تبیان، دستیار زندگی

الگو گرفتن از حضرت زهرا (علیها السلام)

یك دختر دانشجوی ترم اخر كارشناسی شیمی چطوری میتواند حضرت زهرا سلام اللله را الگوی زندگی خود كند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حضرت زهرا

ابتدا باید دانست؛ كه الگو قراردادن شخصیت ها به این معنا است كه اصول كلى و خط مشى آنان را شناسایى كرده و متناسب با شرایط زمانى پیاده كرد؛ مثلاً عبادت، تقوا و عفاف، تربیت صحیح فرزند، خوب شوهردارى كردن، زهد و ساده زیستى، خدمت به تهى دستان، خدمات اجتماعى، هوشیارى سیاسى، دانش وسیع دینى، شهامت در دفاع از حق و... از ویژگى هاى بارز آن حضرت بوده است و براى هر فرد مسلمان مى تواند الگو باشد.
در ادامه باید دانست الگوگیری در یك تقسیم بندی كلی بر دو محور «ارزش ها» و «روش ها» استوار است كه ارزش ها ثابت است ولی روش ها با توجه به شرایط مختلف قابل تغییر است. به طور مثال: اصل عبادت خدا، اطاعت شوهر، تربیت فرزند، حضور در صحنه سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم، از اصول ارزشی است. اما مقدار وقت گذاری برای هر كدام و روش ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. چه بسا حضرت زهرا(س) عبادت طولانی داشته باشند ولی برای برخی از خانم ها با توجه به كشش روحی و معنوی آنها طولانی بودن عبادت مفید نباشد البته اصل «عبادت» باید جزء برنامه های ارزشی زندگی باید تلقی شود و در حد امكان باید از روش های معصومین(ع) نیز باید الگوگیری كرد.
امیر مؤمنان(ع) در نهج البلاغه می فرماید: «آگاه باشید كه هر رهروی رهبری دارد كه پیرو اوست و از نور دانش او روشنی و فروغ می گیرد. بدانید كه پیشوای شما از دنیا به دو لباس كهنه و دو قرص نان بسنده كرده است. آگاه باشید كه شما توان این كار را ندراید ولی می توانید با تقوا و تلاش و كوشش و عفت و كار و برنامه درست و استوار مرا یاری دهید.»
الگو گیری از زبان رهبری
« برای الگو گیر لازم است خصوصیات اصلى در شخصیت هر انسانى هست؛ آنها را بایستى مشخص كنید و الگو را در آنها جستجو نمایید. مثلاً فرض بفرمایید در برخورد با مسائل مربوط به حوادث پیرامونى، انسان چگونه باید برخورد بكند؟ حالا حوادث پیرامونى، یك وقت مربوط به دوره اى است كه مترو هست و قطار هست و جت هست و كامپیوتر هست؛ یك وقت مربوط به دوره اى است كه نه، این چیزها نیست، اما حوادث پیرامونى بالاخره چیزى است كه انسان را همیشه احاطه مى كند. انسان دوگونه مى تواند با این قضیه برخورد كند: یكى مسؤولانه، یكى بى تفاوت. مثلاً حضرت زهرا(سلام اللَّه علیها) در سنین شش یا هفت سالگى بودند كه قضیه ى شعب ابى طالب پیش آمد. شعب ابى طالب، دوران بسیار سختى در تاریخ صدر اسلام است؛ یعنى دعوت پیامبر شروع شده بود، دعوت را علنى كرده بودند، به تدریج مردم مكه - به خصوص جوانان، به خصوص برده ها - به حضرت مى گرویدند؛ بزرگان طاغوت - مثل همان ابولهب و ابوجهل و دیگران - دیدند كه هیچ چاره یى ندارند، جز این كه پیامبر و همه ى مجموعه ى دوروبرش را از مدینه اخراج كنند؛ همین كار را هم كردند.
تعداد زیادى از اینها را كه دهها خانوار مى شدند، و شامل پیامبر و خویشاوندان پیامبر و خود ابى طالب - با این كه ابى طالب هم جزو بزرگان بود - و بچه و بزرگ و كوچك مى شدند، همه را از مكه بیرون كردند. اینها از مكه بیرون رفتند؛ اما كجا بروند؟ تصادفاً جناب ابى طالب، در گوشه یى از نزدیكى مكه در شكاف كوهى ملكى داشت؛ اسمش «شعب ابى طالب» بود. گفتند به آن جا برویم. حالا شما فكرش را بكنید، در مكه، روزها هواى گرم؛ شبها بى نهایت سرد بود؛ یعنى وضعیتى غیرقابل تحمل. اینها سه سال در این شکاف کوه زندگى كردند. چه قدر گرسنگى كشیدند، چه قدر سختى كشیدند، چه قدر محنت بردند، خدا مى داند. یكى از دوره هاى سخت پیامبر، آن جا بود. پیامبر اكرم در این دوران، مسؤولیتش فقط مسؤولیت رهبرى به معناى اداره ى یك جمعیت نبود؛ باید مى توانست از كار خودش پیش اینهایى كه دچار محنت شده اند، دفاع كند. مى دانید وقتى كه اوضاع خوب است، كسانى كه دور محور یك رهبرى جمع شده اند، همه از اوضاع راضیند؛ مى گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتى سختى پیدا مى شود، همه دچار تردید مى شوند، مى گویند ایشان ما را آوردند؛ ما كه نمى خواستیم به این وضع دچار بشویم! البته ایمانهاى قوى مى ایستند؛ اما بالاخره همه ى سختیها به دوش پیامبر فشار مى آورد.
در همین اثنا، وقتى كه نهایت شدت روحى براى پیامبر بود، جناب ابى طالب كه پشتیبان پیامبر و امید او بود، و خدیجه ى كبرى كه او هم بزرگترین كمك روحى براى پیامبر بود، در ظرف یك هفته از دنیا رفتند؛ حادثه ى خیلى عجیبى است؛ یعنى پیامبر تنهاى تنها شد. من نمى دانم شما هیچ وقت رئیس یك مجموعه ى كارى بوده اید، تا بدانید معناى مسؤولیت یك مجموعه چیست. در چنین شرایطى، انسان واقعاً بیچاره مى شود. در این شرایط، نقش فاطمه ى زهرا را ببینید. آدم تاریخ را كه نگاه مى كند، این گونه موارد را در گوشه كنارها هم باید پیدا بكند؛ متأسفانه هیچ فصلى براى این طور چیزها باز نكرده اند. فاطمه ى زهرا مثل یك مادر، مثل یك مشاور، مثل یك پرستار براى پیامبر بوده است. آن جا بوده كه گفتند فاطمه «امّ ابیها»؛ مادر پدرش است.
این مربوط به آن وقت است؛ یعنى وقتى كه یك دختر شش ساله، هفت ساله این طورى بوده است. البته در محیطهاى عربى و در محیطهاى گرم، دختران زودتر رشد جسمى و روحى مى كنند؛ مثلاً به اندازه ى رشد یك دختر ده، دوازده ساله ى حالاى ما. این، احساس مسؤولیت است. آیا این نمى تواند براى یك جوان الگو باشد، كه نسبت به مسائل پیرامونى خودش زود احساس مسؤولیت كند، زود احساس نشاط كند؟ آن سرمایه ى عظیم نشاطى كه در وجود او هست، اینها را خرج كند، براى این كه غبار كدورت و غم را از چهره ى پدرى كه حالا حدود مثلاً پنجاه سال از سنش مى گذشته و تقریباً پیرمردى شده است، پاك كند. آیا این نمى تواند براى یك جوان الگو باشد؟ این خیلى مهم است. نمونه ى بعد، مسأله ى همسردارى و شوهردارى است. یك وقت انسان فكر مى كند كه شوهردارى، یعنى انسان در خانه و در آشپزخانه غذا را مرتب كند و اتاق را تر و تمیز كند و پتو را پهن كند و مثل قدیمیها تشكچه را بگذارد كه آقا از اداره یا از دكان بیاید. شوهردارى كه فقط این نیست. شما ببینید شوهردارى فاطمه ى زهرا چگونه بود.
در طول ده سالى كه پیامبر در مدینه بودند، حدود نه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نه سال، جنگهاى كوچك و بزرگى ذكر كرده اند - حدود شصت جنگ اتفاق افتاده - در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین بوده است. حالا شما ببینید، او خانمى است كه در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است، و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ مى ماند - این قدر جبهه وابسته ى به اوست - از لحاظ زندگى هم وضع روبه راهى ندارند؛ همان چیزهایى كه شنیده ایم: «و یطعمون الطّعام على حبّه مسكنیاً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمكم لوجه اللَّه»؛ یعنى حقیقتاً زندگى فقیرانه ى محض داشتند؛ در حالى كه دختر رهبرى هم هست، دختر پیامبر هم هست، یك نوع احساس مسؤولیت هم مى كند. ببینید انسان چه قدر روحیه ى قوى مى خواهد داشته باشد، تا بتواند این شوهر را تجهیز كند؛ دل او را از وسوسه ى اهل و عیال و گرفتاریهاى زندگى خالى كند؛ به او دلگرمى بدهد؛ بچه ها را به آن خوبى كه او تربیت كرده، تربیت كند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب كه امام نبود. فاطمه ى زهرا او را در همین مدت نه سال تربیت كرده بود. بعد از پیامبر هم كه ایشان مدت زیادى زنده نماندند. این طور خانه دارى، این طور شوهردارى و این طور كدبانویى كردند و این طور محور زندگى فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند. آیا اینها نمى تواند براى یك دختر جوان، یك خانم خانه دار یا مشرف به خانه دارى الگو باشد؟ اینها خیلى مهم است. حالا بعد از قضیه ى وفات پیامبر، آمدنِ به مسجد، و آن خطبه ى عجیب را خواندن، خیلى شگفت انگیز است. اصلاً ماها كه اهل سخنرانى و حرف زدن ارتجالى هستیم، مى فهمیم كه چه قدر این سخنان عظیم است. یك دختر هجده ساله، بیست ساله و حداكثر بیست وچهار ساله - كه البته سن دقیق آن حضرت مسلّم نیست؛ چون تاریخ ولادت آن بزرگوار مسلّم نیست و در آن اختلاف است - آن هم با آن مصیبتها و سختیها به مسجد مى آید، در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب سخنرانى مى كند؛ كه آن سخنرانى، كلمه به كلمه اش در تاریخ مى ماند. این یك عظمت را نشان مى دهد. به نظر من، این براى یك دختر جوان الگوست. »

جهت آگاهی بیشتر رجوع کنید به:
 - بانوی بانوان، موسوی گرمارودی، انتشارات دلیل ما، قم
- پس از غروب، یوسف غلامی، نشر معارف، قم
- فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی، ترجمه سید حسن افتخارزاده سبزواری، نشر بدر
- نهج الحیاه، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، محمد دشتی، نشر مشرقین
- زندگانى حضرت فاطمه سید هاشم رسولى محلاتى
 - فاطمه زهرا(س) بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی
- فاطمه زهرا از تولد تا شهادت، علامه سید كاظم قزوینی
- چشمه در بستر،مجیدآقایى
- مكتب فاطمه، دكتر على قائمى
- زندگى فاطمه زهرا(س)،دكتر جعفر شهیدى

  منبع : پرسمان دانشجویی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.