تعبیرات بزرگان پیرامون جاذبه نهج البلاغه
تعبیراتى كه دانشمندان بزرگ در زمینه جاذبههاى نهج البلاغه دارند گویای اهمیت این موضوع است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/10/09
«سیّد رضى» قهرمان میدان نهج البلاغه كه خود یكى از ادباى به نام عرب محسوب مىشود گه گاه در ذیل خطبههاى نهج البلاغه تعبیراتى دارد كه نشان مىدهد تا چه حد مردم با شنیدن این خطبهها مفتون و مجذوب مىشدند و یا خود او تحت تأثیر امواج نیرومند جاذبه آن قرار گرفته است.
از جمله در ذیل خطبه غرّاء (خطبه 83 نهج البلاغه) مىگوید: «و فی الخبر أنّه لمّا خطب بهذه الخطبة اقشعرّت له الجلود و بكت العیون و رجفت القلوب، در خبر آمده است، هنگامى كه على (علیه السلام) این خطبه را ایراد فرمود بدنها به لرزه در آمده، چشمها گریان شدند و دلها به اضطراب و تپش افتادند».
در ذیل خطبه معروف همّام (همان مرد زاهد عارفى كه از مولا على (علیه السلام) تقاضاى توصیف صفات پرهیزگاران كرد و امام آن خطبه عجیب و بىمانند را بیان فرمود) مىخوانیم:
(هنگامى كه امام به حساسترین نقطه خطبه رسید) «همّام صیحهاى زد و مدهوش شد و بر زمین افتاد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. امیر مؤمنان فرمود: آه، من از این حادثه بر او مىترسیدم (لذا درخواست او را در آغاز نپذیرفتم و پس از اصرار قبول كردم) سپس افزود: آیا چنین نیست كه این گونه پند و اندرزهاى رسا به آنان كه اهل موعظه و پندند اثر مىكند».
همچنین در ذیل خطبه بیست و هشتم، گفتار دیگرى دارد كه از عمق جاذبه خطبه در فكر و جان «سید رضى» خبر مىدهد، مىگوید: «اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل كردن براى آخرت وادار سازد، همین سخن است كه مىتواند دلبستگى انسان را از آرزوهاى طولانى قطع كند و جرقه بیدارى و آگاهى و نفرت از اعمال زشت را در دل او بیفروزد».
سپس بعد از ذكر نمونههایى از تعبیرات این خطبه مىافزاید: «در این خطبه دقّت كنید كه باطنى شگفتآور و عمقى عجیب و جالب دارد و بدین گونه است اكثر سخنان امام (علیه السلام)».
همچنین در ذیل خطبه 16 مىگوید: «در این سخن كه از نزدیكترین سخنان به حقیقت فصاحت است لطایفى نهفته شده كه هیچ یك از سخنسنجان به پاى آن نمىرسد و بیش از آنچه كه ما از آن به شگفتى فرو مىرویم، شگفتى از آن به تعجّب مىآید! بعلاوه در آن ریزهكاریهایى از فصاحت است كه نه زبان قادر به شرح آن است و نه هیچ انسانى مىتواند به عمق آن برسد و نه آنچه را من مىگویم، جز آنان كه در فصاحت پیشگام و ریشه دارند مىتوانند درك كنند (آرى) «و ما یعقلها إلّا العالمون، جز دانشمندان آن را درك نمىكنند».
در ذیل خطبه معروف شقشقیّه نیز سخنى از «ابن عباس» مفسّر و محدّث معروف نقل شده كه شدّت مجذوب شدن او را در برابر این خطبه نشان مىدهد، مىگوید: «فو اللّه ما أسفت على كلام قطّ كأسفى على هذا الكلام أن لا یكون أمیر المؤمنین (علیه السلام) بلغ منه حیث أراد، به خدا سوگند هیچ گاه بر سخنى همچون این گفتار تأسف نخوردم كه (ناتمام ماند و) امام امیر المؤمنین (علیه السلام) به آنجا كه مىخواست نرسید (و مرد مزاحمى با نامهاى كه بىموقع به دست آن حضرت داد توجّه او را به خود جلب كرد و از ادامه خطبه باز داشت)».
این سخن را با كلامى از «محقّق خویى» در منهاج البراعة و سخنى از «ابن أبى الحدید» پایان مىدهیم، آنجا كه مىگوید: «هیچ سخنى را با كلام على (علیه السلام) نمىتوان از نظر نظم گفتار با عظمت محتوا مقایسه كرد، او یكّه تاز این میدان است و سخنورى است كه با بیانش خشم و اضطراب فرو مىنشیند و دریایى است كه جواهراتش را به ساحل پرتاب مىكند و بر دلها حكومت كرده آنها را به پیروى از اوامر و نواهى خود مىكشاند. تشویقهاى آن، دلیل و راهنماى نیكیهاست و با تازیانه سخنان ترساننده خود، از منكرات باز مىدارد. پس سزاوار است كه سخنش پیشواى سخنان باشد همان گونه كه خودش امام و پیشواى خلق است.
فحقیق بكلامه أن یجعل إمام الكلام كما أنّه علیه السّلام إمام الأنام». [منهاج البراعة، جلد 1، صفحه 271] بالاخره «ابن ابى الحدید» در ذیل فرازى از خطبه 109- بعد از بیان این حقیقت كه هر كس مىخواهد فنون فصاحت و بلاغت را بیاموزد و ارزش كلمات را نسبت به یكدیگر درك كند در این خطبه بیندیشد، مىگوید:
«تأثیر و جاذبه این خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بىدین ملحدى كه مصمّم است رستاخیز را با تمام قدرت نفى كند بخوانند قدرتش در هم مىشكند و دلش را در وحشت فرو مىبرد و اراده منفى او را تضعیف مىكند و تزلزل در بنیاد اعتقاد او ایجاد مىنماید. پس خداوند بزرگ گویندهاش را از این خدمت به اسلام جزاى خیر دهد، بهترین جزایى كه به ولیّى از اولیایش داده است. چه جالب بود یاریش براى اسلام، گاه با دست و شمشیر و گاه با زبان و بیان و گاه با قلب و فكرش. آرى او «سیّد المجاهدین و أبلغ الواعظین و رئیس الفقهاء و المفسّرین و إمام أهل العدل و الموحّدین» است. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 7، صفحه 202 (با كمى تلخیص)]
منبع:
پیام امام امیر المومنین علیه السلام نویسنده : ناصر مكارم شیرازى جلد : 1 صفحه : 55
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. از جمله در ذیل خطبه غرّاء (خطبه 83 نهج البلاغه) مىگوید: «و فی الخبر أنّه لمّا خطب بهذه الخطبة اقشعرّت له الجلود و بكت العیون و رجفت القلوب، در خبر آمده است، هنگامى كه على (علیه السلام) این خطبه را ایراد فرمود بدنها به لرزه در آمده، چشمها گریان شدند و دلها به اضطراب و تپش افتادند».
در ذیل خطبه معروف همّام (همان مرد زاهد عارفى كه از مولا على (علیه السلام) تقاضاى توصیف صفات پرهیزگاران كرد و امام آن خطبه عجیب و بىمانند را بیان فرمود) مىخوانیم:
(هنگامى كه امام به حساسترین نقطه خطبه رسید) «همّام صیحهاى زد و مدهوش شد و بر زمین افتاد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. امیر مؤمنان فرمود: آه، من از این حادثه بر او مىترسیدم (لذا درخواست او را در آغاز نپذیرفتم و پس از اصرار قبول كردم) سپس افزود: آیا چنین نیست كه این گونه پند و اندرزهاى رسا به آنان كه اهل موعظه و پندند اثر مىكند».
همچنین در ذیل خطبه بیست و هشتم، گفتار دیگرى دارد كه از عمق جاذبه خطبه در فكر و جان «سید رضى» خبر مىدهد، مىگوید: «اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل كردن براى آخرت وادار سازد، همین سخن است كه مىتواند دلبستگى انسان را از آرزوهاى طولانى قطع كند و جرقه بیدارى و آگاهى و نفرت از اعمال زشت را در دل او بیفروزد».
سپس بعد از ذكر نمونههایى از تعبیرات این خطبه مىافزاید: «در این خطبه دقّت كنید كه باطنى شگفتآور و عمقى عجیب و جالب دارد و بدین گونه است اكثر سخنان امام (علیه السلام)».
در ذیل خطبه معروف شقشقیّه نیز سخنى از «ابن عباس» مفسّر و محدّث معروف نقل شده كه شدّت مجذوب شدن او را در برابر این خطبه نشان مىدهد، مىگوید: «فو اللّه ما أسفت على كلام قطّ كأسفى على هذا الكلام أن لا یكون أمیر المؤمنین (علیه السلام) بلغ منه حیث أراد، به خدا سوگند هیچ گاه بر سخنى همچون این گفتار تأسف نخوردم كه (ناتمام ماند و) امام امیر المؤمنین (علیه السلام) به آنجا كه مىخواست نرسید (و مرد مزاحمى با نامهاى كه بىموقع به دست آن حضرت داد توجّه او را به خود جلب كرد و از ادامه خطبه باز داشت)».
همچنین در ذیل خطبه 16 مىگوید: «در این سخن كه از نزدیكترین سخنان به حقیقت فصاحت است لطایفى نهفته شده كه هیچ یك از سخنسنجان به پاى آن نمىرسد و بیش از آنچه كه ما از آن به شگفتى فرو مىرویم، شگفتى از آن به تعجّب مىآید! بعلاوه در آن ریزهكاریهایى از فصاحت است كه نه زبان قادر به شرح آن است و نه هیچ انسانى مىتواند به عمق آن برسد و نه آنچه را من مىگویم، جز آنان كه در فصاحت پیشگام و ریشه دارند مىتوانند درك كنند (آرى) «و ما یعقلها إلّا العالمون، جز دانشمندان آن را درك نمىكنند».
در ذیل خطبه معروف شقشقیّه نیز سخنى از «ابن عباس» مفسّر و محدّث معروف نقل شده كه شدّت مجذوب شدن او را در برابر این خطبه نشان مىدهد، مىگوید: «فو اللّه ما أسفت على كلام قطّ كأسفى على هذا الكلام أن لا یكون أمیر المؤمنین (علیه السلام) بلغ منه حیث أراد، به خدا سوگند هیچ گاه بر سخنى همچون این گفتار تأسف نخوردم كه (ناتمام ماند و) امام امیر المؤمنین (علیه السلام) به آنجا كه مىخواست نرسید (و مرد مزاحمى با نامهاى كه بىموقع به دست آن حضرت داد توجّه او را به خود جلب كرد و از ادامه خطبه باز داشت)».
این سخن را با كلامى از «محقّق خویى» در منهاج البراعة و سخنى از «ابن أبى الحدید» پایان مىدهیم، آنجا كه مىگوید: «هیچ سخنى را با كلام على (علیه السلام) نمىتوان از نظر نظم گفتار با عظمت محتوا مقایسه كرد، او یكّه تاز این میدان است و سخنورى است كه با بیانش خشم و اضطراب فرو مىنشیند و دریایى است كه جواهراتش را به ساحل پرتاب مىكند و بر دلها حكومت كرده آنها را به پیروى از اوامر و نواهى خود مىكشاند. تشویقهاى آن، دلیل و راهنماى نیكیهاست و با تازیانه سخنان ترساننده خود، از منكرات باز مىدارد. پس سزاوار است كه سخنش پیشواى سخنان باشد همان گونه كه خودش امام و پیشواى خلق است.
فحقیق بكلامه أن یجعل إمام الكلام كما أنّه علیه السّلام إمام الأنام». [منهاج البراعة، جلد 1، صفحه 271] بالاخره «ابن ابى الحدید» در ذیل فرازى از خطبه 109- بعد از بیان این حقیقت كه هر كس مىخواهد فنون فصاحت و بلاغت را بیاموزد و ارزش كلمات را نسبت به یكدیگر درك كند در این خطبه بیندیشد، مىگوید:
«تأثیر و جاذبه این خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بىدین ملحدى كه مصمّم است رستاخیز را با تمام قدرت نفى كند بخوانند قدرتش در هم مىشكند و دلش را در وحشت فرو مىبرد و اراده منفى او را تضعیف مىكند و تزلزل در بنیاد اعتقاد او ایجاد مىنماید. پس خداوند بزرگ گویندهاش را از این خدمت به اسلام جزاى خیر دهد، بهترین جزایى كه به ولیّى از اولیایش داده است. چه جالب بود یاریش براى اسلام، گاه با دست و شمشیر و گاه با زبان و بیان و گاه با قلب و فكرش. آرى او «سیّد المجاهدین و أبلغ الواعظین و رئیس الفقهاء و المفسّرین و إمام أهل العدل و الموحّدین» است. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 7، صفحه 202 (با كمى تلخیص)]
منبع:
پیام امام امیر المومنین علیه السلام نویسنده : ناصر مكارم شیرازى جلد : 1 صفحه : 55