تبیان، دستیار زندگی

اختلاف یا اتحاد شیعه و سنی

بهترین معیار و الگوی ما در این زمینه مراجعه به قرآن ، روایات و سیره عملی معصومین (ع) است كه همواره و در هر شرایطی بر رعایت وحدت و پرهیز از اختلاف میان مسلمانان تأكید دارند ؛در تبیین بیشتر این موضوع ابتدا لازم است به بررسی مفهوم و حدود وحدت بپردازیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
اختلاف یا اتحاد شیعه و سنی

بهترین معیار و الگوی ما در این زمینه مراجعه به قرآن ، روایات و سیره عملی معصومین (ع) است كه همواره و در هر شرایطی بر رعایت وحدت و پرهیز از اختلاف میان مسلمانان تأكید دارند ؛در تبیین بیشتر این موضوع ابتدا لازم است به بررسی مفهوم و حدود وحدت بپردازیم.
شهید مطهری:
شهید مطهری در باره مفهوم و حدود وحدت اسلامی می فرمایند: « مقصود از وحدت اسلامی چیست ؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب‏ اسلامی یكی انتخاب شود، و سایر مذاهب كنار گذاشته شود. یا مقصود این‏ است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود ، كه عین هیچ یك از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینكه وحدت اسلامی ، به هیچوجه ربطی به وحدت‏ مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینكه از وحدت اسلامی ، مفهومی غیر منطقی‏ و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه می‏كنند تا در قدم‏ اول، با شكست مواجه گردد. بدیهی است كه منظور علمای روشنفكر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یك مذهب، و یا اخذ مشتركات مذاهب و طرف مفترقات آنها كه نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست‏. منظور این دانشمندان ، متشكل شدن مسلمین است در یك صف در برابر دشمنان مشتركشان این دانشمندان می‏گویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند كه می‏تواند مبنای یك اتحاد محكم گردد، مسلمین همه خدای یگانه را می‏پرستند و همه به‏ نبوت رسول اكرم ایمان و اذعان دارند، كتاب همه قرآن و قبله همه كعبه‏ است، با هم و مانند هم حج می‏كنند و مانند هم نماز می‏خوانند و مانند هم‏ روزه می‏گیرند و مانند هم تشكیل خانواده می‏دهند و داد و ستد می‏نمایند و كودكان خود را تربیت می‏كنند و اموات خود را دفن می‏نمایند. و جز در اموری جزئی، در این كارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یك نوع‏ جهان بینی برخوردارند و یك فرهنگ مشترك دارند و در یك تمدن عظیم و با شكوه و سابقه دار شركت دارند وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبی ، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعی خوب‏ می‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد كه‏ قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینكه در متن‏ اسلام بر این اصل تأكید شده است . مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یكدیگرند و حقوق و تكالیف خاصی آنها را به یكدیگر مربوط می‏كند . با این‏ وضع چرا مسلمین از این همه امكانات وسیع كه از بركت اسلام نصیبشان گشته‏ استفاده نكنند ؟ از نظر این گروه از علمای اسلامی ، هیچ ضرورتی ایجاب نمی‏كند كه مسلمین‏ به خاطر اتحاد اسلامی ، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی‏ خود بنمایند . همچنانكه ایجاب نمی‏كند كه مسلمین درباره اصول و فروع‏ اختلافی فیمابین ، بحث و استدلال نكنند و كتاب ننویسند . تنها چیزی كه‏ وحدت اسلامی ، از این نظر ، ایجاب می‏كند ، این است كه مسلمین برای‏ اینكه احساسات كینه توزی در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ كنند ، یكدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یكدیگر تهمت‏ نزنند و دروغ نبندند ، منطق یكدیگر را مسخره نكنند ، و بالاخره ، عواطف‏ یكدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودی را كه اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته‏ است ، درباره خودشان رعایت كنند . « ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن » .»
علامه امینی نیز در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان نظریة كریمة به‏ مناسبت یكی از تقدیر نامه‏هایی كه از مصر، درباره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع كاملا روشن می‏كنند و جای هیچ تردیدی باقی‏ نمی‏گذارند ، می‏گویند: عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را كه قرآن كریم با جمله « انما المؤمنون اخوش »بدان تصریح كرده پاره‏ نمی‏كند، هر چند كار مباحثه علمی و مجادله كلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اكناف جهان اسلام ، با همه اختلافی‏ كه در اصول و فروع با یكدیگر داریم ، یك جامع مشترك داریم و آن ایمان‏ به خدا و پیامبر خداست. در كالبد همه ما یك روح و یك عاطفه حكمفرماست و آن روح اسلام و كلمه اخلاص است ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی می‏كنیم و در تحت قیادت‏ قرآن و رسالت نبی اكرم انجام وظیفه می‏نماییم. پیام همه ما این است كه: « ان الدین عند الله الاسلام »و شعار همه ما لا اله الا الله و محمد رسول‏ الله است. آری ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم! علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان الغدیر یوحد الصفوف فی‏ الملا الاسلامی مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی می‏شوند معظم له ، در این بحث ، اتهامات كسانی را كه می‏گویند الغدیر موجب‏ تفرقه بیشتر مسلمین می‏شود ، سخت رد می‏كنند ، و ثابت می‏كنند كه بر عكس‏ ، الغدیر بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین می‏برد و موجب نزدیكتر شدن‏ مسلمین به یكدیگر می‏گردد . اعترافات دانشمندان اسلامی غیر شیعه در این باره به خوبی موید این واقعیت است : محمد عبدالغنی حسن مصری ، در تقریظ خود بر الغدیر كه در مقدمه جلد اول‏ ، چاپ دوم ، چاپ شده است می‏گوید : از خداوند مسئلت می‏كنم كه بركه آب زلال شما را ( غدیر در عربی به‏ معنای گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد كه دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامی را بسازند عادل غضبان مدیر مجله مصری الكتاب در مقدمه جلد سوم می‏گوید : این كتاب، منطق شیعه را روشن می‏كند و اهل سنت می‏توانند به وسیله این‏ كتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایی صحیح شیعه سبب می‏شود كه‏ آراء شیعه و سنی به یكدیگر نزدیك شود ، و مجموعا صف واحدی تشكیل دهند . دكتر عبدالرحمان كیالی حلبی ، در تقریظ خود كه در مقدمه جلد چهارم‏ الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینكه‏ چه عواملی می‏تواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینكه شناخت‏ صحیح وصی پیغمبر اكرم یكی از آن عوامل است ، می‏گوید: كتاب الغدیر و محتویات غنی آن، چیزی است كه سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان كوتاهی كرده‏اند، و حقیقت كجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران كنیم و با كوشش‏ در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم
علامه جعفری در شرح نهج البلاغه، ج 22، صص 19 – 29 چنین می نگارد:« مبناى وحدت اسلامى ، وحدت امت اسلامى و طرق وصول به آن:
با توجه به ریشه اصلى امت اسلامى و متن مشتركى كه عامل وحدت همه مذاهب و فرقه‏هاى اسلامى است ، بلكه عامل هماهنگى همه ادیان توحیدى ابراهیمى مى‏باشد ، نمى‏بایست اختلاف مخلّ بر هم زیستى معقول و هماهنگ ادیان توحیدى بوجود آمده باشد . چه آن متن مشترك ، مى‏تواند زندگى اسلامى معقول را تأمین نماید. اما ملاحظه مى‏شود كه على رغم متن مشترك و ریشه‏هاى مشترك ادیان توحیدى، مواردى از اختلاف بین این ادیان به ظهور رسیده است. البته اختلاف نظر یك پدیده ضرورى در مسائل نظرى است ، چه اختلاف نظر در بین صاحب نظران یكى از بدیهى‏ترین پدیده‏هاى معرفت پویا است كه انكار یا تردید در آن ، یا ناشى از بى اطلاعى است و یا از ناتوانى در رویاروئى فكرى با مسائل نظرى سرچشمه مى‏گیرد . این پدیده به قدرى شایع است كه نمى‏توان حتى دو متفكر صاحب نظر در یك رشته واحد را پیدا كنید كه آن دو ، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش ، در همان رشته اتفاق نظر داشته‏باشند ، با این حال ، همواره تعدادى از اصول كلى در مسائل نظرى چه در قلمرو علوم ، چه در فلسفه و اخلاقیات و حقوق و اقتصاد و سیاست ، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار مى‏گیرند . اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول كلى دور از غرض ورزیها و بازیگرى‏هاى تصنّعى باشد ، نه تنها هیچگونه ضررى بر اتفاق نظر در آن اصول كلى مشترك وارد نمى‏آورد ، بلكه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخوردارى بهتر از آن اصول كلى مى‏گردد .
تاریخ اسلام در همه مسائل نظرى ، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و این اختلاف ، تا آنجا كه به اصول كلى مشترك اخلالى وارد نیاورده ، رایج و مورد استقبال بوده است و حتى به عنوان یك امر ضرورى تلقى شده است . حتى در اصول كلى مشترك ، مثل توحید ، نبوت ، رهبرى بعد از پیامبر ، معاد ، صفات خداوندى و قرآن نیز مباحث نظرى فراوان مطرح شده و این نه تنها موجب آن نشده كه متفكران اسلامى یكدیگر را تكفیر كنند ، بلكه عامل گسترش و تعمق معارف حكمى و كلامى نیز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ، مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و كیفرها ( حدود و دیات ) و غیر آن كه بسیار فراوان و رایج است ، بدیهى‏تر از آنست كه نیازى به بحث و تحقیق داشته باشد . اما در هر حال ، مى‏توان اختلاف را به دو نوع تقسیم كرد :
الف : اختلاف معقول
اختلاف معقول عبارتست از اختلافى كه ناشى از چگونگى اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها ، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهاى طبیعى و قانونى است كه اشخاص در ارتباط با حقائق دارند ، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستى از دیدگاه علوم نظرى و فلسفه‏ها . این همان اختلاف معقول است كه نه تنها نباید مورد تردید و انكار قرار بگیرد ، بلكه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز مى‏گردد . روایت معروف اختلاف امتى رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) ( سفینة البحار ، محدث قمى ج 2 ص 42 ) ، اشاره به همین اختلاف معقول مى‏نماید . بر اساس همین نگرش بوده است كه اكثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامى ، چه در فقه و اصول و فهم احادیث ، چه در فلسفه و كلام و ادبیات و غیر ذلك با كمال رضایت به بحث و كاوش و اظهار نظرهاى مختلف مى‏پرداختند و هیچ یك دیگرى را خارج از اسلام تلقى نمى‏كرد . اگر به تاریخ اسلام بنگریم ، خواهیم دید كه علماى فراوانى در حضور علمائى كه در مسائل نظرى هم رأى آنان نبوده‏اند ، شاگردى كرده‏اند و كتابهاى یكدیگر را مورد شرح و تحقیق قرار مى‏دادند . مثلا كتاب تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر الدین طوسى از بزرگترین علماى شیعه مورد شرح ملا على قوشجى از علماى اهل سنت قرار گرفته است ، و كتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض ، از مشاهیر علماى شیعه ، در شرح و تحقیق احیاء العلوم غزالى كه از معروف‏ترین علماى اهل سنت است تألیف شده است ، یا خود اینجانب ، عمرى را در شرح افكار جلال الدین محمد مولوى گذرانده‏ام [ شرح مثنوى : 15 مجلد از سال 44 تا 52 و فعلا تا چاپ شانزدهم . ] .
ب : اختلاف نامعقول
عبارتست از اختلافى كه ناشى از عوامل غیر قانونى و انحرافى مى‏باشد ، مانند پیروى از هوى و هوس كه از مهم‏ترین نمودهاى آن ، خودنمائى و شهرت پرستى است . در طول تاریخ ، كسانى بوده‏اند كه خواسته‏اند خود را مطرح كنند و با تظاهراتى مثل آزاد فكرى ، آزادى اراده و آزادى بیان ، اما در حقیقت با عشق به قدرت ، مشهور شوند . عشقى كه نهایت ناتوانى انسانى را اثبات مى‏كند . همانگونه كه در سازندگان و ترویج كنندگان مذاهب دروغین مى‏بینیم . یكى از اساسى‏ترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقائد مردم یك جامعه بوده‏است . این جریان ، نه تنها موجب پراكندگى افكار و عقائد و ایده‏آلهاى متحد كننده یك جامعه مى‏گردد ، بلكه گاهى عامل شدیدترین خصومت‏ها و تضادها در میان مردم یك یا چند جامعه مى‏شود كه در سطح عمیق روحیاتشان ، افكار و عقائد مشترك بسیارى با یكدیگر داشته‏اند . و چون عقائد و آرمانها تفسیر كننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست ، لذا بازى با آنها ، یا به وجود آوردن اختلاف‏هاى نامعقول میان انسانها براى نیل به قدرت ، یكى از ضد انسانى‏ترین روشهاى قدرت طلبان محسوب مى‏شود .
از زمره دیگر انواع اختلاف نامعقول ، آن است كه ناشى از شطرنج بازى‏هاى ذهنى در علوم نظرى است كه فقط براى ارضاى حس تخیل و اعتلاء طلبى در امور فكرى محض بر مى‏خیزد .
و بالعكس ، با كمال صراحت مى‏توان گفت كه اختلاف معقول ، یعنى اختلافى كه در مسیر رقابت‏هاى سازنده ، بوجود مى‏آید مطلوب‏ترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن ، هیچ گونه حركت تكاملى در حوزه دو حقیقت مذكور ( معرفت و عمل ) امكان پذیر نخواهد بود . در دین اسلام ، هرگز چنین دستورى وجود ندارد كه همه مغزهاى مسلمین ، فعالیت یكنواخت داشته باشد و همه به نتایج واحد برسند . از طرف دیگر ، اصرار شدید اسلام بر اینست كه بحث و كاوش و اجتهاد باید دائمى و مستمر باشد . بدیهى است این قضیه دوم ، بدون بروز اختلاف امكان پذیر نخواهد بود .
بنابراین ، اختلاف نظرها به عنوان یك پدیده طبیعى كه معلول پویایى معارف اسلامى است ، پذیرفته شده ، اما این اختلاف باید در مسیر رقابت‏هاى سازنده قرار بگیرد ، نه تضادهاى ویران كننده . البته ، گاه این تكاپوها و رقابت‏هاى مثبت ، از طرف قدرت پرستان ، مبدل به تضادهائى مى‏گردد كه عامل پیشرفت تكاملى را ، به عامل ركود و سقوط نابود كننده ، مبدل مى‏سازد . اما اختلاف‏هاى نامعقول كه براى بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود مى‏آیند ، سطحى و زودگذر و غالبا تكرارى است ، مانند كتابهائى كه براى اختلاف افكندن بین شیعه و سنى در دوران ما نوشته مى‏شوند . معمولا این گونه آثار ، براى صاحب نظران و متفكران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود ، و براى افكار ساده و بى اطلاع نیز اثرى زودگذر و فراموش شدنى بجا خواهند گذارد .
از طرف دیگر ، هر جا كه آتشى از اختلاف بر افروخته شده ، هر چند نهالهائى چند از باغ خداوندى را سوزانده است اما روشنایى‏هائى براى متفكران نیز بوجود آورده كه در نور آن ، هم ابعاد مخفى و مزایاى مكتب را روشن ساخته ، و هم نیات تفرقه افكن را واضح‏تر ساخته است ، چه اگر یك قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد ، هر حمله‏اى كه از طرف غرض ورزان به آن قضیه صورت بگیرد ، سطوح و ابعاد و توانائى مقابله آن واقعیت را بالاتر مى‏برد و روشن‏تر مى‏سازد ، و این ، عكس آن هدفى است كه غرض ورزان تصور كرده‏اند . متأسفانه دراین تاریخ كه امثال اینجانب و مخصوصا رهبران عالیقدر تشیع و تسنن فریاد وحدت امت اسلامى بر آورده‏اند یكى از ثروتمندترین كشورهاى عربى با هر گونه وسیله مشغول پراكنده كردن جوامع اسلامى است به آنان بگویید : إنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرصادِ .
ج : انواع وحدت
گفتیم كه متن مشترك ادیان توحیدى ابراهیمى ، بر مبناى اعتقاد به وجود خداوند یگانه ، مبداء و مقصد حركت انسان در وصول به كمال ، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پیامبران الهى براى ارشاد مردم ایجاد شده است . عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامى ، یا اجزاى هویت واحد امت اسلامى در همین اعتقادات خلاصه مى‏شود ، و با ورود اختلال در هر یك از این عناصر یا اجزاء ، شخصیت یا هویت واحد به همان نسبت مختل مى‏گردد . اما انواع وحدتى را كه براى امت اسلامى متصور است ، مى‏توان به سه دسته تقسیم كرد :
1 وحدت مطلق : وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احكام اسلامى با همه اصول و فروع آنها . اینگونه وحدت با نظر به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و كیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلى عقائد و احكام دین اسلام ، به قدرى بعید است كه مى‏توان گفت امرى امكان ناپذیر است . مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفكران در ذوق و اندیشه و كمى و بسیارى اطلاعات درباره منابع ، همچنین با نظر به اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه كه بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال‏ها و غیر ذلك مؤثر مى‏باشند ، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفكران ، غیر ممكن خواهد بود . تا مدتى كه این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابى و با اطلاع كافى و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد ، نه تنها ضررى بر وحدت امت اسلامى وارد نمى‏آورد ، بلكه پدیده‏اى است مطلوب كه براى پیشرفت معارف اسلامى ضرورى است .
2 وحدت مصلحتى عارضى : آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتى عارضى مى‏نامیم كه از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش مى‏آید و در مواقعى لازم مى‏آید كه آن عوامل ، جوامع اسلامى را در خطر اختلال قرار داده‏اند . معمولا در هنگام بروز عوامل نابود كننده و مخاطره آمیز ، تضادها و اختلافات در میان فرقه‏ها و مذاهب مختلف ، نادیده گرفته مى‏شوند و نوعى اتحاد و هماهنگى میان آنان برقرار مى‏شود . چون این اتحاد و هماهنگى معلول عوامل جبرى خارج از متن دین است . با از بین رفتن آن عوامل ، این اتحاد نیز منتفى مى‏گردد و به تناسب كاهش یا افزایش نیروى آن عوامل ، میزان اتحاد موقت و مصلحتى نیز كاهش یا افزایش مى‏یابد . همانگونه كه توقع « وحدت مطلق » میان متفكران و مردم جوامع اسلامى با وجود آن همه عوامل اختلاف معقول غیر منطقى است . توقع اینكه وحدت مصلحتى عارضى بتواند فرقه‏ها و مذاهب اسلامى را از هماهنگى و اتحاد دائمى و معقول برخوردار سازد ، انتظارى است نابجا .
3 وحدت معقول : با توجه به متن كلى دین كه قبلا ذكر شد و با توجه به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و كیفیات و انتخاب دلائل در عناصر ( اجزاء ) اصلى عقائد و احكام دین اسلام ، وحدت مطلوب در بین امت اسلامى ، نوع « وحدت معقول » خواهد بود . وحدت معقول را مى‏توان چنین تعریف كرد : قرار دادن متن كلى دین اسلام براى اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر كنار نمودن عقائد شخصى نظرى و فرهنگ محلى و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یك از اجزاء متن كلى دین كه مربوط به تعقل و اجتهاد گروهى یا شخصى است . تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعى و عقلى ندارد و هر متفكر آگاه از منابع اولیه اسلام و طرز تفكر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه عادل و متقى و تابعین حقیقى آنان مى‏داند كه پیروى از متن كلى دین ، با تكاپو و اجتهاد براى فهم خصوصیات و كیفیت انتخاب دلایل ، امرى است ضرورى . بدیهى است آن هماهنگى و اتحادى كه منابع اولیه اسلام ( قرآن و سنت و عقل سلیم و اجماع ) و شخصیت‏هاى پیشتاز اسلامى مثل آیت الله العظمى حاج سید حسین طباطبائى بروجردى مرجع شیعیان جهان و رهبر عالیمقام اهل سنت شیخ محمود شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نموده‏اند ، نه وحدت مصلحتى عارضى است كه این نوع وحدت را هیچ یك از فرقه‏ها و مذاهب اسلامى به عنوان آرمان اعلاى جوامع اسلامى نمى‏پذیرند و نه وحدت مطلق است كه عملى نیست بلكه اینان و امثال اینان ، بر اساس آنچه كه مطلوب جدى منابع اولیه اسلامى بوده و هست ، خواستار انطباق حیات اجتماعى و دینى مردم همه جوامع اسلامى بر متن كلى و مشترك دین اسلام هستند كه مى‏تواند فرا گیرنده همه فرقه‏ها و مذاهب معتقد به آن متن كلى باشد ، و این ، همانا وحدت معقول است . در طریق وصول به وحدت معقول ، نخستین گام ، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفكران و شخصیت‏هاى بزرگ اسلامى است و عامل اساسى این توسعه دیدگاهها ، رهائى از چارچوب تنگ و تاریك تعصب غیر منطقى مى‏باشد . اسلام ، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود ، توانسته است همانگونه كه محمد بن طرخان فارابى را در دامن خود بپروراند ، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسكویه و ابو ریحان بیرونى و حسن بن هیثم و محمد بن زكریا و جلال الدین محمد مولوى و میر داماد و صدر المتألهین و صدها امثال اینان را ، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسى و الهیات و حقائق مذهبى پرورش بدهد . از طرف دیگر ، صدها فقیه و اصولى در دو فرقه بزرگ اسلامى تشیع وتسنن در هزاران مسئله شرعى بحث و اجتهاد داشته‏اند ، گاه با یكدیگر موافق و گاه مخالف یكدیگر بوده‏اند ، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویران‏گر در میان نبوده است . همانگونه كه در كتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین تألیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابو الحسن على بن اسماعیل اشعرى متوفى سال 330 ه ق آمده ، مذاهب گوناگون شیعه ، معتزله ، اشاعره و غیر ذلك كه شاید از صد روش مذهبى تجاوز نماید ، وجود داشته‏اند ، اما این اختلافات بجز در مواردى اندك كه اصل ضرورى اسلامى را منكر شده‏اند ، خللى بر اسلامى بودن آنان وارد نكرده است . نكته مهمى كه در این مسئله باید در نظر گرفت ، اینست كه قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنى به دهها فرقه و گروه ، معنایش این نیست كه اسلام واقعا به دهها مذهب تقسیم شده‏است ، زیرا اگر بنا شود كه عقیده هر صاحب نظرى را در تاریخ معارف اسلامى ، به معناى یك مذهب مخصوص تعبیر كنیم ، باید بپذیریم كه اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است از طرف دیگر ، هیچ متفكر اسلامى تاكنون هیچیك از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تكفیر نكرده است ، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسى بین آنان رواج داشته است ، و هم اكنون نیز تكاپوهاى علمى و فلسفى و فقهى و اصولى و ادبى و غیره در حوزه‏هاى كشورهاى اسلامى با كمال جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتى در راه پیش رفت معرفت اسلامى در یكى از كشورهاى اسلامى برداشته شود ، دیگران نیز از آن سود مى‏جویند . « تفسیر المیزان » مرحوم علامه طباطبائى ، در كشورهاى مصر و سوریه و لبنان و . . . مورد استفاده قرار مى‏گیرد ، و تفسیر سید قطب ، در ایران به فارسى ترجمه مى‏شود .
آیت الله مكارم نیز در پاسخ به این پرسش كه : « برای اتحاد بین مسلمین چه پیشنهادی دارید؟ آیا حركت علما براساس تقریب را خوب می دانید یا نظر دیگری دارید چه باید كرد؟» می فرماید : « به عقیده من دوكار باید كرد: اول اینكه اتحاد را تعریف كنیم. خیلی ها خیال می كنند كه اتحاد این است كه بیاییم و دست از عقایدمان برداریم. معنی اتحاد این نیست كه من علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر ندانم یا آنها دست از عقایدشان بردارند، این عملی نیست اتحاد این نیست كه مثل سیاسیون كه چانه زنی می كنند تا به توافق برسند و...اتحاد این است كه بر روی مشتركاتمان كه خداوند واحد، پیامبر واحد كتاب واحد و...است تاكید كنیم. دوم اینكه به مقدسات یكدیگر اهانت نكنیم. اگر ما یا آنها به هم توهین كنیم اینها اسباب دردسر می شود. بنابراین اتحاد آن است كه هر مذهب مقدسات خودش را دارد و بر مشتركات هم با سایر مذاهب همراهی و پافشاری می كنند و به یكدیگر هم اهانت نمی كنند.
دوم اینكه اتحاد را از صورت حرف و شعار درآوریم. الان مرتب شعار می دهیم اتحدوا اتحدوا...راهكارهای اتحاد را باید پیدا كرد. رسانه ها باید فعال شوند علما مهم هستند. علما باید تقارب فكری داشته باشند. اینها وقتی تفاهم كردند می توانند القاء كنند به پیروانشان.
علامه عسكرى (ره)، از منادیان وحدت اسلامی، مقاله حاضر را كه مترجم آن آقاى احمد امیرى شادمهرى است با تشكر از مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان مى نماییم؛ خداى سبحان مى‌فرماید: «ان هذه امتكم امه واحده وانا ربكم فاعبدون؛ »‌ این پیامبران بزرگى كه به آنان اشاره كردیم (و پیروانشان) همه یك امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. 
ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مى‌گذرد، آگاهیم و علتش این است كه صهیونیسم جهانى و حكومتهاى استعمارى غرب گمان مى‌كردند حیات را از جوامع اسلامى گرفته‌اند ولى پس از تشكیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادی، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج كردند، منظور از جنگهاى خارجی، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مى‌گذرد، مصیبت‌بارتر است، زیرا آنان به گونه‌اى بى‌سابقه در تاریخ اسلام توانسته‌اند میان مسلمانان تفرقه ایجاد كنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقه‌هاى اسلامى اختلاف بوده است. ما امروز براى رویارویى با خطرهایى كه از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بكنیم؟ اكنون بر یك و نیم میلیارد مسلمان واجب است‌ با یكدیگر متحد شوند و اگر چنین كنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینه‌ها داریم كه مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشكیل بازارهاى مشترك اقتصادى نظیر بازار مشترك اروپا دست‌یافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفكران اسلامى در سراسر گیتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فكرى امت اسلامی، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامى را برقرار كنند، و اینكه چگونه وحدت اسلامى تحقق مى‌یابد، این جانب اندیشه‌اى در ذهن دارم كه مطرح مى كنم؛
وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مى‌شود: 1 - وحدت علمى 2 - وحدت عملى . براى تحقق وحدت علمی، باید به بحث‌وبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مكتب اهل بیت‌علیهم‌السلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از:
1 - قرآن كریم
ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپی، خطى و مكتوب به خط كوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه اى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمى‌شود. پس این بدگوییهاى ما از یكدیگر براى چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یكدیگر متحد شویم.
2 - سنت پیامبرصلى الله علیه وآله
همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینكه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل كنند، و هیچ مسلمانى یافت نمى‌شود كه قائل به این حرف نباشد.این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مكتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است.
فهم قرآن
دو مكتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف‌ نظر دارند مانند «كرسی»‌ در عبارت «وسع كرسیه السموات والارض.»‌ برخى از مسلمانان در معناى آیه مى‌گویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «كرسی»‌ كه خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مى‌نشیند، ولى ائمه اهل بیت‌علیهم‌السلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموخته‌اند كه «كرسی»‌ در این جا به معناى علم است، بنابر این معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشى‌ء من علمه الا بماشاء وسع كرسیه السموات والارض‌»، این است كه خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشت‌سر آنان است مى‌داند و جز به مقدارى كه بخواهد، كسى از علم او آگاه نمى‌گردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.به هر حال این یك مسئله علمى است و ما مى‌توانیم در یك بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد كه شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یكپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نكند.
فراگیرى سنت:
یكى از موارد اختلاف میان مكتب اهل بیت‌علیهم‌السلام و مكتب خلفا، پاسخ این سوال است كه ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه كسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است كه برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مكتب اهل بیت‌علیهم‌السلام بر این است كه سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهم‌السلام فرا بگیریم، و این خود یكى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یك از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه مى‌دهد. علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزه‌هاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموخته‌ایم ولى اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتى را رها كرده‌ایم، به عنوان مثال، ما «الله»‌ را اسم جنس و اصل آن را «الاله»‌ مى‌دانیم كه همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن كه علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفه الله»‌ (جانشین خدا) كه به نظر ما بر هر بشرى صدق مى‌كند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومین‌علیهم‌السلام هستند كه خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درك امثال این اصطلاحات است كه فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مى‌شود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در كتابى مورد تحقیق قرار داده‌ام، برخى از آنها عبارتند از: - «اسم»‌ در آیه شریفه: «سبح اسم ربك الاعلی»‌  و معناى آن - «علم آدم الاسماء» و معناى آن - فرقى كه میان «اله»‌ و «رب»‌ وجود دارد.
