تبیان، دستیار زندگی
تا به حال از ملت های زیادی حرف زده ایم که در بین النهرین زندگی می‌کرده اند. دنبال کردن زندگی هر کدام از آنها کار مشکلی است چون تند باد زمان رد پای آنها را تا حد زیادی پاک کرده است....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی روزانه مردم بابل

تا به حال از ملت های زیادی حرف زده ایم که در بین النهرین زندگی می‌کرده اند. دنبال کردن زندگی هر کدام از آنها کار مشکلی است چون تند باد زمان رد پای آنها را تا حد زیادی پاک کرده است. وقایع مهم سیاسی و شرح رفتن و آمدن و کشورگشایی هایشان را می‌توانید حتی در کتاب تاریخ خودتان پیدا کنید اما راجع به زندگی مردم عادی چیزهای کمی می‌دانیم. برای اینکه این دانسته‌ها را با هم شریک شویم بیایید نگاهی به زندگی روزانه مردم بابل بکنیم که به احتمال زیاد به زندگی مردم سومر و اکد و .... هم شباهت داشته است. می‌دانید که مردم عادی علیرغم پادشاهان و جنگ هایشان همیشه به زندگی ساده ای مشغول بوده اند!

تمدن بابلی تا حد زیادی برپایه تمدن سومریان بوده و با آنکه می‌توان آنرا تمدنی شهری دانست، بیشتر از صنعت بر کشاورزی تکیه داشته است. میراث سومریان تکامل یافته و با داشته‌ها و فرهنگ بابلی هماهنگ شده اما تغییر زیادی نکرده است. برای مردم بابل درک و فهم جهان بیرون بسیار مهم تر از فهم چیزهای دیگر بوده است.

طبقات اجتماعی:

در جامعه بابل، شهروندان به 3 طبقه تقسیم می‌شوند:

  • آویلو: فرد آزادی از طبقه بالا
  • ماش کنو: فرد آزادی از طبقه متوسط یا پایین
  • واردو: برده

واردو:

برده‌ها اغلب اسرای جنگی ای بودند که عموم جامعه به دلایلی آنها را به کار می‌گرفتند. شهروندان هم به دلیل بعضی جرایم به برده تبدیل می‌شدند. والدین می‌توانستند در موقع نیاز فرزندان خود را بفروشند و مرد می‌توانست تمام خانواده اش را در ازای ضمانت ادای دین به مدت حداکثر سه سال به بردگی بگذارد. بردگان ملک ارباب خود بودند و تنبیه بدنی هم می‌شدند به خصوص اگر اقدام به فرار می‌کردند. البته اغلب با آنها خوب رفتار می‌شد و خوب غذا می‌خوردند چون داشتن بردگان قوی، سالم و کاری امری مطلوب بود. بردگان می‌توانستند در تجارت وارد شوند و آزادیشان را در ازای کارشان خریداری کنند. اگر برده ای با فرد آزادی ازدواج می‌کرد، فرزندانش افراد آزادی از همان طبقه محسوب می‌شدند. قیمت برده در بازار متغیر بود و به توانایی جسمی، دانش و تجربه برده بستگی داشت. قیمت متوسط یک برده مرد حدود بیست شِکِل نقره بود که می‌شد با آنها 35 بشکه جو خرید.

مثالی از اختلاف طبقاتی:

بیایید برای روشن شدن اختلاف طبقاتی بین شهروندان بابلی فرض کنیم که چشم یا بازوی کسی در نزاعی آسیب دیده است در این صورت:

اگر آن فرد از آویلوها باشد قانون تاوان برابر اجرا می‌شود

اگر آن فرد ماش کنو باشد باید به او حدود نیم کیلوگرم طلا پرداخت

و اگر آن فرد برده باشد نصف قیمت روز برده باید پرداخت شود.

اگر این جراحت نیاز به جراحی داشته باشد باید چنین هزینه ای پرداخت:

آویلو: ده شِکِل

ماش کنو: پنج شِکِل

واردو: دو شِکِل که به ارباب داده می‌شود.

خانواده:

مانند اغلب فرهنگ ها، خانواده واحد اجتماع بابل بوده است. ازدواجها توسط والدین ترتیب داده می‌شد و نشانه آن هدیه ای بود که خانواده داماد به پدر عروس به نشانه اهمیت اجتماعی او می‌داد. مراسم ازدواج در حکاکی کردن یک لوح قرارداد خلاصه می‌شد. بنابراین ازدواج تنها یک توافق عملی بین دو خانواده بود.

زنان:

زنان در درجه دوم اهمیت نسبت به مردان قرار داشتند اما بعضی حقوق قانونی مانند توانایی داشتن مال، شرکت در معامله و شهادت دادن به آنها هم تعلق می‌گرفت. مردان به سادگی می‌توانستند زنان خود را طلاق بدهند واگر زنانشان باردار نمی شدند، حق گرفتن زن دوم را داشتند.

کودکان:

کودکان هم بخش مهمی از خانواده بابلی و تحت قدرت و کنترل والدین خود بودند، البته ممکن بود از ارث محروم شده یا در مواقع نیاز فروخته شوند. کودکان را معمولا بسیار دوست می‌داشتند، به خصوص پسران را که در صورت مرگ پدر وارث مایملک خانواده می‌شدند. فرزند خواندگی هم معمول بود و فرزند خوانده‌ها را هم مانند کودکان خود دوست می‌داشتند.

پوشاک:

لباس مردانه:

پیراهن بلند جزء اصلی لباس مردان بود. اغلب مردان پیراهن بلند کتانی که تا روی پا فرو می‌افتاد، می‌پوشیدند. در هوای سرد یک پیراهن پشمی هم به تن می‌کردند. معمولا یک ردای سفید هم به عنوان لباس رو می‌پوشیدند کارگران و صنعت گران هم پیراهنهای کوتاه تا زانو و با نیم آستین به تن می‌کردند که کمربندی هم داشت تا راحت تر کار کنند. لبه لباس مردم ثروتمند هم با حاشیه هایی تزیین می‌شد. پاها را با صندلهای صاف می‌پوشاندند که با بندی که از دو انگشت شست و اول می‌گذشت به مچ پا بسته می‌شد. سر را هم به سنت اساسی امروز خاورمیانه با سربندی می‌پوشاندند. مردان مهم و با نفوذ مهری در یک دست و عصایی در دست دیگر حمل می‌کردند. عصا برایشان نماد قدرت بود و به عنوان کمک در راه رفتن به کار نمی رفت. عصاها بلند و صاف بودند و نقشی نداشتند.

لباس زنانه:

زنان لباسهای ساه بلند می‌پوشیدند که طرح بدنشان را پنهان می‌کرد.

محصولات کشاورزی

بابلیان بسیار به محصولاتی چون جو و گندم برای نان پختن و کنجد برای روغن وابسته بودند. خرما به جای میوه و شکر به کار می‌رفت. شاخه های نخل هم در ساختمان سازی به کار می‌رفت. پیاز، سیر هم از سبزیجات معمول بودند. گاو، گوساله، بز، گوسفند را به خاطر شیر، گوشت و پشم نگه می‌داشتند. گوشت برایشان اهمیت زیادی داشت برای همین ماکیان و ماهی هم استفاده می‌شدند. الاغ برای حمل و نقل تنها حیوان مفید بود و موجود مهمی به شمار می‌آمد.

بهداشت:

کارگران عادی مشتاقانه در کرانه‌ها یا کانال های فرات آب تنی می‌کردند و اگر برایشان ممکن بود در حوضچه میان حیاط خانه استحمام می‌کردند. آنها که خانه های مجلل تری داشتند از حمام بخار لذت می‌بردند که اتاق در بسته ای بود که آب روی کاشی های بسیار داغ آن می‌ریختند تا بخار تولید شود. البته مثل سوناهای امروز ماساژ هم در کار بود.

صابون معطر و خالص برای بابلی‌ها ناشناخته بود و آنها در عوض از صابونهای ساده ارزان که در خانه هم قابل ساخت بود استفاده می‌کردند. این صابون از خاکستر که حاوی سود یا پتاس است و روغن و گل رس درست می‌شد و بیشتر ساینده بود تا شوینده ولی خوب همان اثر را داشت!

برای همه طبقات مردم تدهین کردن بدن و مو ( یعنی پوشاندن بدن و سر با روغن ) اهمیت داشت. چون هم پوست را که در معرض هوای خشک و توفانهای شنی بود نرم می‌کرد و هم انگلهای مو را از بین می‌برد. روغن مخصوص این کار را از نوعی گیاه شبیه درخت راش می‌گرفتند.

مدل موها از درباریان تقلید می‌شد. اما بابلیان برخلاف سومریها ریش می‌گذاشتند. مردم معمولی ریشهای کوتاه و درباریان ریشهای بلند و مربعی داشتند. اما پسران جوان اغلب ریش و سبیل خود را می‌تراشیدند. سر و موی برده‌ها هم برای حفظ پاکیزگی و دوری از بیماریها کاملا اصلاح می‌شد.

ادبیات:

همان طور که گفتیم فرهنگ بابلی، ذاتی سومری داشت. به همین دلیل است که بابلی‌ها مانند آشوریها بخش اعظم ادبیات خود را از سومریان به ارث برده اند. تنها آنها را با ساختار اعتقادی و وضعیت اجتماعی زمانه خود، هماهنگ کرده اند. اکثر نوشته‌ها به فرم حماسی است و نوشته هایی به صورت نیایش، مرثیه و ضرب المثل هم وجود دارد. در هر حال تمام آنها درباره خدایان و آفرینش جهان و آن ساختار فکری و اعتقادی است که بابلی‌ها در آن می‌زیستند.

کاتبان بابلی فهرست سازان برجسته ای بودند که جزئیات تمام واقعیاتی را که راجع به هر موضوع قابل تصوری می‌دانستند، جمع و ضبط و رونویسی می‌کردند. این فهرست‌ها گاه شامل تمام لغات و عبارات مربوط به هر موضوع و گاه شامل همه نامهای یک دسته خاص مانند درختان، کشورها، حیوانات و ... می‌شد.

ریاضیات:

بابلی‌ها از 1800 سال قبل از میلاد مسیح شروع به استفاده از عملگرهای پیشرفته ریاضی مانند ضرب، تقسیم و جذر کردند. آنها از سیستم شمارش دوازدهگانی ( بر مبنای 6 و 12 ) برای اندازه گیری زمان استفاده می‌کردند که منجر به تقسیم هر روز به 24 ساعت، هر ساعت به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه شده است. بدیهی است که اعداد را هم بر مبنای 6 می‌شمردند. وجود 360 درجه در یک دایره را هم به بابلیان مدیون هستیم. آنها حتی می‌توانستند معادلات درجه دو را هم حل کنند.

بازرگانی :

بابل در تمامی اعصار چنان مرکز مهمی از تجارت بوده است که آنرا رقیب مصر به شمار آورده اند. در زمانهای باستان نه تنها بابلیان به کشورهای دیگر سفر می‌کردند بلکه خارجی‌ها هم به بابل می‌آمدند. این امر به دلیل شهرت بابل در کشاورزی بود. مصریان با کالاهایشان، اهالی حبشه با طلا و عاج و اعراب با عطر می‌آمدند. بابل محل تلاقی مسافرانی بود که در آن درباره جوامع، آداب و قوانینشان بحث و اطلاعات رد و بدل می‌کردند. جمعیت سرشار بابل مدیون بازرگانی و تجارت آن بود.

رودها و کانالها به بازرگانان امکان دسترسی به نقاط مختلف و حمل و نقل آسان می‌داد. بابلی‌ها از قدیم قادر به ساختن کشتی و هدایت آنها بودند. کاروانهای الاغ‌ها هم از ایلام و کشورهای شرق دجله و از شمال تا سوریه بار حمل می‌کردند. فرات راهی بود که از طریق آن محصولات هند و عربستان راه خود را به اروپا و مدیترانه می‌گشودند.

بابلیها غلات، پوست، روغن، خرما، سفال و نی و مروارید به اروپا و مصر صادر می‌کردند. اما چون منابع طبیعی خوبی نداشتند مجبور به وارد کردن اقلام بسیاری بودند. طلا را از نوبیه و ساحل دریای سرخ، نقره را از کوههای تاروس، مس را از قبرس و سینا و نمک را از آشور شمالی می‌آوردند. سنگ هم نداشتند و برای بناهای خود از مصر و سینا سنگ می‌آوردند. سنگ آهک از ارمنستان و مرمر از کناره دریای مدیترانه به آنها می‌رسید.

مترجم: ساناز فرهنگی

معمای این صحرا