تبیان، دستیار زندگی

عیسی در قرآن: عیسای تاریخی و اسطوره و تجسّد

نویسنده در این مقاله به دسته بندی اشکالات مسیحیان در، مورد عیسی در قرآن پرداخته و با توجه ویژه به سیاق آیات و نیز موقعیت تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی نزول قرآن در صدد پاسخ به آنها برآمده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عیسی در قرآن: عیسای تاریخی و اسطوره و تجسّد

چکیده:

نویسنده در این مقاله به دسته بندی اشکالات مسیحیان در، مورد عیسی در قرآن پرداخته و با توجه ویژه به سیاق آیات و نیز موقعیت تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی نزول قرآن در صدد پاسخ به آنها برآمده است. با این حال، وی معتقد است که دیگر اختلافات موجود بین قرآن و آموزه های مسیحی در مورد عیسی به گونه ای است که هنوز هم مسیحیان محتوای قرآن در مورد عیسی را غیرواقعی ارزیابی می کنند. مؤلف مقاله ایرادات مسیحیان بر سخنان قرآن در مورد عیسی را در چهار مورد خلاصه کرده است.
امروزه وقتی مسیحیان درباره «عیسی در قرآن» مطالعه می کنند، معمولاً گیج و مبهوت می شوند. این امر در درجه نخست به علت وجود جزئیاتی است که در انجیل های چهارگانه موجود به آنها اشاره نمی شود که آنها عبارت اند از: پدید آمدن معجزه آسای «رطبِ رسیده» و «نهر روان» پس از زایمان مریم(1)، سخن گفتن عیسی در گهواره(2)، آفریدن پرنده از گل(3) و پرسش حواریون از عیسی مبنی بر اینکه آیا خدایش قادر است برای آنها مائده آسمانی فرو فرستد.(4)
ویژگی دوم که باعث تحیّر [مسیحیان] شده است مخلوط شدن نام مریم و عیسی با شخصیت های عهد قدیم می باشد که نامی شبیه نام این دو داشته اند. بدین گونه که مریم با عنوان «خواهر هارون» مورد خطاب قرار گرفته است. او یوشع بن نون (وصیِّ موسی) است.
سومین زمینه شگفتی ساز، برخی انتقادات قرآن به عقاید مسیحیان است که [به نظر آنان] خارج از موضوع است. مسیحیان آگاهانه ادعا نمی کنند که «خداوند، سومی از سه است»(5) یا اینکه «خدا، مسیح پسر مریم است». [در پاسخ باید گفت] این موارد که مسیحیان امروزی آنها را سخنانی پریشان یافته اند، معاصران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را متحیر نمی ساخته است. قرآن نیز در مواجهه با آنها به همان داستان هایی که با آنها آشنایی داشته اند اشاره می کند. این عقاید در برخی انجیل های آپوکریف مورد تأیید قرار گرفته است.
برخی از اشکالات پیش گفته نیز با استفاده از تفسیر تمثیلیِ(6) عهد عتیق قابل توضیح است(7) که تا پیش از مطالعات انتقادی جدید، در میان مسیحیان رایج بوده است. در این روش از تفسیر، وقایعی که در عهد قدیم حکایت شده، صرفا و یا اصلاً به عنوان حوادث اتفاق افتاده در تاریخ تلقی نمی شود؛ بلکه این حکایت ها، کلیشه ها و نمادهایی است که زندگی عیسی را پیشگویی می کند.
اما در مورد ادعای مسیحیان مبنی بر غیرواقعی بودن اظهارات قرآن. نسطوریه خدا را به وسیله عیسی تعریف کرده اند و به او عنوان «خدای پدر» داده اند و یا عیسی و مادرش را دو خدا، علاوه بر خدای متعال، دانسته اند. قرآن همان سخنِ جدلیِ نسطوریه بر ضد ارتدوکس را مطرح کرده است؛ اما موضوع را توسعه داده و به یک نتیجه منطقی رسانده و آن، انکار هرگونه الوهیت برای عیسی است. این اصطلاح [انجیل] نزد مسیحیان به معنای بشارتِ رستگاری از طریق مرگ و رستاخیز عیسی است [نه به معنای کتابِ نازل شده بر عیسی]. وقتی از انجیل ها به صورت جمع سخن می گویند، مرادشان چهار کتاب از [مجموعه کتاب های] عهد جدید است که درباره زندگی عیسی است [نه مجموعه وحی ای که بر عیسی نازل شده است]. کاربرد قرآنی این کلمه، کاملاً متفاوت [از معنای متداول مسیحیان [است. برخی از دانشمندان غیرمسلمان با چنین دلیل دور از ذهنی نتیجه گرفته اند که شناخت پیامبر اسلام از مسیحیت سطحی بوده است. آنها می پندارند که پیامبر فقط با اعضای فرقه ای [از مسیحیان] که منحصرا یکی از اناجیل غیرمعتبر را مورد استفاده قرار می داده اند برخورد داشته است؛ یا آنکه بعد از اینکه از یهود آموخت که خداوند تورات را بر موسی نازل کرده و نیز با این باور که خداوند بر او نیز قرآن را نازل می کند، به سادگی انگاشت که عیسی نیز وحی الاهی دریافت کرده است.
نگاهی دقیق تر به مطالب قرآنی نشان خواهد داد که این فرضیات غیرضروری اند. مطابق قرآن، خداوند انجیل را بر عیسی نازل کرد و آن را به او تعلیم داد. مبلغان یهودی گزیده هایی از متون مقدس عبری را به صورت غیررسمی به عربی ترجمه کردند. مبلغان مسیحی نیز همین کار را با متون خودشان انجام دادند؛ احتمالاً از نسخه ای سریانی از دیاتسرون(8) (انجیلی که بر مبنای چهار انجیل تنظیم و مورد مقابله قرار گرفته) بوده است. این نکته روشن می سازد که چرا قرآن به آنچه در عصر پیامبر اکرم در دست مسیحیان است «انجیل»(9) می گوید، نه «اناجیل». با این حال، متن قرآن از جهات دیگر، به طور قابل توجهی با گزارش های سنتی مسیحیت اختلاف دارد. این بدان خاطر است که قرآن می خواهد اصلاحی حساب شده نسبت به تعالیم مسیحی به عمل آورد که در صورت مطالعه این آیات به شیوه درست، این امر قابل درک خواهد بود.
اگر ادعاهای بسیاری از غیرمسلمانان این است که تصویر عیسی در قرآن مشوّش است، به طور خلاصه می توان گفت که این ادعا سخت مورد تردید است. از طرف دیگر، اگر اثبات شود که تصویر عیسی در قرآن کاملاً منسجم است، می توان اعتراضاتی که در این باره به قرآن شده است را کاملاً مردود دانست. با این حال، با طرح این نظریه که جزئیات مختلف از مطالب مربوط به عیسی [در قرآن] تنها در صورتی قابل فهم است که با توجه به شرایط تاریخی [نزول قرآن] مورد مطالعه قرار گیرند. من تلویحا بیان کرده ام که قرآن در برخی جهات عصری است. با این مبنا، کسانی که الاهی بودن قرآن را باور دارند، در این گونه موارد لزوما باید بین چکیده مطالب قرآن و امور جزئی و حاشیه ای، که از نظر تاریخی محتمل الوقوع اند، تفکیک قائل شوند.
با این حال، گاه به گاه قرآن به پدیده هایی اشاره می کند که برای عرب ها کاملاً شناخته شده است؛ اما مردم دیگر نقاط جهان با آن آشنا نیستند. برای مثال می توان از نخل خرما، شتر و مروارید نام برد. علاوه بر آن، در موارد اندکی، قرآن به موضوعاتی اشاره می کند که بخشی از جهان بینی عرب بوده است. موضوع هفت آسمان نمونه ای از این قبیل است. اگر به فرض، قرآن به جای آنکه در قرن هفتم میلادی در مکه و مدینه نازل شود، در قرن شانزدهم در مکزیک نازل می شد، ممکن بود که به جای درخت خرما، شتر و مروارید از گیاه ذرّت، لَمَا(10) و یَشم و نیز به جای هفت آسمان از سیزده آسمان یاد کند. من بر این باورم که همین مطلب، با قدری تفاوت، در مورد داستان عیسی در قرآن نیز صدق می کند. گزاره های تاریخی محتمل الوقوع که بسیاری از مسیحیان آنها را آشفته یافته اند، اهمیت چندانی ندارند. مهم این است که قرآن مسیحیان را به پذیرش تفسیری از رسالت عیسی، که خدامحور و منسجم است، دعوت می کند.

اشاره

هر چند نویسنده کوشیده است اختلافات میان گزارش قرآن از حضرت عیسی علیه السلام با عیسای تاریخی را توجیه کند، ولی دچار اشتباهاتی به شرح ذیل شده است:
1. مؤلف مقاله سعی در به کار بردن روش های تفسیری متداول در تفسیر عهد جدید در مورد قرآن دارد؛ درحالی که روش تفسیر قرآن در میان مسلمانان با روش مسیحیان در تفسیر اناجیل، فرق می کند؛ زیرا از دیدگاه مسلمانان قرآن وحی الاهی است و الفاظ آن نیز به همین صورت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شده است؛ برخلاف مسیحیان که اناجیل را زندگی نامه حضرت عیسی می دانند که توسط شاگردان حواریون نوشته شده و آنها را وحی نمی شمارند.
2. هرچند قرآن از زبان مخاطبین استفاده کرده است، ولی این به معنای منفعل بودن قرآن و قبول اعتقادات مخاطبین نیست. درحالی که مؤلف قرآن را منفعل شمرده و می گوید: سخن گفتن قرآن از شتر و هفت آسمان به خاطر آشنایی عرب با آنها بوده است و اگر در مکزیک نازل می شد، از سیزده آسمان سخن می گفت. این برداشت کاملاً ناصحیح است؛ زیرا وجود هفت آسمان امری ثابت شده و یقینی است و اگر در مکزیک هم نازل می شد باز از هفت آسمان سخن می گفت.
3. خود مسیحیان هم دلیل محکم برای انتخاب چهار انجیل موجود از میان ده ها انجیل متداول در قرون اولیه مسیحی ارائه نکرده اند و تردید طولانی و چندین قرنی متولیان کلیسا در انتخاب یا رد اناجیل معتبر، بهترین دلیل بر این مطلب است. بنابراین، نمی توان گفت که چرا قرآن تنها مطابق چهار انجیل مورد نظر آنان سخن نگفته؛ چون قرآن در برخی موارد ادعاهای مسیحیان را ذکر می کند؛ گرچه مورد قبول بخشی از مسیحیان غرب که در آن دوره در اقلیت بودند نباشد، و در برخی موارد وقایع تاریخی را نقل می کند که مسیحیان آن را تعریف کرده اند و قرآن قصد اصلاح دارد.
4. قلب مسیحیت قبل از اسلام منطقه شرق مسیحی یعنی شامات، فلسطین، مصر، بیزانس و... بوده است، نه کلیسای واتیکان و بعد از ظهور اسلام و نفوذ آن در مناطق یاد شده، مناطق غرب جایگاه بالایی یافته اند. بنابراین، نمی توان ادعا کرد که باورهای امروزی مسیحیان از اول مورد قبول همه مسیحیان بوده است؛ بلکه اکثریت کیفی و کمی مسیحیان در دوره ظهور اسلام، باورهای امروزی مسیحیت اروپایی را قبول نداشتند. بنابراین، نباید گمان کنیم که قرآن یا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از اعتقاد مسیحیان اطلاع کمتری داشته است؛ بلکه باید اذعان کرد که مسیحیان امروز که متأثر از مسیحیت غرب هستند، از مسیحیت شرقی و ریشه های اعتقادی خود اطلاع کمتری دارند.
5 . در نهایت باید گفت دلیلی وجود ندارد تا جزئیاتی را که قرآن درباره عیسی نقل کرده، تنها با استناد به برخی گزارش های تاریخی مورد ادعای مسیحیان، مردود یا ناقص اعلام کنیم؛ زیرا حتی اگر قرآن را به عنوان وحی قبول نداشته باشیم، از لحاظ تواتر تاریخی بر همه گزارش های مورد ادعای مسیحیان برتری دارد. بنابراین، نمی توان نص قرآن را با استناد به برخی نشانه های ضعیف تاریخی که اسنادشان مورد مناقشه است تغییر داد.

1. مریم، 19: 2426
2. مریم، 19: 2329
3. المائدة، 5: 110 و آل عمران، 3: 49
4. المائدة، 5: 115
5. المائدة، 5: 73
6 /Typology
7. روش تفسیر تمثیلی عبارت است از روش استفاده از داستان یک شخصیت مربوط به زمان های پیشین به عنوان «مَثَل» (type) برای شخص یا حادثه دیگری که مربوط به زمان دیگری یا دین دیگری است. مسیحیان بسیاری از شخصیت ها و حوادث عهد عتیق را مثالی برای شخصیت ها و حوادث عهد جدید می دانند. به طور مثال، شخصیت حنّا و دعای او را پس از آنکه به صورت معجزه آمیز فرزندادار می شود (اول سموئیل، 2: 110) پیشگویی شخصیت مریم و دعای او پس از فرزندادار شدن (لوقا، 1: 4655) می دانند یا حادثه گرفتار آمدن حضرت یونس در شکم ماهی به مدت سه روز و رهایی او را به حادثه ماندن جسد عیسی در قبر به مدت سه روز و زنده شدن دوباره او تفسیر می کنند. نام دیگر تفسیر typology در انگلیسی prefiguring است.
8. diatesseron
9. gospel
10. حیوانی است شبیه به شتر اما کوچک تر که در جنوب آمریکا زندگی می کند.

منبع : حوزه نت
 
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .