درباره رمان «ناتمامی»
کالبدشکافی تهران
«ناتمامی» دومین رمان زهرا عبدی است که در فاصله کمتر از یکسال پس از انتشار به چاپ سوم رسیده است. او پیش از این رمان «روز حلزون» را منتشر کرده بود که با استقتبال نسبتا خوبی از سوی کتابخوانان مواجه شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/10/10 ساعت 10:04
عبدی دارای مدرک کارشناسی ادبیات فارسی و نیز کارشناسی ادیان و عرفان از دانشگاه تهران است و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز تحصیل کرده است.
مجموعه شعر «تو با خرس سنگین تر از کوه رقصیده ای» در سال 1387 توسط نشر قو و پنج سال بعد، رمان «روزحلزون» توسط نشر چشمه از او منتشر شده است. عبدی رمان «ناتمامی» را در سال 1395 توسط نشر چشمه به چاپ رسانده است که تاکنون استقبال زیادی از این کتاب شده است. رمان «تاریکی معلق روز» و مجموعه شعر «شهرزاد» از آثار در دست انتشار این نویسنده و شاعر است.
رمان «ناتمامی» در یک فضای دانشگاهی در تهران شکل میگیرد و محور آن ناپدید شدن عجیب و مرموز یک دختر دانشجوی جنوبی است؛ دختری که چند روزی است ناپیداست و دوست و هماتاقیاش در جستوجوی یافتن اوست.
علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب درباره این رمان می گوید: «رمان های عبدی حول زندگی جوانان و دانشجویان در دو سه دهه اخیر نوشته شده است. در این رمان قصه خوابگاه های دانشجویی، کولی های تهران، دریای جنون و لنج ها، استادان دانشگاه ها، رابطه دانشجویان و استادان و مباحث علمی، نشریه های دانشجویی و مساله عشق ها و اندوه ها روایت شده است. داستان ناتمامی داستان از هم پاشیدگی و ناتمامی هاست؛ ناتمامی کارها، آرزوها و آرمان ها.
تحقیق باعث بال و پر یافتن شخصیتها میشود
زهرا عبدی در گفتگو با مهر درباره تحقیق و پژوهشی که برای رسیدن به داستان داشته است می گوید: «تحقیق درباره رمان بخش بسیار مهمی از فرایند نوشتن من است. بعد از رسیدن به ایده ناظر که رسیدن به آن هم خودش حاصل مطالعه و تحقیق و تجربه زیسته است، تحقیق و مطالعه و مصاحبه پیرامون مضمون، قبل از نوشتن رمان، برای من آغاز میشود. تحقیق باعث بال و پر یافتنِ بیشتر شخصیتها و مضامین میشود. من سالها در مناطق جنوب تهران کار کردهام و آنجا را خوب میشناسم. آذربایجان و فضای گرم جنوب کشور را هم مصاحبه داشتم و هم به خاطر ارتباطات خویشاوندی ثانویه در تجربه زیسته خود، دارم. بیشتر شخصیتهای جنوب شهر تهران در رمان ناتمامی، حاصل مصاحبه و گفتگو بوده است و نیز برای دریای جنوب، با چندین ناخدا مصاحبه کردم و برای بخش قاچاق، هم با قایقرانها و کایاکسواران صحبت کردم و هم با زنان شوتی(حاملان کالای قاچاق). تحقیق و مصاحبه و تجربه زیسته در روابط ضربدری با یکدیگر به نقطهای میرسند که ناگهان حس میکنی شخصیتها جان گرفتهاند و حتا خودشان دست به انتخاب میزنند و سفر میکنند و دچار تغییر و تحول می شوند. اما نکته بسیار مهمی اینجا وجود دارد و آن هم این که تمام این تحقیقات و تجربه زیسته اگر ظریف به خورد قصه نروند و به خلق حوادث داستانی و گره و کشمکش و پیش بردن ایده ناظر منجر نشوند، در رمان هیچ جایگاه و اهمیتی ندارند. همه این تلاشها باید داستان را برساند به جایی که شهرزاد رساند. یعنی خواننده را لذت قصه شنیدن، بچشانی».
برای داشتن جهانِ چندصدا، باید از خودمان شروع کنیم
همچنین در گفتگوی با خبرگزاری ایبنا درباره نگاه چند صدایی که در کتاب وجود دارد اینطور توضیح می دهد: «تکصدایی؛ حاصل تفکرِغالب و قالبی است. تفکری که وجه ندارد. تکبعدی است و تک بعدی میپروراند. متونی که تکصدایی در آن حاکم است، نوعِ تفکر، غیرپویا و بسیط است. گفتگویی وجود ندارد. در این متون یا سکوت تحمیل شده و یا اگر صدایی هم هست، فقط صدای تفکر غالب و تحمیلی است. میل به حرکت در متن دیده نمیشود. شخصیت هم ایستا است. سکون، ذات سرد و بیروح این جهان تکصداست. چیزی نباید هم تغییر کند. در این نوع تفکر اصولا حرکت و تغییر، قالبشکن است پس گناه است و بخششناپذیر. موانع ما برای رسیدن به جهان چندصدایی، اول از همه تکصدایی نهادینه شده در وجود تک تک ماست. ناخودآگاه جمعی ما، سرکوبگر است و عاشق تفکر بسیط و ایستاست یعنی تفکری که سوال برنیانگیزد و چونی و چرایی را به میان نکشاند. ناخودآگاه جمعی ما تفکر ترکیبی را دوست ندارد. چرا؟ چون تفکر ترکیبی چارچوبپذیر نیست. میل به حرکت دارد. از سکون بیزار است و این حرکت چون لازمهاش تغییر است از اساس با تفکر بسته مشکل دارد. آن چارچوب باید بههم بریزد و ساکنان تفکر بسیط، ساکنانِ سکون هستند، پس مخالفت میکنند.
برای داشتن جهانِ چندصدا، باید از خودمان شروع کنیم. باید شجاعت مواجهه با دیکتاتوری و تکصدایی درونمان را داشته باشیم. در برابرش بایستیم و ماشین سکون را به حرکت درآوریم. از آنجاست تغییر واقعی و نه تحمیلی و نمایشی، اتفاق میافتد. وقتی از درون صاحب تفکر ترکیبی باشیم، آنگاه آثارمان صاحب چندصدایی میشود و دیالوگها شکل میگیرد و اندیشهورزی اتفاق خواهد افتاد. در تفکر ترکیبی است که روابط رفت و برگشتی و چرخهای قابل تصور است حرکت، تفکر غیرپویا و بسیط را از بین میبرد. سکون، انقیاد میآورد و حرکت، انتقاد. انقیاد ویژگی افراد با تفکر بسته است و انتقاد ویژگی افراد با تفکر باز».
یک ماجرای عجیب
در توضیحات پشت جلد این رمان آمده است: «زهرا عبدی در دومین رمانش، ناتمامی، راوی یک ماجرای عجیب است. عبدی که پیش از این رمان روز حلزون را منتشر کرده و به نسبت بازخوردهای مثبتی گرفته است، برای نوشتن این رمان زمانی بیشتر صرف کرده است. رمان ناتمامی در یک فضای دانشگاهی شکل میگیرد، در تهران. محور رمان دربارهی ناپدیدشدن عجیب و مرموز یک دختر دانشجوی جنوبی است. دختری که چند روز است غیبش زده و دوست و هماتاقیاش پی یافتن او دست به هر کاری میزند... عبدی فضایی مملو از شک، راز و سوءظن ساخته که با انگارههای سیاسی و تاریخی نیز گره میخورد و همچنین با گذشتهی قهرمان غایب رمان. او برای ساختن این فضا رو به قصهگویی میآورد، تند و بیوقفه، و مدام مخاطب را با اتفاقهای تازه دربارهی این دختر گمشده که سری داغ هم داشته و شوری وافر مواجه میکند. آیا او را دزدیدهاند؟ خودش خودش را گم کرده؟ مُرده؟ و دهها موقعیت دیگر که میتوان نمودِ روایی آنها را در این رمان جذاب بهخوبی مشاهده کرد. زهرا عبدی در هر فصل خود پردهای از این راز برمیدارد و با استفاده از فضاسازی و واردکردن نامها و آدمهای تازه به ماجرای دختر گمشده هیجان دوچندانی میبخشد.» در قسمتی از داستان میخوانیم: «با چشمهایی درشت و خیره به روبهرو، ابروهایی کمانی، نه پهن و نه نازک، با اینکه زنم هفت طبقه ریش مجعد دارم. من خود خود گیلگمشم. با اینکه دختری محتاط و حتا تاحدی ترسو هستم، اما مطابق نقاشیهای بهجامانده از الواح گلی، شیری وحشی هم زیر بغل زدهام.»
منابع: ایبنا/ مهر/ خانه کتاب
مجموعه شعر «تو با خرس سنگین تر از کوه رقصیده ای» در سال 1387 توسط نشر قو و پنج سال بعد، رمان «روزحلزون» توسط نشر چشمه از او منتشر شده است. عبدی رمان «ناتمامی» را در سال 1395 توسط نشر چشمه به چاپ رسانده است که تاکنون استقبال زیادی از این کتاب شده است. رمان «تاریکی معلق روز» و مجموعه شعر «شهرزاد» از آثار در دست انتشار این نویسنده و شاعر است.
رمان «ناتمامی» در یک فضای دانشگاهی در تهران شکل میگیرد و محور آن ناپدید شدن عجیب و مرموز یک دختر دانشجوی جنوبی است؛ دختری که چند روزی است ناپیداست و دوست و هماتاقیاش در جستوجوی یافتن اوست.
علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب درباره این رمان می گوید: «رمان های عبدی حول زندگی جوانان و دانشجویان در دو سه دهه اخیر نوشته شده است. در این رمان قصه خوابگاه های دانشجویی، کولی های تهران، دریای جنون و لنج ها، استادان دانشگاه ها، رابطه دانشجویان و استادان و مباحث علمی، نشریه های دانشجویی و مساله عشق ها و اندوه ها روایت شده است. داستان ناتمامی داستان از هم پاشیدگی و ناتمامی هاست؛ ناتمامی کارها، آرزوها و آرمان ها.
تحقیق باعث بال و پر یافتن شخصیتها میشود
زهرا عبدی در گفتگو با مهر درباره تحقیق و پژوهشی که برای رسیدن به داستان داشته است می گوید: «تحقیق درباره رمان بخش بسیار مهمی از فرایند نوشتن من است. بعد از رسیدن به ایده ناظر که رسیدن به آن هم خودش حاصل مطالعه و تحقیق و تجربه زیسته است، تحقیق و مطالعه و مصاحبه پیرامون مضمون، قبل از نوشتن رمان، برای من آغاز میشود. تحقیق باعث بال و پر یافتنِ بیشتر شخصیتها و مضامین میشود. من سالها در مناطق جنوب تهران کار کردهام و آنجا را خوب میشناسم. آذربایجان و فضای گرم جنوب کشور را هم مصاحبه داشتم و هم به خاطر ارتباطات خویشاوندی ثانویه در تجربه زیسته خود، دارم. بیشتر شخصیتهای جنوب شهر تهران در رمان ناتمامی، حاصل مصاحبه و گفتگو بوده است و نیز برای دریای جنوب، با چندین ناخدا مصاحبه کردم و برای بخش قاچاق، هم با قایقرانها و کایاکسواران صحبت کردم و هم با زنان شوتی(حاملان کالای قاچاق). تحقیق و مصاحبه و تجربه زیسته در روابط ضربدری با یکدیگر به نقطهای میرسند که ناگهان حس میکنی شخصیتها جان گرفتهاند و حتا خودشان دست به انتخاب میزنند و سفر میکنند و دچار تغییر و تحول می شوند. اما نکته بسیار مهمی اینجا وجود دارد و آن هم این که تمام این تحقیقات و تجربه زیسته اگر ظریف به خورد قصه نروند و به خلق حوادث داستانی و گره و کشمکش و پیش بردن ایده ناظر منجر نشوند، در رمان هیچ جایگاه و اهمیتی ندارند. همه این تلاشها باید داستان را برساند به جایی که شهرزاد رساند. یعنی خواننده را لذت قصه شنیدن، بچشانی».
برای داشتن جهانِ چندصدا، باید از خودمان شروع کنیم
همچنین در گفتگوی با خبرگزاری ایبنا درباره نگاه چند صدایی که در کتاب وجود دارد اینطور توضیح می دهد: «تکصدایی؛ حاصل تفکرِغالب و قالبی است. تفکری که وجه ندارد. تکبعدی است و تک بعدی میپروراند. متونی که تکصدایی در آن حاکم است، نوعِ تفکر، غیرپویا و بسیط است. گفتگویی وجود ندارد. در این متون یا سکوت تحمیل شده و یا اگر صدایی هم هست، فقط صدای تفکر غالب و تحمیلی است. میل به حرکت در متن دیده نمیشود. شخصیت هم ایستا است. سکون، ذات سرد و بیروح این جهان تکصداست. چیزی نباید هم تغییر کند. در این نوع تفکر اصولا حرکت و تغییر، قالبشکن است پس گناه است و بخششناپذیر. موانع ما برای رسیدن به جهان چندصدایی، اول از همه تکصدایی نهادینه شده در وجود تک تک ماست. ناخودآگاه جمعی ما، سرکوبگر است و عاشق تفکر بسیط و ایستاست یعنی تفکری که سوال برنیانگیزد و چونی و چرایی را به میان نکشاند. ناخودآگاه جمعی ما تفکر ترکیبی را دوست ندارد. چرا؟ چون تفکر ترکیبی چارچوبپذیر نیست. میل به حرکت دارد. از سکون بیزار است و این حرکت چون لازمهاش تغییر است از اساس با تفکر بسته مشکل دارد. آن چارچوب باید بههم بریزد و ساکنان تفکر بسیط، ساکنانِ سکون هستند، پس مخالفت میکنند.
برای داشتن جهانِ چندصدا، باید از خودمان شروع کنیم. باید شجاعت مواجهه با دیکتاتوری و تکصدایی درونمان را داشته باشیم. در برابرش بایستیم و ماشین سکون را به حرکت درآوریم. از آنجاست تغییر واقعی و نه تحمیلی و نمایشی، اتفاق میافتد. وقتی از درون صاحب تفکر ترکیبی باشیم، آنگاه آثارمان صاحب چندصدایی میشود و دیالوگها شکل میگیرد و اندیشهورزی اتفاق خواهد افتاد. در تفکر ترکیبی است که روابط رفت و برگشتی و چرخهای قابل تصور است حرکت، تفکر غیرپویا و بسیط را از بین میبرد. سکون، انقیاد میآورد و حرکت، انتقاد. انقیاد ویژگی افراد با تفکر بسته است و انتقاد ویژگی افراد با تفکر باز».
یک ماجرای عجیب
در توضیحات پشت جلد این رمان آمده است: «زهرا عبدی در دومین رمانش، ناتمامی، راوی یک ماجرای عجیب است. عبدی که پیش از این رمان روز حلزون را منتشر کرده و به نسبت بازخوردهای مثبتی گرفته است، برای نوشتن این رمان زمانی بیشتر صرف کرده است. رمان ناتمامی در یک فضای دانشگاهی شکل میگیرد، در تهران. محور رمان دربارهی ناپدیدشدن عجیب و مرموز یک دختر دانشجوی جنوبی است. دختری که چند روز است غیبش زده و دوست و هماتاقیاش پی یافتن او دست به هر کاری میزند... عبدی فضایی مملو از شک، راز و سوءظن ساخته که با انگارههای سیاسی و تاریخی نیز گره میخورد و همچنین با گذشتهی قهرمان غایب رمان. او برای ساختن این فضا رو به قصهگویی میآورد، تند و بیوقفه، و مدام مخاطب را با اتفاقهای تازه دربارهی این دختر گمشده که سری داغ هم داشته و شوری وافر مواجه میکند. آیا او را دزدیدهاند؟ خودش خودش را گم کرده؟ مُرده؟ و دهها موقعیت دیگر که میتوان نمودِ روایی آنها را در این رمان جذاب بهخوبی مشاهده کرد. زهرا عبدی در هر فصل خود پردهای از این راز برمیدارد و با استفاده از فضاسازی و واردکردن نامها و آدمهای تازه به ماجرای دختر گمشده هیجان دوچندانی میبخشد.» در قسمتی از داستان میخوانیم: «با چشمهایی درشت و خیره به روبهرو، ابروهایی کمانی، نه پهن و نه نازک، با اینکه زنم هفت طبقه ریش مجعد دارم. من خود خود گیلگمشم. با اینکه دختری محتاط و حتا تاحدی ترسو هستم، اما مطابق نقاشیهای بهجامانده از الواح گلی، شیری وحشی هم زیر بغل زدهام.»
منابع: ایبنا/ مهر/ خانه کتاب