ریشه های تعصب از کجاست؟
تعصبات کورکورانه ممنوع !
اگر حقیقت طلب هستیم و در پی سعادت و به کمال رسیدن می باشیم، باید تعصب در عقیده و عمل را کنار بگذاریم و به گفتار مخالفان توجه و دقت کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/10/10
جامعه بشری امروز هم با تمام تغییراتی که در فکر و اندیشه داشته است و به تعبیری در عصر مدرنیته بسر می برد، اما هنوز هم گرفتار تعصبات عقیدتی یا آداب و رسومات قومی و ملی می باشد. باید دانست مادامی که انسان اسیر تعصب است به حقائق عالم دست پیدا نخواهد کرد.
تعصب چیست؟
تعصّب از مادّه «عَصَبَ» در اصل به معنای رشته هایی است که مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پیوند می دهد. سپس این مادّه به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است که غالبا بار منفی دارد.قرآن خودی و غیرخودی را رد كرده است چرا كه درباره حب و بغض میگوید: وقتی با گروهی دشمنید دشمنی باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش كنید
تعصب هم افق با شخصیتپرستی است. تعصب به معنای چسبیدن به آنچه كه داریم و نگاه نكردن به چیزهای فراوانی كه نداریم. اگر من شیفته آنچه كه دارم شدم و فكر كردم جای نداشتهها را هم برایم میگیرد من نسبت به آن تعصب پیدا كردهام و اینجاست كه من نسبت به كسانی كه به آن وفاداری ندارند، دو دیدگاه پیدا میكنم. گروهی خودی میشوند و گروهی غیرخودی.
قرآن خودی و غیرخودی را رد كرده است چرا كه درباره حب و بغض میگوید: وقتی با گروهی دشمنید دشمنی باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش كنید.
درباره دوستی هم میگوید: همیت جاهلیت شما را نگیرد. همیت جاهلیت یعنی اینكه چون فلانی از قبیله من است. طرف او را چه ظالم باشد یا عادل میگیرم. به عبارت دیگر ویژگیهای خود او مهم نیست بلكه ویژگیهای تعلقی او مهم است.
اسلام عاری از تعصبات است
از امام علی علیه السلام سؤال شد که اسلام را توصیف کند. فرمود: طوری توصیف خواهم کرد که تاکنون کسی توصیف نکرده است؛ فرمود: اسلام تسلیم است این کلمه بسیار بزرگ است؛ یعنی حقیقت اسلام عناد نداشتن و تعصب نداشتن و لجاج نداشتن با حقیقت است، اسلام این است که بشر درباره حقیقت تسلیم باشد. قرآن کریم عده ای را به اشاره یاد می کند که در عین کمال یقین به صدق و راستی پیغمبر اکرم، انکار می ورزیدند. علی علیه السلام می فرماید: حکمت (یعنی سخن و مطلب درست و محکم و منطقی) گمشده مؤمن است و آدمی گمشده خود را هرجا و در دست هرکس که ببیند آن را می گیرد.ریشه های تعصب
1) تکبراگر من شیفته آنچه كه دارم شدم و فكر كردم جای نداشتهها را هم برایم میگیرد من نسبت به آن تعصب پیدا كردهام و اینجاست كه من نسبت به كسانی كه به آن وفاداری ندارند، دو دیدگاه پیدا میكنم. گروهی خودی میشوند و گروهی غیرخودی
«امّا ابلیس به خاطر اصل و ریشه خود بر آدم تعصّب ورزید و آدم علیه السلام را در خلقتش طعنه زد. پس گفت: من از آتش و تو از گل هستی.»
2) شخصیّت زدگی
گاه شخصی در نظر انسان چنان قداست پیدا می کند که گفتار و رفتار او از دایره نقد خارج می شود؛ هر چند از نظر علمی و اخلاقی در سطح پایین قرار داشته باشد و همین امر سبب می شود که عده ای چشم و گوش بسته به دنبال او راه بیفتند و به خاطر او جان و مال خود را از دست بدهند، بی آنکه در محتوای سخنان و رفتار او کمترین اندیشه ای کنند.» این گونه افراد در گذشته بوده اند و در این دوران نیز در جوامع مختلف وجود دارند.
3) انزوای فکری و اجتماعی
وقتی انسان در خودش و محیط فکری و اجتماعی اش فرو برود و از جوامع و افراد دیگر و افکار آنها بی خبر بماند، نسبت به آنچه در اختیار اوست، سخت وابسته می شود و در برابر آن تعصّب می ورزد؛ در حالی که اگر با دیگران بنشیند و فکر خود را با افکار دیگران مقایسه کند، نقطه های قوّت و ضعف و مثبت و منفی به زودی آشکار می گردد و به او اجازه می دهد بهترین انتخاب را داشته باشد.
4) جهل و بی خبری و ...
نتیجه گیری
اگر تشنه علم و دست یابی به حقیقت باشیم، لازم است بدون تعصب در پی حقائق بگردیم و هر کجا آن را یافتیم فرصت را از دست ندهیم. همه انسان ها یکجا حقیقت های فراوان هستی را درک نمی کنند حال اگر ما تعصب داشته باشیم احتمالا از بدست آوردن بخشی از حقائق محروم خواهیم شد.
منابع:
دانشنامه اسلامی
کتاب حکمتها و اندرزها (شهید مطهری)
آسیب شناسی فرهنگی مردم ایران از دیدگاه مصطفی ملکیان