‏اى از شناخت خداوند دست‏ یافت؛ و از سوی دیگر به كوتاهی خود نسبت به درك مقام ذات غیبیه خداوند متعال، اعتراف كرد.
1 عبدالواحد بن محمد، آمدى تمیمى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ص 232.
2 براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر . ك : حسن، حسن‏زاده آملى، دروس معرفت نفس؛ محمد، شجاعى، مقالات، ج 1.
3 مائده (5)، آیه 105.
4 سیدمحمدحسین، طباطبایى، المیزان، ج 6، ص 163 - 169.
5 براى آگاهى بیشتر نگا: محمد، شجاعى، مقالات، ج 2 و 3.
6 عطار، نیشابورى، منطق الطیر، صص 180 - 181.
7 بقره (2)، آیه 156.
8 بقره (2)، آیه 255؛ آل‏عمران (3)، آیه 2؛ طه (20)، آیه 111.
9 فاطر (35)، آیه 15.
10 اعراف (7)، آیه 179.

منبع : پرسمان/ معارف
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .