بیانیه بالفور و تشکیل اسرائیل؛
حقه کثیف انگلیس در خاورمیانه
سرزمینی که امروزه صهیونیست ها آن را «اسرائیل» نامیدهاند، سرزمین فلسطین است. فلسطین، از آن رو که گذرگاه مهمی برای اتصال سه قاره اروپا، افریقا و آسیا است، پیوسته در طول تاریخ مورد هجوم حاکمان مستکبر جهانی قرار گرفته و آنها همواره برای تسلّط بر شهرهای استراتژیک و راههای تجاری فلسطین تلاش میکردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/09/30 ساعت 14:13
پس از ظهور اسلام و آمدن خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص)، اگرچه اجتماعات کوچکی از یهودیان و مسیحیان در این سرزمین بر دین خود باقی ماندند، اما به تدریج اکثر مردم فلسطین که از جمله آنان یهودیان بودند، مسلمان شدند.
فلسطین در طول سالیان دراز و در جنگ هایی که صورت می گرفت، بین قدرت های دنیا دست به دست می شد تا این که در زمان خلیفه دوم، به دست نیروهای اسلام افتاد.
در 3500 سال پیش از میلاد، اقوام سامی از قلب حجاز به سوی مصر، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین کوچ نموده و اقوامی چون اعراب کنعانی در فلسطین سکنی گزیدند و اولین ساکنین شناخته شده در فلسطین، کنعانی ها، مردمانی شهرنشین و دارای تمدنی پیشرفته، بودند، حدود دو قرن قبل از میلاد، دولتی تحت عنوان «کنعانیه» را در آنجا تأسیس نمودند.
حدود هزار سال پیش از میلاد، اقوامی به نام فلسطینی که از دریای «اژه» آمده بودند، به این ناحیه راه یافته و جای کنعانیان را گرفتند. مدت ها پس از مهاجرت فلسطینی ها و کنعانیان به سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، به همراه حضرت موسی (ع) در فلسطین سکونت کردند. بعدها حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان (ع)، دولت هایی در این سرزمین به وجود آوردند.
قوم بنی اسرائیل، بیشتر از هر امتی به پیامبرانشان ظلم و ستم کرده و اعتنا به سخنان آنها ننموده و آنان را به شهادت می رساندند و در اثر همین ظلم و ستم ها، به نقاط مختلف دنیا پراکنده می شدند که بعداً جنبش و سازمانی به نام صهیونیست جهانی، در سال 1897میلادی - حدود صد و بیست سال پیش- در بال سوئیس توسط دویست و چهل نفر از سران یهود، از کشورهای مختلف، تشکیل شده و ادعای مالکیت سرزمین فلسطین را داشته و خواهان تشکیل دولت یهود در فلسطین هستند.
دیپلماسی هنری است که منافع متقابل را چنان موازنه کند که همه طرفها خود را برنده بدانند. با توجه به این تعریف میتوان نتیجه گرفت آن نامهای که آرتور بالفور وزیر خارجه بریتانیا در ۲ نوامبر ۱۹۱۷ ارسال کرد، یک فاجعه دیپلماتیک بود. البته این فاجعه به خود این نامه ارتباطی ندارد. آرتور بالفور یا همان سیاستمدار باتجربه و کهنهکار که از ۴۰ سال قبل در پارلمان نماینده بود و از ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۵ نخستوزیری بریتانیا را بر عهده داشت.
این در حالی بود که بریتانیا مدتها قبل موافقت کتبی خود را نیز در مورد حمایت از طرف دیگر این ماجرا اعلام کرده بود.
بیتردید بالفور از این داستان باخبر بود، به همین خاطر هم در نامهاش، به محدودیتها برای تاسیس کشوری یهود و مخالفتهای جهانی با آن اشاره کرد و نوشت: «البته مستحضر هستید که این مهم نباید حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی حاضر در فلسطین و یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در دیگر کشورها را مورد تردید قرار دهد.» البته گیرنده این نامه اصلا این محدودیتها و شروط را قبول نداشت و یا حداقل آن را جدی نمیگرفت.
اهمیت این موضوه از آنجا نمایان میشود که روتشیلد (Rothschild) ضمن اعلام موافقت بالفور اعلام کرد که «این مسئله بزرگترین رویداد در تاریخ ۱۸۰۰ ساله یهود به شمار میآید.» از قرار معلوم رویای صهیونیسم یعنی بازگرداندن یهودیان سراسر عالم به وطنی که به ادعای آنان همان ارض موعود است، به کمک مهمترین قدرت جهانی آن روزگار به تحقق پیوست؛ اما دستاندرکاران عرصه سیاست خارجی بریتانیا در واقع با هر دو طرف این ماجرا غیرصادقانه و مزورانه رفتار میکردند؛ زیرا بریتانیا بر اساس توافقی کاملا جدی اما محرمانه با متحد خود فرانسه در ماه می سال ۱۹۱۶، یعنی همان توافقی که بعدها به پیمان سایکس - پیکو مشهور شد، از مدتها پیش خاورمیانه را برای دوران پس از جنگ میان خود تقسیم کرده بودند.
لندن از فلسطین، اردن امروزی و عراق به عنوان سرزمینهای میانی مهم در مسیر هندوستان یاد میکرد و در مورد مالکیت و استعمار این کشورها ادعا داشت. از سوی دیگر فرانسه خواهان لبنان، سوریه و مناطق کردنشین این منطقه بود. در این میان فلسطین به دلایل تاریخی و مذهبی داغترین حوزه محسوب میشد و قرار بر این بود که به صورت مشترک اداره شود. بدین ترتیب هیچ اثری از «وطن ملی مردم یهود در فلسطین» و یا یک «امپراتوری عربی» دیده نمیشد و کاملا مشخص بود که بریتانیا هر دو طرف را فریب داده بود.
در نوامبر سال ۱۹۱۷ معلوم شد که برد با جامعه یهودیان حاضر در روسیه و آمریکا بوده است؛ زیرا روسیه در حال تغییر و تحولات اساسی ناشی از انقلاب بود و تمایلی برای جنگ مورد نظر لندن نشان نمیداد. ایالات متحده آمریکا هم که به شدت تحت نفوذ یهودیان قرار داشت تازه برای شرکت در جنگ در حال آماده کردن نیروهایش بود. بدین صورت مشخص شد که این بار نیز بریتانیا آگاهانه دست به یک بازی کثیف زده است. «میشائل ولفس زون» مورخ آلمانی - اسرائیلی عقیده دارد: «بریتانیا به صورتی گستاخانه به همه طرفها وعده داد و در نهایت به آنچه میخواست رسید.»
در همان حال که صهیونیستها با شتابی مثالزدنی در حال سازماندهی مهاجرت یهودیان به فلسطین و خرید زمین و املاک و تاسیس یک کشور مستقل بودند، اعراب فلسطینی یا همان صاحبان اصلی این سرزمین غالبا برای حفظ حقوق خود راه به جایی نبرده و چارهای به غیر از اعمال خشونت نداشتند. جنایات صهیونیستها نیز در همان مدت کار را به جایی رساند که در اورشلیم و یافا موجی از یهودیستیزی به راه افتاد و شورشهایی برپا شد. بخشهایی از جامعه یهودیان فلسطین نیز مسلح شدند. انگلستان این بار نیز از روش معمول خود در مناطق استعماری یعنی «تفرقه بینداز و حکومت کن» برای کنترل اوضاع استفاده کرد و در همان حال که از فلسطینیها حمایت میکرد، یهودیان را علیه اعراب میشوراند.
بدین ترتیب لندن از مهاجرت یهودیان در جهت منافع خود بهره برد. در سال ۱۹۱۸ در کشور فلسطین ۶۶ هزار یهودی و بیش از ۵۷۳ هزار عرب زندگی میکردند. این وضعیت تا سال ۱۹۳۶ به ۳۷۰ هزار عرب و ۹۵۵ هزار یهودی تغییر کرد. مهاجران یهودی غالبا از اروپای شرقی و آلمان هیتلری به فلسطین سرازیر میشدند؛ اما علیرغم آنکه از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۶ نزدیک به ۴۰ هزار یهودی آلمانی به مناطق تحت قیمومیت بریتانیا مهاجرت کردند، این رقم از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۰ به ۱۳۵۰۰ مهاجر قانونی آلمانی کاهش یافت. دلیل این کاهش این بود که بریتانیای کبیر نمیخواست در مناطق عربنشین تحت سلطهاش به ویژه در مصر خطر شورش و طغیان را افزایش دهد. به عبارت بهتر بریتانیا ترجیح میداد که اعراب در جنگ علیه آلمان تقریبا در آرامش و سکون باشند.
با تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ که بیتردید و البته به صورت غیرمستقیم به بیانیه بالفور ارتباط داشت، مناقشه بر سر فلسطین، ابعادی وحشتناک به خود گرفت. این ماجرا از آن زمان تاکنون و البته در شکلهای مختلف عرصه سیاست جهان را تحت تاثیر قرار داده است.
بیانیه بالفور که در واقع نباید هیچ ارتباطی با موضوع فلسطین داشته باشد، از نظر اکثریت اعراب یک خیانت و «علت اصلی» مناقشه خاورمیانه به شمار میآید. هرچند بسیاری از اسرائیلیها نظر دیگری دارند و راهحل دو دولت و دو کشور را نخستین گام در جهت حل این مناقشه میدانند.
بسیاری از گروههای فلسطینی در اسرائیل و لندن به مناسبت یکصدمین سالگرد انتشار بیانیه بالفور، مراسم و تظاهرات برگزار کردند. آیدا توما سلیمان، نماینده عرب پارلمان اسرائیل ضمن انتقاد شدید از بیانیه بالفور اعتقاد دارد که بالفور با این کار حقوق سیاسی و ملی ملت فلسطین را پایمال و راه را برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین خود در سال ۱۹۴۸ هموار کرد. به همین دلیل اعراب از پایان سال ۱۹۱۷ به عنوان پایان کار ۹۰ درصد از ملت فلسطین یاد میکنند.
در این میان تشکیلات خودگردان فلسطینی از دولت بریتانیا خواسته است که به صورت رسمی بابت اقدامات خود در آن سالها عذرخواهی کند؛ اما سفارت بریتانیا در تلآویو واکنش سردی به این خواسته نشان داده و اعلام کرده است که بریتانیای کبیر به سهم و مشارکت خود در تاسیس کشور اسرائیل افتخار میکند!
منابع: تاریخ ایرانی(دی ولت) / اسلام کوئیست
فلسطین در طول سالیان دراز و در جنگ هایی که صورت می گرفت، بین قدرت های دنیا دست به دست می شد تا این که در زمان خلیفه دوم، به دست نیروهای اسلام افتاد.
یهودیان و ساکنان فلسطین
یهودیان (که نام دیگر آنان بنی اسرائیل بوده و از نسل حضرت یعقوب (ع) می باشند) و صهیونیست ها، اولین ساکنین فلسطین نبودند، بلکه زمانی بسیار طولانی، قبل از این که آنها به فلسطین بیایند این سرزمین دارای سکنه بود و از سابقه تمدن ده هزار ساله برخوردار است.در 3500 سال پیش از میلاد، اقوام سامی از قلب حجاز به سوی مصر، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین کوچ نموده و اقوامی چون اعراب کنعانی در فلسطین سکنی گزیدند و اولین ساکنین شناخته شده در فلسطین، کنعانی ها، مردمانی شهرنشین و دارای تمدنی پیشرفته، بودند، حدود دو قرن قبل از میلاد، دولتی تحت عنوان «کنعانیه» را در آنجا تأسیس نمودند.
حدود هزار سال پیش از میلاد، اقوامی به نام فلسطینی که از دریای «اژه» آمده بودند، به این ناحیه راه یافته و جای کنعانیان را گرفتند. مدت ها پس از مهاجرت فلسطینی ها و کنعانیان به سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، به همراه حضرت موسی (ع) در فلسطین سکونت کردند. بعدها حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان (ع)، دولت هایی در این سرزمین به وجود آوردند.
قوم بنی اسرائیل، بیشتر از هر امتی به پیامبرانشان ظلم و ستم کرده و اعتنا به سخنان آنها ننموده و آنان را به شهادت می رساندند و در اثر همین ظلم و ستم ها، به نقاط مختلف دنیا پراکنده می شدند که بعداً جنبش و سازمانی به نام صهیونیست جهانی، در سال 1897میلادی - حدود صد و بیست سال پیش- در بال سوئیس توسط دویست و چهل نفر از سران یهود، از کشورهای مختلف، تشکیل شده و ادعای مالکیت سرزمین فلسطین را داشته و خواهان تشکیل دولت یهود در فلسطین هستند.
بازی کثیف تشکیل اسرائیل
آرتور بالفور وزیر امور خارجه بریتانیا در نوامبر سال ۱۹۱۷ با هدف افزایش انگیزههای ایالات متحده آمریکا و روسیه در جنگ، به یهودیان وعده تاسیس یک «زادگاه ملی» در فلسطین را داد و این حقه کثیفی بود که به فاجعه انجامید.دیپلماسی هنری است که منافع متقابل را چنان موازنه کند که همه طرفها خود را برنده بدانند. با توجه به این تعریف میتوان نتیجه گرفت آن نامهای که آرتور بالفور وزیر خارجه بریتانیا در ۲ نوامبر ۱۹۱۷ ارسال کرد، یک فاجعه دیپلماتیک بود. البته این فاجعه به خود این نامه ارتباطی ندارد. آرتور بالفور یا همان سیاستمدار باتجربه و کهنهکار که از ۴۰ سال قبل در پارلمان نماینده بود و از ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۵ نخستوزیری بریتانیا را بر عهده داشت.
در آن روز جمعه طی نامهای خطاب به نماینده و چهره برجسته صهیونیسم در بریتانیای کبیر یعنی «لیونل والتر روتشیلد»، تنها از تلاشهایی اندک برای امری مهم گفت: «دولت علیاحضرت ملکه نگاهی مثبت به تاسیس یک کشور بومی ملی برای مردم یهود در فلسطین دارد و از هیچ مساعدتی برای نیل به این هدف دریغ ندارد.»
این در حالی بود که بریتانیا مدتها قبل موافقت کتبی خود را نیز در مورد حمایت از طرف دیگر این ماجرا اعلام کرده بود.
بیتردید بالفور از این داستان باخبر بود، به همین خاطر هم در نامهاش، به محدودیتها برای تاسیس کشوری یهود و مخالفتهای جهانی با آن اشاره کرد و نوشت: «البته مستحضر هستید که این مهم نباید حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی حاضر در فلسطین و یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در دیگر کشورها را مورد تردید قرار دهد.» البته گیرنده این نامه اصلا این محدودیتها و شروط را قبول نداشت و یا حداقل آن را جدی نمیگرفت.
اهمیت این موضوه از آنجا نمایان میشود که روتشیلد (Rothschild) ضمن اعلام موافقت بالفور اعلام کرد که «این مسئله بزرگترین رویداد در تاریخ ۱۸۰۰ ساله یهود به شمار میآید.» از قرار معلوم رویای صهیونیسم یعنی بازگرداندن یهودیان سراسر عالم به وطنی که به ادعای آنان همان ارض موعود است، به کمک مهمترین قدرت جهانی آن روزگار به تحقق پیوست؛ اما دستاندرکاران عرصه سیاست خارجی بریتانیا در واقع با هر دو طرف این ماجرا غیرصادقانه و مزورانه رفتار میکردند؛ زیرا بریتانیا بر اساس توافقی کاملا جدی اما محرمانه با متحد خود فرانسه در ماه می سال ۱۹۱۶، یعنی همان توافقی که بعدها به پیمان سایکس - پیکو مشهور شد، از مدتها پیش خاورمیانه را برای دوران پس از جنگ میان خود تقسیم کرده بودند.
لندن از فلسطین، اردن امروزی و عراق به عنوان سرزمینهای میانی مهم در مسیر هندوستان یاد میکرد و در مورد مالکیت و استعمار این کشورها ادعا داشت. از سوی دیگر فرانسه خواهان لبنان، سوریه و مناطق کردنشین این منطقه بود. در این میان فلسطین به دلایل تاریخی و مذهبی داغترین حوزه محسوب میشد و قرار بر این بود که به صورت مشترک اداره شود. بدین ترتیب هیچ اثری از «وطن ملی مردم یهود در فلسطین» و یا یک «امپراتوری عربی» دیده نمیشد و کاملا مشخص بود که بریتانیا هر دو طرف را فریب داده بود.
در نوامبر سال ۱۹۱۷ معلوم شد که برد با جامعه یهودیان حاضر در روسیه و آمریکا بوده است؛ زیرا روسیه در حال تغییر و تحولات اساسی ناشی از انقلاب بود و تمایلی برای جنگ مورد نظر لندن نشان نمیداد. ایالات متحده آمریکا هم که به شدت تحت نفوذ یهودیان قرار داشت تازه برای شرکت در جنگ در حال آماده کردن نیروهایش بود. بدین صورت مشخص شد که این بار نیز بریتانیا آگاهانه دست به یک بازی کثیف زده است. «میشائل ولفس زون» مورخ آلمانی - اسرائیلی عقیده دارد: «بریتانیا به صورتی گستاخانه به همه طرفها وعده داد و در نهایت به آنچه میخواست رسید.»
در سال ۱۹۲۲ فلسطین به عنوان منطقه تحت قیمومیت بریتانیا اعلام و بیانیه بالفور به عنوان بخشی از پرونده قیمومیت که تعارضی با حقوق بینالملل ندارد به رسمیت شناخته شد.
بدین ترتیب لندن از مهاجرت یهودیان در جهت منافع خود بهره برد. در سال ۱۹۱۸ در کشور فلسطین ۶۶ هزار یهودی و بیش از ۵۷۳ هزار عرب زندگی میکردند. این وضعیت تا سال ۱۹۳۶ به ۳۷۰ هزار عرب و ۹۵۵ هزار یهودی تغییر کرد. مهاجران یهودی غالبا از اروپای شرقی و آلمان هیتلری به فلسطین سرازیر میشدند؛ اما علیرغم آنکه از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۶ نزدیک به ۴۰ هزار یهودی آلمانی به مناطق تحت قیمومیت بریتانیا مهاجرت کردند، این رقم از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۰ به ۱۳۵۰۰ مهاجر قانونی آلمانی کاهش یافت. دلیل این کاهش این بود که بریتانیای کبیر نمیخواست در مناطق عربنشین تحت سلطهاش به ویژه در مصر خطر شورش و طغیان را افزایش دهد. به عبارت بهتر بریتانیا ترجیح میداد که اعراب در جنگ علیه آلمان تقریبا در آرامش و سکون باشند.
با تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ که بیتردید و البته به صورت غیرمستقیم به بیانیه بالفور ارتباط داشت، مناقشه بر سر فلسطین، ابعادی وحشتناک به خود گرفت. این ماجرا از آن زمان تاکنون و البته در شکلهای مختلف عرصه سیاست جهان را تحت تاثیر قرار داده است.
بیانیه بالفور که در واقع نباید هیچ ارتباطی با موضوع فلسطین داشته باشد، از نظر اکثریت اعراب یک خیانت و «علت اصلی» مناقشه خاورمیانه به شمار میآید. هرچند بسیاری از اسرائیلیها نظر دیگری دارند و راهحل دو دولت و دو کشور را نخستین گام در جهت حل این مناقشه میدانند.
بسیاری از گروههای فلسطینی در اسرائیل و لندن به مناسبت یکصدمین سالگرد انتشار بیانیه بالفور، مراسم و تظاهرات برگزار کردند. آیدا توما سلیمان، نماینده عرب پارلمان اسرائیل ضمن انتقاد شدید از بیانیه بالفور اعتقاد دارد که بالفور با این کار حقوق سیاسی و ملی ملت فلسطین را پایمال و راه را برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین خود در سال ۱۹۴۸ هموار کرد. به همین دلیل اعراب از پایان سال ۱۹۱۷ به عنوان پایان کار ۹۰ درصد از ملت فلسطین یاد میکنند.
در این میان تشکیلات خودگردان فلسطینی از دولت بریتانیا خواسته است که به صورت رسمی بابت اقدامات خود در آن سالها عذرخواهی کند؛ اما سفارت بریتانیا در تلآویو واکنش سردی به این خواسته نشان داده و اعلام کرده است که بریتانیای کبیر به سهم و مشارکت خود در تاسیس کشور اسرائیل افتخار میکند!
منابع: تاریخ ایرانی(دی ولت) / اسلام کوئیست