مقر سوسنگرد
مقر سوسنگردبعد از عملیات فتح المبین كه سوسنگرد فتح شد، چند روزی به همراه تعدادی از دانشجوها و طلبهها به مقر سوسنگرد رفتم. البته من هنوز معمم نشده بودم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/10/14 ساعت 09:57
مقر سوسنگرد
در آن منطقه، جهاد نجفآباد، مقری داشت. آن زمان هنوز لشكر نجف تشكیل نشده بود، اما نیروی زرهی جهاد فعال بود. از ما خوششان آمد. و آقای قادری نامی آموزش راندن پی.ام.پی و تیر اندازی با پی.ام.پی را با اشتیاق به ما آموزش می داد. مقری که در آن آموزش می دیدم کوچک بود و باید با سرعت می رفتیم و دور می زدیم گاهی اتفاق می افتاد که با سرعت می تابیدم و زنجیر پی.ام. پی از زیر آن در می آمد جا انداختن آن کار بسیار مشکلی بود. مسؤولین با اخلاص آنجا حتی یک بار هم از دستم ناراحت نشدند و تذکری ندادند.در جبهه، توپخانه دست ارتش بود و به ما نمی داد. ما امکانات را از دشمن می گرفتیم. طبیعی بود که ابزارهای جنگی که به دست ما می رسید، نو نبود؛ چون دشمن مقداری از آن استفاده کرده بود و مقداری هم به جهت ناآشنا بودن نیروها با این وسایل جنگی و استفاده ناصحیح از آن ازبین رفته بود.
آنجا مسجدی بود كه هنگام نماز چند هزار نفر رزمنده در آن شركت میكردند و نماز جماعت با شكوهی تشكیل میشد. بعضی وقتها هواپیماهای عراقی میآمدند و كنار خیابان، بمبهای خوشهای میزدند. از دور كه به این صحنه نگاه میكردیم، میدیدیم چیزی مانند درخت كاج بالا آمده. این بمبها كشته هم بر جای میگذاشت.
برخلاف جبهههای قبلی، در سوسنگرد امكانات خوبی برای رزمندهها وجود داشت. آنجا ما را با ماشینهای مختلف میبردند و بستان و سوسنگرد را نشانمان میدادند.
یك روز به جایی رسیدیم كه چند جسد را از زیر خاك بیرون آوردند. جسدها بوی بسیار بدی میدادند و كسی حاضر نبود جلو برود و آنها را داخل ماشین بگذارد. من از رانندة ماشین درخواست كمك كردم. بعد پتوی آبی رنگی آوردیم و دو طرف جسدها را میگرفتیم و داخل ماشین میگذاشتیم. جسدها باد كرده بود و ما مجبور بودیم این كار را به سرعت انجام دهیم. واقعا بوی تعفن عجیبی بود. هوای داغ، بدنهای درشت و متورم. ولی من كمتر از دیگران به بو حساس بوده و هستم.
منبع:فاتحان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .