تنگدستى من؛ و عنایت مولا!
ابو سوره مى گوید: روز عرفه براى زیارت قبر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) خارج شدم. وقتى اعمال روز عرفه به پایان رسید هنگام عشا مشغول خواندن نماز شدم و شروع به خواندن سوره حمد نمودم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/10/12 ساعت 01:42
ابو سوره مى گوید: روز عرفه براى زیارت قبر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) خارج شدم. وقتى اعمال روز عرفه به پایان رسید هنگام عشا مشغول خواندن نماز شدم و شروع به خواندن سوره حمد نمودم. همزمان با من جوانى - كه كنار من بود و قبل از نماز او را دیده بودم - با چهره اى زیبا كه لباسى تابستانى بر تن داشت شروع به اقامه نماز و خواندن سوره حمد نمود.
درست یادم نیست كه من، پیش از او یا پس از او نمازم را به اتمام رساندم.
صبح هنگام همگى از كربلا خارج شدیم. وقتى كنار رود فرات رسیدیم آن جوان به من گفت: تو قصد كوفه دارى، برو!
من از مسیر فرات رفتم و او از راه خشكى، وقتى از او جدا شدم، پشیمان شدم فورا بازگشتم و به دنبال او به راه افتادم. تا مرا دید گفت: بیا.
چون به پاى دیوار قلعه ((مسناه)) رسیدیم، خوابیدیم. وقتى بیدار شدیم، همچون پرنده اى بالاى خندق كوفه بودیم!
او به من فرمود: تو تنگدستى و عیالوارى برو پیش ابوطاهر زرارى، وقتى به خانه او رسیدى در حالى كه داستانش آلوده به خون قربانى است، از خانه خارج خواهد شد. به او بگو: جوانى با انى نشانى ها گفت: كیسه اى كه در آن بیست سكه طلا است و آن را یكى از برادرانت آورده است بیاور، آن را بگیر.
وقتى نزد ابوطاهر ابن زرارى رفتم، همانطور كه آن جوان فرموده بود ماجرا را براى او گفتم.
ابوطاهر گفت: الحمدالله، و او را شناخت. آنگاه داخل شد و آن كیسه پول را برایم آورد. من نیز آن را گرفته و بازگشتم!(1)
--------------------------------------------------------------------------------
1- غیبه شیخ طوسى، ص 299 و 300، التوقیعات الوارده؛ بحار الانوار، ج 51، ص 318 و 319.
منبع : مهدویت
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .