تبیان، دستیار زندگی

محتواى ژرف و جامعیّت نهج البلاغه‌

از امتیازات فوق العاده نهج البلاغه كه هر خواننده آگاهى در همان لحظات نخستین با آن آشنا مى‌شود، مسأله جامعیّت و تنوّع عجیب آن است، به طورى كه انسان باور نمى‌كند یك فرد بتواند این همه گفتار نغز و سخنان شیرین و حساب شده و دقیق در موضوعات كاملا مختلف بلكه متضاد گردآورى كند و مسلّما این كار از غیر امیر مؤمنان على (علیه السلام) كه قلبش گنجینه اسرار الهى و روحش اقیانوس عظیم علم و دانش است، ساخته نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 محتواى ژرف و جامعیّت نهج البلاغه‌
باز در این جا به گواهى چند نفر از دانشمندان اشاره مى‌كنیم:
1- بد نیست از كلام نویسنده معروف و پیشواى بزرگ اهل سنّت «شیخ محمد عبده» آغاز كنیم، او ترسیم جالبى از حال خویش به هنگام نخستین برخورد با خطبه‌ ها و نامه‌ هاى گوناگون نهج البلاغه و كلمات قصار دارد كه بسیار گویا و رساست، مى‌ گوید:
«هر زمان از بخشى از نهج البلاغه به بخش دیگر منتقل مى‌شدم، احساس مى كردم منظره‌ها كاملا عوض مى‌شود گاه خود را در عالمى مى‌ دیدم كه ارواح بلند معانى در لباس هاى زیبایى از بهترین عبارات در گرداگرد نفوس پاك در گردشند و به قلوب صاف نزدیك مى‌ شوند، راه راست را به آنها الهام مى‌كنند و مسیر وصول به هدف را نشان مى‌دهند و از لغزشگاه ها بر حذر داشته، به جاده‌ هاى فضل و كمال رهنمون مى‌ شوند.
زمانى دیگر چهره‌ هایى را مى‌ دیدم، در هم كشیده شده، با چنگ و دندان هاى آشكار، كه آماده حمله كردن به دشمنند و در پایان دلهاى آماده را با میل خودشان تسخیر كرده، در خاطره‌ ها بدون توسّل به زور نفوذ مى‌ كنند، ولى خیالات باطل و پندارهاى فاسد را با قدرت از میان بر مى‌ دارند.
گاه به خوبى مى‌دیدم یك عقل نورانى كه هیچ شباهتى به مخلوقات جسمانى نداشت، از موكب الهى جدا شده و با روح انسانى پیوند یافته، او را از پرده‌هاى ظلمانى طبیعت بیرون آورده و به ملكوت اعلى بالا مى‌ برد و به جایگاه نور اجلى مى‌ رساند و آن را در عالم قدس جاى مى‌ دهد، بعد از آن كه از شائبه‌ هاى تدلیس رهایش مى‌ سازد.
لحظاتى دیگر گویى با گوش خودم سخنان خطیب حكمت‌ آموز را مى‌ شنیدم كه با دانشمندان و مدیران جامعه با صداى رسا سخن مى‌ گوید، راه راست را به آنها نشان مى‌ دهد و آنان را از موارد شكّ و تردید و لغزشگاه ها بر حذر مى‌ دارد، آنها را به دقایق سیاست ارشاد و به راه و روش كیاست، هدایت مى‌ كند و عالی ترین درس هاى زمامدارى و تدبیر را به آنان مى‌ آموزد.
آرى این كتاب همان كتابى است كه «سیّد رضى»- رحمه اللّه- از كلمات سیّد و مولاى ما امیر مؤمنان على بن ابیطالب (علیه السلام) جمع آورى كرده و نامش را نهج البلاغه گذارده و من هیچ نامى را سزاوارتر از آن، براى نشان دادن محتواى این كتاب نمى‌ بینم و توصیفى برتر از آنچه این نام از آن پرده بر مى‌ دارد، در وسع خود ندارم». [شرح نهج البلاغه، شیخ محمد عبده، صفحه 10 (با كمى ترجمه آزاد).]
2- شارح معروف نهج البلاغه «ابن ابى الحدید معتزلى» در این باره مى‌گوید:
«من بسیار در شگفتم از مردى كه در میدان جنگ چنان خطبه مى‌ خواند كه گواهى مى‌دهد طبیعتى همچون طبیعت شیران دارد، سپس در همان میدان هنگامى كه‌ تصمیم بر موعظه و پند و اندرز مى‌ گیرد، سخنانى از زبانش تراوش مى‌ كند كه گویى طبیعتى همچون راهبانى دارد كه لباس مخصوص رهبانى پوشیده و در دیرها زندگى مى‌كنند، نه خون حیوانى مى‌ ریزند و نه حتّى از گوشت حیوان تناول مى‌ كنند.

او با اشاره به خطبه 21: «فإنّ الغایة امامكم و انّ وراءكم السّاعة تحدوكم، تخفّفوا تلحقوا فانّما ینتظر باوّلكم آخركم، رستاخیز در برابر شماست و مرگ همچنان شما را مى‌راند، سبكبار شوید، تا به قافله برسید و بدانید شما در انتظار بازماندگان نگه داشته شده‌اید» مى‌گوید: «این سخن اگر بعد از كلام خدا و كلام رسول اللّه (صلی الله و علیه وآله) با هر سخن دیگرى سنجیده شود، از آن برترى خواهد داشت و پیشى خواهد گرفت».


گاه در چهره «بسطام بن قیس» و «عتیبة بن حارث» و «عامر بن طفیل» [در جاهلیّت سه نفر به عنوان قهرمان میدان نبرد معروف بوده‌اند و به آنها مثل زده مى‌شد، عامر بن طفیل و بسطام بن قیس و عتیبة بن حارث (الاعلام زركلى، جلد 4، صفحه 201)] ظاهر مى‌ شود و گاه در چهره «سقراط حكیم» و «یوحنّا» و «مسیح بن مریم».
من سوگند مى‌خورم به همان كسى كه تمام امّتها به او سوگند یاد مى‌كنند، من این خطبه (خطبه الهیكم التكاثر 221) را از پنجاه سال قبل تاكنون بیش از هزار بار خوانده‌ام و هر زمان آن را خوانده‌ام، ترس و وحشت و بیدارى عمیقى تمام وجود مرا در برگرفت و در قلب من اثر عمیقى گذاشت و در اعضاى پیكرم لرزشى. هر زمان در محتواى آن دقّت كردم، به یاد مردگان از خانواده و بستگان و دوستانم افتادم و چنان پنداشتم كه من همان كسى هستم كه امام در لا به لاى این خطبه توصیف مى‌كند.
چقدر واعظان و خطیبان و فصیحان در این زمینه سخن گفته‌اند و چقدر من در برابر سخنان آنها به طور مكرّر قرار گرفته‌ام امّا در هیچ كدام از آنها تأثیرى را كه این كلام در دل و حالم مى‌گذارد، ندیده‌ام». [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 11، صفحه 153]
3- «شیخ بهایى» در «كشكول» خود از كتاب «الجواهر» از قول «أبو عبیدة» نقل مى‌كند: «على (علیه السلام) نه جمله بیان فرموده كه بلیغان عرب را از آوردن یك جمله مانند آن مأیوس ساخته است. سه جمله در مناجات، سه جمله در علوم و سه جمله در ادب». [كشكول شیخ بهایى، جلد 3، صفحه 397]
سپس به شرح این جمله‌هاى نه‌گانه پرداخته است، كه بخشى از آن در نهج البلاغه و بخشى در سایر سخنان على (علیه السلام) است.
4- «دكتر زكى مبارك» در كتاب «عبقریة الشریف الرضى» با بیانى رسا مى‌گوید: «من معتقدم كه دقّت و بررسى در نهج البلاغه به انسان مردانگى و شهامت و بزرگى روح مى‌ بخشد، چرا كه از روح بزرگى سرچشمه گرفته كه در برابر مشكلات و حوادث با قدرت شیران مقابله كرده است». [عبقریة الشریف الرضى، جلد 1، صفحه 396] در این جا سخن از آگاهى و اطلاعات بیشتر نیست بلكه سخن از درخشش روح شهامت و شجاعت و علوّ نفس در سایه امعان نظر در نهج البلاغه است.
5- «ابن أبى الحدید» نیز در این زمینه داد سخن داده و در یكى از گفتارهاى بلند خود مى‌ گوید: «سبحان اللّه! چه كسى این همه امتیازات گرانبها و ویژگی هاى شریف و با ارزش را به این مرد نمونه (على علیه السلام) بخشیده، چگونه مى‌ شود یكى از فرزندان عرب مكّه كه تنها در آن محیط زیسته و با هیچ یك از فلاسفه همنشین نبوده، در دقایق علوم الهیّه و حكمت متعالیه، از افلاطون و ارسطو آگاه تر باشد. كسى كه با بزرگان عرفان و اخلاق هرگز معاشر نبوده در این باب برتر از سقراط باشد. كسى كه در میان شجاعان پرورش نیافته (چون اهل مكّه صاحبان تجارت بودند و نه جنگجو) با این حال شجاع ترین فردى باشد كه گام بر روى زمین نهاده است»! [شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، جلد 16، صفحه 146]
6- «مرحوم سیّد رضى» گه گاه اشارات كوتاه و پر معنایى را در عظمت محتواى نهج البلاغه در لا به لاى این كتاب شریف آورده است كه بسیار قابل ملاحظه است، از جمله در ذیل خطبه 21 مى‌گوید: «انّ هذا الكلام لو وزن بعد كلام اللّه سبحانه و بعد كلام رسول اللّه (صلی الله و علیه وآله) بكلّ كلام لمال به راجحا و برّز علیه سابقا، این سخن هر گاه بعد از كلام خدا و كلام رسول خدا (صلی الله و علیه وآله)- با هر سخنى مقایسه شود بر آن برترى دارد و پیشى مى‌گیرد».
او با اشاره به خطبه 21: «فإنّ الغایة امامكم و انّ وراءكم السّاعة تحدوكم، تخفّفوا تلحقوا فانّما ینتظر باوّلكم آخركم، رستاخیز در برابر شماست و مرگ همچنان شما را مى‌راند، سبكبار شوید، تا به قافله برسید و بدانید شما در انتظار بازماندگان نگه داشته شده‌اید» مى‌گوید: «این سخن اگر بعد از كلام خدا و كلام رسول اللّه (صلی الله و علیه وآله) با هر سخن دیگرى سنجیده شود، از آن برترى خواهد داشت و پیشى خواهد گرفت».
در ذیل حكمت 81 از كلمات قصار نیز شبیه همین معنا را آورده و مى‌گوید:
«این سخنى است كه قیمتى براى آن نمى‌توان یافت و هیچ گفتار حكمت‌آمیزى هم وزن آن پیدا نخواهد شد و هیچ سخنى همپایه و قرین آن نیست».

منبع:
پیام امام امیر المومنین علیه السلام نویسنده : ناصر مكارم شیرازى جلد : 1 صفحه : 42
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.