تبیان، دستیار زندگی

بازجویی ها از دیکتاتور عراق؛

تخلیه اطلاعاتی صدام

مکان صدام حسین تا چندین هفته پس از سقوط بغداد و پایان درگیری‌های اصلی نامعلوم بود و افراد زیادی گزارش می‌دادند که وی را دیده‌اند ولی هیچ‌کدام تأیید نشد. یک سری نوارهای صوتی که ادعا می‌شد با صدای صدام ضبط شده‌، هر چند وقت یک‌بار پخش می‌شدند ولی اعتبار هیچ‌کدام مورد تأیید قرار نگرفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
صدام
قریب به یک دهه و نیم پیش، با دستور مستقیم دولت آمریکا، صدام حسین در بالاترین ردهٔ «فهرست تحت پیگردترین‌ها» قرار گرفت. بسیاری از  رهبران عراق دستگیر شدند ولی تلاش‌های گسترده برای دستگیری وی بی‌ثمر بود. پسران وی، عدی و قصی که جانشینان سیاسی وی تلقی می‌شدند در ژوئیه ۲۰۰۳ پس از درگیری با نیروهای آمریکایی و با گزارش یک منبع آگاه عراقی کشته شدند اما صدام همچنان مخفی بود.

صدام تنها یک «حاکم سخت‌گیر» بود!

در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ به نقل از جلال طالبانی رهبر کردها، گزارش داد که صدام حسین دستگیر شده‌ است. این گزارش سپس توسط دیگر اعضای هیئت حاکمه، منابع ارتش آمریکا و تونی بلر نخست‌وزیر وقت انگلستان تأیید شد. کمی بعد پل برمر حاکم موقت آمریکایی عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد خبر دستگیری وی را این چنین اعلام کرد: «خانم‌ها و آقایان، او را گرفتیم.» او را در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر (۱۳ دسامبر) در عملیاتی به نام سپیده‌دم سرخ و در یک چاله در خانه‌ای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر کرده بودند. برمر در آن کنفرانس مطبوعاتی تصاویر ویدئویی صدام پس از دستگیری را پخش کرد.

تصویر صدام حسین را با صورتی پر از ریش و موی بلند به‌هم‌ریخته نشان دادند. کمی بعد هویت وی با آزمایش دی‌ان‌ای (DNA) تأیید شد. وضعیت سلامت وی خوب اعلام شد و او را «پرحرف و با همکاری بالا» توصیف کردند. برمر اعلام کرد که صدام را به زودی محاکمه خواهد کرد ولی جزئیات محاکمه وی را اعلام نکرد. اعضای هیئت حاکمهٔ موقت عراق پس از گفتگو با وی اعلام کردند که او از گذشتهٔ خود پشیمان نیست و معتقد است که تنها یک «حاکم سخت‌گیر» بوده‌است. بعدها این‌چنین اعلام شد که مکان اختفای وی با اعتراف یکی از دستگیرشدگان به دست آمد.

ناگفته‌های تحلیلگر سیا درباره بازجویی از صدام حسین

«ناگهان در باز شد و من به نفس‌نفس افتادم. او آنجا بود، روی یک صندلی فلزی تاشو نشسته بود و دشداشه سفید و ژاکت بافتنی آبی‌رنگی به تن داشت. سال‌ها ویدئو و عکس‌های او را دیده بودم و پیش خودم گفتم: ای وای این صدام است!.»

نیکسون تصویری تقریبا بی‌طرفانه از یکی از مهمترین رهبران خاورمیانه به نمایش می‌گذارد که آغازگر جنگی بزرگ در مرزهای جنوبی ایران بود. صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت دستگیر شد.



جان نیکسون، تحلیلگر سیا که بعدها مسئول بازجویی از صدام حسین، رئیس‌جمهور سابق عراق شد، در کتابی که با عنوان «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور» در آمریکا منتشر شده بعد از سال‌ها از روند دستگیری و بازجویی‌های صدام گفته است. او در شب ۱۵ دسامبر ۲۰۰۳ مامور ویژه بود تا مردی را که در مزرعه‌ای نزدیک تکریت، زادگاه صدام دستگیر شده بود شناسایی و حرف‌هایش را راستی‌آزمایی کند. او با سال‌ها مطالعه روی شخصیت و زندگی صدام، تنها آمریکایی‌ای بود که می‌توانست پیش از آزمایش دی‌ان‌ای تایید کند که آیا بالاخره هدف شماره یک با ارزش بالا را دستگیر کرده‌اند یا نه؟ بعد از آن نیز به عنوان بازجوی صدام به این نتیجه رسید که هم خودش و هم آمریکا درباره عراق و صدام اشتباه کردند و با نشانی اشتباهی که سیاستمداران کاخ سفید به آن‌ها داده‌اند، وارد جنگی شدند که هزاران عراقی را بدون هیچ گناهی به کام مرگ فرستاد و باعث بی‌ثباتی در این کشور و منطقه خاورمیانه شد.

این خبر چند ساعت بعد از پایان عملیات دستگیری او توسط آمریکایی‌ها و از سوی جلال طالبانی، رئیس دوره‌ای شورای حکومت انتقالی عراق، برای اولین بار توسط خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) اعلام شد. او تقریبا تنها و با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد.
بر اساس گزارش‌هایی که بعدها منتشر شد،‌ مخفیگاهی که صدام در آن پنهان شده بود، در زیر یک باغچه کاذب قرار داشت که با جابه‌جا کردن آن، یک صفحه بزرگ فلزی نمودار می‌شد. پس از برداشتن این باغچه، گودال لوله‌ای با ارتفاع ۷ متر بلندی که تا سطح زمین تعبیه شده بود و امکان تنفس صدام را ممکن می‌ساخت، نمایان می‌شد.

نخستین کلمات صدام پس از دستگیری خطاب به نیروهای آمریکایی این بود: «من صدام، رئیس‌جمهور عراق و خواهان گفت‌وگو با شما هستم.» برایان رید، فرمانده‌ نیروهای آمریکایی در عملیات دستگیری صدام هم به او پاسخ داد: «جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا سلام و خوش‌آمدگویی خود را به تو ارسال کرده است.»

بازجوی اصلی صدام

جان نیکسون فارغ‌التحصیل تاریخ؛ تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود. البته او در این کتاب تنها چند گریز کوتاه درباره ایران می‌زند و به جزئیات نمی‌پردازد. او نخستین کسی بود که در جلسات متعدد بازجویی از صدام شرکت و با او درباره اقداماتش در عراق و جامعه جهانی صحبت کرد. با اینکه این کتاب درباره بازجویی از صدام است اما شاید از آنجایی که نیکسون زمانی آن را به رشته تحریر درآورده که دیگر در سیا کار نمی‌کرد، شرحی بسیار کلی از جلسات بازجویی ارائه می‌دهد و بیشتر خاطراتش را در این رابطه بازگو می‌کند.

صدام حسین، پشت دست راستش یک تتوی قبیله‌ای دارد، بین انگشت‌های سبابه و میانی و تتوی دیگر زیر مچ دست راست بود.



نیکسون بعد از بازجویی‌های مفصلی که از رهبر عراق داشت به این نتیجه رسید که آمریکایی‌ها درباره او دچار یک بدفهمی یا اشتباه شده‌اند. او البته در جای‌جای این کتاب از تصمیم‌های مخرب و ویرانگر صدام انتقاد می‌کند اما معتقد است: «ظهور افراطی‌گری اسلامی در عراق اغلب ذیل عنوان داعش فاجعه‌ای است که لزومی نداشت ایالات متحده با آن رو‌به‌رو شود، اگر با صدام حسینی پا به سن گذاشته و بدون قیدوبند کنار می‌آمد. نمی‌خواهم بگویم صدام مبرا از اتهام‌هایی بود که طی سال‌ها علیه او مطرح شده بود. او دیکتاتوری بی‌رحم بود، بارها با تصمیم‌هایش منطقه را به آشوب و خونریزی کشاند. با وجود این با نگاهی به گذشته، به نظر می‌رسد که تصور ماندن صدام در قدرت در مقایسه با وقایع تلخ و تلاش بی‌نتیجه زنان و مردان جوان نظامی و شجاع آمریکایی، تقریبا آسایش بیشتری به همراه داشت؛ حتی اگر نخواهیم به سه تریلیون دلار هزینه این جنگ اشاره کنیم و اینکه همچنان باید برای عراقی جدید هزینه ایجاد می‌کردیم.»

او با نقل‌قولی از آماتزیا بارام، پژوهشگر یهودی، به این نتیجه می‌رسد که صدام همیشه از خطر یک الیت در حال رقابت، فارغ از همدلی مذهبی یا سکولار آن‌ها آگاه و معتقد بود که تنها یک رهبر می‌تواند وجود داشته باشد.
نیکسون معتقد بود که ساقط کردن صدام خلأ قدرتی را به وجود آورد که در نتیجه آن اختلاف فرقه‌ای به حمام خون فرقه‌ای تبدیل شد: «برای مدتی، شیعیان در برابر قساوت سنی‌ها به رهبری ابومصعب الزرقاوی، به جانب دیگر چرخیدند به امید اینکه قدرت را از طریق صندوق‌های رای به دست گیرند.»

نخستین سؤالی که از صدام پرسیده شد این بود که آخرین بار چه زمانی پسرانش را زنده دیده است: «صدام گوش داد و لبخندی غیرعادی در صورتش ظاهر شد و رو به من برگشت و گفت شما کی هستید؟»
نیکسون از تهاجمی بودن صدام جا خورد و خواست حرفی بزند که یکی از اعضای گروه به جای او به صدام گفت که آن‌ها آنجا هستند که از او سؤال کنند نه اینکه پاسخ او را بدهند: «صدام پذیرفت و بازجویی را ادامه دادیم. در حینی که به سؤال‌ها گوش می‌داد، خونسرد بود. توجه‌ام به این جلب شد که چقدر سریع توانسته خودش را با محیط اطراف و موقعیت تازه‌اش به عنوان زندانی وفق بدهد. مثل کسی عمل می‌کرد که هر شنبه به آنجا می‌آید و این بخشی منظم از زندگی روزانه‌اش است.


در خلال همین بازجویی بود که نیکسون مهمترین نشانه تایید هویت صدام را دید: «پشت دست راستش یک تتوی قبیله‌ای دارد، بین انگشت‌های سبابه و میانی و تتوی دیگر زیر مچ دست راست بود. دهانش همان‌گونه که در عکس‌ها و فیلم‌ها دیده بودیم کج بود. صد درصد مطمئن شدیم که خود صدام حسین است.»
او بی‌تردید صدام حسین بود که به دام آنها افتاده بود و این است عاقبت مستکبران جهانخوار. سال‌ها از آن ماجرا و حتی اعدام وی می‌گذرد و کتاب‌های مختلفی برای واکاوی سیاست‌های نادرست صدام و اعتماد نابجا به آمریکا به چاپ می‌رسد تا شاید دیگر دولت‌ها، این روند را در پیش نگیرند.


منابع:خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران،تاریخ ایرانی،پایگاه اطلاع‌رسانی جامع دفاع مقدس (ساجد)