تفاوت مبانی حقوق زن در اسلام با سایر مکاتب
در ریشهها، اصول و مبانى نظرى، تفاوت دیدگاه اسلام با سایر مكاتب درباره حقوق زن چیست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/10/12 ساعت 12:02
براى شناخت و ارزیابى منصفانه و علمى دیدگاه اسلام نسبت به زنان، استنباط ضابطهمند از منابع اصیل اسلامى (قرآن و سنّت)، به دور از التقاط، بلكه همراه با جامعنگرى و نگاه سیستماتیك بایسته است.
با تبیین اصول بنیادین نگرش اسلامى نسبت به زنان، ریشه و مبانى نظرى تفاوت دیدگاه اسلام با سایر مكاتب درباره حقوق زنان روشن مىشود. برخى از این اصول، ریشه در اصول عقاید و بعضى دیگر ریشه در شریعت و برخى دیگر نیز ریشه در اخلاق دارد؛
یك. اصول اعتقادى
1. خداباورى
تمام عالم هستى از خداى متعال و به سوى او است و او مالك جهان هستى است. او حق ربوبیّت تشریعى و قانونگذارى براى بشر دارد .
«إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلّهِ» .
از نظر عقل سلیم نیز خالق متعال، بهترین قانونگذار است؛ زیرا داناى مطلق است كه به هیچكس و هیچ چیز نیاز ندارد و حكیمى است كه از هر عیب، نقص و اشتباه مبرّاست؛ از این رو قانونش كاملترین و جامعترین برنامهها است . به همین جهت مىتوان گفت: روح تعبّد به برهان و استدلال عقلى برمىگردد؛ یعنى، همان جا كه گفته مىشود ما سرّ و فلسفه دقیق یك حكم را نمىدانیم، ولى چون خداوند علیم، حكیم، بخشنده و فیض مطلق است؛ به یقین این حكم به مصلحت انسان و در راستاى خیر و منفعت او است، بر این اساس، یك دلیل عقلى اجمالى اقامه شده است كه پایه اثباتىِ آن اصول عقاید است و این با «فیدیسم» و ایمانگروى در مسیحیت ـ كه بر عقل و فهم انسان مهر ابطال مىزند و به بهانه اینكه این چیزها فهمیدنى نیست، بلكه بایستى نخست ایمان آورد و سپس فهمید ـ فرق دارد . بنابراین هیچ یك از افراد و یا دولتها، در برابر حكم خدا، صلاحیت علمى لازم، براى قانونگذارى را ندارند.
یكى از عوامل مهم اختلاف بین اندیشه اسلامى و فمینیستى، در مسئله حقوق زن، در همین اصل نهفته است.
2. فرجامباورى
باور به این انگاره است كه جهان آفرینش ـ از جمله انسانها ـ سرمنزل مشخصى دارند و رفتار آنان باید بر مبناى آن اهداف و غایت تنظیم شود .
بر اساس بینش اسلامى، دنیا گذرگاه آخرت و زندگى حقیقى و سعادت واقعى بشر، در زندگى اُخروى او است:
«إِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ» .
چه بسیار رخ مىدهد كه مبناى اعتراض به تفاوت حقوق زن و مرد، نگاه محدود و یك سویه به حیات انسانى و غفلت از فرجام و هدف حقیقى زندگى است. چشمها و اندیشههاى سطحىنگر، ـ كه از حقیقت جز نامى و از هستى جز پوستهاى سراغ ندارند و در بند اوهام و خیالات مادّهپرستى خویش گرفتار آمدهاند ـ چگونه مىتوانند بیانگر شخصیت زن و مسائل زنان و راهگشاى آنان باشند؟
به همین دلیل اسلام ـ برخلاف نگرشهاى فمینیستى ـ كارهاى ارزشمند زنانه مثل مادرى را، كلیشهاى و فاقد اهمیت نمىداند؛ بلكه چه بسا كار بزرگى مانند مادرى را كه درآمدزا و جاهآفرین نیست، منشأ سعادتمندى یك جامعه تلقى مىكند؛ چنانكه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «بهشت (سعادت) زیرپاى مادران است» .
3. عدل باورى
«عدل» اصلى فراگیر است كه هم در هستى و هم در احكام و روابط اجتماعى جارى است. عدالت به عنوان یك قانون عام و اصل حاكم، چارچوبى قطعى براى همه احكام و قوانینى است كه روابط و مناسبات اجتماعى را شكل مىدهد. از این رو به تناسب مقتضیات زمان و مكان،
حكومت اسلامى باید با وضع قوانین و مقررّات حكومتى، به یارى مظلوم شتافته، در جهت احقاق حق او تلاش كند.
