تبیان، دستیار زندگی

سبک زندگی اسلامی را از پیامبر اکرم(ص) بیاموزیم (بخش نخست)

رسول اعظم(ص) روى زمین مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همردیف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نیازهاى خانه را خریدارى كرده و حمل كند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سبک زندگی
رسول اعظم(ص) روى زمین مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همردیف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نیازهاى خانه را خریدارى كرده و حمل كند ...

* آموختن علم و دانش
مردى از انصار به محضر رسول اكرم صلى الله علیه و آله آمد و عرض كرد: یا رسول الله (ص)! اگر جنازه اى حاضر باشد و مجلس ‍ عالمى، كدامیك را دوست تر دارى كه من حضور یابم؟ رسول الله صلى الله علیه و آله فرمودند: اگر براى تشییع و دفن، كسانى باشند كه عهده دار انجام آن شوند، حضور یافتن در مجلس دانشمند، از حاضر شدن در تشییع هزار جنازه و عیادت هزار بیمار و از نماز شب و روزه هزار روز و از هزار صدقه به مستمندان دادن و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است؛ كجا اینها با فضیلت حضور در محضر عالم برابرى مى كند؟! آیا ندانسته اى كه اطاعت و عبادت خدا وابسته به علم و دانش ‍ است و خیر دنیا و آخرت با علم مى باشد و بدى دنیا و آخرت با نادانى است ؟!

* احترام به دیگران
حضرت على علیه السلام فرمود:
رسول اكرم صلى الله علیه و آله هرگز با احدى دست نداد كه دست خود را از دست او جدا كند، تا اینكه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى كارى به او نمى سپرد كه آن را رها كند، تا زمانى كه طرف از حاجت خود صرفنظر مى كرد و با احدى به گفتگو نپرداخت كه سكوت كند، تا وقتى كه طرف ساكت مى شد، و بالاخره هرگز دیده نشد كه آن حضرت پا مبارك را در برابر همنشینى دراز نماید.

* احترام به كودكان
روزى پیامبر(ص) نشسته بود، امام حسن و امام حسین علیه السلام وارد شدند. حضرت به احترام آنان از جاى برخاست و به انتظار ایستاد. چون كودكان در راه رفتن ضعیف بودند، لحظاتى چند طول كشید. بدین جهت پیامبر صلى الله علیه و آله به سوى آنان رفت و استقبال كرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خویش سوار كرد و به راه افتاد و مى فرمود: فرزندان عزیز، مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستید.

* احترام پدر و مادر
مردى به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و پرسید، اى رسول خدا! من سوگند خورده ام كه آستانه درب بهشت و پیشانى حورالعین را ببوسم. اكنون چه كنم؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: پاى مادر و پیشانى پدر را ببوس. (یعنى اگر چنین كنى، به آرزوى خود در مورد بوسیدن پیشانى حورالعین و آستانه در بهشت مى رسى).
او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه كنم؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: قبر آنها را ببوس.

* احترام مؤمن
رسول خدا صلى الله علیه و آله به خانه خدا نگاهى كردند و فرمودند: خوشا به حال تو خانه اى كه چقدر بزرگت داشته و احترامت را برافراشته است! به خدا قسم كه مؤمن نزد خداوند از تو محترم تر است؛ زیرا خداوند بزرگ بر تو یك چیز را حرام كرده و آن قتل و كشتار پیرامون توست؛ ولى از براى مؤمن سه چیز را حرام و ناروا فرموده است: خون، مالش و گمان بد به او بردن .

* ارزش كار
ابن عباس (ره) گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله چون به مردى مى نگریست و از دیدن او خوشوقت مى شد، مى پرسیدند: كارش چیست؟ اگر مى گفتند: بیكار است، مى فرمودند: از نظر من افتاد. عرض مى شد: یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! چرا بى ارزش گردید؟ مى فرمودند: چون مؤمن بیكار بماند، ناچار با دین خود باید معیشت كند.

* اصولگرایى
عبدالله بن ابى، سردسته منافقان كه با أداى كلمه شهادت مصونیت یافته بود، در باطن امر از اینكه با هجرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله به مدینه، بساط ریاست او برچیده شده بود، عداوت آن حضرت را در دل مى پرورانید و ضمن همكارى با یهودیان مخالف اسلام، از كارشكنى و كینه توزى و شایعه سازى بر ضد او فروگذار نبود.
آن حضرت نه تنها اجازه نمى داد یارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلكه با كمال مدارا با او رفتار مى كرد و در حال بیمارى به عیادتش مى رفت!
در مراجعت از غزوه تبوك، جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه، مركبش را رم دهند تا در پرتگاه سقوط كند و با این كه همگى صورت خود را پوشانیده بودند، آنها را شناخت و با همه اصرار یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر كرد.

* الگوى جامع
پیامبر صلى الله علیه و آله لباسش را خودش مى دوخت و كفشش را خودش وصله مى كرد و گوسفندش را خود مى دوشید و با بردگان غذا مى خورد.
روى زمین مى نشست و سوار بر الاغ مى شد، و كسى را همردیف خود قرار مى داد، و شرم آن نداشت كه خودش به بازار برود و نیازهاى خانه را خریدارى كرده و حمل كند. با همه افراد دست مى داد، و تا طرف، دستش را رها نمى كرد، او رها نمى كرد؛ به همگان سلام مى كرد و اگر به چیزى دعوت مى شد، هرچند به خرماى خشك، دعوت را رد نمى نمود. كم خرج و بزرگ طبع و خوش برخورد بود. چهره اش گشوده و خندان بود؛ اندوهش آمیخته مهربان با خشم نبود و در تواضعش ذلت نبود، اشراف در بخشش داشت، قلبى مهربان داشت و همه مسلمانان مهربان بود. هرگز سر سفره اى سیر بر نخاست و هرگز دست طمع به چیزى دراز نكرد.

* امتیاز
روایت شده رسول مكرم اسلام صلى الله علیه و آله در سفرى بود. براى طعام، امر فرمود گوسفندى را ذبح نمایند. شخصى عرض كرد: یا رسول الله ! ذبح گوسفند به عهده من و دیگرى گفت كه پوست كندن آن با من و شخص دیگر گفت كه پختن آن با من. آن حضرت فرمود: جمع كردن هیزم هم با من باشد. گفتند: یا رسول الله، ما هستیم و هیزم جمع مى كنیم؛ نیاز به زحمت شما نیست. فرمود: این را مى دانم؛ لیكن خوش ندارم كه خود را بر شما امتیازى دهم . پس به درستى كه حق تعالى كراهت دارد از بنده اش كه ببیند او خود را بر دوستانش امتیاز داده است.

* انصاف
هنگامى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هفت ساله بود، روزى از دایه اش (حلیمه سعدیه) پرسید، برادرانم كجا هستند؟ (چون در خانه حلیمه بود، فرزندان او را برادر خطاب مى كرد). حلیمه جواب داد: فرزندان عزیز، آنان گوسفندانى را كه خداوند به بركت وجود تو به ما مرحمت كرده است ، به چرا برده اند. طفل گفت: مادر: درباره من به انصاف رفتار ننمودى. مادر پرسید: چرا؟ گفت: آیا سزاوار است كه من در سایه خیمه بمانم و شیر بنوشم، ولى برادرانم در بیابان، زیر آفتاب سوزان باشند؟

منبع: خبرگزاری حوزه نیوز