تبیان، دستیار زندگی

حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا

چرا حضرت زینب(س) در مورد حادثه كربلا می فرمایند: « من غیر از زیبایی چیزی ندیدم»، آیا این همه مصیبت كه بر سر آن حضرت آمد، زیباست؟ لطفا توضیح دهید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حضرت زینب

اگر گاهى «عظمت در نگاه است، نه در چیزى كه بدان می نگرند.»- آن گونه كه برخى گفته‏اند- گاهى هم زیبایى در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنى‏ها.

آن كه به چشم «نظام احسن» به همه هستى می ‏نگرد از این نگاه، خیلى چیزها هم «دیده» می ‏شود، هم «زیبا» دیده می ‏شود تا چه عینكى بر چشم زده باشیم و از كدام زاویه به هستى و حوادث بنگریم.

«زیبابینى» هستى و حیات، هم آرامش روح و وجدان می ‏بخشد، هم صلابت و پایدارى و پایمردى می ‏آفریند و هم قدرت تحمل ناگوارى‏ها را می ‏افزاید. از این نگاه، «عاشورا»- همان گونه كه زینب كبرى (س) فرمود-، جز «زیبایى» نبود.

آنچه زینب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت‏به این حادثه، بر زبان راند (ما رایت الا جمیلا)(1)، پیش تر آرزوى حسین بن على (ع) بود كه در طلیعه این سفر، آرزو و اظهار امیدوارى كرده بود كه آنچه پیش می ‏آید و آنچه اراده خدا است، «خیر» براى او و یارانش باشد چه به صورت «فتح»، چه به شكل «شهادت»: «ارجو ان یكون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا»(2).

زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مكمل یكدیگرند. جلوه‏هاى زیبایى و نمادهاى جمال در آینه كربلا بسیار است كه به برخى از آنها اشاره می ‏شود:

1. تجلى كمال آدم
اینكه انسان تا كجا می ‏تواند اوج بگیرد، و خدایى گردد و فانى در او، در «میدان عمل» روشن می ‏شود. كربلا نشان داد كه سقف تعالى انسان و آستانه رفعت روحى و تصعید وجودى و ظرفیت كمال جویى و كمال یابى او تا كجا است. پرونده آن حماسه نشان داد «كه تا چه حد است مقام آدمیت». این نكته براى جویندگان ارزش‏ها بسى زیبا است و معیار

2. تجلى رضا به قضا
در مقامات و مراحل عرفانى و سلوك، رسیدن به مقام «رضا» بسى دشوار و ارجمند است. اگر حضرت زینب، حادثه كربلا را زیبا می ‏بیند، به دلیل بروز این شاخصه متعالى در عملكرد ولى خدا سیدالشهدا (ع) و یاران و دودمانش است.

به راستى كه حسین بن على (ع) در میان آنان- كه یكى به درد یا درمان و یكى به وصل یا هجران می ‏اندیشید و آن را می ‏پسندید- «آنچه را جانان پسندد» می ‏پسندید. كربلا تجلى‏گاه رضاى انسان به قضاى خدا بود. آن حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، چنین زمزمه می ‏كرد: «الهى رضى بقضائك». خواهر خویش را نیز به همین نكته توصیه كرده بود: «ارضى بقضاء الله».

این مرحله از عرفان یعنى خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندى نداشتن. در آغاز حركت از مكه به سوى كوفه نیز در خطبه‏اى فرموده بود: «رضا الله رضانا اهل البیت»(3) «رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است».

این مبناى جانبازى و عشق حسین (ع) است و زینب عزیز، این را زیبا می ‏بیند و این منطق و مرام را می ‏ستاید.

آن روز كه جان خود فدا می ‏كردیم با خون به حسین اقتدا می ‏كردیم‏

چون منطق ما منطق عاشورا بود با نفى «خود»، اثبات «خدا» می ‏كردیم‏(4)

3. رسم الخط حق و باطل
از زیبایى‏هاى دیگر عاشورا، خط كشى میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان‏هاى «دد منش» و «فرشته‏خو» است.

وقتى خوبى و بدى و حق و باطل به هم در آمیزد، تیرگى باطل حق را هم غبار آلود و ناپیدا و مشوّه جلوه می ‏دهد. در ظلمت آبادى این چنین، گمراهى اندیشه‏ها و انسان‏ها طبیعى است و «كفر نقابدار»، مسلمانان ساده لوح و سطحى نگر را به شبهه می ‏افكند زیبایى كار امام حسین (ع) آن بود كه مشعلى روشن كرد، تا راه، روشن و تیرگى‏ها زدوده شود و، چهره‏ها در آن هواى گرگ و میش «فتنه و دروغ»، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بى‏اثر گردد آیا این زیبا نیست؟

عاشورا یك رسم الخط بود ترسیم روشن خطى كه حق و باطل را جدا كرد و مسلمان ناب را از مسلمان نماى مدعى باز شناساند و پیروان رحمان و جنود شیطان هر كدام در یك سو به عیان دیده شدند. حق، پى برده و صریح، به نبرد باطل آمد كه عیان و بى‏نقاب به كربلا لشكر كشیده بود و مزورانه بر طبل «یا خیل الله اركبى» می ‏كوبید. اگر هم اندك تردیدى در «شناخت» باقى مانده بود، خطبه‏هاى زینب در كوفه و شام، آن را زدود. این از زیبایى‏هاى بس قیمتى حادثه خونین عاشورا بود.

4. تبلور فتح ناب
از زیبایى‏های دیگر عاشورا، مفهوم تازه‏اى از «پیروزى» است. عده‏اى به غلط، پیروزى را تنها در «غلبه نظامی » می ‏پندارند وشكست را در مظلومیت و شهادت عاشورا نشان داد كه در اوج مظلومیت هم می ‏توان «فاتح» بود و با كشته شدن هم می ‏توان دفتر و كتاب پیروزى را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوى ظفر» میسر است. پس فاتح معركه كربلا امام حسین (ع) بود و چه فتح زیبایى

این همان «پیروزى خون بر شمشیر» است كه در سخن امام راحل (قدس سره) هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتى كه شهادت براى او سعادت است، پیروز است ما در كشته شدن و كشتن پیروزیم»(5) و این همان آموزش قرآنى «احدى الحسنیین» است كه فرهنگ مبارزان الهى است.

كسى كه به «تكلیف» عمل كرده باشد، در هر حال پیروز است آن هم پیروزى ناب.

گر چه از داغ لاله می ‏سوزیم ما همان سر بلند دیروزیم‏

چون به تكلیف خود عمل كردیم روز فتح و شكست پیروزیم‏ (6)

این دیدگاه را، هم امام حسین (ع) داشت، هم امام سجاد و هم حضرت زینب. با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدى به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود. وقتى ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید: «چه كسى غالب شد؟» حضرت فرمود: «آن گاه كه وقت نماز فرا می ‏رسد، اذان و اقامه بگو، خواهى فهمید كه چه كسى پیروز شد»(7)

آیا این، در حادثه كربلا زیبا نیست؟ پیروزى، حتى در صورت كشته شدن و شهادت

5. حركت در مسیر مشیت خدا

زیباترین جلوه این است كه انسان، یك عمل و حادثه را در بستر «مشیة الله» و همسو با «خواست خدا» ببیند. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفى به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهى رقم خورده بود و چه جمالى برتر از اینكه كار گروهى، با جدول مشیت‏خدا هماهنگ گردد؟

مگر به حسین بن على (ع) از غیب، خطاب نیامده بود كه خواسته خدا آن است كه تو را كشته ببیند: «ان الله شاء ان یراك قتیلا»؟ و مگر مشیت‏خدا آن نبود كه عترت پیامبر در راه نجات دین و آزادى انسان، به اسارت بروند: «ان الله شاء ان یراهن سبایا»؟ پس چه غم از آن شهادت و این اسارت؟

هر دو، هزینه‏اى بودند كه براى بقاى دین و افشاى طاغوت، می ‏بایست پرداخته می ‏شدند آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه

براى زینب بزرگ- كه پرورده دامان وحى و تربیت‏شده مكتب على (ع) است- این حركت در بستر مشیت الهى، اوج ارزش‏ها و زیبایى‏ها است. وى مجموعه این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا می ‏بیند چون تك تك صحنه‏ها را منطبق با آن «خواسته ربوبى» می ‏بیند. آیا با این تحلیل و نگاه، حادثه عاشورا زیبا نیست؟

6. شب قدر عاشورا

این صحنه، از درخشان‏ترین جلوه‏هاى زیبایى است. كسانى كه در سر دوراهى رفتن و ماندن، «ماندن» را- كه نشان «وفا» و «ایثار» است- بر می ‏گزینند و «زندگى بدون حسین» را ذلت و مرگ می ‏شمارند.

آن خطبه امام، ابراز وفادارى یاران، سخنان و سؤال امام با قاسم، شب بیدارى اصحاب تا سحرگاهان، زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمه‏ها، اعلام وفادارى یاران در حضور زینب كبرى و امام حسین (ع) و، هر كدام برگى زریّن از این «كتاب جمال» است چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟

آنچه در كربلا اتفاق افتاد، به یك «بنیاد»، براى مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جاى زمین تبدیل شد آیا این زیبا نیست؟

لحظه لحظه‏هاى عاشورا، به صورت یك «مكتب» در آمد كه به انسان «آزادگى»، «وفا»، «فتوت»، «ایمان»، «شجاعت»، «شهادت طلبى» و «بصیرت» آموخت آیا این زیبا نیست؟

خون‏هاى مطهرى كه در آن دشت‏بر زمین ریخت، سیلى شد و بنیان ستم را ویران كرد آیا این زیبا نیست؟

هر بساطى را كه عمرى شامیان گسترده بود نیم روزى این حسین بن على برچید و رفت‏

فاجعه‏آفرینان كوفه و شام، فكر می ‏كردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه می ‏سازند ولى در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را كندند و چهره نورانى اهل بیت روشن‏تر و نام‏شان جاودان و دین خدا زنده و كربلا یك دانشگاه شد.

زینب قهرمان و عارف، اینها را می ‏دانست و از وراى قرون می ‏دید. این بود كه در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والى كوفه- كه با طعنه خطاب به این بانوى اسیر گفت: كار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدى- فرمود: «ما

رایت الا جمیلا» جز زیبا چیزى ندیدم

پی نوشت‏:
(1) بحارالانوار، ج 45، ص 116.
(2) اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
(3) موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 328.
(4) از نویسنده.
(5) صحیفه نور، ج 13، ص 65.
(6) از نویسنده.
(7) اذا دخل وقت الصلاة فاذن و اقم، تعرف من الغالب) امالى شیخ طوسى، ص 66).

منبع : پرسمان دانشجویی
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.