نكته حائز اهمیت اینكه، برخلاف نظر بسیارى از روشنفكران متأثّر از اندیشههاى فمینیستى، «عدالت» امرى سیّال، عرفى و مطابق پسند مردم و افكار عمومى و یا تابع قرارداد و نسبى نیست؛ بلكه به معناى رعایت استحقاقها ـ با توجه به اختلاف شرایط و موقعیتها ـ است؛ هر چند موجب نابرابرى ظاهرى و عدم یكنواختى هم وجود داشته باشد.
4. باور به حكمت الهى و نظام احسن
تفاوتهاى جنسیتى، واقعیتهایى حكیمانهاند كه دست تدبیر الهى، آنها را به عنوان بخشى از «نظام احسن» وجود قرار داده است ؛ چرا كه این تفاوتها منشأ كمال، موجب احساس نیاز متقابل، زمینهساز بقاى حیات انسانى و تحكیم پیوندها است. نادیده انگاشتن این تفاوتها به معناى مبارزه با واقعیاتى است كه بود و نبود آنها، به خواست و نوع داورى این و آن بستگى ندارد. بنابراین، كاملاً منطقى است كه در تنظیم روابط و مناسبات اجتماعى و تقسیم كارها و مسئولیتها، بعضى از تفاوتهاى حكیمانه، منشأ برخى اختلافات حقوقى و گوناگونى نقشها شود.
5. انسانشناسى (وحدت در نوع و تفاوت در صنف)
زن همانند مرد، از یك گوهر وجودى آفریده شده و بنده خدا است و شایستگى نیل به مقام شامخ خلافت الهى را دارد.
انسانیت «انسان» به روح اوست و «روح» مذكّر و مونث ندارد. مردانگى یا زنانگى مربوط به بدن و صنف انسان است، و نشانه ارزش و برترى افراد نمىباشد. كسانى كه در بررسى مسائل زنان و ارزیابى ضوابط اعتبارى و امورى چون احكام ارث، دیه و قصاص، آنها را میزانى براى ارزشگذارى جان و حقیقت انسانى زن و مرد قرار مىدهند، به خطا مىروند!
دو. اصول اخلاقى
1. نیازهاى متقابل
تفاوتهاى گسترده افراد جامعه، اساسىترین و گستردهترین عامل پیوندها، روابط و مناسبات اجتماعى نیاز متقابل و به دنبال آن، استخدام و تسخیر متقابل، سمت و سو و نحوه این رابطه را مشخص مىكند و این رابطه، نه فقط به منظور ایجاد زمینههاى همزیستى مسالمتآمیز؛ بلكه پاسخگویى به ندایى است كه از عمق فطرت و از نهان عواطف، غرایز و وجود آدمى به گوش مىرسد. خداى متعال این نحوه آفرینش زن و مرد و رابطه بین آنها را، مایه «آرامش و سكونت نفس»، مىداند:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» ؛
«این از نشانههاى حكمت و تدبیر الهى است كه از جنس خودتان همسرانى را براى شما آفرید تا مایه آرامش و سكونت شما باشد و میان شما دوستى و عطوفت قرار داد».
و در آیهاى دیگر به پیوند متقابل الهى و مناسبت بسیار نزدیك میان زن و مرد اشاره شده است:
«هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» ؛
«آنها لباس شمایند و شما لباس آنان هستید».
خاستگاه بسیارى از تكالیف و حقوق در زمینه روابط اجتماعىو خانوادگى، تقویت این پیوند تكوینى و طبیعى و حمایت از عوامل و زمینههایى است كه به استحكام آنها مىانجامد. هدف برتر و انگیزه اصلى، ایجاد آشتى و مسالمت میان دو بیگانه و دشمن نیست؛ بلكه سازماندهى و جهتدهى به روابط، پیوندها و جاذبههایى است كه میان دو قطب ـ از یك حقیقت ـ وجود دارد و برخاسته از ژرفاى جان آدمى است. پس سخن از نزاع و كشمكش و تلاش براى ایجاد روابطى صرفاً قراردادى و اعتبارى ـ همچون دو شریك تجارى ـ نیست، بلكه بحث از آمیختگى روحى، عاطفى و قلبى و منافع همه جانبه و مشتركى است كه میان زن و مرد وجود دارد.
2. هر یك از زن و مرد، نیمه یك پیكراند
زن و مرد مكمّل یكدیگرند نه رقیب هم؛ و در سایه همكارى مشترك آن دو و تقسیم عادلانه و حكیمانه مسئولیتها و ایفاى نقش تكمیلى نسبت به یكدیگر، این پیكر جان مىگیرد. روح كلّى جریانات فمینیستى، حمایت از زنان و مبارزه با مردسالارى نیست؛ بلكه مبارزه با مردان و تحت انقیاد درآوردن آنان و ممانعت از ایفاى نقش و كاركردهاى مردانگى است! كشاندن زنان از خانه به بیرون ـ به بهانه برابرى حق اشتغال ـ و منزوى ساختن مردان و سپردن
كارهاى خانگى و یا كارهاى زنانه به آنان ـ مانند اجتماعى شدن نقش مادر ـ و تأكید بر حذف نقشهاى كلیشهاى ـ نفى اختصاصى بودن بعضى از وظایفو مشاغل، همه و همه بیانگر نزاع جنسیت یا تشدید آن و كشاندن نقش تكمیلى زن و مرد، به تنازع براى بقا و یا ستیز براى به چنگ آوردن موقعیتها و نقشهاى یكدیگر است: این آسیب شدیدى به روابط بین زن و مرد وارد كرده و حركتى برخلاف جریان طبیعى حیات بشرى است.
قرآن كریم آفرینش زن و مرد از یك گوهر و جنس را به منظور آرامش یافتن آنان با یكدیگر دانسته و در طرح نظام آفرینش بین آنان مودّت و رحمت قرار داده است . روشن است كه مودّت، رحمت و آرامش در سایه رفاقت و همكارى میسّر است؛ نه رقابت و ستیز.
3. محورى بودن نهاد خانواده
زن و مرد در هر موقعیت اجتماعى و فردى و در هر نقشى كه قرار مىگیرند، باید «خانواده» را به عنوان یك «اولویت» قرار دهند؛ چرا كه خانواده به عنوان یك نهاد اصیل، مبناى شكلگیرى اجتماع است. از این رو در بررسى مسائل زنان و ترسیم چهره زن شایسته، به تشكیل و تقویت این بنیان و تعمیق روابط میان اعضاى آن ـ به ویژه زن و شوهر به عنوان دو ركن اصلى این نهاد ـ باید توجّه ویژهاى شود و هر پیشنهاد و برنامهاى كه به تضعیف و سستى این نهاد بینجامد، حذف گردد. پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله محبوبترین و عزیزترین بنیاد اسلامى
نزد خداوند را «نهاد خانواده از طریق ازدواج» دانستهاند . بدینترتیب آموزههاى فمینیستى ـ كه بهطور صریح نسبت به نهاد خانواده بىاعتنایى مىكنند ـ و نیز بحرانهاى ناشى از آنها و فروپاشى خانواده و گسترش طلاق و... از دیدگاه اسلامى غیرقابل پذیرش است.
4. توجّه به كرامت انسانى
اهمیت اخلاق و تزكیه نفس، در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مفاسد اجتماعى، جنگها و... بر كسى پوشیده نیست. هدف مهم بعثت رسول خاتم صلىاللهعلیهوآله، تعلیم و تربیت و تتمیم مكارم اخلاقى بوده است. در واقع در صحنه اجتماع، مرز میان حیوان و انسان، اخلاق و رفتارهاى شایسته است. در مسئله زن و مرد در زندگى معاصر، با دو بینش مواجه هستیم.
بر اساس بینش اومانیستى و لیبرالیستى، انسان در آزادى جسمىاش، هیچ قید و بندى ندارد؛ هرچه مىخواهد، مىخورد؛ هرچه مىخواهد، مىنوشد؛ هرچه مایل است، مىپوشد و با غریزههایش هر طور كه مىخواهد، رفتار مىكند!! بر اساس این بینش، دیگر جایى براى صحبت از حجاب، عفّت و... نمىماند. در این نگره، اصل بر برهنگى و آزادى جنسى است و حجاب حالتى است كه انسان در پذیرش یا ردّ آن، آزاد است. با این مبنا، بنیاد اخلاق یا نهاد خانواده، ارزش و قداستى نخواهد داشت؛ بلكه بنیان آنها سست مىگردد؛ در حالى كه وجود ضوابط، نه تنها براى نسبشناسى و انتساب فرزندان به والدین ضرورى است؛ بلكه بدون آنها، ازدواج تنها به منظور تأمین خواستههاى جسمى و جنسى تبدیل خواهد شد.
بر اساس بینش دوم، غرایز موجود در بشر، به منظور تأمین نیاز و مایه تداوم زندگى تلقّى مىشود تا راه رسیدن به اهداف والاتر هموار شود. از این رو نیاز غریزى، باید به نحو معقول و معتدل ارضا شود. با این نگرش براى حفظ انسانیت انسان، وجود انضباط و قید و بند ـ به عنوان عامل مصونیت ـ مطرح است، نه محدودیت.
5. پیوند حقوق و اخلاق
علاوه بر آنكه رعایت حقوق زن و مرد، بایستى با توجه به كرامت انسانى و رعایت ارزشهاى اخلاقى پىریزى گردد، در نظر گرفتن ارتباط تنگاتنگ بین حقوق و اخلاق در زندگى اجتماعى ـ به ویژه در روابط خانوادگى ـ بسیار ضرورى است. هم قانونگذاران باید این ارتباط را در نظر بگیرند و هم زن و شوهر باید توجه داشته باشند كه تنها با قانون و مقرّرات نمىتوان زندگى خوشى را داشت. در پیوند حقوق و اخلاق دو نكته شایان تأمل است:
5-1. حقوق براى تنظیم روابط انسانها، مقرّراتى را در نظر مىگیرد؛ البته این مقررات باید ارزشهاى اخلاقى را نیز حفظ كند و طورى نباشد كه شنیعترین كارها مانند همجنسبازى و یا ارتباط نامشروع، مصداقى از حقوق بشر به شمار آید .
امروزه در پرتو گرایشهایى فمینیستى، بىتوجّهى به اخلاق چنان رشد كرده است كه «جهانگردى سكس»، به عنوان استراتژى توسعه، به وسیله آژانسهاى بینالمللى پیشنهاد شده و براى نخستینبار با حمایت و برنامهریزى بانك جهانى پول و آژانس توسعه بینالمللى آمریكا روبهرو شده است.
5-2. جامعه همواره نیازمند تعیین مرزهاى روشن و صریح حقوقى و شناخت ارزشهاى حقوقى است و نمىتوان جامعه را تنها با تكیه بر كرامتها و ارزشهاى اخلاقى، به سامان رساند. البته در بیشتر موارد چنانچه اخلاق به كمك حقوق نیاید، قابل استیفا نیست. براى مثال با چه قدرت فیزیكى مىتوان «تمكین» را تحصیل كرد؟ پس رفتار حقوقى، مىتواند همراه انگیزه اخلاقى قرار گیرد و در نتیجه ارزش اخلاقى هم داشته باشد.
سه. نظام قانونگذارى و احكام شریعت
1. واقعگرایى نظام حقوقى اسلام
نظام حقوقى مطلوب، باید با توجه به واقعیات زیستشناختى، روانشناختى و جامعهشناختى، اوضاع و شرایط را در نظر بگیرد. بنابراین قانونگذارى، باید با رعایت واقعیات، بین تكوین و تشریع ارتباط برقرار ساخته، پشتوانهاى منطقى براى اجراى قوانین و مقررات پیشبینى كند.
2. نگرش سیستمى
آموزههاى اسلامى، مبتنى بر عقاید و اخلاق اسلامى با هدفگیرى كمال نهایى انسان و نیل او به حیات طیّبه در یك نظام به هم مرتبط است. از این رو، فهم صحیح و عمیق آن آموزهها، چه بسا جز در پرتو یك نگرش سیستمى و ملاحظه مجموعه آنها با هم میسّر نخواهد شد. رعایت حریم اخلاقى بین زن و مرد، منع از اختلاط و اجتناب از حضور غیرلازم یا غیرسالم زنان در جامعه، رعایت حجاب اعتبار اذن شوهر در خروج همسر از منزل، نفقه به عنوان حقّى براى زنان و تعهّدى و تكلیفى علیه مردان، مدیریت مردان در خانواده، تفاوت در دیه و قصاص و ارث زنان، موظف نبودن زنان براى انجام شیردهى فرزندان
و كارهاى خانگى و امكان درخواست و دریافت اجرت و... نمونههایى از این سیستم است.
3. تزاحم مصالح و انتخاب برتر
حضور اجتماعى زنان، اشتغال، تربیت فرزند، مدیریت خانواده، شوهردارى، تحصیل، ایفاى نقش در موقعیتهاى مختلف سیاسى، اقتصادى و فرهنگى و... هر یك منافع و مصالحى دارد امّا آنچه مهم است، شناخت صحیح و سپس اولویتبندى هر كدام با توجّه به شرایط خاص است.
منبع : پرسمان/ حقوق زن
با تبیین اصول بنیادین نگرش اسلامى نسبت به زنان، ریشه و مبانى نظرى تفاوت دیدگاه اسلام با سایر مكاتب درباره حقوق زنان روشن مىشود. برخى از این اصول، ریشه در اصول عقاید و بعضى دیگر ریشه در شریعت و برخى دیگر نیز ریشه در اخلاق دارد؛
یك. اصول اعتقادى
1. خداباورى
تمام عالم هستى از خداى متعال و به سوى او است و او مالك جهان هستى است. او حق ربوبیّت تشریعى و قانونگذارى براى بشر دارد .
«إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلّهِ» .
از نظر عقل سلیم نیز خالق متعال، بهترین قانونگذار است؛ زیرا داناى مطلق است كه به هیچكس و هیچ چیز نیاز ندارد و حكیمى است كه از هر عیب، نقص و اشتباه مبرّاست؛ از این رو قانونش كاملترین و جامعترین برنامهها است . به همین جهت مىتوان گفت: روح تعبّد به برهان و استدلال عقلى برمىگردد؛ یعنى، همان جا كه گفته مىشود ما سرّ و فلسفه دقیق یك حكم را نمىدانیم، ولى چون خداوند علیم، حكیم، بخشنده و فیض مطلق است؛ به یقین این حكم به مصلحت انسان و در راستاى خیر و منفعت او است، بر این اساس، یك دلیل عقلى اجمالى اقامه شده است كه پایه اثباتىِ آن اصول عقاید است و این با «فیدیسم» و ایمانگروى در مسیحیت ـ كه بر عقل و فهم انسان مهر ابطال مىزند و به بهانه اینكه این چیزها فهمیدنى نیست، بلكه بایستى نخست ایمان آورد و سپس فهمید ـ فرق دارد . بنابراین هیچ یك از افراد و یا دولتها، در برابر حكم خدا، صلاحیت علمى لازم، براى قانونگذارى را ندارند.
یكى از عوامل مهم اختلاف بین اندیشه اسلامى و فمینیستى، در مسئله حقوق زن، در همین اصل نهفته است.
2. فرجامباورى
باور به این انگاره است كه جهان آفرینش ـ از جمله انسانها ـ سرمنزل مشخصى دارند و رفتار آنان باید بر مبناى آن اهداف و غایت تنظیم شود .
بر اساس بینش اسلامى، دنیا گذرگاه آخرت و زندگى حقیقى و سعادت واقعى بشر، در زندگى اُخروى او است:
«إِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ» .
چه بسیار رخ مىدهد كه مبناى اعتراض به تفاوت حقوق زن و مرد، نگاه محدود و یك سویه به حیات انسانى و غفلت از فرجام و هدف حقیقى زندگى است. چشمها و اندیشههاى سطحىنگر، ـ كه از حقیقت جز نامى و از هستى جز پوستهاى سراغ ندارند و در بند اوهام و خیالات مادّهپرستى خویش گرفتار آمدهاند ـ چگونه مىتوانند بیانگر شخصیت زن و مسائل زنان و راهگشاى آنان باشند؟
به همین دلیل اسلام ـ برخلاف نگرشهاى فمینیستى ـ كارهاى ارزشمند زنانه مثل مادرى را، كلیشهاى و فاقد اهمیت نمىداند؛ بلكه چه بسا كار بزرگى مانند مادرى را كه درآمدزا و جاهآفرین نیست، منشأ سعادتمندى یك جامعه تلقى مىكند؛ چنانكه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «بهشت (سعادت) زیرپاى مادران است» .
3. عدل باورى
«عدل» اصلى فراگیر است كه هم در هستى و هم در احكام و روابط اجتماعى جارى است. عدالت به عنوان یك قانون عام و اصل حاكم، چارچوبى قطعى براى همه احكام و قوانینى است كه روابط و مناسبات اجتماعى را شكل مىدهد. از این رو به تناسب مقتضیات زمان و مكان،
حكومت اسلامى باید با وضع قوانین و مقررّات حكومتى، به یارى مظلوم شتافته، در جهت احقاق حق او تلاش كند.
نكته حائز اهمیت اینكه، برخلاف نظر بسیارى از روشنفكران متأثّر از اندیشههاى فمینیستى، «عدالت» امرى سیّال، عرفى و مطابق پسند مردم و افكار عمومى و یا تابع قرارداد و نسبى نیست؛ بلكه به معناى رعایت استحقاقها ـ با توجه به اختلاف شرایط و موقعیتها ـ است؛ هر چند موجب نابرابرى ظاهرى و عدم یكنواختى هم وجود داشته باشد.
4. باور به حكمت الهى و نظام احسن
تفاوتهاى جنسیتى، واقعیتهایى حكیمانهاند كه دست تدبیر الهى، آنها را به عنوان بخشى از «نظام احسن» وجود قرار داده است ؛ چرا كه این تفاوتها منشأ كمال، موجب احساس نیاز متقابل، زمینهساز بقاى حیات انسانى و تحكیم پیوندها است. نادیده انگاشتن این تفاوتها به معناى مبارزه با واقعیاتى است كه بود و نبود آنها، به خواست و نوع داورى این و آن بستگى ندارد. بنابراین، كاملاً منطقى است كه در تنظیم روابط و مناسبات اجتماعى و تقسیم كارها و مسئولیتها، بعضى از تفاوتهاى حكیمانه، منشأ برخى اختلافات حقوقى و گوناگونى نقشها شود.
5. انسانشناسى (وحدت در نوع و تفاوت در صنف)
زن همانند مرد، از یك گوهر وجودى آفریده شده و بنده خدا است و شایستگى نیل به مقام شامخ خلافت الهى را دارد.
انسانیت «انسان» به روح اوست و «روح» مذكّر و مونث ندارد. مردانگى یا زنانگى مربوط به بدن و صنف انسان است، و نشانه ارزش و برترى افراد نمىباشد. كسانى كه در بررسى مسائل زنان و ارزیابى ضوابط اعتبارى و امورى چون احكام ارث، دیه و قصاص، آنها را میزانى براى ارزشگذارى جان و حقیقت انسانى زن و مرد قرار مىدهند، به خطا مىروند!
دو. اصول اخلاقى
1. نیازهاى متقابل
تفاوتهاى گسترده افراد جامعه، اساسىترین و گستردهترین عامل پیوندها، روابط و مناسبات اجتماعى نیاز متقابل و به دنبال آن، استخدام و تسخیر متقابل، سمت و سو و نحوه این رابطه را مشخص مىكند و این رابطه، نه فقط به منظور ایجاد زمینههاى همزیستى مسالمتآمیز؛ بلكه پاسخگویى به ندایى است كه از عمق فطرت و از نهان عواطف، غرایز و وجود آدمى به گوش مىرسد. خداى متعال این نحوه آفرینش زن و مرد و رابطه بین آنها را، مایه «آرامش و سكونت نفس»، مىداند:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» ؛
«این از نشانههاى حكمت و تدبیر الهى است كه از جنس خودتان همسرانى را براى شما آفرید تا مایه آرامش و سكونت شما باشد و میان شما دوستى و عطوفت قرار داد».
و در آیهاى دیگر به پیوند متقابل الهى و مناسبت بسیار نزدیك میان زن و مرد اشاره شده است:
«هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» ؛
«آنها لباس شمایند و شما لباس آنان هستید».
خاستگاه بسیارى از تكالیف و حقوق در زمینه روابط اجتماعىو خانوادگى، تقویت این پیوند تكوینى و طبیعى و حمایت از عوامل و زمینههایى است كه به استحكام آنها مىانجامد. هدف برتر و انگیزه اصلى، ایجاد آشتى و مسالمت میان دو بیگانه و دشمن نیست؛ بلكه سازماندهى و جهتدهى به روابط، پیوندها و جاذبههایى است كه میان دو قطب ـ از یك حقیقت ـ وجود دارد و برخاسته از ژرفاى جان آدمى است. پس سخن از نزاع و كشمكش و تلاش براى ایجاد روابطى صرفاً قراردادى و اعتبارى ـ همچون دو شریك تجارى ـ نیست، بلكه بحث از آمیختگى روحى، عاطفى و قلبى و منافع همه جانبه و مشتركى است كه میان زن و مرد وجود دارد.
2. هر یك از زن و مرد، نیمه یك پیكراند
زن و مرد مكمّل یكدیگرند نه رقیب هم؛ و در سایه همكارى مشترك آن دو و تقسیم عادلانه و حكیمانه مسئولیتها و ایفاى نقش تكمیلى نسبت به یكدیگر، این پیكر جان مىگیرد. روح كلّى جریانات فمینیستى، حمایت از زنان و مبارزه با مردسالارى نیست؛ بلكه مبارزه با مردان و تحت انقیاد درآوردن آنان و ممانعت از ایفاى نقش و كاركردهاى مردانگى است! كشاندن زنان از خانه به بیرون ـ به بهانه برابرى حق اشتغال ـ و منزوى ساختن مردان و سپردن
كارهاى خانگى و یا كارهاى زنانه به آنان ـ مانند اجتماعى شدن نقش مادر ـ و تأكید بر حذف نقشهاى كلیشهاى ـ نفى اختصاصى بودن بعضى از وظایفو مشاغل، همه و همه بیانگر نزاع جنسیت یا تشدید آن و كشاندن نقش تكمیلى زن و مرد، به تنازع براى بقا و یا ستیز براى به چنگ آوردن موقعیتها و نقشهاى یكدیگر است: این آسیب شدیدى به روابط بین زن و مرد وارد كرده و حركتى برخلاف جریان طبیعى حیات بشرى است.
قرآن كریم آفرینش زن و مرد از یك گوهر و جنس را به منظور آرامش یافتن آنان با یكدیگر دانسته و در طرح نظام آفرینش بین آنان مودّت و رحمت قرار داده است . روشن است كه مودّت، رحمت و آرامش در سایه رفاقت و همكارى میسّر است؛ نه رقابت و ستیز.
3. محورى بودن نهاد خانواده
زن و مرد در هر موقعیت اجتماعى و فردى و در هر نقشى كه قرار مىگیرند، باید «خانواده» را به عنوان یك «اولویت» قرار دهند؛ چرا كه خانواده به عنوان یك نهاد اصیل، مبناى شكلگیرى اجتماع است. از این رو در بررسى مسائل زنان و ترسیم چهره زن شایسته، به تشكیل و تقویت این بنیان و تعمیق روابط میان اعضاى آن ـ به ویژه زن و شوهر به عنوان دو ركن اصلى این نهاد ـ باید توجّه ویژهاى شود و هر پیشنهاد و برنامهاى كه به تضعیف و سستى این نهاد بینجامد، حذف گردد. پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله محبوبترین و عزیزترین بنیاد اسلامى
نزد خداوند را «نهاد خانواده از طریق ازدواج» دانستهاند . بدینترتیب آموزههاى فمینیستى ـ كه بهطور صریح نسبت به نهاد خانواده بىاعتنایى مىكنند ـ و نیز بحرانهاى ناشى از آنها و فروپاشى خانواده و گسترش طلاق و... از دیدگاه اسلامى غیرقابل پذیرش است.
4. توجّه به كرامت انسانى
اهمیت اخلاق و تزكیه نفس، در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مفاسد اجتماعى، جنگها و... بر كسى پوشیده نیست. هدف مهم بعثت رسول خاتم صلىاللهعلیهوآله، تعلیم و تربیت و تتمیم مكارم اخلاقى بوده است. در واقع در صحنه اجتماع، مرز میان حیوان و انسان، اخلاق و رفتارهاى شایسته است. در مسئله زن و مرد در زندگى معاصر، با دو بینش مواجه هستیم.
بر اساس بینش اومانیستى و لیبرالیستى، انسان در آزادى جسمىاش، هیچ قید و بندى ندارد؛ هرچه مىخواهد، مىخورد؛ هرچه مىخواهد، مىنوشد؛ هرچه مایل است، مىپوشد و با غریزههایش هر طور كه مىخواهد، رفتار مىكند!! بر اساس این بینش، دیگر جایى براى صحبت از حجاب، عفّت و... نمىماند. در این نگره، اصل بر برهنگى و آزادى جنسى است و حجاب حالتى است كه انسان در پذیرش یا ردّ آن، آزاد است. با این مبنا، بنیاد اخلاق یا نهاد خانواده، ارزش و قداستى نخواهد داشت؛ بلكه بنیان آنها سست مىگردد؛ در حالى كه وجود ضوابط، نه تنها براى نسبشناسى و انتساب فرزندان به والدین ضرورى است؛ بلكه بدون آنها، ازدواج تنها به منظور تأمین خواستههاى جسمى و جنسى تبدیل خواهد شد.
بر اساس بینش دوم، غرایز موجود در بشر، به منظور تأمین نیاز و مایه تداوم زندگى تلقّى مىشود تا راه رسیدن به اهداف والاتر هموار شود. از این رو نیاز غریزى، باید به نحو معقول و معتدل ارضا شود. با این نگرش براى حفظ انسانیت انسان، وجود انضباط و قید و بند ـ به عنوان عامل مصونیت ـ مطرح است، نه محدودیت.
5. پیوند حقوق و اخلاق
علاوه بر آنكه رعایت حقوق زن و مرد، بایستى با توجه به كرامت انسانى و رعایت ارزشهاى اخلاقى پىریزى گردد، در نظر گرفتن ارتباط تنگاتنگ بین حقوق و اخلاق در زندگى اجتماعى ـ به ویژه در روابط خانوادگى ـ بسیار ضرورى است. هم قانونگذاران باید این ارتباط را در نظر بگیرند و هم زن و شوهر باید توجه داشته باشند كه تنها با قانون و مقرّرات نمىتوان زندگى خوشى را داشت. در پیوند حقوق و اخلاق دو نكته شایان تأمل است:
5-1. حقوق براى تنظیم روابط انسانها، مقرّراتى را در نظر مىگیرد؛ البته این مقررات باید ارزشهاى اخلاقى را نیز حفظ كند و طورى نباشد كه شنیعترین كارها مانند همجنسبازى و یا ارتباط نامشروع، مصداقى از حقوق بشر به شمار آید .
امروزه در پرتو گرایشهایى فمینیستى، بىتوجّهى به اخلاق چنان رشد كرده است كه «جهانگردى سكس»، به عنوان استراتژى توسعه، به وسیله آژانسهاى بینالمللى پیشنهاد شده و براى نخستینبار با حمایت و برنامهریزى بانك جهانى پول و آژانس توسعه بینالمللى آمریكا روبهرو شده است.
5-2. جامعه همواره نیازمند تعیین مرزهاى روشن و صریح حقوقى و شناخت ارزشهاى حقوقى است و نمىتوان جامعه را تنها با تكیه بر كرامتها و ارزشهاى اخلاقى، به سامان رساند. البته در بیشتر موارد چنانچه اخلاق به كمك حقوق نیاید، قابل استیفا نیست. براى مثال با چه قدرت فیزیكى مىتوان «تمكین» را تحصیل كرد؟ پس رفتار حقوقى، مىتواند همراه انگیزه اخلاقى قرار گیرد و در نتیجه ارزش اخلاقى هم داشته باشد.
سه. نظام قانونگذارى و احكام شریعت
1. واقعگرایى نظام حقوقى اسلام
نظام حقوقى مطلوب، باید با توجه به واقعیات زیستشناختى، روانشناختى و جامعهشناختى، اوضاع و شرایط را در نظر بگیرد. بنابراین قانونگذارى، باید با رعایت واقعیات، بین تكوین و تشریع ارتباط برقرار ساخته، پشتوانهاى منطقى براى اجراى قوانین و مقررات پیشبینى كند.
2. نگرش سیستمى
آموزههاى اسلامى، مبتنى بر عقاید و اخلاق اسلامى با هدفگیرى كمال نهایى انسان و نیل او به حیات طیّبه در یك نظام به هم مرتبط است. از این رو، فهم صحیح و عمیق آن آموزهها، چه بسا جز در پرتو یك نگرش سیستمى و ملاحظه مجموعه آنها با هم میسّر نخواهد شد. رعایت حریم اخلاقى بین زن و مرد، منع از اختلاط و اجتناب از حضور غیرلازم یا غیرسالم زنان در جامعه، رعایت حجاب اعتبار اذن شوهر در خروج همسر از منزل، نفقه به عنوان حقّى براى زنان و تعهّدى و تكلیفى علیه مردان، مدیریت مردان در خانواده، تفاوت در دیه و قصاص و ارث زنان، موظف نبودن زنان براى انجام شیردهى فرزندان
و كارهاى خانگى و امكان درخواست و دریافت اجرت و... نمونههایى از این سیستم است.
3. تزاحم مصالح و انتخاب برتر
حضور اجتماعى زنان، اشتغال، تربیت فرزند، مدیریت خانواده، شوهردارى، تحصیل، ایفاى نقش در موقعیتهاى مختلف سیاسى، اقتصادى و فرهنگى و... هر یك منافع و مصالحى دارد امّا آنچه مهم است، شناخت صحیح و سپس اولویتبندى هر كدام با توجّه به شرایط خاص است.
منبع : پرسمان/ حقوق زن
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .