تلخیهای زندگی با کمی شکر قابل تحمل است!
میگوید جانعلیها هیچوقت از بین نمیروند؛ فقط سبک زندگیاش تغییر میکند. اگر30 سال قبل جانعلی با الاغش تردد میکرد، حالا گاو و گوسفندها و زمینهایش را فروخته و ماشین شاسی بلند سوار میشود، اما طرز فکرش همانی بود که حدود سه دهه قبل به برنامه «صبح جمعه با شما» آمد و زد زیر آواز و خواند: «عمله دسته دسته ....همه یک جا نشسته ... دیگه نِمروم ولایت...»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/10/12 ساعت 09:41
عباس محبی، انگار سرنوشتش با رادیو و برنامههای طنز این رسانه گره خورده است.
در دهه 60 همکاریاش را با برنامه پرطرفدار صبح جمعه با شما شروع کرد و این روزها صدای او را در نقشهای مختلف در برنامه رادیو جمعه میشنویم.
هنوز همان آدم سابق است، هنوز هم نگاهش به دنیا مثبت است و باورش این است که باید به سختیهای زندگی خندید و جدیاش نگرفت،وگرنه از پای در میآورد.
با محبی همصحبت شدیم تا برایمان از چگونه خندیدن در روزهای سخت بگوید.
رادیو هنوز برای صبحهای جمعه برنامه طنز دارد، در عصر ارتباطات و تنوع رسانهها آیا چنین برنامههایی هنوز مخاطب دارد؟
اتفاقا الان که شما تماس گرفتید در حال نوشتن سرودی هستم که در اول برنامه به صورت دستهجمعی میخوانیم و مردم را دعوت میکنیم به شادی و امید.ما چندین دهه است که برای صبح جمعه مردم برنامه داریم و همه امیدمان این است که بتوانیم لبخندی بر لب آنها بنشانیم. استقبال مردم خوب است و ما این را از پیامهایشان که به ما میرسد، دریافت میکنیم. برنامههای رادیو مخاطبان خاص خود را دارد، مخاطبان وفاداری که از رسانههای دیگر چشمپوشی میکنند و گوش به رادیو میسپارند. علاقهمندان به طنز از پیگیرترین مخاطبان برنامه رادیو جمعه هستند. طنزهای اجتماعی و نقادانهای که از این برنامه پخش میشود، خیلیها را مشتری رادیو کرده است.
سازندگان این برنامه همچنان مثل سابق با طنزهای خود میخواهند زبان مردم باشند و حرف آنها را به گوش مسئولان برسانند؟
بله! مثلا یکی از سوژههایی که به آن پرداختهایم، تخممرغ است! راستش را بخواهید کمی دراین باره تحقیق کردم و به آرشیو برنامه صبح جمعه با شما مراجعه کردم و شعرهای آقای حاجی حسینی و آقای خطیبی را که در دهه 40 شعر طنز انتقادی میگفت، مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که موضوع گرانی و تورم و... انگار تمامی ندارد و همیشه بوده. ما سالهاست درد مردم را در قالب طنز منعکس میکنیم به همین دلیل مردم با ما همراهی میکنند.
چه عاملی باعث میشود مردم به دردهای خود بخندند؟
واقعیت این است که اساس طنز، تراژدی است! به فیلمهای چارلی چاپلین دقت کنید، برای او مدام اتفاقات ناگوار رخ میدهد، اما مردم به این اتفاقات میخندند چون او زبان طنز و کمدی را برای روایت آنها انتخاب کرده تا مردمی که شرایط سختی را سپری میکنند به تماشای آثارش بنشینند و با او همذاتپنداری کنند. طنز در اینجور مواقع مثل آیینهای است که در شرایط سخت مقابل خودمان میگیریم و به جای واقعیت محض، کاریکاتور آن را میبینیم به همین دلیل هم آن را میپذیریم هم به آن میخندیم!
از جانعلی چه خبر؟ شما با این شخصیت بین مردم طرفداران زیادی پیدا کردید؟
بتازگی این شخصیت را احیا کرده و به همراه قدمخیر و دار و دسته ملاتآبادیها آنها را به برنامه رادیو جمعه آوردهایم. واقعیت این است ماهیت جانعلی همان جانعلی قدیم است، اما ظاهرش را تغییر داده، یک زمانی با الاغ به شهر میآمد، اما الان زمینها و دامهایش گران شده، آنها را فروخته و ماشین شاسیبلند خریده و به شهر آمده و چون آستانه تحملش زیاد نیست، شهر را به هم میریزد! ما روستاییها که هوا و غذای سالم استفاده میکنیم وقتی به تهران میآییم و در آلودگی هوا و ترافیک گیر میافتیم طاقتمان، طاق میشود و عصبانی میشویم و...
اصالتا اهل کجا هستید؟
خودم متولد تهرانم، اما والدینم اصالتا ملایری هستند. کلاس اول و دوم دبستان را در روستا درس خواندهام. پدرم ژاندارم بود و ما مجبور بودیم در شهرها و روستاهای مختلف زندگی کنیم. پدرم دو سال رئیس پاسگاه روستایی بود که در آنجا متولد شده بود و من به مدرسه همان روستا میرفتم.
میگویند کسانی که در ارتش و نیروی انتظامی خدمت میکنند آدمهای بسیار منضبط و سختگیری هستند، چطور شد شما اهل طنز و کمدی شدید؟
طنازی را به صورت ارثی از طایفه مادری به من رسیده! مادر، مادرم اسمش چمن بود که ما بهش میگفتیم ننه چمن! او خیلی زن شاد و سرحالی بود. اسم، مادر پدرم، نبات بود و ما صداش میکردیم، ننه نبات! ننه چمن اما از ننه نبات خیلی طنازتر بود. همیشه تحت تاثیر نوع گویش و متلکهایی که به دیگران میگفت، بودم. با قصهها و حکایتهای ننه چمن بزرگ شدیم.
پس شوخیهای ننه چمن نگذاشت نظم و انضباط پدر شما را آرام و گوشهگیر کند؟
نظم پدر جای خودش را داشت! او به ما نظم در زندگی را یاد داد؛ زود از خواب بیدار شدن، توجه به نظافت و بهداشت شخصی، لباسهای تمیز و مرتب و به اصطلاح دیسیپلین را از پدرم یاد گرفتیم.
روزگار سخت شده و شرایط زندگی دشوار است در این اوضاع نگاه مثبت داشتن چگونه زندگی را کمی راحتتر میکند؟
دیل کارنگی، روانشناس معروف میگوید، خوردن لیموترش به تنهایی سخت است اما اگر با آن لیموناد (شربت بهلیمو) درست کنید، آن وقت از خوردنش لذت میبرید! سختیهای زندگی نیز همینطور است اگر مشکلات را تجزیه و تحلیل کرده و با لبخند به سراغ حل آنها برویم، دیگر نمیتوانند زیاد ما را اذیتت کنند.شادی و غم همیشه کنار هم هستند! پس سخت نگیریم و به این امید زندگی کنیم که مشکلات روزی حل میشوند و همه چیز روبه راه میشود.
منبع: جام جم