رساترین برنامه ی كشوردارى در یک بیان
این كشش و جاذبه نیرومند كه در خطبههاى و نامهها و كلمات قصار على (علیه السلام) كاملا محسوس است، انگیزه اصلى گروهى از دانشمندان، براى شرح نهج البلاغه یا نوشتن كتاب و مقاله در باره شخصیت على (علیه السلام) بوده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/10/03
به عقیده ما این جاذبه دلایل روشنى دارد كه مهمترین آنها عبارت است از:
1- در نهج البلاغه همه جا سخن از همدردى با طبقات محروم و ستمدیده انسانهاست، همه جا سخن از مبارزه با ظلم و بى عدالتى و بیدادگری هاى استثمارگران و طاغوتهاست.
در عهدنامه مالك اشتر كه در كوتاهترین عبارات، رساترین برنامههاى كشوردارى پىریزى شده هنگامى كه از گروه هاى هفتگانه اجتماعى و وظایف و حقوق آنها سخن به میان مى آید، سخن با آرامش خاصى پیش مى رود، امّا همین كه به قشرهاى محروم و ستمدیده مى رسد، گفتار امام چنان اوج مىگیرد كه گویا از پرده دل فریاد مى كشد: «اللّه اللّه فی الطّبقة السّفلى من الّذین لا حیلة لهم من المساكین و المحتاجین و اهل البؤسى و الزّمنى، خدا را خدا را! اى مالك اشتر در مورد قشر پایین از محرومان و نیازمندان و رنجدیدگان و از كار افتادگان ...». سپس بهاو دستور مى دهد كه شخصا بدون وساطت دیگران، وضع آنها را در سراسر كشور اسلام زیر نظر بگیرد و اجازه دخالت در باره آنها را به كس دیگر ندهد،
هنگامى كه امام (علیه السلام) یك خطبه توحیدى را آغاز مىكند و به شرح اسماء و صفات جمال و جلال خدا مىپردازد، چهره یك فیلسوف بزرگ الهى در نظر انسان مجسّم مىگردد كه سالیان دراز همه وقت سخن از توحید گفته و درهاى گرانبها در این زمینه سفته و غیر از آن گفتارى نداشته است، نه به سوى تجسّم گام بر مىدارد و نه به سوى تعطیل صفات و آن چنان خدا را معرفى مىكند كه انسان با چشم دل او را همه جا در آسمانها، در زمین و درون جان خود حاضر مىبیند و روحش سرشار از انوار معرفت الهى مىگردد.
نه تنها در این جا بلكه در همه جا و به هر مناسبت على (علیه السلام) درباره آنها سفارش مىدهد، توصیه مى كند و فریاد مى زند.
2- نهج البلاغه همه جا در مسیر آزادى انسان از زنجیر اسارت هوا و هوس كه او را به ذلّت و بدبختى مى كشاند و همچنین اسارت ستمگران خودكامه و طبقات مرفّه پرتوقّع گام بر مىدارد و از هر فرصتى براى این هدف مقدّس استفاده مىكند و هشدار مىدهد كه هر جا نعمت هاى فراوانى روى هم انباشته شده است، حقوق از دست رفتهاى در كنار آن به چشم مىخورد! [امام على صداى عدالت انسانیّت، جلد 3، صفحه 177]
امام (علیه السلام) هشدار مىدهد كه در بازگرداندن روح آزادى و مساوات و عدالت كمترین انعطافى نباید نشان داد بلكه اصولا مقام والاى حكومت را در درجه نخست براى همین امر پذیرفته است [خطبه شقشقیّه (خطبه 3)] و آن كس كه گمان مى برد على (علیه السلام) روى این موضوع معاملهاى خواهد كرد، سخت در اشتباه است و على (علیه السلام) را نشناخته است. [نامه به عثمان بن حنیف (نامه 45)]
3- جذبههاى عرفانى نهج البلاغه به گونهاى است كه ارواح تشنه را با زلال خود آن چنان سیراب و مست مىكند كه نشئه شراب طهورش از تمام ذرات وجود آدمى آشكار مىگردد! هنگامى كه سخن از شناسایى خدا و جاذبه صفات جمال و جلال اوست گفتارش چنان اوج مىگیرد كه خواننده احساس مىكند بر بال و پر فرشتگان سوار شده، به دوردستترین نقاطى كه اندیشه انسانى از آن فراتر نتواند رفت، پرواز مىكند. [خطبه اوّل و خطبه اشباح (خطبه 91) و خطبههاى فراوان دیگر] هنگامى كه براى بیدار كردن ارواح خفته و بىدرد، تازیانه سخن را به دست مىگیرد و از مرگ و پایان زندگى و سرنوشت اقوام پیشین بحث مىكند، آن چنان تكان دهنده است كه روح هر انسانى را به لرزه در مى آورد، لرزهاى دردناك و در عین حال لذّت بخش و بیدارگر. [خطبههاى 109- 111- 113 و خطبه هاى دیگر]
4- یكى دیگر از جاذبههاى نیرومند نهج البلاغه همان گونه كه قبلا اشاره شد، این است كه در هر مىدانى گام مى نهد چنان حق سخن را ادا مىكند و دقایق را مو به مو شرح مىدهد كه گویى گوینده این سخن تمامى عمر را اشتغال به بحث و بررسى روى همین موضوع داشته، نه غیر آن.
هنگامى كه امام (علیه السلام) یك خطبه توحیدى را آغاز مىكند و به شرح اسماء و صفات جمال و جلال خدا مى پردازد، چهره یك فیلسوف بزرگ الهى در نظر انسان مجسّم مى گردد كه سالیان دراز همه وقت سخن از توحید گفته و درهاى گرانبها در این زمینه سفته و غیر از آن گفتارى نداشته است، نه به سوى تجسّم گام بر مى دارد و نه به سوى تعطیل صفات و آن چنان خدا را معرفى مى كند كه انسان با چشم دل او را همه جا در آسمانها، در زمین و درون جان خود حاضر مى بیند و روحش سرشار از انوار معرفت الهى مى گردد.
امّا همین كه نهج البلاغه را مىگشاییم ناگاه چشم ما روى خطبه جهاد متوقف مىگردد، فرمانده و افسر شجاع و دلاورى را مىبینیم كه لباس رزم در تن كرده و دقیقترین دستورات و تاكتیكهاى جنگى را براى افسران و لشكریان خود تشریح مىكند، آن چنان كه گویى در تمام عمر جز با میدان جنگ و فنون نبرد سر و كار نداشته است.
هنگامى كه نهج البلاغه را ورق مىزنیم امام را بر كرسى حكومت و رهبرى امّت مىبینیم كه آیین كشوردارى را براى استانداران و فرمانداران خود شرح مىدهد، رموز انحطاط و اوج گرفتن تمدّن ها، سرنوشت اقوام ظالم و ستمگر و راه وصول به یك آرامش اجتماعى و سیاسى و نظامى را با پختهترین عبارات بیان مىكند آن چنان كه گویى در سر تا سر عمر كارى جز این نداشته است.
دگر بار آن را باز ورق مى زنیم امام (علیه السلام) را بر مسند درس اخلاق و تهذیب نفوس و تربیت ارواح و افكار مى بینیم، مرد وارستهاى به نام «همّام» از او تقاضاى درس جدید در زمینه صفات و روش هاى پرهیزگاران كرده و آن چنان تشنه است كه با یك پیمانه و دو پیمانه سیراب نمى گردد.
امام دریچههاى دانش سرشار خود را به روى او گشوده، آن چنان درس پارسایى و وارستگى و پرهیزگارى به او مى دهد و حدود یك صد صفت از صفات آنها را در عباراتى محكم، عمیق و نافذ براى سالكان راه حق بر مى شمرد، گویى كه قرنها بر همین مسند و همین جایگاه به ارشاد خلق و تربیت نفوس و تدریس اخلاق پرداخته است، تا آنجا كه سؤال كننده پس از شنیدن این گفتار صیحهاى مىزند و نقش بر زمین مى شود! و این گونه نفوذ سخن چیزى است كه در تاریخ سابقه ندارد.
به راستى این صحنه هاى مختلف نهج البلاغه كه هر كدام در نوع خود كم نظیر یا بى نظیر است، از اعجاب انگیزترین ویژگی هاى این كتاب بزرگ محسوب مى شود.
منبع:
پیام امام امیر المومنین علیه السلام نویسنده : ناصر مكارم شیرازى جلد : 1