تبیان، دستیار زندگی
سن بلوغ در پسر، 163 روز و در دختر، 97 روز كمتر است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سنّ شما ؟

(1)

2

یادگیرى مفاهیم و اصطلاحات هر رشته، براى درك بهتر آن، ضرورتى اجتناب‏ناپذیر است. احتیاج به فراگیرى مسائل فقهى و احكام شرعى در هر حال و به ویژه در دوران جوانی ضرورتى انكارناپذیر است. خودتان قطعاً درگیر این مسائل و پرسش‏ها خواهید شد؛ اما كجا، حالا بماند! در بعضى از مسائل فقهى و احكام شرعى از كلمات تخصصى استفاده مى‏شود كه گاهى بار معنایى آنها، به چندین صفحه مى‏رسد. فهم بهتر این كلمات به درك مسئله كمك زیادى مى‏كند. در این سلسله مطالب به بررسى این گونه اصطلاحات مى‏پردازیم.

اجتهاد

«اجتهاد» در لغت از واژه جهد، به معناى تلاش و كوشش تا سرحد توانایى است؛ به گونه‏اى كه با تحمل رنج و سختى همراه باشد و در اصطلاح فقه، عبارت است از: «تلاش و كوشش فراوان در راه به دست آوردن احكام شرعى، از طریق كتاب، سنت، اجماع و عقل». مجتهد نیز كسى است كه بتواند احكام را از روى دلیل به دست آورد و طبق رأى و نظر خویش عمل كند. تشخیص این ملكه در مجتهد، بر عهده كارشناس مربوط است.

تقلید

«تقلید» از واژه قلده (گردن بند)، به معناى پیروى است و در اصطلاح فقهى، عبارت است از: «عمل كردن به آن چه مجتهد در مسائل شرعى فتوا مى‏دهد». اگر چه این واژه به معناى پیروى بدون چون و چرا، خوشایند نیست، اما در آموزه‏هاى فرهنگ اسلامى، مقلد كسى است كه از حاصل تلاش علمى مجتهد استفاده مى‏كند و مسئولیت درستى و نادرستى استنباط احكام را بر عهده مجتهد مى‏گذارد و شاید كاربرد واژه «تقلید»، به این منظور باشد.

احتیاط

«احتیاط » عنوانى است برگرفته از متون روایى. این واژه هم در مورد عمل مقلِد به كار مى‏رود و هم به فتواى مجتهد گفته مى‏شود. هر مكلفى یا باید خود مجتهد باشد یا مقلد مجتهد و یا احتیاط كند (اگر علم و تسلط كافى بر آراى مجتهدان داشته باشد). كاربرد این واژه در حق مجتهد، در سه مورد زیر است:

1. احتیاط واجب.

2. احتیاط مستحب.

3. فتواى به احتیاط.

اگر مرجع تقلید به عللى در مسئله‏اى فتوا نداشت و احتیاط واجب كرده بود، مقلد نمى‏تواند آن را ترك كند؛ بلكه مى‏تواند به احتیاط واجب عمل كند و یا در مسئله، به مرجع تقلید دیگرى -با رعایت «الاعلم فالاعلم»- رجوع كند. این احتیاط، با عباراتى از قبیل «احوط آن است»، «اشكال دارد»، «محل اشكال است»، «محل تأمل است» و... بیان مى‏شود؛ ولى اگر نخست فتواى خود را بیان نمود و آن گاه در مسئله احتیاط كرد، آن را احتیاط مستحب مى‏نامند. در این احتیاط، ترك عمل براى مقلّد جایز است؛ اگر چه انجام دادن آن ثواب و پاداش دارد. بنابراین، در احتیاط واجب، مقلد بین عمل به احتیاط مرجع خود یا رجوع به نظر مرجعى دیگر، اختیار دارد؛ اما در احتیاط مستحب، مقلد، بین عمل به احتیاط مستحب و فتواى همراه آن، اختیار دارد.

احتیاط مجتهد در مسئله‏اى، دلیل بر ناآگاهى و ناتوانى در استنباط او نیست؛ بلكه نشانه تقوا، ورع و عمق آگاهى اوست. مجتهد، به حسب ظاهر و از نظر علمى و ورزیدگى در مباحث فقهى و دینى، به حكم خدا دست یافته، ولى به عللى از فتوا دادن خوددارى مى‏كند كه در كتاب‏هاى استدلالى بیان شده است. یكى از آن علت‏ها این است كه تمامى فقیهان یا مشهور در مسئله‏اى نظر واحدى را بیان كرده‏اند كه در اصطلاح، اجماع نامیده مى‏شود و یا اكثر آنها دیدگاه یكسانى دارند كه قول مشهور گفته مى‏شود و او به فهم و استنباطى مغایر با نظر آنان دست یافته است؛ ولى به جهت تقوا و احتیاط در برابر آراى دیگران و به جهت احترام و ارزشى كه براى آنان قائل است، از فتوا دادن امتناع مى‏ورزد؛ زیرا ممكن است نظر آنان درست باشد. این خودارى از فتوا، در قالب «احتیاط واجب» بیان مى‏شود و بدیهى است كه فتوا دادن نیز بر مجتهد واجب نیست.

الاعلم فالاعلم‏

این دو واژه، اسم تفضیل از ماده علم است و بیشترین كاربرد این اصطلاح در جایى است كه مرجع تقلید در مسئله‏اى احتیاط واجب كرده است و مقصود آن است كه مقلد مى‏تواند به فتواى مجتهد دیگرى -كه علمش از مرجع خودش كمتر و از مراجع دیگر بیشتر باشد - عمل كند و اگر مرجع دوم نیز در همان مسئله قائل به احتیاط واجب بود، باز مى‏تواند به مرجع سومى -كه علمش از مرجع دوم كمتر و از مراجع دیگر بیشتر باشد - رجوع كند و... .

اهل خُبره‏

اهل خبره، عالمانى‏اند كه قدرت تشخیص مقام علمى و استعداد و صلاحیت مرجع تقلید را دارند كه آن را با شركت در درس‏هاى خارج فقه و اصول او و یا با مطالعه و بررسى كتاب‏هاى علمى وى، احراز مى‏كنند. لازم نیست كه اهل خبره، خود مجتهد باشند؛ بلكه اگر اهل علم به اعلمیت مجتهدى شهادت بدهند، باید از او تقلید كرد و اگر چند نفر را از نظر علمى یكسان و مساوى تشخیص دهند و آنان را معرفى كنند و یا میان اهل خبره اختلاف نظر پیدا شد و هر گروهى یكى را به عنوان مجتهد اعلم اعلام نمودند، انسان مى‏تواند یكى از آنان را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیند.

جاهل قاصر و مقصر

«جاهل قاصر» و «جاهل مقصر»، دو اصطلاح فقهى مى‏باشند. جاهل قاصر، كسى است كه در تحصیل علم كوتاهى نكرده است؛ یعنى در شرایطى است كه امكان دسترسى به حكم خدا براى او وجود ندارد و یا خود را جاهل نمى‏داند و احتمال بطلان اعمالش را نمى‏دهد و جاهل مقصر، كسى است كه در تحصیل علم كوتاهى كرده است؛ یعنى، امكان آموختن و یادگیرى معارف اسلامى و احكام الهى را داشته، ولى آنها را یاد نگرفته است. جاهل قاصر در برخى موارد مورد عقاب و عذاب خداوند قرار نمى‏گیرد؛ ولى جاهل مقصر سزاوار عذاب است.

بلوغ

بلوغ در لغت به معناى رسیدن به پایان مقصد است؛ خواه مكان باشد یا زمان یا امرى معین و در اصطلاح فقهى، رسیدن شخص به حدى است كه تكلیف بر او الزام آور باشد. نشانه‏هاى آن حد (بلوغ) عبارتند از 1. روییدن مو زیر شكم (اطراف آلت تناسلى). 2. بیرون آمدن منى.3. تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال قمرى در دختر. هر یك از این سه نشانه، به تنهایى علامت بلوغ و رسیدن به حد تكلیف شرعى محسوب مى‏شود. با یك محاسبه مى‏توان گفت كه سن بلوغ در پسر، 163 روز و 6 ساعت از پانزده سال شمسى كمتر است و در دختر، 97 روز و 22 ساعت و 48 دقیقه از نه سال شمسى كمتر است. هر سال شمسى، یازده روز بیشتر از سال قمرى خواهد است و چون ملاك عبادت و تكلیف شرعى از نظر قرآن و روایات، ماه‏هاى قمرى است، از این رو، بلوغ شرعى (اول تكلیف)، با محاسبه قمرى، تعیین شده است.

                                                                                                                                                    ادامه دارد ...

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.