تبیان، دستیار زندگی

امام حسن (علیه السلام) آماج هجمه ‌های اهل بَغی

از هم... شد... آنچه شد. ملکوت به نور علی (علیه السلام) منور شد. روح قُدسیِ مولایمان، از مُلک تَن آزاد شد و باری دیگر، پس از سال‌ها دوری، نزد نبیّ و دختِ نبیّ آرام گرفت. چه خوش لحظه‌ای بود...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی رستمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام حسن (علیه السلام) آماج هجمه ‌های اهل بَغی

از نگاه مکتب شیعه، نبی اعظم (صلی الله و علیه وآله) در واپسین روزهای زندگانی، در ماجرای غدیر خم، و بارها پیش از آن، عهد امامتِ امت را به امر الهی به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) واگذار کردند. لیکن هنوز ماه در دل خاک نیارمیده بود، که میراث پیغمبر غارت شد. پس شد، آنچه شد. بیست و اندی سال، علی... خار در چشم و استخوان در گلو، ایام گذراند. تا اینکه پس از قتل عثمان، امت پس از سالیانی دراز، روی خود را به سوی قبله کردند. رو به سوی وجه الله کردند. رو به سوی خورشید کردند. اما چشمانی که به تاریکی‌ها خو گرفته بودند، تاب و تحمل نور خورشید را نداشتند. باز هم... شد... آنچه شد. ملکوت به نور علی (علیه السلام) منور شد. روح قُدسیِ مولایمان، از مُلک تَن آزاد شد و باری دیگر، پس از سال‌ها دوری، نزد نبیّ و دختِ نبیّ آرام گرفت. چه خوش لحظه‌ای بود...

سزاى كسانى كه با خدا و پیامبر او مى‏ جنگند و در زمین به فساد مى‏ كوشند، جز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت‏

»
پس عهد امامت، طبق همان بشارتی که خدای محمد (صلی الله و علیه وآله) بر بنده و رسول خود فرستاده بود، به حسن، سرور جوانان اهل بهشت رسید.[1] مردم نیز گرد ایشان آمده؛ بیعت کردند.

آیا خلافت امام حسن (علیه السلام) از دید اهل سنت بر حق بود؟

از دید منابع حدیثی اهل سنت، امام حسن (علیه السلام) نوه پیامبر و سرور جوانان اهل بهشت است.[2] به راستی با وجود چنین مرتب اعلی، آیا نوبت به مرتب دیگری می‌رسد؟! هرگز...
علمای اهل سنت نیز خلافت امام حسن (علیه السلام) را، خلافتی شرعی و ایشان را جزو خلفای راشدین برشمرده‌اند.[3] چون بر اساس شرایط خلیفه در منابع اهل سنت (از جمله عدالت، شجاعت، عقلانیت، قرشی بودن و...) بوده و اهل حل و عقد (بزرگان جامعه مسلمین) نیز با ایشان بیعت کرده بودند.

محاربین و اهل بغی از دید قرآن و سنت

محاربین کسانی هستند که مسلحانه علیه حکومت حق، سر به شورش و گردن‌کشی برمی‌دارند. قرآن درباره آنان حکمی روشن دارد: «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ.[المائدة : 33] سزاى كسانى كه با خدا و پیامبر او مى‏ جنگند و در زمین به فساد مى‏ كوشند، جز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت‏».
از سویی کسانی هم در دایره فقه اسلام، به «اهل بغی» مشهورند. بغی در لغت معانی مختلفی دارد.[4] لیکن از حیث اصطلاحی، به معنی «تجاوز و تعدی به حقوق دیگران» و ایضا ً خروج علیه حاکم عادل است.[5]
اما به راستی، آیا اهل بغی (و به تعبیری روشن‌تر) معاویه که علیه حکومت بر حقِ امام حسن (علیه السلام) شورید و علیه ایشان خروج کرد، حکم کفر بر او جاری است؟ یا خیر؟

علمای اهل سنت نیز خلافت امام حسن (علیه السلام) را، خلافتی شرعی و ایشان را جزو خلفای راشدین برشمرده‌اند.[3] چون بر اساس شرایط خلیفه در منابع اهل سنت (از جمله عدالت، شجاعت، عقلانیت، قرشی بودن و...) بوده و اهل حل و عقد (بزرگان جامعه مسلمین) نیز با ایشان بیعت کرده بودند.



دیدگاه اهل سنت

باید توجه داشت که اهل‌سنت به طور مستقیم و صریح، معاویه را کافر نمی‌خوانند. بلکه غالباً او را محترم می‌شمارند. لیکن این نکته جای سؤال دارد که دیدگاه اهل سنت درباره اهل بغی چیست؟
می‌دانیم که خروج معاویه علیه حکومتِ بر حقّ امام حسن (علیه السلام) امری روشن است. از سویی پیامبر (صلی الله و علیه وآله) فرمودند که گروهی باغی (اهل بغی) عمار را خواهند کشت[6] (و عمار هم در جنگ صفین، به دستور معاویه کشته شد). با این حال، غالب اهل سنت اصرار بر این دارند که اگر اهل بغی، ولو به ظاهر، معتقد به اصول اسلام باشند، حکم کافر نخواهند داشت. اما برخی از علمای اهل سنت، برخی از اهل بغی (همانند خوارج) را محکوم به کفر و ارتداد دانسته‌اند.[7]

دیدگاه شیعه

فقهای شیعه بر این عقیده اند که اگر کسی علیه امام معصوم، شورش کند، باغی است و حکمِ او نیز حکم کافر و مرتد است.[8] هر چند در برخی روایات، اهل بغی، کافر شمرده نشدند، اما علما این دست از روایات را حمل بر تقیه کرده و بر کافر بودنِ اهل بغی، تأکید و تصریح دارند.

پی نوشت ها:
[1]. شیخ کلینی، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1365، ج 1، ص 297-300.
[2]. سعد الدین التفتازانی، شرح المقاصد فی علم الكلام، دار المعارف النعمانیة، 1981، ج 2، ص 302.سنن الترمذی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1983، ج 5، ص 321.احمد بن شعیب نسائی، فضائل الصحابة، بیروت: دار الکتب العلمیة، ص 20.
[3]. ابن خلدون، دیوان المبتدأ و الخبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت: دار الفكر، 1988، ج 1، ص 406.ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، بیروت: دار الفكر، 1986، ج‏ 6، ص 198.أحمد بن حجر الهیتمی المكی، الصواعق المحرقة، ، قاهره: شركة الطباعة الفنیة المتحدة، 1965، ص 135.
ابن حجر هیتمی درباره امام حسن (علیه السلام) می‌گوید: «هو آخر الخلفاء الراشدین بنص... خلیفة حق وإمام عدل وصدق تحقیقا لما اخبر به جده الصادق المصدوق بقوله الخلافة بعدی ثلاثون سنة...» یعنی او آخرن خلیفه از خلفای راشدین است و خلافت او مبتنی بر نص بود. خلیفه ای برحق و یقیناً امامی عادل و راستگو بود. همانگونه که جدش راستگویش وعده داده بود...
[4]. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1416 ه.ق، ج 1، ص 455-457. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، مکتب نشر الثقافة الاسلامیة، 1408 ه.ق، ج 1، ص 226.
[5]. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1364، ج 1، ص 143.محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1362، ج 21، ص 322. محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، قم: چاپخانه خیام، 1400 ه.ق، ص 315.
[6]. ابن كثیر، البدایة والنهایة، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1988، ج 7، ص 340. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، ج 3، ص 252.
[7]. عبد الله بن قدامه، المغنی، بیروت: دار الكتاب العربی للنشر والتوزیع، ج 10، ص 49-50.
[8]. المحقق الأردبیلی، مجمع الفائدة، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1409 ه.ق، ج 7، ص 524.محقق بحرانی، الحدائق الناضرة، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ج 3، ص 421.الشیخ الطوسی، المبسوط، المكتبة المرتضویة لإحیاء آثار الجعفریة، ج 7، ص 264.



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.