تبیان، دستیار زندگی

خاطرات شهید علی صیاد شیرازی ، كردستان در آتش

به اصفهان برگشتم و برای مدتی نتوانستم به كردستان بروم متأسفانه سیاست غلط دولت موقت باعث شد كردستان به تدریج از دست جمهوری اسلامی خارج شده و در سلطه ضد انقلاب قرار بگیرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطرات شهید علی صیاد شیرازی ، كردستان در آتش

 هر روز خبرهای ناراحت كننده ای از آنجا می رسید شهرها یكی پس از دیگری سقوط كرده بودند و ضد انقلاب پادگان مهاباد را غارت كرده بود
مدتی كه در اصفهان بودم ، همه فكر و ذكرم كردستان بود طرح جالبی به نظرم رسید كه فكر كردم با این طرح می توان كردستان را آرام كرد آن را با دیگران در میان گذاشتم و به بنی صدر رئیس جمهور موقت معرفی شدم او هم اسم من را شنیده بود در آن زمان من سرگرد شده بودم
پرسید شما چه طرحی برای كردستان دارید ؟
خلاصه ای از طرح را روی كاغذ كشیدم و توضیحات لازم را دادم پرسید خب ، حالا می خواهید چكار كنید ؟
گفتم هیچ آماده ایم تا برویم طرحمان را اجرا كنیم
گفت خب ، پس شروع كنید و برای قدم اول از سنندج آغاز كنید
او فرمانده كل قوا هم بود همین كه تأیید او را گرفتم كه باید به كردستان بروم و بجنگم ، سریع به اصفهان برگشتم و به اتفاق آقای رحیم صفوی ، دویست نفر از بچه های سپاه را سازمان دادیم تا به آنجا اعزام شوند
نیروها را سوار دو فروند هواپیمای سی ـ 130 كردیم و خودمان هم همراه آنان راهی شدیم
اوضاع سنندج بحرانی بود از مراكز مهم ، فقط فرودگاه در دست نیروهای جمهوری اسلامی بود و تنها راه ارتباطی آنجا با شهرهای دیگر از طریق هوا بود همه جاده های منتهی به سنندج در دست ضد انقلاب بود پادگان شهر هم در دست نیروهای خودی بود ولی فاصله بین پادگان و فرودگاه در دست دشمن بود و امكان تردد وجود نداشت
بالای شهر كه رسیدیم ، به علت ابری بودن هوا ، هواپیماها نتوانستند باند را پیدا كنند
خلبان ها می خواستند به فرودگاه كرمانشاه بروند مسیر كرمانشاه به سنندج هم در اشغال ضد انقلاب بود آنان در مدخل ورودی جاده تیرآهن جوش داده و آن را بسته بودند این كار ، باعث وقت كشی در اجرای كارمان می شد
پس از اصرار زیاد ما و ساعتی چرخیدن در بالای شهر با تلاش فراوان توانستند فرود بیایند هنوز نیروها كاملاً از هواپیماها خارج نشده بودند كه شلیك خمپاره بر روی باند فرودگاه آغاز شد درهمان دم ، یكی از بچه های سپاه مجروح شد هواپیماها هنوز روشن بودند به خلبان ها كه پناه گرفته بودند ، گفتم هر طوری كه هست ، هواپیماها را بلند كنند و ببرند آنان نیز چنین كردند
گلوله های خمپاره همچنان روی فرودگاه می بارید و خط محاصره ضد انقلاب روی نیروهای مدافع خودی تنگ تر شده بود
اولین كاری كه كردیم ، نیروهای موجود را كه از بچه های تهران بودند ، سازماندهی كردیم و با دیگر نیروهای ارتشی و سپاهی پیوند دادیم آنان نیروهای كاری و خیلی خوبی بودند ؛ نیروهای دلاوری مانند شهید علی موحد دانش و محسنی سپس سنگر دیده بانی زدیم و توانستیم سنگرهای دشمن را شناسایی كنیم قبلاًاجازه شرعی گرفته بودیم تا هر جا را كه سنگری است و به طرفمان شلیك می كند ، با خمپاره و توپخانه منهدم كنیم به توپخانه اطلاع دادم تا آنها را زیر آتش بگیرند طرح عملیاتی ما بر این اساس بود كه ارتباط ضد انقلاب را از چهار محور با شهر سنندج قطع كنیم تا ارتباط نیروهای خودی در جاده كمربندی برقرار شود و پس از این كه محاصره شهر كامل شد و توانستیم راههای مواصلاتی دشمن را سد كنیم ، شروع كنیم به پاكسازی شهر
محورهای مریوان به سنندج ، سقز و دیواندره به سنندج و محور كرمانشاه به سنندج را
توانستیم آزاد كنیم ولی در محور قروه به سنندج یا گردنه صلوات آباد كه بسیار حساس بود ، به مشكل برخوردیم
با هلی كوپتر به دهگلان رفته بودم دیدم كه تیپ سه از لشگر 16 زرهی قزوین كه متعلق به ارتش بود ، در آنجا مستقر است علت را پرسیدم گفتند چون واحد زرهی هستیم و آسیب پذیری مان زیاد است ، امكان دارد گرفتار كمین شویم و تانك ها و نفربرها از بین برود پرسیدم اگر راه را برایتان باز كنیم جلو می آیید ؟
با شوق فراوان قبول كردند گفتم ده گروه ده تا پانزده نفره تشكیل بدهید چهار گروه هم من از بچه های سپاه دارم كه می شود چهارده گروه این چهارده گروه را هلی برن می كنم روی ارتفاع صلوات آباد گردنه را برایتان باز می كنم و شما بیایید و بگذرید
برای این كار ، نیروهای سپاه را هماهنگ كردم و خودم همراه آن چهار گروه سوار اولین هلی كوپتر شدم ارتفاع صلوات آباد به علت بلندیش جای خوبی برای فرود هلی كوپتر نبود سرانجام جایی برای پیاده شدن پیدا كردیم همین كه پیاده شدیم ، متوجه نیروهای ضد انقلاب در اطرافمان شدم درگیری شروع شد آنان نتوانستند مقاومت كنند و فرار كردند
شروع كردیم به پیشروی به طرف گردنه در ادامه راه ، به معبر تنگی رسیدیم كه باید تك نفری از آنجا می گذشتیم نفر اول كه خواست رد شود ، تیر خورد و شهید شد معلوم بود كه دشمن در مقابل آن معبر تك تیرانداز گذاشته است نفر دوم هم شهید شد شش نفر دیگر هم بدون این كه بتوانند از آنجا بگذرند ، مجروح شدند دیگر ستون حركت نكرد هرچه اصرار كردم ، فایده ای نداشت ناچار شدم خودم جلو بیفتم خواستم از سمت راست بروم یك گلوله به بغلم خورد و گرد و خاكش به صورتم پاشید از سمت چپ هم خواستم بروم ، همین وضع پیش آمد خیلی دقیق می زدند
سربازی فریاد زد الله اكبر و به طرف آنجا دوید گلوله ای به پایش خورد و افتاد این كارش باعث شد تا در آن شلوغی یك استوار ارتشی كه مسئولیت یكی از گروهها را به عهده داشت ، گروهش را از آنجا عبور دهد
وقتی دیدم وضع این گونه است ، دیده بانی كردم و گرای دقیق منطقه را به توپخانه دادم تا روی مواضع دشمن آتش بریزد توپخانه شروع كرد به كوبیدن مدخل گردنه
ناگهان داد یكی از بچه ها از بیسیم بلند شد كه
ـ چرا دارید ما را می زنید ؟ ما رسیده ایم به هدف !
خیلی تعجب كردم نیروهای دشمن هنوز در جلو ما بودند ، ولی آنان می گفتند به هدف رسیده اند ! تازه فهمیدم یكی از گروه های سپاه را فراموش كرده ام و از دستم در رفته حتی ضد انقلاب هم متوجه آنان نشده بود و توانسته بودند از بغل سنگرهای دشمن رد شوند و از پشت سر آنان بیرون بیایند خودشان بعد از این كه رسیده بودند ، فهمیده بودند كه چه كار مهمی كرده اند !
ضد انقلاب وقتی فهمید در محاصره است ، چاره ای نداشت جز این كه فرار كند در واقع این محاصره ، كار خدا بود نه ما
این گونه مدخل گردنه صلوات آباد را گرفتیم پاكسازی كردیم شب را هم بالای قله ماندیم هوا خیلی سرد بود برف همه جا را گرفته بود هر نفر فقط یك پتو داشت هرطوری بود ، تا صبح سر كردیم و قله را نگه داشتیم
صبح با فرمانده آن تیپ زرهی تماس گرفتم و گفتم كه جاده پاك شده است و شما بروید ، نیروهای ما از بالا مواظبتان هستند برای این كه خیالشان راحت باشد و نترسند ، خودم رفتم و سوار نفربری شدم كه در جلو حركت می كرد
ورود تانك و نفربر به شهر ، آثار روانی خوبی روی مردم منطقه داشت همه نیروهای محاصره كننده به ما ملحق شدند و محاصره كامل شد به آقای رحیم صفوی گفتم كه از قسمت بین پادگان و فرودگاه شروع به پاكسازی كنیم
ساعاتی بعد ، صدای تكبیر و درود بر خمینی در همه جای شهر پیچید ما توانسته بودیم بعد از بیست و هشت روز جنگ و تلاش سنندج را آزاد كنیم و به كنترل جمهوری اسلامی درآوریم !
سنندج ، شاهرگ كردستان بود مركز و ستاد ضدانقلاب مسلح كه در شهرهای مختلف كردستان با جمهوری اسلامی ایران می جنگیدند ، در آنجا بود با سقوط آن ، كمر دشمن شكست
منبع:فاتحان

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .