فراق واشتیاق
مولانا جلال الدین بلخی"صاحب مثنوی معنوی در ۸مهرماه مقارن با ۶ربیع الاول۶۰۴هجری به دنیا آمد. روز۲۶ آذرماه برابر با ۵ جمادی الثانی۶۰۴ هم دیده از جهان فروبست.مولانا روزهجرت خودرا "روزعرس"یاوصال می دانست:"مرگ ماهست،عروسی ابد / سر آن چیست، هوالله احد". به همین مناسب عبدالمجید فرائی شعری سروده و در اختیارتبیان قرار داده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/09/26 ساعت 12:01
پا نهادم ، نردبان مثنوی
پرکشیدم،آسمان مثنوی
موج دیدم،اوج دیدم درعروج
سر پنهان، در نهان مثنوی
او ز رمزو رازسرالله گفت:
ساده،درشعرروان مثنوی
هرکلامش،چشمه جوشان عشق
در سفته در زبان مثنوی
گاه می گفت:ازفراق واشتیاق
گه ،حدیث و داستان مثنوی
گاه نی می گفت:باما،سر یار
از کران ، تا بیکران مثنوی
دیده حق بین خودرا بازکرد
شیخ پیر مهر با ن مثنوی
ز انبیا و اولیا نیرو گرفت
تا بگوید: آ ر مان مثنوی
گاه،ازموسی حدیثی می سرود
ای بنازم ، برشبان مثنوی
ازمحمد،نکته های ناب داشت
رهنمون شد کاروان مثنوی
ازعلی گفتا:ز اخلاص علی
جان فدای پهلوان مثنوی
حکمت لقمان مکرر بازگفت
تا بیا بی ا ر مغان مثنوی
گفت:ازعیسی،ازآن روح خدا
د ا ستان ر ا ستان مثنوی
الله الله ذکر یار آشناست
از دهان دوستان مثنوی
ارزش یک آه را،کردآشکار
گرشنیدی، ازدهان مثنوی
کودک حلوافروشش آیتی است
از برای آب و نان مثنوی
گاه طوطی بود،حکمت آشنا
ر هنما ی بوستان مثنوی
جان نهادم درطبق،بی گفتگو
تا شدم ، از کودکان مثنوی
راه جستم در میان عارفان
میهمان در آستان مثنوی
هشتم ازتن جان،تهی گشتم زخود
متصل گشتم،به جان مثنوی
شعرجوشیدازسرای اندرون
گاهگاهی، از لسان مثنوی
تشنگی آمدسراغم،باعطش
خودکشیدم،سایبان مثنوی
لذتی حاصل شدازابیات او
مست شد جان،ازبیان مثنوی
گفت:از اس واساس عاشقی
نیستی، در کهکشان مثنوی
نیستی که هستی ازاوپاگرفت
گفت: دائم، باغبان مثنوی
پس"فرائی"نیستی رابرگزین
تا بقا یابی میان مثنوی
منبع: تبیان