تبیان، دستیار زندگی

سرگذشت ابن عنبه از علمای قرن هفتم وهشتم

جمال الدین ابوالمعالی احمدبن علی (ح748-828ق) نسب شناس و تاریخدان نامدار، از سادات حسنی خاندان عنبه داوودی (در حله و کربلا) که در حله عراق زاده شد، در کرمان ایران درگذشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ابن عنبه
جمال الدین ابوالمعالی احمدبن علی (ح748-828ق) نسب شناس و تاریخدان نامدار، از سادات حسنی خاندان عنبه داوودی (در حله و کربلا) که در حله عراق زاده شد، در کرمان ایران درگذشت. شجرة النسب ابن عنبه، مستخرج از کتاب عمدةالطالب خود او (103 به بعد) چنین است: «احمدبن علی بن حسین بن علی بن مهنابن عنبة (اصغر) بن «معد» یا «سعد» بن علی عنبة (اکبر) بن محمد (وارد) بن یحیی بن عبدالله بن محمدابن یحیی بن محمد (ابن رومیه) بن داوود (امیر) بن موسی (ثانی) بن عبدالله (صالح) بن موسی (جون) بن عبدالله (محض) بن حسن (مثنی) بن امام حسن (مجتبی)». توضیح آن که: «معد» یا «سعد» از خود ابن عنبه در کتاب دیگرش الفصول الفخریه (117) است، که در برخی از نسخه‌های عمده نیز دیده شده است. تفاوت دیگر زنجیره‌ی تباری مذکور با آنچه دیگران و از جمله شادروان جلال الدین همائی به دست داده این است که مرحوم همائی حین تحریر، یک «محمد (وارد) بن یحیی» را از قلم انداخته است. باری این عنبه، دانشوری بود که دانستنیهای عربی و ادبی، ققه وحدیث، کلام و حساب را آموخت، اما تخصص او نسب شناسی و تاریخ بود. استادان وی، چنان که خود گوید، نخست سید مجدالدین محمدبن علم الدین علی نقیب بوده، که بخشی از کافیه‌ی ابن حاجب را بر او خوانده است. دوم و از همه مهمتر سید تاج الدین محمد حسنی دیباجی نقیب- معروف به ابن معیه (م776ق) تاریخنگار و نسب شناس نامدار بوده است که گوید: «دوازده سال در خدمت او هر آنچه توانستم از حدیث و نسب، فقه و حساب، ادب و تاریخ برخواندم و داماد او شدم به دخترش که در جوانی بمرد. پس روا دید که شبگاهان با او همراه شوم و بی خوابی را به مطالعه بگذرانم». وی پیش از پرداختن به نسب شناسی و خواندن نخستین کتاب در این باب (الجذوةالزینیة لابن معیة)، مقدمه مختصری از مؤلفات سید حسینی عبیدلی (م435ق) را خوانده بوده است، که همو استاد سید ابوالحسن علی بن محمد عمری (م ح443ق) بوده و ابن عنبه کتابهای این یکی را- به عنوانهای المبسوط و المجدی و الشافی و المشجر از استاد خویش ابن معیه روایت کرده است. بدین سان، زنجیره‌ی شیوخ روایت تبارشناسی وی از طریق ابن معیه به عمری و عبیدلی مذکور می‌پیوندد. ابن معیه از زمره‌ی فتیان بوده، و جامگان و پایگان فتوت و تصوف را- که به گفته‌ی ابن عنبه مرده ریگ خاندان معیه به شمار می‌آمده- در عراق برعهده داشته است. بنابراین، دور نیست که خود ابن عنبه نیز از زمره‌ی فتیان و متصوفان بوده باشد، لیکن آنچه در باب مذهب وی گفتنی است و کسی بدان اشارتی نکرده این که گویا در نهان زیدی مذهب بوده است و این معنی از تضاعیف دو اثر بازمانده‌ی او نمایان می‌گردد. ابن عنبه سفرهای بسیار بویژه در ایران و خراسان بزرگ کرده است، و البته چنان که پیداست آغاز سفرهای او پس از درگذشت استادش ابن معیه (م776ق) بوده است. از جمله در همان سال به پایتخت امیر تیمور گورکان (771-807ق) یعنی سمرقند رفته و فرزند استاد نخستین خود (در نحو) که یاد شد، سید علم الدین عبدالله بن مجدالدین محمد نقیب را که بدانجا کوچیده و فرزندان آورده بوده است، دیدار کرده، و در همان سال ظاهراً از همانجا به هرات رفته است. چنین می‌نماید که یکی دو سالی پیش از سال 779ق یا در همان سال 776ق در همدان بوده و بازماندگان خاندان علویان حسنی آنجا را دیده و در اصفهان با سادات گلستانه آنجا- از همان شاخه‌ی همدان- دیدار داشته است و جز اینها سفرهای بسیار دیگر نیز داشته که علاوه بر سیاحت و زیارت قطعاً به قصد گردآوری اخبار انساب طالبی و تحقیق و تکمیل مطالعات نسب شناختی هم بوده است.
تألیفات او عبارتند از: 1) عمدةالطالب فی انساب آل ابی طالب که نخست ابن عنبه نسخه‌ای مبسوط و مفصل از این کتاب اما نامرتب و غیرمبوب- و گویا- به تاریخ 804ق نگاشته و آن را به امیر تیمور لنگ گورکان تقدیم داشته است که دستنوشته‌یی از آن به تاریخ 18 شوال 969ق در کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران هست، و در آن لقب وی «شهاب الدین» یاد گردیده است. این نسخه معروف به عمدةالطالب التیموریة الکبری است. آنگاه مؤلف به خواهش جلال الدین حسن بن عمیدالدین علی حسینی زاهد نقیب و نسب‌دان، نسخه‌ای موجز و مختصر از آن به سال 812ق پرداخته، و کتاب را بر فصول و اصول مرتب ساخته و این نسخه که معروف است به عمدةالطالب الجلالیة الصغری همان است که ابن مساعد حائری به سال 893ق نسخه‌ی خود را از روی آن نگاشته که اکنون در کتابخانه‌ی آل فقیه نجفی هست و اساس طبع 1358ق نجف قرار گرفته است.در این نسخه‌ی «جلالیه‌ی صغری» است که مؤلف به نسخه‌ی «تیموریه‌ی کبری» از کتاب خود اشاره کرده و گوید که با تیمور لنگ در سمرقند دیدار کرده است. سپس مؤلف نسختی دیگر از همین کتاب خود، به تاریخ 814ق در 353 صفحه نگاشته که هم‌اکنون در کتابخانه‌ی تیموریه‌ی مصر هست و گویا همان باشد که حاجی خلیفه (کشف الظنون، 133/2) آن را دیده و وصف کرده است. آنگاه باز خود مؤلف نسخه‌ای دیگر از عمدةالطالب الصغری برای سلطان مهدی محمدبن فلاح مشعشعی موسوی (م866ق) یا برای پدرش سید فلاح مشعشعی (م854ق) نیای فرمانروایان خوزستان، به تاریخ 10 صفر 827ق درست یکسال پیش از درگذشت خود، برنگاشته است که اکنون در کتابخانه‌ی سیدحسن صدر و جز آنجا هم وجود دارد. این نسخه معروف است به عمدةالطالب المشعشعیة الصغری. اینک آنچه فعلاً متداول است و در دسترس می‌باشد، همان عمدةالطالب الصغری است که چند بار در هند (لکهنو، 1302؛ بمبئی، 1318ق) به گونه‌ی نامضبوط چاپ شده بود، تا آنکه سیدمحمد صادق آل بحرالعلوم، نخستین چاپ پیراسته‌ی آن را با ضبط و توضیح، براساس سه نسخه‌ی نزدیک به عصر مؤلف در نجف (1358ق) انتشار داد. آنگاه، چاپ دوم آن از روی همان طبع نجف، این بار به کوشش محمدحسن آل طالقانی صاحب مجله‌ی المعارف به سال 1380ق/1961م نشر یافت؛ 2) الفصول الفخریة فی الاصول البریة، به زبان فارسی که در یک مقدمه و سه فصل، برای میرفخرالدین حسن بن شمس الدین محمد حسینی یکی از اعاظم سادات افطسی خراسان در روزگار سلطنت میرزا شاهرخ تیموری (807-850ق) نگاشته است. این کتاب که در واقع ترجمه‌ی ملخص فارسی خود مؤلف از عمدةالطالب است، ظاهراً همان «مختصر» است که در کشف الظنون (133/2) آمده و به عنوان «نسب آل ابی طالب» در الذریعة (134/24-135) یاد گردیده است. کتاب الفصول را شادروان محدث ارموی با تصحیح سیدکاظم موسوی و مقدمه‌ی شادروان جلال الدین همایی به زیور طبع آراسته است (تهران، 1387ق/1346ش). این اثر با وجود تلخیص، متضمن برخی اطلاعات مفید و فواید تاریخی است که در عمدةالطالب نیست؛ 3) التحفة الجلالیة فی انساب الطالبیة، به فارسی در نسب شناسی سادات، که دو نسخه‌ی آن در کتابخانه‌ی فقید محدث ارموی بوده، کتابی است متفاوت با الفصول الفخریة، و گویا همان باشد که به عنوان التحفة الجمالیة یا تحفة الطالب در الذریعه (424/3، 448) یاد گردیده است. این کتاب را برای حاج سید محمود شاه موسوی حمزوی از اشراف خراسان نگاشته است؛ 4) بحرالانساب فی نسب بنی هاشم، مرتب بر یک مقدمه و پنج فصل، که دستنوشته‌ی آن در کتابخانه‌ی خدیویه‌ی مصر با یادداشت سیدمرتضی زبیدی مؤلف تاج العروس هست؛ 5) تاریخ کبیر، که گویا رویدادهای تاریخی را به گونه‌ی سالشمار تا سال 700ق در آن نگاشته، اکنون از این کتاب جز نام- که خود در الفصول (22) بدان اشاره کرده- اطلاع دیگری در دست نیست.
ابن عنبه در نگارش انساب و اشارات تاریخی خود، بینشی انتقادی و در عین حال منصفانه داشته است. روش تحقیق و امانت را در ضبط واقعیات تاریخی و نسب شناختی به کار بسته و به گفته‌ی استاد همایی در مقدمه‌ی الفصول «حقگویی مؤلف و ارزش نوشته‌های او در میان آثار مورخان و تبارنگاران همروزگارش بسی ممتاز و مثبت است». امتیاز و فضیلت دیگر ابن طالبی تبارنگار بزرگ آن که مطلقاً تعصب «فضل العرب علی العجم» نداشته، سهل است با یک نگرش انتقادی و مردم شناسانه عبارتی چنین استوار در عمدةالطالب بیان نموده است: «تا زیان برای ایرانیان فضیلتی بر نشمارند، اگر هم پادشاهان بوده باشند. چنانچه پادشاهی را فضیلتی برشمار آرند بایستی که ایرانیان را بر تازیان فضیلت گذارد، و قحطان را بر عدنان برتری نهاد. لیکن ایشان را آن نباشد که چیزی بشمار آرند».
کتابنامه: عمدةالطالب، 81 به بعد؛ الفصول الفخریة، مقدمه، 10 به بعد؛ الذریعة، 375/2، 32/3، 424، 448، 336/15-339؛ فهرست دانشگاه، 630/2-636؛ دانشنامه‌ی ایران و اسلام، 742-743.

منبع: پایگاه اینترنتی راسخون