تبیان، دستیار زندگی

آشنایی کوتاه با زندگی مرحوم شاه حسینی؛

اولین ریاست کمیته المپیک را چه کسی بر عهده داشت؟

«حسین شاه حسینی» یکی از بزرگان و شیفتگان دکتر مصدق و از فعالان جبهه ی ملی و اولین رییس تربیت بدنی بعد از انقلاب اسلامی در چهارم دی ماه 1396 به علت عارضه ریوی درگذشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حسین شاه حسینی
دو روز گذشته یعنی در چهارم دی ماه امسال «حسین شاه حسینی» یکی دیگر از سروهای کهن‌سال سیاست در این مرز و بوم افتاد و چهره در نقاب خاک کشید. حسین شاه حسینی 90 سال در این دنیا زیست ولی نام او بیش از هر واژه و شخص دیگری با دکتر محمد مصدق پیوند خورده بود و در تمام 70 سال زندگی سیاسی یک دم این یاد را فرونکاست.

شاه حسینی در دولت موقت معاون نخست وزیر و اولین رئیس سازمان تربیت بدنی بود .

حسین شاه‌حسینی فرزند شیخ زین‌العابدین نوری شاه‌حسینی بود. حسین شاه‌حسینی تحصیلات دوره متوسطه را در مدرسه یگانه درسرچشمه تهران و زیر نظر معلمانی سیاسی مانند محمد نخشب ، سرفراز، شکیب و رضایی، صفاپور گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در هنرستان هنرسرای عالی در رشته شیمی مشغول به تحصیل شد. وی به دلیل آشنایی با چهره هایی چون آیت الله سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان در جریان انقلاب اسلامی ایران، در دولت موقت بازرگان ، سمت معاونت نخست وزیری را برعهده گرفت و پس از آن نیز تا زمان شهید رجایی مسوولیت ریاست سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک را بر عهده داشت.

خانواده سیاسی شاه حسینی از زبان مرحوم شاه حسینی

من سومین فرزند پسر شیخ زین‌العابدین نوری شاه‌حسینی هستم؛ متولد اسفندماه ۱۳۰۶ در محله سرچشمه تهران. خانواده ‌ما مذهبی بود، پدرم هم تحصیلات قدیمه داشت، هم به مسائل جدید آشنایی داشت و کتاب‌های مذهبی نوشته بود، کتاب معروفش «ارغام‌الشیطان» علیه فرقه بهاییت بود. ایشان بدوا تحصیلات حوزوی داشت، در مدرسه مروی از شاگردهای مرحوم آشتیانی بود ولی پس از آن تغییر لباس داد، گرچه همچنان در دروس علمای روحانی شرکت می‌کرد. شغل پدرم در بدو امر کشاورزی بود، در شمیرانات و مازندران املاکی داشت و با عایدی آنها ما در منطقه سرچشمه تهران زندگی می‌کردیم، ولی در عین حال بر مبنای آنکه در کلاس‌های مرحوم آشتیانی و سایر آقایان روحانی شرکت‌ می‌کرد و تعدیاتی که در منطقه مازندران بر اثر ظلم و بیدادگری رضا شاه اعمال می‌شد را می‌دید، نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی روز علاقه‌مند شد. علاقه پدرم‌ به مسائل سیاسی ریشه‌ در مبارزات مرحوم مدرس داشت، چون مدرس وقتی به تهران آمد در منطقه سرچشمه پشت مدرسه سپهسالار یا کوچه میرزا محمود وزیر سکونت پیدا کرد، جلساتی هم با شرکت آقایانی که با مسائل مذهبی آشنایی داشتند در منزلش تشکیل می‌داد و این جاذبه بتدریج در پدرم ایجاد شد که جزء دوستان نزدیک و ارادتمندان مرحوم مدرس قرار بگیرد. این کثرت علاقه‌مندی تا حدی بود که مرحوم مدرس ایشان را در دوره چهارم مجلس شورای ملی کاندیدای شهر تهران کرد. البته سن من اقتضا نمی‌کند، ولی در کتاب خاطرات مرحوم حسن اعظام‌قدسی به نام «تاریخ صد ساله ایران»، شرح کامل زندگی‌ پدر من ذکر شده که خود ایشان از پدرم پرسیده و در آنجا نقل کرده است که ارادت پدرم به مدرس در چه حدی بود تا اینکه وقتی مدرس را بازداشت و به کاشمر تبعید کردند، پدرم چون قبل از آن در جلسات متعددی با حضور مدرس و سایر رجال سیاسی شرکت می‌کرد و شاخص شده بود، توسط شهربانی و سرهنگ سیدمصطفی خان دستگیر شد و مدت‌ها به زندان افتاد.

قصد شهربانی این بود که پدرم از مدرس برائت بجوید اما او زیر بار نرفت و تحت شکنجه و آزار بسیار زیاد قرار گرفت که بر اثر آن از بخشی از بینایی خود محروم شد.

تا اینکه در اواخر عمر مدرس خودش را به کاشمر رساند و دیداری با ایشان در اختفا داشت، اما به مجرد اینکه از کاشمر بازگشت مجددا بازداشت شد. پدرم به وسیله یکی از اقوام نزدیکمان به نام شیخ حیدرعلی نیاورانی که معمم بود و با سرتیپ کوپال، رییس وقت شهربانی ارتباطی داشت، توانست بعد از آزادی از زندان تا آخر عمر در نیاوران زندگی کند و سپس به مکه مشرف شد. ایشان سلسله مقالاتی هم در تأیید مدرس و حمله به رضا شاه در روزنامه «ستاره» نوشت که مدیرش احمد ملکی بود. پدرم که بعد از شهریور ۲۰ به عنوان شخصیتی علمی و مبارز شناخته شده بود، در انتخابات دوره‌ چهاردهم مجلس شورای ملی در انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات تهران انتخاب شد و بر انتخابات نظارت مستقیم داشت؛ او در عین حال در انجمن شهر تهران به عنوان نماینده صنوف مختلف انتخاب شد تا اینکه در سال‌ ۱۳۲۴ دعوت حق را لبیک گفت و در قم به خاک سپرده شد.
شاه حسینی بعد از فارغ‌التحصیلی در هنرستان هنرسرای عالی در رشته شیمی مشغول به تحصیل می‌گردد. او در شرح داستان تحصیلات عالی خود در مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی چنین می‌گوید:
در مصاحبه‌هایی که با شما انجام شده نوشته‌اند دانشجوی شیمی دانشگاه تهران بودید.
من در هنرسرای عالی در رشته شیمی تحصیل می‌کردم. چون دیپلم فنی داشتم دو سالی در هنرسرای عالی بودم و حتی پس از ۲۸ مردادهم مشغول تحصیل بودم. هنرسرای عالی در انتهای خیابان سوم اسفند بود، آنجا هنوز دانشسرای عالی تشکیل نشده بود. البته بعداً هنرسرای عالی ضمیمه دانشگاه تهران شد و به دانشکده علوم پیوست که رشته شیمی آلی هم در ذیل آن بود. من پس از کودتای ۲۸ مرداد در جلسات کمیته دانشگاهی نهضت مقاومت ملی شرکت می‌کردم که احمد سلامتیان، قنادیان و برلیان حضور داشتند که عباس شیبانی ،حسن حبیبی و بنی‌صدر هم اضافه شدند.
شما هم همراه دانشجویان هنرسرای عالی به دانشکده علوم منتقل شدید؟
من دانشجوی دانشکده علوم دانشگاه تهران نشدم چون وقتی دانشجویان رشته شیمی را به دانشکده علوم منتقل کردند، در زندان بودم. من هم جزء دانشجویان تظاهرکننده در ۱۶ آذر ۳۲ و عضو کمیته مرکزی هماهنگ کننده آن حرکت بودم که پس از آن ما را بازداشت کردند و پس از آزادی وقتی به هنرسرای عالی مراجعه کردم به من گفتند آقا اینجا دیگر اصلاً تعطیل شده (با خنده)، خنده‌ام گرفت، گفتم چطور شده؟ گفتند رشته شما را بردند به دانشکده علوم، به آنجا بروید. رفتم دانشکده علوم گفتند هنوز تکلیفتان معلوم نیست، بروید تا ببینیم چه می‌شود؟ پس از آن هم درگیر کارهای سیاسی شدم. بعد از انقلاب همه آنهایی که محکومیتی داشتند رفتند و پیگیر مسائلشان شدند، من که رفتم دانشکده علوم گفتند همان موقع از آنهایی که از هنرسرای عالی آورده بودند، یک امتحان می‌گرفتند، چون شما شیمی رنگ بلد بودید، باید از شما امتحان شیمی آلی می‌گرفتند، همه دوستان شما قبول شدند، ولی اسم شما اصلاً آن موقع در فهرست دانشجویان نبود. گفتم بله زندان بودم، گفتند دیگر موضوع منتفی است، الان هم نمی‌شود از شما امتحان بگیرند، دیگر زمانش گذشته و هر چه هم کوشش کردیم زیر بار نرفتند و من تحصیلاتم همان موقع متوقف شد که شد که شد، دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم
.
شاه حسینی تا زمان شهید رجایی مسوولیت ریاست سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک را بر عهده داشت. او جزء منتخبین برای شرکت در کنگره جبهه ملی دوم (جبهه ملی ایران) بود و از سوی اعضای کنگره جهت عضویت در شورای مرکزی انتخاب می‌گردد. بعد از ان همواره جزء اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود. از سال ۱۳۶۴ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران در منزل وی برگزار گردید.
شاه حسینی در سال ۱۳۷۳ با تشکیل جبهه ملی پنجم به ریاست ادیب برومند در شورای مرکزی حضوری دوباره یافت و تا سال ۱۳۷۹ جزء هیئت اجرایی موقت جبهه ملی ایران بود. او مجدداً از سوی مشترکین در پلنوم ۱۳۸۲ به عضویت در شورای مرکزی انتخاب گردید. او تا سال ۱۳۹۴ او نایب رئیس شورای مرکزی جبهه ملی (به ریاست ادیب برومند) بود و چراغ وجودش در شامگاه سوم دی 1396 خاموش شد.

منابع:
تاریخ ایرانی
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
سایت خبری عصر ایران