با توجه به مطالبى كه عرض كردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود كه آیا مى ‌توانیم احكام اسلام را از كتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به كتاب و سنت اكتفا كنیم؟ یكى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده كه به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد كرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مى‌كنند و برخى نمى‌كنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم كه آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احكام اسلام به كتاب و سنت اكتفا كنیم؟ این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احكام را باید بررسى كنیم و این كارى است كه من در سه جلد كتاب با عنوان «معالم المدرستین»‌ انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى كرده‌ام و آن را مكتب خلفا و مكتب اهل بیت‌علیهم‌السلام نامیدم. در این جا مطلبى را كه در آخر كتاب «معالم المدرستین» نوشته‌ام، نقل مى كنم؛
«روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز كرده و شایسته است‌ بى طرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیث‌بپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احكام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخاری»‌ مراجعه مى‌كنم و حدیث درستى را كه در آن مى‌بینم اخذ مى‌كنم، همان‌طور كه به اصول كافى نیز مراجعه مى‌كنم و با این روش است كه شناخت اسلام از كتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مى‌كند و وحدت كلمه مسلمانان را پیرامون كتاب و سنت‌ به منظور اقدام كردن به تجدید حیات اسلامی، امكان‌پذیر مى‌سازد. من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام كامل بررسى كرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات كرده‌ام كه برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایى است كه بر او و بر صحابه وارد كرده‌اند، مانند داستان غرانیق كه كفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و اینكه او رسول خداصلى الله علیه وآله را سه بار خفه كرد، از داستانهاى ساختگى آنان است. اینها اتهاماتى است كه بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بسته‌اند، و در بحث از آنها اقداماتى را كه عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاك كرد، ذكر كرده‌ام و درباره برخى از آنها گفته‌ام شاید در نسبت دادن حدیث‌به وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى كرده‌ام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بى طرفى كامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداخته‌ام؛ مطالبى كه در كتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مى‌یابید. از برادران دانشور خود تقاضا مى‌كنم درباره مطالبى كه در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مكاتبه كنند، و با این روش است كه وحدت علمى تحقق پیدا مى‌كند
وحدت عملى
در این باره از باب مثال عرض مى‌كنم: ما در مكتب اهل‌بیت‌علیهم‌السلام حكمى داریم مبنى بر اینكه «هر كس در نماز بسم‌الله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است‌»، و نمى‌توان به او اقتدا كرد ولى با توجه به اینكه برادران حنفى مذهب ما چنین عقیده‌اى ندارند و حمد را بدون «بسم‌الله»‌ قرائت مى‌كنند، از ائمه ما در كتاب «وسائل الشیعه‌»، در سه حدیث از امام صادق‌علیه‌السلام آمده است كه فرمود: «من صلى خلفهم كان كمن صلى خلف رسول الله‌»، (یعنی؛ كسى كه پشت‌سر آنان نماز بخواند، مانند آن است كه پشت‌سر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینكه آن امام [جماعت] حنفى «بسم‌الله»‌ نمى‌گوید. در حدیث دیگرى آمده: «اذا صلیت معهم غفرلك بعدد من خالفك - فى قراءه البسمله - و حضر الصلاه فى المسجد»، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد كسانى كه در خواندن بسم‌الله با تو مخالفت كرده و در مسجد به نماز ایستاده‌اند، از گناهانت آمرزیده مى‌شود.) امام صادق‌علیه‌السلام به راوى دیگرى فرمود: «یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول كالشاهر سیفه فى سبیل الله»‌  ، اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مى‌گزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند كسى است كه در راه خدا شمشیر كشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مى‌یابد. امام صادق‌علیه‌السلام شخصا با ابوحنیفه مى‌نشست و در عقاید و احكام با وى مناظره مى‌كرد، و این كار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد كرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه كه به بغداد رفتند، كرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افكندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مى‌شد نه از دین.
همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنج‌آور است، ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدال‌هاى بى‌نتیجه را رها كنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم كه سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از كجا بگیریم. هر یك از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه مى‌كند و دلیل برادرش را مى‌شنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترك از برادر دینى خود حمایت كنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى كه جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، كه همه كشورهاى عربى مى‌خواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى كه از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مى‌كند و حزب‌الله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان كشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین كلام من این آیه شریفه است: قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره 

منبع : پرسمان

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .