تبیان، دستیار زندگی

حقوق زنان و علت تفاوت زن و مرد در قرآن

می خواهم حقوق زنان را در قرآن بدانم؟ آیا خدا در قرآن به طور صریح به مردان نیز دستوراتی داده است؟ چرا فقط این دستورات در مورد زنان است؟ پیروی از مردان و چرا به مردان نمی گوید از زنان خود پیروی كنید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حقوق زنان
 در منابع اسلامی دستوراتی برای سامان گرفتن زندگی زناشوئی بیان گردیده ومسئله حاكم ومحكوم وارباب ورعیت مطرح نیست.
در جاهائی نسبت به وظیفه زن وخوب شوهر داری او،توصیه هائی آمده ودرمواردی هم وظیفه مرد نسبت به اهل وعیالش بیان شده است.در پاسخ قبل اطلاعات مفیدی وجود دارد،مطالعه همه جانبه تعالیم اسلام در زمینه زن ومرد ،مبیّن نگاه جامع اسلام به همه زوایای زندگی وویژگیهای ،ایندو جنس می باشد.در ادامه توضیحاتی است كه در رسیدن به پاسخ شما را یاری می دهد.
قضاوت و داوری در بارة هر سیستم و نهاد فكری ـ حقوقی، آن گاه درست و به واقعیت و انصاف نزدیك است، كه همة ابعاد، عناصر و اجزای مرتبط آن با هم در یك مقیاس وسیع ارزیابی شود. طبیعی است كه نگرش جزیی، بررسی مستقل اجزاء، تفكیك میان عناصر و مؤلفه های آن، نه تنها شناخت و محاسبة صحیح از آن مجموعه و حتی از همان بخش مورد نظر به دست نمی دهد كه سر از انحراف، لغزش و وهم در می آورد.
این مهم در حوزة دین كه مجموعة منسجم، به هم پیوسته و هماهنگ با فطرت انسان است، بیشتر احساس می شود. چرا كه دین با همة اجزا و مقررات خود، در عرصه های عقاید، حقوق و اخلاق، مجموعه و سازمانی را پدید می آورد كه تجزیه و تحلیل هر یك از اجزاء آن نمی تواند بدون لحاظ سایر اجزاء و نگرش به كل مجموعه باشد. این است كه در رهنمودهای قرآنی پدیدة ‹‹ایمان›› به بعض و ‹‹كفر›› به بعض مردود شمرده شده و مجازات سختی برای آن منظور شده است: ‹‹أفتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذالك منكم ان خزی فی الحیاة الدّنیا و یوم القیامة یردّون الی اشدّ العذاب و ماالله بغافل عمّا تعملون، آیا به بخشی از كتاب ایمان آورد، و بخشی دیگر را كفر ورزید؟! هركس از شما چنین كند، در زندگی دنیا جزای جز خواری نخواهد داشت و روز قیامت نیز اینان به شدید ترین عذاب گرفتار می شوند و خداوند از آن چه می كنید غافل نیست››.] بقره، 85 و نیز ر.ك: نساء، 150 و 151.(
بنابراین، برای شناخت درست، تفسیر منطقی، ارزیابی منصفانه و علمی نسبت به هر یك از بخش ها و اجزاء مجموعة‌ گستردة دین، باید ‹‹یكجا نگری›› را به عنوان یك اصل راهبردی مورد توجه و دقت قرار داد. این ضرورت علاوه بر مجموعة دین و تفسیر آن از انسان و جهان و پاسخ گویی به نیازهای همه جانبه و فراگیر جامعة بشری، در گسترة‌ حقوق و احكام و به تعبیری، در شریعت كه تنظیم كنندة كلّیة روابط و مناسبات فردی در صحنه های داخلی و بین المللی است، توجه و گفتمان بیشتری را می طلبد.
امروزه بسیاری از اشكالات و پرسش های كه از جانب برخی مجامع و اشخاص روی آموزه های دینی به ویژه حقوق زن و قوانین كیفری می گردد، افزون بر عدم شناخت صحیح از احكام و مبانی حقوقی اسلام، برگشت به نادیده گرفتن این اصل و گرفتار آمدن به آفت جزیی نگری دارد، كه نتیجة جز دست یابی به تحلیل ها و ارزیابی های غیر اصولی، یكسویه و مقطعی نخواهد داشت. به عنوان مثال، ما نمی توانیم رهیافت و ارزیابی درستی از قوانین كیفری اسلام چون قصاص، اعدام، رجم، قطع دست و... داشته باشیم بی آن كه جایگاه و كلیه روابط و كاركردهای این بخش از قوانین و احكام را با سایر بخش ها در نظر بگیریم.
در بررسی حقوق اجتماعی زنان نیز برداشت و تحلیلی كه از میزان ارث بری یا دیة‌ زن در مقایسه با مرد صورت می گیرد، و هم چنین ریاست او بر خانواده و نیز معافیت زن از قضاوت، مرجعیت دینی و...، اگر بدون لحاظ مجموعة حقوقی و احكامی كه روابط اجتماعی و رفتارهای فردی و خانوادگی زن و مرد را شكل می دهد و نیز غافل از تمایزهای طبیعی، توانمندی ها و نیازهای متقابل زن و مرد، باشد، بی شك نباید آن را تحلیلی صحیح و ارزیابی منصفانه و عالمانه ای قلمداد كرد. از همین رو است، محافل و اشخاصی كه بدون شناخت و نگرش كلان به مجموعة دین و شریعت، واقعیت های موجود زندگی و نیازهای متقابل زن و مرد، به داوری در بارة‌ حقوق زن و مسایل سیاسی اجتماعی آن می پردازند، غالبا به جای انسان سالاری گاه به زن سالاری می رسند و گاه به مرد سالاری، گاه زن را كانون شرارت دانسته و گاه كانون عبادت. اینان با شعارهای آزادی و همسانی زن و مرد و نادیده انگاشتن تفاوت های طبیعی آنان كه از لطایف شگفت انگیز جهان هستی و منشأ برخی اختلافات حقوقی و مسئولیت های فردی و اجتماعی و احكام تشریعی می باشد، رسالت زن و مرد را در كانون خانواده و اجتماع لرزان و بی بنیاد می سازد.
این است كه به نظر ما نگرش مجموعی به اصول راهبردی و برخورداری از دید كلان در شناخت مسایل زنان و حقوق و تكالیف آن ها، به عنوان یك اصل اساسی و فراگیر ضروری است، و تنها از این جایگاه است كه دست یابی به خاستگاه حقوق زنان و فلسفة آن امكان پذیر می باشد. با توجه به این اصل اساسی( نگرش مجموعی به حقوق زن ومرد) نگاه به حقوق زن داشته و درحد این مکاتبه مطالب بیان می شود.
الف) اشتراک زن ومرد درحقیقت انسانی
بر اساس اندیشه بنیادین اسلام، حقیقت وماهیت انسان را نفس وروح اوشکل می دهد. زن و مرد از نظر این حقیقت و نوع یكسان اند و فرقی میان آن دو وجود ندارد، و هر دو مصداق این ‹‹نوع›› كه حقیقت آدمی نیز چیزی جز آن نیست می باشد. طبیعی است كه پدیدة جنسیت و تفاوت میان زن و مرد از این زاویه امری عارضی و خارج از ذات و قهرا بیرون از حوزة داوری در بارة ماهیت انسانی آن دو می باشد.
قرآن كریم به صراحت تمام در آیات متعدد از این حقیقت پرده بر می دارد: ‹‹یاایّها النّاس اتّقوا ربّكم الّذی خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا كثیرا و نساءا، ای مردم! از مخالفت، پروردگارتان بپرهیزید. همان كسی كه همة شما را از یك انسان آفرید، و همسر او را نیز، از جنس او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت››.(قرآن كریم، نساء، 1.)

بنابراین، از دیدگاه اسلام ـ بر خلاف بسیاری از غربیان و غرب زدگان كه اسلام را متهم كرده اند كه زن را جنس دوّم و فروتر از مرد می داند ـ زن فرع و مرد اصل نیست زن وجود طفیلی و تبعی نسبت به مرد ندارد، بلكه هر دو از یك حقیقت و سنخ ‹‹نفس›› پدید آمده اند. در آفرینش نخستین، نیز چه آدم(ع) و حوا و چه فرزندان آنان هیچ یك، طفیلی دیگری نبوده و نیست، و حتی در جریان خلقت آدم و حوا بر خلاف این پندار كه حوا پس از مرد و از دندة چپ آدم آفریده شد، قرآن كریم ـ چنان كه علامه طباطبایی نیز تاكید نموده است ـ چنین دلالتی ندارد و مراد از ‹‹آفرینش حوا از آدم››، همان وحدت ‹‹نوع››، تماثل و تشابهی است كه در اصل انسانیت و گوهر انسانی دارند. شاهد سخن ایشان، كلام گهر بار امام صادق(ع) است كه ضمن آن، از این گفتة مردم كه حوا از دندة آدم آفریده شد، اظهار ناراحتی نموده، و به شدت آن را رد می كند: ‹‹سئل ابوعبدالله(ع) ممّن خلق حوا و قیل له: ان اناسا عندنا یقولون: ان الله عز وجل خلق حوا من ضلع آدم الایسر الاقصی، فقال: سبحان الله تعالی عن ذالك علوا كبیرا، ایقولون من یقول هذا: ان الله تبارك و تعالی لم یكن له من القدرة ما یخلق لادم زوجته من غیر ضلعه؟...››. توبه،7 )« المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنكر و ینهون عن المعروف، مردان و زنان منافق همه از یك جناح اند، آن ها امر به منكر و نهی از معروف می كنند››.
2-1.تساوی در ارزشگذاری
در ارزشگذاری مقام انسانی زن و مرد، وحدت ‹‹نوع››، اقتضا می كند كه میان آن دو از بعد جنسیت، هیچ تفاوت و تمایزی نباشد، از همین رو هر جا كه سخن ار تكریم تكوینی است، موضوع آن ‹‹بنی آدم›› یعنی نوع انسان است: ‹‹ولقد كرّمنا بنی آدم، ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم››. هم چنان كه در كرامت ارزشی و اكتسابی نیز همگان فارغ از عنوان جنسیت، رنگ پوست، زبان، قومیت و...، برابر هستند و تنها ملاك ارزش یابی و شایستگی، قرب الهی و تقوا است: ‹‹یاایّها النّاس انّا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوبا و قبایل لتعارفوا انّ اكرمكم عندالله اتقاكم، ای مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید، (این ها ملاك امتیاز نیست)،‌گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست››.(حجرات، 13.)
بنابراین،‌ زن و مرد بر اثر عبودیت و بندگی خداوند وانجام تكالیف و رسالتی كه به عهده دارند، می توانند به طور مساوی و یكسان، به قلة سعادت و خوشبختی دست یازند، چنین نیست كه برخی از انواع و مراتب كمالات انسانی، به مردان اختصاص داشته باشد، و زنان را در آن سهم و مشاركتی نباشد، یا به عكس.
بر همین اساس است كه در قرآن كریم،‌ از حضرت مریم(ع) و آسیه همسر فرعون، به دلیل عفاف و پاكدامنی، ایمان به قوانین الهی، استقامت و شكیبایی در برابر شكنجه ها و تهمت ها، عبادت و اطاعت حق، به عنوان الگوی زن با شخصیت و شایسته یاد شده است؛ و زنان نوح و لوط را، به دلیل همفكری با دشمنان خداوند، خیانت به همسران، انتخاب ارزش های دروغین و بردگی هواهای نفس، به عنوان نمونه های زنان ناشایسته و بی شخصیت معرفی كرده است.( تحریم، 10و 12.)
3-1. اشتراك در اكثر قریب به اتفاق تكالیف و مسئولیت ها
با نگاه به خطاب های قرآنی، چه در آیاتی كه به لحاظ فرهنگ محاوره فقط صیغة مذكر آمده، و چه در آیاتی كه هر دو صیغه به كار رفته است، پی می بریم كه زنان با مردان در بسیاری از تكالیف و مسئولیت های فردی، اجتماعی، حقوقی و اخلاقی مشترك اند: ‹‹قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ، به مردان باایمان بگو چشم های خود را (از نگاه به زنان نامحرم) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ نمایند...، و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه به مردان نامحرم) فرو گیرند، دامان و پاكدامنی خویش را حفظ كنند››.(نور، 30 و 31.)
1-3. اشتراك در كیفر و مجازات الهی
‹‹الزّانیة و الزّانی فاجلدوا كلّ واحد منهما مأة جلدة، هر یك از زن و مرد زنا كار را صد تازیانه بزنید››.(نور،2 « والسّارق والسّارقة فاقطعوا ایدیهما جزاءا بما كسبا نكالا من الله، دست مرد و زن دزد را به كیفر عملی كه انجام داده اند، به عنوان یك مجازات الهی، قطع كنید››.(مایده، 38.)
2-3. اشتراك در فعالیت های اجتماعی و سیاسی
قرآن كریم بیعت با حكومت و شركت در انتخابات را كه بارز ترین حق سیاسی است برای زنان پذیرفته و عرصه های مختلف تاریخ اسلام نمایان گر این عمل سیاسی از طرف زنان است: ‹‹ای پیامبر! هنگامی كه زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت كنند كه چیزی را شریك خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ كار شایسته ای مخالفت فرمان تو نكنند، با آنان بیعت كن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان است››(ممتحنه، 12.)
3-3. اشتراك در استقلال اقتصادی
از لحاظ اقتصادی نیز طبق آموزه های قرآنی، زنان همانند مردان از ابتدا مالك دست رنج خود و در ارث بری سهیم بودند: ‹‹للرّجال نصیب ممّا اكتسبوا و للنّساء نصیب ممّا اكتسبن...، مردان نصیبی از آن چه به دست می آورند دارند، و زنان نیز نصیبی، (و نباید حقوق هیچ یك پایمال گردد)››.( نساء، 32 و 33).
اسلام علاوه بر استقلال اقتصادی كه برای زن اعطا كرده است، در هیچ شرایطی وی را موظف به تامین نیازمندی های خود و خانواده قرار نداده، بلكه مرد مسئول تامین نفقه و نیازمندی های زندگی مشترك است. در حالی كه در كشورهای غربی و دارای نگرش فمنیستی كه خود را بزرگ ترین حامیان حقوق زن قلمداد می كند، اوّلا تا همین چند دهة‌ اخیر، زنان استقلال اقتصادی نداشتند، و ثانیا عنوانی به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نیز مجبور است برای امرار معاش خود به تلاش و فعالیت بپردازد. ثالثا، در دنیای غرب افراد می توانند با وصیت خود، شخص واحدی را وارث تمام دارایی و ثروت خود بگرداند و اندكی از آن را به زن ندهد. از همه عجیب تر این است كه مواردی دیده شده است كه ثروتمندان بزرگی تمام دارایی و امكانات خود را طبق وصیت برای ‹‹گربه›› یا ‹‹سگ›› خود به ارث نهاده اند، و بدین ترتیب تمام اعضای خانواده را از آن محروم ساخته است.
اما در حقوق اسلامی، میراث میّت بر اساس حكم معین الهی و با توجه به نیازها و مصرف های متناسب و واقعی، تقسیم و توزیع می شود، و كسی نمی تواند زن و فرزند را از حقوق خود محروم سازد. بنابراین اگر مشاهده می شود كه در مواردی در حقوق اسلام، دیه و یا میراث زن نصف مرد می باشد، از این رو است كه مرد باید دارایی خود را برای زن به مصرف برساند و هزینة زندگی او و فرزندانش را تامین نماید، در حالی كه چنین وظیفه ای برای زنان مقرر نشده است.
علامه طباطبایی(ره) در این زمینه می فرماید: ‹‹نتیجه این گونه تقسیم ارث بین زن و مرد آن است كه در مرحلة ‹‹تملك›› مرد دو برابر زن مالك می شود، ولی در مرحلة ‹‹مصرف›› همواره زن دو برابر مرد بهره می برد؛ زیرا زن، سهم و ثروت خود را برای خویشتن نگه می دارد، ولی مرد باید نفقة زن را نیز بپردازد و در واقع نیمی از دارایی خود را صرف زن می كند››.( سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج4، پیشین، ص215.)
این بود نمونه های از جهت های مشترك میان زن و مرد و لوازم حقوقی آن ها كه قهرا در این موارد منحصر نبوده و تفصیل بیشتر آن فرصت دیگری را ایجاب می كند.
ب) تفاوت های طبیعی زن و مرد یا خاستگاه حقوقی آن ها
در نخستین اصل بر این حقیقت تاكید شد، كه زن و مرد نه تنها از لحاظ ماهیت و گوهر آفرینش و نوع انسانی، بلكه در لوازم حقیقت انسانی نیز همسان اند، و تصور تفاوت و تبعیض امری است موهوم. در این اصل، به تفاوت های ساختاری زن و مرد ـ كه زمینه ساز حقوق و تكالیف ویژه ای آنان می باشد ـ اشاره می شود؛ زیرا روشن است كه زن و مرد در خارج از ‹‹نوع انسانی›› و در فضای عوارض وجودی تفاوت های زیادی دارند. تفاوت هایی كه ‹‹جنس زن›› و ‹‹جنس مرد›› را قوام می بخشد: ‹‹تفاوت های جنسیتی واقعیت های حكیمانه اند كه دست تدبیر الهی، آن ها را به عنوان بخشی از ‹‹نظام احسن›› وجود قرار داده است... همین تفاوت هاست كه منشأ كمال و موجب احساس نیاز متقابل و زمینة بقاء حیات انسانی و اجتماعی و تحكیم پیوندها می شود. نادیده انگاشتن این تفاوت ها كه چیزی جز رحمت و حكمت الهی نیست، به معنای مبارزه با واقعیاتی است كه بود و نبود آن ها به خواست و نوع داوری این و آن بستگی دارد( سید ضیا مرتضوی، در آمدی بر شناخت مسایل زنان، قم، دفتر تبلیغات، 1377، ص48.)
1-2. تفاوت های ساختاری زن و مرد از منظر اندیشمندان و روانشناسان
سخن اساسی این است كه محدودة تفاوت های زن و مرد چیست؟ آیا تفاوت ها تنها در دایرة ویژگی های جسمانی و فیزیولوژیك است، یا آن كه پهنة وسیع تری را شامل می شود؟
برخی از فمینیست ها و گروهی از جامعه شناسان بر این باورند كه هیچ تفاوتی میان زن و مرد به جز تفاوت های بیولوژیك وجود ندارد، و تفاوت های دیگر از جمله اختلاف در ذهنیت ها و رفتارها، همگی ناشی از تاثیرات محیطی و فرهنگی است، و هیچ ریشة تكوینی ندارد. در مقابل بسیاری از روان شناسان بر تفاوت های ساختاری و روحی میان زن و مرد، تاكید كرده اند، كه در این بخش به برخی از نظریه های آنان آشنا می شویم: افلاطون با اعتراف به ناتوان تر بودن نیروهای جسمی، روحی و عقلی زنان، این تفاوت ها را كمّی دانسته، می گوید: زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند، و زنان می توانند همان وظایفی را عهده دار شوند كه مردان عهده دار می شوند، و از همان اختیاراتی بهره مند گردند كه مردان بهره مند می گردند. برخلاف وی شاگردش ارسطو معقتد بود كه نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت و وظایفی را كه قانون خلقت بر عهدة هر یك از آن ها گذاشته و حقوقی كه برای آن ها خواسته، در قسمت های زیادی با هم تفاوت اصولی دارد. زیرا تشابه و قایل شدن حقوق یكنواخت برای زن و مرد خود نوعی ظلم و نادیده گرفتن تمایزهای طبیعی زن و مرد، استعدادها و قابلیت های موجود در هر كدام می باشد.
بنابراین، همان گونه كه بین زن و مرد به لحاظ جسمی و روحی تفاوت هایی است، به لحاظ برخی تكالیف و احكام دینی نیز تفاوت های وجود دارد. چنان كه تفاوت های طبیعی و اجتماعی منافاتی با تساوی ارزش زن و مرد ندارد ـ چرا كه به انگیزة حفظ مصالح فرد و جامعه است، و نه برخاسته از هویت و ذات انسانی ـ تفاوت در پارة‌ از احكام شرعی نیز تعارض با تساوی ارزش و كرامت اجتماعی و معنوی زن و مرد ندارد؛ زیرا معیار ارزش معنوی انسان ها، تقوا و تقرب به خداوند است و ملاك ارزش اجتماعی یك شخص توانایی ها و صلاحیت های است كه برای اجتماع نافع است، آن چه در این جایگاه هیچ نقشی در تقلیل یا تكثیر ارزش ندارد، جنسیت است. این حقیقت با صراحت تمام در آیاتی از قرآن كریم بازتاب یافته است: ‹‹هر كس كار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن در حالی كه مؤمن است، او را به حیات پاك زنده می داریم، و پاداش آن ها را به بهترین اعمال كه انجام می دادند خواهیم داد››.
‹‹انّی لااضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثی، من عمل هیچ عمل كننده ای از شما را، مرد باشد یا زن، ضایع نمی كنم››.
اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انسانی دانسته و شخصیت عظیم سیاسی، اجتماعی و فكری برای او قایل شد و فرمود: زن و مرد از جان یكدیگر و مكمل هم اند، و هر دو از یك ریشه آفریده شده اند، اگر هر كدام را بریده از دیگری بینگاریم، گویا وجود ناقصی را فرض كرده ایم كه بدون آن، دیگری كامل نخواهد شد: ‹‹و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودّة و رحمة، یكی از نشانه های خداوند این است كه برای شما از جنس خود تان همسرانی آفرید تا مایة سكونت و آرامش شما باشند و میان تان دوستی و مهربانی قرار داد. در این كار برای آن های كه اندیشه می كنند نشانه های است››. یا آن جا كه به گونه ای بسیار روشن و صریح به این پیوند متقابل الهی، و نیاز و تسخیر بسیار نزدیك و ناگسستنی میان زن و مرد اشاره می كند: ‹‹هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ، آن ها لباس و مدافع شمایند و شما لباس و مدافع آنانید››..
بر اساس این آموزة الهی زن و مرد در حوزة نقش ها و مسئولیت های كه بر عهده دارند، چه در سطح خانواده و چه در محیط جامعه، مقابل یكدیگر نیستند بلكه مكمل هم دیگر می باشند، بسیاری از نقش ها و تكالیف است كه فقط زن می تواند بازی كند، و بسیاری موقعیت ها و تكالیف است كه تنها از عهدة مرد بر می آید. زن و مرد هر یك، نیمه یك پیكره اند، و تنها در سایة همكاری و همفكری مشترك و تقسیم عادلانه و حكیمانة مسئولیت ها و ایفای نقش تكمیلی نسبت به یكدیگر است كه این پیكره جان گرفته، پویا و بالنده می شود.
1-3. خانواده یا بنیادی ترین واحد جامعه
نیاز متقابل زن و مرد و در نتیجه در خدمت یكدیگر و همكار هم بودن، به عنوان یك واقعیت تكوینی و اجتماعی در قالب نهاد به نام ‹‹خانواده›› نمود یافته و شكل می گیرد. زن و مرد بدین طریق به خدمت متقابل یك دیگر در می آیند، و ره آورد آن برآورده شدن بخش عمده ای از اساسی ترین نیاز های فردی و اجتماعی آنان و جامعة بشری و نیز ضمانت بقای حیات آدمی و استمرار حضور جامعة انسانی خواهد بود. خانواده به عنوان یكی از بنیادی ترین واحد جامعه كانون مشاركت و همدلی دو انسان به عنوان زن و شوهر، پاسخگویی به ندایی است كه از عمق فطرت و نهان آدمی به گوش می رسد، كه در آن به تعبیر زیبای قرآن كریم، زن و شوهر لباس و پوشش یك دیگراند. هر یك بدون دیگری به انسان عریان و برهنه ای می ماند كه در برابر تلخی ها و سختی های زندگی و نیازهای اساسی انسان بی پناه و بی دفاع خواهد بود.
2-3. نقش كاربردی زن در خانواده
حضور فعال و نقش سازندة زن در خانواده فراوان است، در این ارزیابی به چند نقش محوری او، به عنوان یكی از دو ركن اصلی این نهاد اشاره می شود:
الف. زن و بازسازی شخصیت شوهر
زن در خانواده، توانایی، كارایی و شخصیت مرد را بازسازی كرده و سامان می بخشد. آرامش،‌مهربانی و سكونی را كه زن به وسیلة عاطفه، احساسات و دلربایی خود پدید می آورد با هیچ مكانیسم و ابزاری نمی توان ایجاد كرد. از این حقیقت روشن در نقش آفرینی زنان، قرآن كریم پرده برداشته می فرماید: ‹‹از نشانه های خداوند این است كه برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا مایة‌ سكونت و آرامش شما باشد...››.. سكون آرامش عمیقی است كه مردان در كنار زنان و در بستر خانواده به آن می رسند كه در پرتو آن زندگی پرفراز و نشیب چون قایقی به ساحل رسیده، تشویش ها، سرگردانی ها و افسردگی ها از محیط اندیشه و زندگی مردان رخت بر می بندد.
ب. زن و مسئولیت پذیری مردان
زن در كانون خانواده، مرد را با مسئولیت و تكلیف آشنا ساخته، بذر مسئولیت پذیری و تعهد را به تدریج در شخصیت و ضمیر او می كارد. مدیریت، تعهد شناسی و سرپرستی را به او آموزش می دهد، و این ره آورد بسیار ارزشمندی است كه در هیچ كلاسی، نمی توان به این درجه عینی، گویا و در عین حال عاطفی و انسانی، كاردانی و وظیفه شناسی را به انسان ها آموخت. به گفتة ویل دورانت: ‹‹زن از آن جا كه مرد خیالی سرگردان را به مرد فداكار و پای بند به خانه و كودكان خود تبدیل می سازد، عامل حفظ بقای نوع است››. (ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران، علمی و فرهنگی، 1374، ص143.)
ج. زن و رسالت مهم مادری
از دیگر نقش های كلیدی و حیاتی زن در نهاد ‹‹خانواده›› رسالت مادری است، كه این نقش نیز از مهم ترین و اساسی ترین نقش زنان به حساب می آید؛ زیرا تمام ابعاد شخصیت كودك و آینده سازان جامعه توسط مادر و در آغوش گرم، پرمهر و باصفای او شكل گرفته و پابرجا می شود. فرزندان سرمایه های اصلی و راهبردی ترین شیوه های زندگی فردی و اجتماعی را در این دوران نسبتا طولانی، از مادر دریافت می كنند. از این رو در نظام نامة حقوقی اسلام، توصیه ها و تاكیدهای فراوانی در دوران بارداری، پس از زایمان، شیر دادن و... به مادران شده است. كه این ها همه در ایفای نقش اصلی زن و رسالت مادری، در پرورش و تربیت فیزیكی و روحی فرزندان بسیار مفید و مؤثر بوده و زیباترین هنر نمایی زن است. هنر و نقشی كه جز زن هیچ كسی نمی تواند آن را با این زیبایی و قداست بازی كند: ‹‹باید زنان تندرستی را كه به كودك شیر می دهد، نقطه اعلای زیبایی عالم بدانیم››. از این رو در فهم مسایل زنان و جانبداری های اصولی و انسانی از حقوق زنان باید به عظمت و جایگاه این بعد از حیات زنان توجه ژرف نموده، و هیچ گاه نباید این رسالت مهم را به پای برخی از نقش های زود گذر اجتماعی نفله نماییم؛ زیرا: ‹‹نبوغ در مادری همان اندازه امكان دارد كه نبوغ در سیاست و ادب و جنگ. در بارة برابری در نبوغ نباید از روی برابری در قدرت یا توانایی در اجرای امور با مهارت مساوی حكم كرد... بلكه برابری در نبوغ را باید از روی توانایی در اجرای مشاغل و وظایفی دانست كه طبیعت هر یك از زن و مرد مقرر كرده است››.
در آیین اسلام نیز در نقش مادر و عظمت آن سخن ها گفته اند، و بهشت را زیر پای مادران دانسته است، تا پیوند فرزندان با محور خانواده استوار تر گردد و نظام ارزشمند خانواده پاینده تر و پویا تر شود.
دانشمندان دلسوز، كه در اندیشة سامان یابی اجتماع، رفاه و تمدن بشری هستند، نیز زنان و جامعه را به اصالت نقش مادری بسیار توجه می دهند، و پیوسته تاكید می كنند كه شعار تبلیغاتی تساوی زن و مرد مبادا آنان را از ایفای كامل نقش ‹‹مادری›› باز دارد كه این فاجعه ای بس عظیمی است كه با هیچ جانشین و عامل دیگر جبران پذیر نخواهد بود.
3-3. خانواده خاستگاه بسیاری از حقوق و تكالیف
همان گونه كه در مسایل پیشین ذكر شد، زن و مرد از یك گوهر انسانی آفریده شده اند و به صورت طبیعی و هماهنگ، یار و مكمل یكدیگراند. احكام و حقوق شرعی و رهنمودهای دینی نیز هماهنگ با این نقش، مرزها و حدود روابط متقابل تكمیلی را مشخص می كند، اسلام برای تقویت و پویایی این پیوند طبیعی و حمایت از عوامل و زمینه های كه به استحكام این روابط می انجامد، حقوق و مسئولیت هایی را مقرر كرده است. از همین رو بیشترین اختلافات حقوقی زن و مرد به حقوق خانواده مربوط می شود: ‹‹در بارة اختلاف های خانوادگی بیش از هشتاد آیه در قرآن مجید موجود است. با توجه به این كه در زمینة اختلاف های اجتماعی، در این كتاب شریف فقط دو آیه وجود دارد، به خوبی در می یابیم كه اكثریت قریب به اتفاق اختلاف های تشریعی و حقوقی زن و مرد كه در قرآن كریم ذكر شده، متوجه مسایل خانوادگی است و این خود از اهمیت این نهاد اجتماعی حكایت دارد››.
ناگفته پیدا است كه قیمومیت مردان بدین معنی نیست كه اسلام مرد را قیّم زن و زن را برده و اسیر او بداند، بلكه به فرمودة‌ استاد مطهری ‹‹قوّامون علی النّساء›› به این معنا است: مرد ها بالاتر از زنان ایستاده اند یعنی اختیار شان در دست آن ها است. به هر صورت سرپرستی و نظارت مرد بر زن و ‹‹قوامیت›› مطرح در این آیه، صرفا به حوزة مسایل زناشویی و خانوادگی اختصاص داشته و فراتر از آن را شامل نمی شود؛ زیرا در ادامة آیه می خوانیم: ‹‹بما انفقوا من اموالهم››، تنها جای كه مرد به لحاظ مرد بودن، مسئولیت خرجی دادن زن را به لحاظ زن بودن بر گردن می گیرد، دایرة زوجیت و زناشویی است.

منبع : پرسمان/ حقوق زن

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .