حقوق جنگ در اسلام
واژه «جنگ » اگر چه ظاهری زشت و دهشت آور دارد ولی در مواردی دارای بار ارزشی مثبت می شود و هاله ای از تقدس به خود می گیرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/09/26 ساعت 11:50
چکیده
واژه «جنگ » اگر چه ظاهری زشت و دهشت آور دارد ولی در مواردی دارای بار ارزشی مثبت می شود و هاله ای از تقدس به خود می گیرد; چرا که در مواردی حیات انسان و هر موجود دیگری از طریق جنگ با عوامل مخرب طبیعی یا انسانی دوام می یابد . به همین جهت، قوانین و امور مربوط به آن، ذهن بشر را در ادوار مختلف تاریخ، به خود مشغول داشته است .
در این میان، اسلام که دین جامعی است و برای تمامی شؤون فردی و اجتماعی انسان، پاسخی فراخور حال او دارد، به طور کامل و دقیق به این مساله پرداخته است . این مقاله، به تبیین نگاه کلی اسلام به جنگ و توضیح شرایط، مراحل، نتایج و برخی مسائل جانبی آن پرداخته است و شمه ای از تاریخ فتوحات اسلامی و نوآوریها و تاکتیکهای مسلمانان را در عرصه جهاد، بیان می دارد .
فصل اول: مباحث کلی جنگ
1 - ماهیت جنگ
توسعه مفهوم جنگ
عمر جنگ به قدمت عمر جامعه و تاریخ است . این حقیقت غیرقابل انکار است و توسط ابن خلدون; جامعه شناس پیشگام عرب در مقدمه مشهورش، بیان گردیده است .
جنگ; تظاهر اولیه طبیعی هیجان و خشم برای انتقام و تلافی جمعی بود و از قاعده قدیمی «قدرت حق است » نشات می گرفت .
این قاعده حتی در بین اشخاص، قبل از تاسیس و ایجاد عدالت سازماندهی شده (دستگاه قضایی) در شکل جنگ خصوصی اعمال می شد . همچنین جنگ پیش از ظهور دولتهای جدید، بین قبایل متعدد در شکل جنگ قبیله ای شناخته شده بود، همچنان که جنگهای قبیله ای ناشی از کینه های خانوادگی به کرات قبل از ظهور اسلام وجود داشت ولی به تدریج جنگهای خصوصی و قبیله ای از بین رفت و جنگ در قلمرو روابط بین کشورها بین المللی گردید . با این وصف و با وجود یک تغییر خصوصیت، جنگ برای یک مدت مدیدی، به عنوان یک جنبه ضروری روابط بین الملل باقی ماند . گستره تاریخ پر است از ثبت جنگها و روابط خصمانه . قاعده «قدرت حق است » به عنوان روش حل و فصل و تصفیه بین دولتها باقی مانده و ادامه یافت . این وضعیت در غرب تا آغاز دوران جدید ادامه یافت تا این که قرن هفدهم میلادی، «هوگو گروسیوس » در مقدمه کتاب مشهورش به نام «حقوق جنگ و صلح » تشریح نمود که چگونه ملتها در دنیای مسیحی به دلایل اندک یا بدون هیچ دلیلی متوسل به سلاح شدند و هیچ احترامی برای حقوق الهی و بشری قائل نبودند . وی، آنگاه به کشورها توصیه نمود که خود را ملزم به عدالت و حقوق طبیعی بدانند . او، این حقوق را به عنوان ندای عقل سلیم تعریف می کند که نشان می دهد یک عمل به وسیله خداوند خالق طبیعت; یا ممنوع شده است یا لازم .
تکامل حقوق بین الملل، در پرتو مباحث حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه تحقق می یابد و تبلیغ و ترویج فرهنگ صلح و ضرورت حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بر اساس قواعد عدالت متعالی، از اصول پایه ای آن به شمار می رود . این تکامل از علمای حقوق بین الملل و دانشمندانی که پیرامون حقوق طبیعی و حقوق الهی و همچنین پیرامون تفاوت بین جنگهای مشروع و نامشروع، نوشته هایی دارند، تاثیر پذیرفته است .
بنابراین، صلح به عنوان یک حالت عادی وایده آل (کمال مطلوب) روابط بین الملل تکامل یافت و جنگ در مقام تئوری و نظریه، تنها در شرایط کاملا خاص و در موارد بسیار استثنایی مجاز شمرده شد .
استثنای جنگ در دکترین و اندیشه اسلامی
ظهور اسلام، انقلاب عجیبی را در دنیای اسلام و عرب ایجاد نمود، خصوصا اگر با عصر تاریخی آن مقایسه گردد . اسلام صلح را به عنوان ایده آل کامل اجتماعی معرفی نمود . جنگ به وسیله قواعد حقوقی الزامی که مبتنی است بر متون مقدس و اصول عادلانه، دقیقا تنظیم گردید .
نویسندگان مسلمان در مورد جزئیات مربوط به شرایط لازم جهت توجیه جنگ، دارای تالیفات فراوانی بودند . نوشته های آنان، آقای «توماس اکویناس » و دیگر نویسندگان مسیحی قرون وسطی را که از آثار اسلامی آگاهی داشتند، تحت تاثیر قرار داد .
بر اساس جهانی بودن شریعت اسلامی صلح به طور یکسان به مسلمانان و همه بشریت اعطا شده است . بنابراین، اسلام در بین اعراب یک نیروی متحدالشکل قوی ایجاد نمود که دست کم در تئوری، موجب از بین رفتن کینه ها و تعصبات قبلیه ای گردیده و یک التزام محکم نسبت به اخوت مذهبی بین همه اتباع کشور اسلامی ایجاد نمود . به اضافه، ویژگی جهانی اسلام یک احساسات سخت و مشتاقانه را برای حفظ مذهب و برای تبلیغ اخوت انسانی بین همه مردم و ملل توسعه داد .
در ارتباط با این اصول، توسعه اسلام با تبلیغ مسالمت آمیز آغاز شد . ابزار مطلوب چنین تبلیغی عبارت است از مواعظ مؤثر و متقاعد کننده که در آیات پرشماری از قرآن کریم بیان گردیده است .
در آغاز، اسلام از این قاعده، بدون استثنا پیروی نمود . اسلام، آزادی مذهب را در اندیشه و عمل اعمال نمود .
ولی یک دهه پس از ظهور اسلام، آزار و اذیت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب نخستین آن حضرت و پیروانش شدت گرفت . به منظور اجتناب از این آزار و اذیت، آنان صبورانه از مکه به مدینه هجرت نمودند . این سفر که هجرت نامیده می شود در سال 622 میلادی صورت گرفت .
در آن زمان، مسلمانان هیچ ابزاری به جز جنگ برای دفاع از دین جهت مقابله با فشار و اذیت نداشتند، ازاین رو جنگ مقدس که جهاد نامیده می شود، برای ایجاد و حفظ آزادی مذهب مجاز گردید .
جنگ در عمل
یکی از مسائل بسیار مهم این است که تفاوتی را که بین تئوری و عمل در اعمال قواعد جنگ در تاریخ اسلامی وجود دارد تکرار و تاکید نماییم . این چنین تفاوتی در تاریخ بسیاری از ملل یافت می شود . در تئوری و اندیشه، اسلام صلح را به عنوان یک قضیه بدیهی و ضروری ترویج می کند . مطابق قرآن کریم و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله صلح، حالت عادی است و جنگ صرفا یک حالت استثنایی . آیات بسیاری از قرآن کریم از صلح سخن می گویند که در آینده، پاره ای از آنها را در ارتباط با جهاد و جنگ مشروع نقل خواهیم کرد .
تئوری بر صلح تاکید می ورزد . حقوقدانان و فقها قواعد تفصیلی جهاد را توسعه داده اند . ولی بعدها عمل حکام مسلمان، قواعدی بر آنها افزود که هماهنگ با دکترین و اندیشه اصلی اسلام نیست . این عملکرد به نحوی بود که بعضی از جنگهای آنان را همانند جنگهای غیر اسلامی می کرد .
عملکرد توسل به جنگ، نه تنها بر اساس تئوری به عنوان وسیله دفاع مشروع بلکه گاهی مغایر با تئوری، یا تحت نفوذ یک اشتیاق مبالغه آمیز برای توسعه مذهب و یا تحت تاثیر دیگر انگیزه های سیاسی; هرگز مفسر کاملی برای قواعد ایده آل نبوده است .
2 - جهاد یا جنگ مشروع
ویژگی جهاد
جهاد به عنوان ابزاری برای حفظ مسلمانان در مقابل ظلم، تعبیه شده و به عنوان جنگی مشروع به منظور دفاع از مذهب و نظم عمومی و جلوگیری از تجاوز و بی عدالتی توسعه یافته است . جهاد همیشه خصوصیت جنگ نگه دارنده، دفاعی، تادیبی و بازدارنده را داشته است و هرگز به عنوان یک اقدام متجاوزانه تلقی نشده است . جهاد از فعل «جاهد» و از نظر لغوی به معنی ستیزه و جنگ افراطی و شدید است و در اصطلاح حقوقی، به عنوان جنگ ومبارزه در راه خدا با همه ابزارها از جمله بیان، جان و مال تعریف شده است .
توجیه حقوقی
وظیفه جهاد در موارد مجاز، مبتنی بر بسیاری از آیات قرآنی است و آیات زیر در این رابطه است:
«کتب علیکم القتال و هو کره لکم » ; یعنی: حکم جهاد برای شما مقرر گردید و حال آن که بر شما ناگوار و مکروه است
«و قاتلوا فی سبیل الله ...» ; یعنی: در راه خدا جهاد کنید ...
«و جاهدوا فی الله حق جهاده » ; یعنی: برای خدا، حق جهاد را در راه او به جای آورید .
«انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ...» ; یعنی: برای جنگ با کافران سبک بار و مجهز بیرون روید و در راه خدا با مال و جان جهاد کنید ...
«... فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم ...» ; یعنی: ... مشرکان را هر جا بیابید به قتل برسانید ...
این نوع از جنگ مقدس با توجیه حقوقی و هدف اصیل آن مورد تشویق قرآن کریم و سنت قرار گرفته است . در قرآن کریم، پاداش انجام این وظیفه، شهادت و سکونت ابدی در بهشت عنوان شده است; آنچنان که در آیات ذیل توصیف گردیده است:
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون ...»
یعنی: خداوند جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت خریداری کرده است، آنان در راه خدا جهاد می کنند و می کشند و کشته می شوند ...
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون » ;
یعنی: کشتگان درراه خدا را مرده مپندارید، بلکه آنان زنده اند و در نزد خداوند، متنعم .
همچنین سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تکلیف جهاد را در بین اقدامات اولیه قابل تمجید به ترتیب زیر طبقه بندی می کند:
نماز در وقت آن، سپس تواضع نسبت به پدر و مادر، آنگاه جهاد در راه خدا .
روایت دیگری می فرماید: بهشت زیر سایه شمشیر است .
تکلیف جمعی (واجب کفایی)
برخلاف دیدگاه بسیار تند و خشن فرقه خوارج که جهاد را اصل ششم اسلام می دانست، نظر مشهور در بین مکاتب اهل سنت، بویژه مکتب حنفی، این است که جهاد، تنها یک تکلیف جمعی (واجب کفایی) است .
و این بدان معناست که جهاد بر همه مسلمانان واجب نیست، بلکه این تکلیف، با انجام تعداد کافی از مؤمنین، انجام شده تلقی می گردد . در حمایت از این دیدگاه، فقیهان به رویه سنتی پیامبر صلی الله علیه و آله و آیه قرآنی زیر استناد می کنند:
«و ما کان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفرمن کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون »
نباید مؤمنان همگی به منظور جنگ بیرون روند . چرا از هر طایفه ای جمعی برای جنگ و گروهی برای تفقه مهیا نباشند و قوم خود را انذار نکنند وقتی که به آنان مراجعه می کنند، تا شاید از نافرمانی خدا حذر کنند .
اگر تکلیف جهاد بوسیله تعداد کافی مؤمنان امتثال نشود، آنگاه به یک وظیفه فردی (واجب عینی) تبدیل می شود که باید توسط هر مسلمان مکلفی به جای آورده شود . همه مردان و پسران بالغ که از جهت جسمی و مالی توان دارند، در این ارتباط اشخاصی مسؤول و مکلف تلقی می شوند .
معافیتها
اشخاصی که از جهت جسمی یا مالی ناتوانند، بچه ها، نابینایان، افراد لنگ، مریض و اشخاص بسیار فقیر ازتکلیف جهاد، معذور ومعاف هستند . معافیت این دسته درآیات قرآنی زیر ذکر شده است:
«لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا الله و رسوله ...»
یعنی: بر ناتوانان و بیماران و فقیران که خرج سفر و نفقه عیال خود را ندارند تکلیف جهاد نیست، هرگاه آنها هم به راه رضای خدا و رسول، خلق را نصیحت کنند .
«لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج ...»
یعنی: بر نابینایان و لنگان و بیماران باکی نیست (که به جهاد نروند) ...
همچنین زنان از خدمت نظامی معاف هستند; بر اساس گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله که می فرماید:
«جهاد شما (زنان) حج است، برای آنان حج، جایگزین جهاد است . ولی زنان و بچه ها می توانند در مورد جهاد توده ای به نحو واجب عینی به جنگ بشتابند، حتی بدون اجازه شوهران یا پدرانشان .»
بعضی از فقیهان مردان دانشمندی را که در کشورشان بی نظیرند، به لیست اشخاص معاف از جنگ افزوده اند . دلیل آن، خوف از دست رفتنشان در جنگ است .
3 - انواع جهاد یا جنگ عادلانه (مشروع)
اسباب توجیه کننده جنگ
ابن خلدون; جامعه شناس مشهور عرب، انتقام را هدف همه جنگها می داند . این انتقام با چهار نوع انگیزه که بر اساس آنها جنگها، طبقه بندی می شوند، تحریک و برانگیخته می شود . این چهار انگیزه عبارتند از: 1 - حسادت و رقابت، همانند کینه های قبیله ای; 2 - تجاوز، همچون جنگهای بین ملل غیر متمدن; 3 - حمیت و غیرت برای راه خدا و مذهب، آنچنان که در جنگ مقدس (جهاد) وجود دارد . 4 - ابزاری برای حفظ نظم کشور همچون جنگهای تادیبی و بازدارنده بر علیه شورشیان و باغیان . تنها دو نوع اخیر آن بنابه نظریه ابن خلدون مشروع و عادلانه و قانونی هستند . مفید است تکرار کنیم و تاکید ورزیم که جنگ در حقوق اسلامی، آنچنان که در قرآن کریم وضع گردیده است وظیفه ای تنفرآمیز است . بنابراین، جنگ تنها یک موقعیت و وضعیت استثنایی است . از این رو، اشتباه است که همانند بعضی از فقهای مسلمان یا نویسندگان مدرن ادعا کنیم که جنگ، یک شرط و حالت عادی و دائمی در روابط بین الملل است .
در بحث نظری، جنگ تنها در صورت ضرورت کامل و مطابق شرایط دقیق، مشروع و مجاز است . اسباب و عللی که جنگ را توجیه می کنند ممکن است، تحت عناوین ذیل طبقه بندی گردند: حفظ آزادی مذهب، دفاع در مقابل تجاوز، بازداشتن و جلوگیری از بی عدالتی و ظلم و حفظ نظم اجتماعی (عمومی) .
بر اساس این اسباب و علل، جنگها نیز توسط فقها، در چهار دسته، منظم و مرتب شده اند که هر کدام از آنها شایسته توضیح و تشریح خاصی است .
حفظ آزادی مذهب
همان طور که پیشتر توضیح دادیم، آزادی مذهب یکی از حقوق اساسی است که مورد احترام و حمایت حقوق اسلام است . قاعده طلایی در این ارتباط، در آیه ذیل متبلور است:
«لا اکراه فی الدین » ; یعنی: هیچ اجباری در دین نیست .
این قاعده که در باره رفتار مسلمانان با غیر مسلمانان، خطاب به مسلمانان، تشریع شده است، تلویحا بیان می کند که مسلمانان مجازند در دفاع از مذهب و نیز در تامین آزادی مذهب و آیینهای عبادی برای دیگران، به جنگ برخیزند .
آیات زیر، در این ارتباط قابل ذکر هستند:
1 - «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین لله ...» ; یعنی: و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد در زمین نماند و . . و همه را آیین الهی باشد .
2 - «لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم، ان الله یحب المقسطین . انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم ...»
یعنی: خداوند شما را نهی نمی کند از اینکه با آن کسانی که با شما در دین پیکار نکرده و شما را از دیارتان آواره نکرده اند نیک رفتاری و دادگری کنید; چه آنکه خداوند دادگران را دوست می دارد . تنها خداوند شما را نهی می کند از اینکه با کسانی که با شما در امر دین مقاتله کردند و شما را از دیارتان بیرون راندند و بر اخراج شما به یکدیگر کمک کردند، سستی اختیار کنید .
3 - «... و لولا دفع الله الناس بعضم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ...»
یعنی: و اگر خدا (رخصت جنگ ندهد و) دفع شر بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند همانا صومعه ها و دیر و کنشت ها و مساجدی که در آن نماز و ذکر خدا بسیار می شود همه خراب و ویران می شد و هر که خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد ...
مساجد همانند معابد غیرمسلمانان که در آیه فوق الذکر قبل از مسجد ذکر گردیده است، مستحق حفاظت و حمایت هستند . در چنین مواردی جنگ مجاز است; چون دفاع از راه خدا و مکانی است که یاد خدا در آن بسیار برده می شود . این توضیح نمونه ای از وسعت دید اسلامی در مورد تسامح و تساهل مذهبی و ضمانت اجرای مؤثر آزادی مذهبی است .
جنگ مشروع نیست مگر در جایی که برای امنیت اسلام و حفظ مذهب اسلامی و دیگر مذاهب الهی ضروری باشد . در مقام تئوری، اسلام نمی تواند با شمشیر توسعه و گسترش یافته باشد، آنچنان که به اشتباه و خطا و به وسیله پاره ای از مستشرقین و مورخین ادعا شده است . جهاد و پیکار بزرگ، در دکترین اسلامی عبارت است از دعوت به اسلام به وسیله قرآن مجید، نه به زور شمشیر . این مطلب با آیه ذیل اثبات می گردد:
«فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا ...» ; یعنی: پس تو هرگز تابع کافران مباش و با آنها سخت جهاد کن .
به عبارت دیگر، می توان جهاد واقعی را، جهاد بزرگ به وسیله اعتقاداتی دانست که مبتنی بر مباحثه های حکیمانه و مسالمت آمیز است و هرگز با تهدید، اجبار یا جنگ متجاوزانه نبوده است .
دفاع در مقابل تجاوز
دفاع مشروع در حقوق داخلی و حقوق بین المللی، یک حق شناخته شده است . این حق، اساس و مبنای جنگهای تدافعی است که در حقوق اسلامی مورد قبول واقع شده و در بسیاری از آیات مبین قرآنی; همچون آیات زیر بیان گردیده است:
«و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین ... و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین ... و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقین »
یعنی: در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنید . لکن ستمکار نباشید خدا ستمگر را دوست ندارد ... با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آیین دین خدا باشد و اگر از فتنه و جنگ دست کشیدند (با آنها به عدالت رفتار کنید که) ستم جز بر ستمکاران روا نیست ... هر کس به جور و ستمکاری شما اقدام کند با او مقابله به مثل کنید و از خدا بترسید و بدانید که خداوند با تقواپیشگان است .
«اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر . الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله ...»
یعنی: رخصت (جنگ با دشمنان) به جنگجویان اسلام داده شد; زیرا آنان از دشمن، سخت ستم کشیدند و خداوند بر یاری آنها قادر است . آن مؤمنانی که (به ظلم کفار) به ناحق از خانه هاشان آواره شده و جز آن که می گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست (هیچ جرم دیگری نداشتند).
جلوگیری و بازداشتن ظلم و بی عدالتی
حیات اجتماعی (چه در بین افراد و چه در میان قبایل یا کشورها) مبتنی است بر عدالت و همکاری در دست یابی به آن هدف و جلوگیری از ظلم . قرآن کریم بشریت را به اجرای این تکلیف در دستور و فرمان عمومی زیر (که در فصل پیش نیز نقل گردید) ترغیب و تشویق می کند:
«تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان ...» ; یعنی: همدیگر را در نیکوکاری و تقوی یاری کنید نه بر گناه و ستمکاری ...
دیگر توضیحات قرآنی این همکاری، در پیکار با بی عدالتی، آیات زیر هستند:
«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین 2یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها ...»
یعنی: چرا در راه خدا جهاد نمی کنید در حالی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که در مکه اسیر ظلم کفارند می گویند: بار خدایا ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آور ...
«... و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ...» ; یعنی: اگر خداوند شر بعضی را با برخی دیگر از مردم، دفع نمی کرد، فساد روی زمین را فرا می گرفت ...
این تعهد همکاری در جنگ و پیکار بر علیه ظلم و بی عدالتی، نتیجه اخوت بشری و وحدت منافع و مسؤولیت اجتماعی است که در بشریت وجود دارد . هر ظلمی که علیه یک انسان صورت می گیرد مانند آن است که بر تمامی بشریت واقع شده است . قرآن کریم این وحدت منافع و مسؤولیت را با معادله زیر، تبیین می فرماید:
«... من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ...»
یعنی: هر کس نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آن که فساد و فتنه ای در روی زمین کند، بکشد مثل آن است که همه مردم را کشته و هر کسی، نفسی را حیات بخشد مانند آن است که به همه مردم حیات داده است ...
هر مسلمانی نه تنها ملزم به همکاری در جلوگیری از بی عدالتی است بلکه ملزم است برای جلوگیری از اعمال خلاف و غیرقانونی همکاری نماید . از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود:
«هر کس از شما عمل قابل سرزنشی را ببیند موظف است آن را با دستانش تغییر دهد، اگر قادر نبود با زبانش، اگر نتوانست با قلبش که این ضعیف ترین مرحله ایمان است .»
جنگ در دفاع از عدالت و جلوگیری از بی عدالتی، نه تنها در موارد تجاوز یا ظلم به یک کشور اسلامی مجاز است، بلکه اگر کمک به یک ملت مظلوم، هر چند غیر مسلمان اقتضای جنگ را داشته باشد نیز مباح و جایز است . این چنین کمک و مساعدتی، اگر مبتنی بر معاهده مساعدت طرفینی باشد، ضروری و لازم می گردد . آیاتی از قرآن کریم در حمایت از اصل حرمت چنین معاهداتی نازل شده است .
حفظ نظم اجتماعی
جنگ به طور کلی تعارض بین کشورهاست . گاهی خشونتی غیر از جنگ ولی شبیه آن، به منظور حفظ نظم اجتماعی به وسیله یک کشور در قلمرو سرزمین آن به کار گرفته می شود .
بنابراین، مواردی وجود دارد; یعنی شورش (بغی)، راهزنی (قطع الطریق) و ارتداد که فقهای مسلمان پیرامون آنها تحت عنوان سیر و جهاد بحث نموده اند; زیرا گاهی خطر جدی برای کشور ایجاد می کنند، در نتیجه ضروری است که با اقدامات خشونت آمیز متوقف شوند . تحت این شرایط، مجازات آنها مشکل جنگ تادیبی و بازدارنده را پیدا می کند .
در حقیقت این اقدامات، جرایم بر علیه مذهب و امنیت کشور محسوب می شوند که به حقوق جزای داخلی مربوط می شود . به همین جهت بحث بسیار مختصری در مورد این جرایم، در این متن کافی خواهد بود .
1 - شورش (بغی)
بغی، از جهت لغوی به معنی بی عدالتی و ظلم است و از جهت حقوقی به خروج از حاکمیت امام (رئیس کشور) به وسیله شورشیان و مخالفان مدعی حق حاکمیت، تعریف می شود و مقاومت واقعی در قبال حاکمیت و اقتدار قانونی محسوب می گردد و همه نمودهای بغی و شورش، فتنه و نفاق و مخالفت را شامل می گردد .
ضمانت اجرای مقابله با اهل بغی در آیه زیر بیان گردیده است:
«و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر الله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین »
یعنی: و اگر دو طایفه از اهل ایمان با هم به قتال برخیزند، شما مؤمنان بین آنان صلح برقرار کنید . و اگر یک قوم بر دیگری ظلم نمود با طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید، پس هرگاه به حکم حق برگشت، با حفظ عدالت میان آنها صلح برقرار سازید و همیشه عدالت ورزید که خداوند اهل عدل را دوست دارد .
به عبارت دیگر، امام تلاش می کند ابتداءا با اقدامات و ابزار مسالمت آمیز با باغیان و مخالفان رفتار کند تا آنان را متقاعد سازد که به حصار جامعه در آیند و با قانون منطبق گردند و به آن گردن نهند . اگر آنان از تسلیم شدن امتناع ورزند و یا متوسل به شونت شوند، آنگاه جنگ تادیبی و بازدارنده علیه آنان مجاز خواهد بود .
طی ایام مخالفت، اموال باغیان در معرض مصادره است ولی بعد از تسلیم شدن، به آنان مسترد می شود . این شیوه در بردارنده تدبیر و اصلاح است . علاوه بر آن که قدرت و نیروی عمومی را به نمایش می گذارد .
2 - راهزنی (قطع الطریق)
این جرم را معمولا سرقت بزرگ می نامند . این جرم، زمانی محقق می شود که یک شخص یا اشخاص متعدد متحد با هم، با کمین کردن در بزرگراهها و یا به نمایش گذاشتن سلاح، قصد غارت، قتل و یا ارعاب مردم می کنند .
این جرم، ممکن است در شهر یا خارج شهر انجام شود اما غالبا در خارج شهر صورت می گیرد .
این چنین راهزنانی، شبیه دشمنان جنگجو (محارب) هستند و به همین دلیل، مستحق مجازات سخت و شدیدی هستند که در آیه کریمه زیر مشخص گردیده است:
«انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم . الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم . »
یعنی: مجازات آنان که با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته اند و تلاش می کنند زمین را به فساد بکشانند، این است که کشته شوند یا به صلیب زده شوند و یا دست و پای آنان به عکس یکدیگر بریده شود و یا نفی بلد شوند . این ذلت آنان در این دنیاست و در سرای آخرت عذابی بزرگ منتظر آنان است . مگر کسانی از آنان که قبل از این که بر آنان قدرت بیابید توبه کنند، پس بدانید که خداوند بخشنده و مهربان است .
فقها در تفسیر این آیه، اختلاف نموده اند ولی بر اساس نظر مشهور، جزای قتل; سر بریدن است، جزای غارت تنها; قطع دست و پا، جزای قتل همراه با غارت; سر بریدن و به صلیب کشیدن و جزای ماندن در بزرگراهها و ارعاب و اخافه مردم; تبعید (نفی بلد) است.
3 - ارتداد
ارتداد; یعنی ترک اسلام که مسلمانی از روی اختیار مرتکب آن شود، اعم از آن که لفظا از اسلام برگردد یا عملا رویگردانی خود را نشان دهد . شخص مرتد، نخست به بازگشت به اسلام دعوت می شود . اگر بازنگردد بر اساس نظر مشهور مذهب حنفی در معرض مجازات اعدام خواهد بود . اساس این حکم روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرموده است: «هر آن کس که مذهب خویش را تغییر دهد، باید کشته شود .»
ولی این مجازات، در مورد زنان اعمال نمی گردد و این نظر ابو حنیفه است . علاوه بر آن که برخی از نویسندگان، این روایت را که جزء اخبار آحاد بوده و تنها به وسیله یک راوی نقل شده است، مورد تردید قرار داده اند، بویژه آن که این روایت، مغایر با آیه ای از قرآن کریم است که پیشتر نیز نقل کردیم:
«لا اکراه فی الدین »
ابن طلحه عقیده دارد که هیچ منبع و مرجع موثق و قابل اعتمادی، نمونه ای را گزارش نکرده است که در آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مجازات مرگ را نسبت به یک مرتد اعمال فرموده باشد .
لیکن اگر ارتداد، جمعی و همراه با جدایی و ترک دین و روی آوردن به دشمن صورت گیرد، آنگاه به معنای اعلان جنگ خواهد بود . در چنین موردی، ارتداد به منزله بغی و فتنه خواهد بود که در اصطلاح قرآن، بدتر و شدیدتر از قتل است .
مثالی که برای این صورت ذکر می کنند، جدایی جمعی از بزرگان قبایل اعراب، بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که خلیفه اول; ابوبکر بر علیه آنان جنگ آغاز نمود و مجددا نظم را در شبه جزیره عربستان برقرار کرد .
فصل دوم: اقدامات خصمانه
1 - آغاز جنگ
اعلامیه جنگ
چون جنگ یک اقدام جدی و مهم یک کشور است، صدور اعلامیه جنگ، عموما بر عهده بالاترین مقام مسؤول در کشور است . جدیدترین قوانین اساسی به اضافه رویه مسلم بین المللی این قدرت و اختیار را به رئیس قوه مجریه واگذار کرده اند که یا با موافقت قوه مقننه حکومت و یا بدون موافقت آن اقدام کند . به همین ترتیب، در حقوق اسلامی تنها خلیفه یا امام، اختیار اعلام جهاد دارد . وی می تواند این اختیار را به یک وزیر و یا رئیس ارتش واگذار نماید . این چنین تفویضی که در هر زمان قابل پس گرفتن است، ممکن است عمومی و یا اختصاصی باشد .
اخطار: در دنیای جدید، همانند حقوق اسلامی جنگ بخودی خود هدف نیست . بلکه تنها وسیله ای است برای دستیابی به هدف معینی; همچون اجرای یک حق، تحصیل یک خواسته، پایان دادن به یک تجاوز و یا جبران یک اشتباه .
به همین جهت، بسیاری از نویسندگان حقوق بین الملل نوین، بر ضرورت ارسال اخطار و ابلاغ در شکل التیماتوم، یا بیانیه اصرار می ورزند ولی در عمل، بسیاری از جنگها بدون هیچ گونه اخطاری شروع شدند .
تاریخ آغاز جنگ ممکن است در اخطار رسمی مشخص گردد . در غیر این صورت از اولین اقدام یا خصومت، محاسبه می شود .
بر اساس حقوق اسلامی، ملاحظه کردید که جنگ متجاوزانه ممنوع است و تنها جنگ در موارد زیر مجاز است:
1 - جنگ تادیبی به منظور جلوگیری از شورش (بغی) و فتنه .
2 - جنگ دفاعی محض، برای دفع تجاوز .
3 - جنگ بازدارنده به منظور دفع هر خطری نسبت به کل کشور یا نسبت به مذهب و آزادی مذهبی و اماکن عبادی .
4 - جنگ به علت همدردی، خصوصا با ملت دوست و متحد (هر چند غیر مسلمان) به منظور دفع تجاوز ظلم و بی عدالتی از آنان .
به استثنای جنگهای تادیبی و کاملا دفاعی، هرگاه ابلاغ ممکن نباشد، یک اعلامیه جنگ باید مسبوق به یک هشداری باشد که به دشمن ارسال می گردد، مگر در جنگهای مذهبی که این هشدار به منزله دعوت به اسلام تلقی می گردد . این نظر مشهور است که اکثریت فقها آن را پذیرفته اند، هر چند بر اساس دیدگاه بعضی از فقها، جزئیات قابل بحثی وجود دارد .
ابلاغ و اخطار در مورد جنگ مذهبی به منزله دعوت به اسلام است . اخطار به عنوان یک گام مقدماتی و به عنوان تلاشی در نیل به هدف مورد نظر (با شیوه های مسالمت آمیزی که بدون آن آتش افروختن موجه نیست) ضروری است . در حمایت از این تکلیف، آیات قرآنی زیر شواهد مناسبی هستند :
«فلذلک فادع ...» ; یعنی: بدین سبب ای رسول! تو همه را به دین اسلام و توحید دعوت کن ...
«ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ...»
یعنی: ای رسول ما! خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین روش با اهل جدل مناظر کن ...
«... و ما علی الرسول الا البلاغ المبین » ; یعنی: و بر رسول جز آن که به آشکار تبلیغ رسالت کند، تکلیفی نیست .
«... و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» ; یعنی: ... و ما تا رسولی نفرستیم و بر خلق اتمام حجت نکنیم، هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد .
علاوه بر آیات، سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عملکرد خلفای اولیه بر این قاعده دلالت می کند . در بسیاری موارد، جنگ بوسیله مذاکرات و معاهدات صلح دفع گردید . این چنین سیره و عملکردی مؤید همان سیاست اسلام است که به امام اجازه می دهد علیه دشمنان اجنبی غیرمسلمان اعلان جنگ کند ولی تنها به منظور حفظ مذهب و هنگامی که جلوگیری از شر، به شیوه ای دیگر، ممکن نیست .
آثار و نتایج
در حقوق بین الملل نوین، اعلام جنگ، نتیجه فسخ یا تعلیق معاهدات معینی است که با حالت جنگ سازگار نیستند و نیز خاتمه تمامی روابط غیرخصمانه بین اتباع کشورهای متخاصم را به دنبال دارد .
در حقوق اسلامی همانگونه که قبلا یادآور شدیم، احترام معاهدات، نقض آنها را به منزله خیانت محسوب می نماید ولی در مواردی که نقض یک معاهده، موجه است، اعلان جنگ، ضرورتا فسخ این چنین معاهداتی را به دنبال خواهد داشت . همچنین آغاز جنگ موجب می شود اتباع غیر مسلمان کشور متخاصم، دشمن تلقی شوند و از این رو همه معاملات با آنها غیرقانونی می گردد .
در فصل پیشین، وضعیت مسلمانان را در سرزمین دشمن و نیز اتباع دشمن را در سرزمین اسلامی توضیح داده ایم و نیز وثیقه تامین (امان) و شرط قانونی را در همه موارد مطالعه کردیم .
تنها یک نکته باقی می ماند و آن این که بر اساس حقوق اسلامی، اثر و نتیجه اعلان یا دعوت به اسلام این است که به غیر مسلمانان، حق انتخاب قبول دعوت به اسلام یا پیکار و جنگ را می دهد . کفار اهل کتاب انتخاب سومی نیز دارند که قرارداد ذمه نامیده می شود . این عقد ذمه به آنان، حق اقامت دائمی و بهره مندی از حمایت قانونی، در عوض پرداخت مبلغی که جزیه نام دارد، می دهد .
با کافر ذمی همانند اتباع مسلمان رفتار می شود و این حکم با یک روایت پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت می شود که فرموده است:
«اگر اهل کتاب عقد ذمه را پذیرفتند، آنگاه به آنان اطلاع دهید که از همه حقوقی که مسلمانان بهره مندند آنان نیز بهره مندند و همانند مسلمانان از حمایت برخوردارند .»
2 - روش های جنگ
سلاح
حقوق بین الملل نوین، قواعد و مقرراتی را در ارتباط با روشهای جنگ و وسائل ارتکاب اقدامات خصمانه وضع نموده است . معاهدات بین المللی، کاربرد سلاحهای معینی از قبیل گلوله های با تخریب وسیع، و گازهای سمی و خفه کننده را منع می کند و استفاده از ابزارهای معین تخریبی دیگر را تنظیم می نماید .
این چنین مقرراتی، غالبا نقض می گردد; چه آن که در ماهیت جنگ، خشونت و تخریب جلوه گر است . به اضافه این موضوع، با اختراع سلاحهای جدید دارای قدرت تخریبی مهیب همچون بمبهای اتمی و هیدروژنی، راکتها و موشکهای دور برد، که مشکلات غیرقابل حلی را ایجاد کرده است، بسیار پیچیده تر می گردد .
هر چند این مشکلات و مسائل در زمانهای باستان شناخته شده بود ولی موضوع روش جنگ، توجه نویسندگان مسلمان را به خود جلب کرد . سلاحها و ابزار مورد استفاده در جنگ عبارت بود از: نیزه، تیر کمان، شمشیر، سپر و منجنیق واستفاده از خندق و حصار در مخاصمات طولانی مجاز بود .
ارتش و سازمان دریایی
اداره نظامی (دیوان) به عنوان یک بخش مستقل حکومت، به دستور خلیفه دوم; عمر در سال 20 هجری قمری (641 میلادی) تاسیس گردید .
بعدها فتوحات اسلامی منجر به جهاد دریایی شد . بویژه در عصر حکومت خلیفه معاویة «قیادة الاساطیل » به عنوان یک اداره مستقل تحت اقتدار فرمانده ارتش (صاحب السیف دارنده شمشیر) در پادشاهی مغرب و آفریقا ایجاد گردید . رئیس، امیرالبحر (فرمانده نیروی دریایی) نامیده می شد که اصطلاح اروپایی ادمیرال (Admiral) از آن اقتباس شده است .
یک زرادخانه مشهوری که دار الصناعة نامیده می شد در تونس بنیان نهاده شد که از آنجا فرمانده ارتش اسعد بن الفرات عبور نمود و سیسیل را فتح کرد .
جهاد دریایی از آن جهت که خطرناک تر است، در روایات و نیز به اعتقاد فقها برای آن پاداش دینی افزونتری در نظر گرفته شده است .
روشهای جنگیدن
اعراب قبل از اسلام از ترفند کر و فر; یعنی حمله و فرار استفاده می کردند; شبیه آنچه که امروزه جنگ غیررسمی (گریلا) نامیده می شود . ولی پس از اسلام، روش سازماندهی نظامی در صفوف فشرده (زحف الصفان) اتخاذ گردید و این، بر اساس آیه ای از قرآن کریم بود که می فرماید:
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص » ;
یعنی: خدا، آن مؤمنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند، بسیار دوست می دارد .
این روش جدید که به وسیله نیروهای نظامی خارجی به کار گرفته شده بود، کاملتر و در تطابق و هماهنگی بیشتر با جرات و شهامت، و صبری که از مؤمنین انتظار می رود، تلقی می گردد . حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام یک دستور مشهوری در این رابطه صادر فرمود . ترتیبات جزئی دیگر در ارتباط با بسیج انجام گرفت و نیز تقسیم به گروههای کوچک که هر کدام کردوس نامیده می شد و از صفوف و ردیفها تشکیل می گردید .
ارتش دائمی
در دوره های معینی از تاریخ اسلام، بویژه بعد از تاسیس دولت اسلامی و توسعه سرزمین آن، ارتش دائمی که از سربازان حقوق بگیر (مسترزقین) تشکیل می شد، سازماندهی شد ولی ارتش به داوطلبان (متطوعین) نیز متوسل گردید . جزئیات سازمان و مقررات این ارتش دائمی بر اساس دوره های مختلف تاریخ اسلام متفاوت است . بعضی از فقیهان از تاسیس و ایجاد یک مالیات جدید، به منظور تامین نیازمندیهای این چنین ارتشی، حمایت کرده اند .
زمان جنگیدن
قبل از اسلام، جنگ در خلال چهار ماه مقدس (الاشهر الحرم) یعنی ماه اول قمری (محرم)، ماه هفتم (رجب) و دو ماه آخر سال قمری (ذی القعده و ذی الحجه) ممنوع بود . دو ماه آخر و اولین ماه قمری که متوالی بوده است به عبادت اختصاص یافته بود و ماه هفتم به تجارت .
این عرف، بر اساس آیه قرآن مورد امضای اسلام قرار گرفت ولی بعدها به وسیله آیه ای دیگر از قرآن نسخ گردید .
تهیؤ و تدارکات
در همه موارد، آمادگی و تدارکات کامل، قبل از شروع به جنگ توصیه می شود . در قرآن کریم این وظیفه به شیوه زیر توصیف شده است:
«و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة و من رباط الخیل، ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم ...»
ای مؤمنان! در مبارزه با کافران، خود را مهیا کنید و تا آن حد که می توانید از آذوقه و تسهیلات و آلات جنگی و اسب سواری، برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان کاملا فراهم سازید ...
ایستگاههای (رباط) اسبان که در این آیه ذکر گردیده است، اساس «تفسیر موسع » بود . رباط (که در لغت به معنی بستن است، در اصل) به معنی ایستگاهی بود که اسبان در آنجا بسته می شدند و در این آیه برای دلالت بر دفاع از مرزداران و بنادر، به وسیله نیروهای ساکن و مقیم، به منظور حفظ مسلمانان از حملات دشمن، آمده است . رباط، یک اجرای ضروری مکمل جهاد گردید .
خاتمه جنگ
اسباب و علل اختتام:
جنگ که یک حالت غیرعادی و موقت است، انتظار می رود زود یا دیر خاتمه پذیرد . اسباب و علل اختتام جنگ در حقوق اسلامی، مشابه عللی است که در روابط بین المللی نوین مورد قبول واقع شده است . این عوامل عبارتند از: تسلیم دشمن، پیروزی بر دشمن با نیروی نظامی، معاهده صلح و ترک خصومت . با کلمات اندکی معنا و شرایط هر یک از این عوامل را توضیح می دهیم:
تسلیم دشمن
در جنگهای اسلامی، تسلیم; به معنی قبول اهداف مورد نظر کشور اسلامی، توسط دشمن است که در بسیاری از موارد به معنی پذیرش اسلام است . پس از تسلیم و پذیرش عقیده اسلامی، دشمن تمامی حقوق و تعهدات یک تبعه و شهروند مسلمان را به دست می آورد و استحقاق حمایت کامل حقوق اسلامی را خواهد یافت .
این حمایت و حفاظت، مبتنی بر فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که به صورت زیر بیان شده است:
«من مامور شده ام که با مردم کافر بجنگم تا بگویند: لا اله الا الله و وقتی کلمه توحید را گفتند، جان و مالشان در امان خواهد بود مگر از طریق حق .»
بر اساس نظر مشهور فقها، فرزندان غیر بالغ کسانی که به اسلام گرویده اند بر اساس قاعده ای که می گوید: کودکان در دین تابع برترین مذهب والدین خود هستند، نیز مسلمان می گردند . ولی این قاعده در مورد همسر و فرزندان بالغ گروندگان به اسلام جاری نمی گردد .
پیروزی ارتش اسلام
اغلب، نتیجه و ثمره جنگهای اسلامی پیروزی بوده است . در خلال خصومتها، همه نوع اقدام خشونت آمیز به کار گرفته می شود ولی منوط به رعایت مقررات وضع شده در حقوق اسلامی است .
بعد از پایان خصومت ها، اتباع دشمن ممکن است مستحق درخواست شخصی امان باشند و یا حالت ذمی را به دست آورند ولی همه کسانی که از دشمن مشرک باقی می مانند در معرض تعرض نسبت به جان و مالشان و نیز تابع قواعد مربوط به غنایم جنگی خواهند بود .
اسباب و علل پیروزی، مورد مطالعه ابن خلدون و دیگر نویسندگان مسلمان قرار گرفته است . آنان، عوامل را به اسباب محسوس و قابل رؤیت و غیرقابل رؤیت تقسیم کرده اند .
نوع اول; اسباب و علل نظامی ظاهری است که از تعداد سربازان، سازماندهی خوب آنان، شجاعتشان و کفایت و کیفیت سلاحهای آنان نشات می گیرد .
اسباب و علل نامریی پیروزی عبارتند از: همه انواع استراتژیها و تاکتیکهایی که به وسیله ارتش با قصد فریب دشمن به کار گرفته می شود . جنگ بنابر فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عبارت است از فریب و خدعه .
معاهده صلح یا مهادنه
جنگ ممکن است به وسیله یک معاهده صلح خاتمه پذیرد (مسالمه، موادعه) که در آن، امنیت عمومی (امان) نسبت به دشمن، در ازای پرداخت جزیه تضمین می گردد . در فصل پیشین پیرامون این معاهده بحث شد . صلح موقت نیز ممکن است بر اساس یک معاهده مهادنه ترتیب یابد که در آن امنیت برای یک دوره معینی به دشمن اعطا می گردد .
ترک مخاصمات
ترک ساده جنگ، هم در رویه اسلامی و هم در رویه نوین امری استثنایی است . در اسلام، یک شرط ضروری برای آغاز جنگ، آمادگی کافی است . بنابراین، وقتی امام جنگ را اعلام می کند، معمولا پیروزی در انتظار است و غالبا به دست می آید .
افزون بر این، تکلیف هر جنگجویی است که آخرین و بالاترین درجه صبر و استقامت خویش را به نمایش گذارد . از این رو قرآن کریم فرمان می دهد:
«یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون »
یعنی: ای اهل ایمان در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و استقامت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید، تا شاید پیروز و رستگار گردید .
درنتیجه، ترک و فرار از جنگ توسط جنگجویان مسلمان ممنوع بوده و قرآن کریم بر اساس آیه زیر آن را به عنوان یک گناه کبیره، تلقی فرموده است:
«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفا فلا تولوهم الادبار و من یولهم یومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحیزا الی فئة فقد باء بغضب من الله و ماواه جهنم و بئس المصیر»
یعنی: ای اهل ایمان! هرگاه با تهاجم و تعرض کافران در میدان کارزار روبرو شدید مبادا از بیم آنها، پشت کرده و از جنگ بگریزید . هر کس در روز جنگ به آنان پشت نمود و فرار کرد به طرف غضب و خشم خدا روی آورده و جایگاهش دوزخ است که بدترین منزل است، مگر آن که از سمت راست به سمت چپ و یا از وسط لشکر به کناره آن، برای مصالح جنگی رود، یا از فرقه ای به یاری فرقه دیگری شتابد .
در مورد فرار از جنگ، حتی در صورتی که ارتش دشمن عظیم تر از ارتش اسلام (از جهت تعداد) است، باید اجتناب شود . در این ارتباط، قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین دستور فرموده است:
«یا ایها النبی حرض المؤمنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم ماة یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لایفقهون . الآن خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا فان یکن منکم ماة صابرة یغلبوا ماتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله و الله مع الصابرین »
یعنی: ای رسول! مومنان را بر جنگ ترغیب کن که اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمنان غالب خواهید شد و اگر صد نفر بوده بر هزار نفر کافران غلبه خواهید کرد; زیرا آنها گروهی بی دانشند . اکنون خدا بر شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعف راه یافته است . پس اگر صد نفر صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از کافران و اگر هزار نفر باشید بر دو هزار آنان به اذن خدا غالب خواهید شد و خدا با صابران است .
دو آیه مذکور، بحثهای اختلافی بین فقهاست ولی دیدگاه اکثریت آنان با اعتماد بر آیه دوم که اصلاح آیه نخست تلقی می گردد، این است که فرار از جنگ، بر جنگجوی مسلمان حرام است مگر آنگاه که سلاحشان تمام شود یا این که تعداد ارتش دشمن، بیش از دو برابر تعداد ارتش اسلام باشد .
در مقابل این نظر، بعضی از فقها دیدگاههای دیگری دارند، ابن حزم از بزرگان مذهب «ظاهری » مدعی است که فرار از جنگ در هیچ شرایطی جایز نیست . از طرف دیگر، ابو حنیفه بر این اعتقاد است که جنگجوی مسلمان تا جایی که ممکن است باید بجنگد ولی آنگاه که ضعیف گردد و خوف هلاک داشته باشد می تواند فرار کند .
نظریه ابو حنیفه قابل انعطافتر و عملی تر از دیگر نظریات است . این نظریه به فرمانده ارتش در جنگ، این امکان را می دهد هنگامی که ضرورت نظامی اقتضا نماید، جنگ را متوقف سازد .
تنها تحت این شرایط استثنایی، حقوق اسلام، ترک جنگ را به عنوان یک سبب اختتام جنگ می پذیرد، این قاعده، مصداق قاعده کلی است که مقرر می دارد: «الضرورات تبیح المحظورات » ; یعنی ضرورتها چیزهای ممنوع را مجاز و مباح می کند . این قاعده با قاعده ای که به صورت لاتینی زیر بیان می گردد مرتبط است: " . " Necessitgs non habet legem
نتیجه گیری
مباحثی که گذشت استاندارد عالی ایمان و حمیت و عشق اخلاقی که مسلمانان را هنگام جنگ مقدسشان تحریک و تحریض می کند، تشریح نمود . این بیان، همچنین کلام ابن خلدون را تقویت می کند که پیروزی بستگی به عوامل مریی و نامریی دارد وقتی به یک علت اصیل و مشروع و عادلانه، جنگ افروخته می شود، آنچنان که در جهاد اسلامی اینچنین است; یعنی سببی مشروع دارد، واقعا و بحق انتظار می رود که با صبر عمیق و شجاعت فوق العاده همراه باشد که نمونه هایی از آن در تاریخ تحول اسلامی و فتوحات عرب وجود دارد . آن علت و عامل مشروع، کمتر از دفاع از مذهب و آزادی مذهبی، رعایت نظم عمومی و حفظ صلح و عدالت در مقابل تجاوز و ظلم نیست . قرآن کریم، چه زیبا فرموده است:«کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین » ; یعنی: چه بسیار شده که به یاری خدا و اذن او، گروهی اندک بر سپاهی بسیار غالب آمده اند . خدا یاور صابران است .
منبع : حوزه نت
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .