حلاوت و فصاحت در وجود امام علی علیه السلام
خداوند امتیازات حلاوت و ملاحت و زیبایى و فصاحت را در وجود على (علیه السلام) جمع كرده، كلمهاى از او ساقط نشده و حجّت و برهانى از دست نرفته است، تمام سخن گویان را ناتوان ساخته و گوى سبقت را از همگان ربوده است، كلماتى كه نور نبوّت بر آن تابیده و افكار و عقول را حیران ساخته است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/09/30 ساعت 12:15
- یكى از شارحان معروف نهج البلاغه «شیخ محمّد عبده» پیشواى بزرگ اهل سنّت و نویسنده معروف عرب در مقدمه كتابش بعد از آن كه اعتراف مىكند كه تصادفا از وجود این كتاب شریف یعنى نهج البلاغه آگاهى یافت! - كه این خود نكته بسیار قابل تأمّلى است- مطالب بسیار بلندى در باره نهج البلاغه مىگوید، از جمله این كه:
«هنگامى كه بعضى از صفحات نهج البلاغه را از نظر گذراندم و در بخشى از عباراتش از مواضع مختلف دقّت كردم و موضوعات گوناگونى را مورد توجّه قرار دادم، در نظرم چنین مجسم شد كه گویى در این كتاب، جنگ هاى عظیم و نبردهاى سنگینى برپاست، حكومت در دست بلاغت و قدرت در اختیار فصاحت است و اوهام و پندارها بى ارزشند سپاه خطابه و لشكرهاى فصاحت، در صفوف منظّم بر اوهام هجوم آورده و با سلاح دلایل قوى بر وسوسهها حمله ور شدهاند.
قدرت باطل را در همه جا مى شكنند و شك و تردید را درهم مىكوبند و فتنههاى اوهام را خاموش مىسازند و دیدم حاكم و فرمانده آن دولت و یكّه تاز آن صولت و پرچمدار پیروز آن «امیر مؤمنان على بن ابی طالب» است. [شرح نهج البلاغه محمد عبده، صفحه 9 و 10 (با كمى ترجمه آزاد)]
- «سبط بن جوزى» كه خود یكى از خطبا و مورّخان و مفسّران معروف اهل سنّت است در «تذكرة الخواص» جمله كوتاه و جالبى دارد مىگوید:
«و قد جمع اللّه له بین الحلاوة و الملاحة و الطّلاوة و الفصاحة لم یسقط منه كلمة و لا بارت له حجّة، اعجز النّاطقین و حاز قصب السّبق فى السّابقین الفاظ یشرق علیها نور النّبوّة و یحیّر الافهام و الالباب، خداوند امتیازات حلاوت و ملاحت و زیبایى و فصاحت را در وجود على (علیه السلام) جمع كرده، كلمهاى از او ساقط نشده و حجّت و برهانى از دست نرفته است، تمام سخن گویان را ناتوان ساخته و گوى سبقت را از همگان ربوده است، كلماتى كه نور نبوّت بر آن تابیده و افكار و عقول را حیران ساخته است». [تذكرة الخواص، باب 6، صفحه 128]
- این بخش را با دو سخن از دو دانشمند معروف مسیحى پایان مى دهیم:
«میخائیل نعیمة» نویسنده مسیحى و متفكّر معروف عرب زبان چنین مىگوید: «اگر على تنها براى اسلام بود چرا باید یك تن مسیحى در سال 1956 (م) به شرح زندگى او و تفحّص و دقّت در وقایع آن بپردازد (اشاره به جورج جرداق نویسنده مسیحى لبنانى و مؤلّف كتاب الامام على صوت العدالة الانسانیة) و مانند شاعرى شیفته، آن قضایاى دل فریب و حكایات نغز و دلاوری هاى شگفت انگیز را به سرودهاى شاعرانه تغنّى كند، پهلوانى امام نه تنها در میدان حرب بود بلكه در روشن بینى و پاك دلى، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندى همّت، یارى ستمدیدگان و ناامیدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه پهلوان بود». [ترجمه و انتقاد از كتاب «الامام على نداى عدالت انسانیّت»، صفحه 2]
در جاى دیگر از مقدمهاش مىگوید:
«این نابغه عرب آنچه اندیشید و گفت و عمل كرد- بین خود و خدا- چیزهایى است كه هیچ گوشى نشنیده و هیچ چشمى ندیده است و بسیار بسیار بیش از آن است كه مورّخ بتواند به دست و زبان و قلم بیان كند، بدین جهت هر صورتى كه ما رسم كنیم، صورتى ناقص و كم ارزش است». [همان مأخذ، صفحه 3]
منبع:
پیام امام امیر المومنین علیه السلام نویسنده : ناصر مكارم شیرازى جلد : 1
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. «هنگامى كه بعضى از صفحات نهج البلاغه را از نظر گذراندم و در بخشى از عباراتش از مواضع مختلف دقّت كردم و موضوعات گوناگونى را مورد توجّه قرار دادم، در نظرم چنین مجسم شد كه گویى در این كتاب، جنگ هاى عظیم و نبردهاى سنگینى برپاست، حكومت در دست بلاغت و قدرت در اختیار فصاحت است و اوهام و پندارها بى ارزشند سپاه خطابه و لشكرهاى فصاحت، در صفوف منظّم بر اوهام هجوم آورده و با سلاح دلایل قوى بر وسوسهها حمله ور شدهاند.
«میخائیل نعیمة» نویسنده مسیحى و متفكّر معروف عرب زبان چنین مىگوید: «اگر على تنها براى اسلام بود چرا باید یك تن مسیحى در سال 1956 (م) به شرح زندگى او و تفحّص و دقّت در وقایع آن بپردازد (اشاره به جورج جرداق نویسنده مسیحى لبنانى و مؤلّف كتاب الامام على صوت العدالة الانسانیة) و مانند شاعرى شیفته، آن قضایاى دل فریب و حكایات نغز و دلاوری هاى شگفت انگیز را به سرودهاى شاعرانه تغنّى كند، پهلوانى امام نه تنها در میدان حرب بود بلكه در روشن بینى و پاك دلى، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندى همّت، یارى ستمدیدگان و ناامیدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه پهلوان بود»
قدرت باطل را در همه جا مى شكنند و شك و تردید را درهم مىكوبند و فتنههاى اوهام را خاموش مىسازند و دیدم حاكم و فرمانده آن دولت و یكّه تاز آن صولت و پرچمدار پیروز آن «امیر مؤمنان على بن ابی طالب» است. [شرح نهج البلاغه محمد عبده، صفحه 9 و 10 (با كمى ترجمه آزاد)]
- «سبط بن جوزى» كه خود یكى از خطبا و مورّخان و مفسّران معروف اهل سنّت است در «تذكرة الخواص» جمله كوتاه و جالبى دارد مىگوید:
«و قد جمع اللّه له بین الحلاوة و الملاحة و الطّلاوة و الفصاحة لم یسقط منه كلمة و لا بارت له حجّة، اعجز النّاطقین و حاز قصب السّبق فى السّابقین الفاظ یشرق علیها نور النّبوّة و یحیّر الافهام و الالباب، خداوند امتیازات حلاوت و ملاحت و زیبایى و فصاحت را در وجود على (علیه السلام) جمع كرده، كلمهاى از او ساقط نشده و حجّت و برهانى از دست نرفته است، تمام سخن گویان را ناتوان ساخته و گوى سبقت را از همگان ربوده است، كلماتى كه نور نبوّت بر آن تابیده و افكار و عقول را حیران ساخته است». [تذكرة الخواص، باب 6، صفحه 128]
- این بخش را با دو سخن از دو دانشمند معروف مسیحى پایان مى دهیم:
«میخائیل نعیمة» نویسنده مسیحى و متفكّر معروف عرب زبان چنین مىگوید: «اگر على تنها براى اسلام بود چرا باید یك تن مسیحى در سال 1956 (م) به شرح زندگى او و تفحّص و دقّت در وقایع آن بپردازد (اشاره به جورج جرداق نویسنده مسیحى لبنانى و مؤلّف كتاب الامام على صوت العدالة الانسانیة) و مانند شاعرى شیفته، آن قضایاى دل فریب و حكایات نغز و دلاوری هاى شگفت انگیز را به سرودهاى شاعرانه تغنّى كند، پهلوانى امام نه تنها در میدان حرب بود بلكه در روشن بینى و پاك دلى، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندى همّت، یارى ستمدیدگان و ناامیدان و متابعت حق و راستى و بالجمله در همه صفات حسنه پهلوان بود». [ترجمه و انتقاد از كتاب «الامام على نداى عدالت انسانیّت»، صفحه 2]
در جاى دیگر از مقدمهاش مىگوید:
«این نابغه عرب آنچه اندیشید و گفت و عمل كرد- بین خود و خدا- چیزهایى است كه هیچ گوشى نشنیده و هیچ چشمى ندیده است و بسیار بسیار بیش از آن است كه مورّخ بتواند به دست و زبان و قلم بیان كند، بدین جهت هر صورتى كه ما رسم كنیم، صورتى ناقص و كم ارزش است». [همان مأخذ، صفحه 3]
منبع:
پیام امام امیر المومنین علیه السلام نویسنده : ناصر مكارم شیرازى جلد : 1