تبیان، دستیار زندگی

آشنایی با اصطلاح اصولی تبدیل امتثال

تبدیل امتثال یکی از اصطلاحات اصولی است که در فقه در موارد متعددی بکار رفته است.تبدیل امتثال به تکرار امتثال یک تکلیف اطلاق می‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اصول
تبدیل امتثال
تبدیل امتثال یکی از اصطلاحات اصولی است که در فقه در موارد متعددی بکار رفته است.
تبدیل امتثال به تکرار امتثال یک تکلیف اطلاق می‌شود.

تعریف تبدیل امتثال
امتثال دوم به عنوان بدل از امتثال اوّل را تبدیل امتثال گویند.
تبدیل امتثال عبارت است از اینکه مکلّف پس از امتثال امر شارع مقدس، آن را نادیده گرفته و کأن لم یکن تلقى نماید و به جاى آن امتثالى دیگر بکند. به عنوان مثال، شخصى که نماز ظهر را فرادا خوانده است به قصد تبدیل امتثال، آن را به جماعت بگزارد.
تبدیل امتثال، آن است که عبد، امتثال خود را تبدیل کرده و به جای امتثال اول، امتثال دیگری انجام دهد.

بیان نمونه
برای مثال، اگر مولا به عبد خود دستور دهد برایش آب بیاورد تا وضو بگیرد و عبد هم امتثال نموده آب را در اختیار مولا قرار دهد، تا زمانی که غرض نهایی مولا (وضو) حاصل نشده است، این بحث مطرح می‌شود که آیا عبد می‌تواند آن ظرف آب را بردارد و به جای آن ظرف آب دیگری قرار دهد.

بررسی جواز تبدیل امتثال
درباره جواز یا عدم جواز تبدیل امتثال، چند صورت ذکر شده است:
ا) در موردی که امتثال عبد، علت تامه برای حصول غرض آمر نبوده و پس از آن، غرض آمر هم چنان باقی باشد، عبد می‌تواند امتثال اولش را به امتثال دوم تبدیل کند، ولی نه به این صورت که امتثال دوم را به امتثال اول، ضمیمه کند و مجموع را یک امتثال به حساب آورد، مثل این که مولا ظرف آبی از عبد بخواهد و عبد آب را حاضر نماید ولی قبل از آن مولا از آن آب استفاده کند، عبد ظرف آب اول را برداشته و آب دیگری به جای آن بیاورد.

ب) در موردی که امتثال عبد، علت تامه برای حصول غرض آمر باشد، دیگر دلیلی برای تبدیل و امتثال دوم باقی نمی‌ماند، مثل این که مولا به بنده اش امر کند برای رفع عطش وی، در دهانش آب بریزد و عبد هم همین عمل را انجام دهد و عطش مولا برطرف شود؛ در این جا به طور قطع پس از این عمل، مجالی برای تکرار و تبدیل آن نیست و چه بسا تکرار، مبغوض هم باشد.

ج) در موردی که بنده نداند امتثالش علت تامه برای حصول غرض مولا است تا تکرار و تبدیل جایز نباشد و یا علت تامه نیست تا تکرار و امتثال جایز باشد، حق این است که می‌تواند تبدیل کند. شاهد این سخن، حدیثی است که بر صحت و فضیلت اعاده نماز فرادی به خاطر رسیدن به ثواب نماز جماعت دلالت می‌کند.

از نظر اصولیون
اصولیون درباره جواز تبدیل امتثال، اختلاف دارند: برخی همانند مرحوم « آخوند خراسانی » و « محقق نائینی »؛ به جواز تبدیل امتثال قائل هستند و برخی دیگر هم چون مرحوم « محقق عراقی » و « خویی » به عدم جواز تبدیل امتثال اعتقاد دارند. [۱] [۲] [۳]

جایگاه تبدیل امتثال
عنوان تبدیل امتثال، اصطلاحى اصولى است که در اصول فقه و به تبع در فقه مطرح شده است.

امکان یا عدم امکان تبدیل امتثال
در امکان یا عدم امکان تبدیل امتثال، بین اصولیان اختلاف است. برخى با این استدلال که امتثال پس از به‌جا آوردن مأموربه، امرى عقلی است و زمام آن به دست مکلّف نیست تا آن را بردارد یا به امتثالى دیگر تبدیل کند، امتثال را تبدیل ناپذیر دانسته‌اند. [۴]
برخى دیگر گفته‌اند: با امتثال امر، غرض مولا حاصل و امر ساقط مى‌گردد؛ در نتیجه امرى باقى نمى‌ماند تا امتثال شود.بلى اگر بر بقاى غرض پس از امتثال اول، دلیلى قائم شود، تبدیل امتثال، ممکن و جایز خواهد بود. [۵] بنابر قول دوم، تبدیل امتثال با وجود دلیل بر بقاى غرض، امکان‌پذیر خواهد بود؛ لیکن بنابر قول اوّل، تبدیل به هیچ وجه ممکن و معقول نیست.

دو نمونه از مصادیق تبدیل امتثال در فقه
۱. تبدیل نماز فرادا به جماعت: نمازى که فرادا خوانده شده جایز است دوباره به جماعت خوانده شود؛ لیکن در نیّت نماز دوم بحث است که باید به نیّت استحباب باشد یا خواندن آن به نیّت وجوب نیز صحیح است. برخى- که قائل به عدم امکان تبدیل امتثال هستند- قول اوّل را اختیار کرده و گفته‌اند: با امتثال نخست که به نیّت وجوب انجام گرفته تکلیف واجب، ساقط شده است و در نتیجه جمع بین نفى وجوب از آن و بقاى وجوب معقول نیست. برخى دیگر گفته‌اند: تبدیل امتثال هرچند جایز نیست؛ لیکن با قیام دلیل بر آن، منعى ندارد و در مسئله مورد بحث چنین دلیلى وجود دارد. [۶]

۲. از سرگرفتن نماز ابطال شده: هنگام بروز یکى از شکهای صحیح قطع نماز و دوباره خواندن آن جایز نیست؛ لیکن اگر نمازگزار نماز خود را به یکى از منافیات باطل کند و نماز را از سر بگیرد، نمازش درست است و چنانچه قبل از ابطال نماز به یکى از منافیات نماز را از سر بگیرد بنابر عدم جواز تبدیل امتثال، هر دو نمازباطل خواهد بود. [۷]

ـــــــــــــ
پانویس
۱. ↑ کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۷۹.
۲. ↑ کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۲، ص (۱۲۴-۱۲۳).
۳. ↑ انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۳۲۳.
۴. ↑ التنقیح فی شرح العروة الوثقی، خوئی، ابوالقاسم، ج۸، ص۹۱.
۵. ↑ فوائد الاصول، نائینی، محمدحسین، ج۱، ص ۲۴۲-۲۴۳.
۶. ↑ فقه الصادق، روحانی، سید محمدصادق، ج۶، ص۳۲۲.
۷. ↑ فقه الصادق، روحانی، سید محمدصادق، ج۵، ص۴۲۳.

منبع:‌ پایگاه اینترنتی ویکی فقه