تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به مجموعه شعر «مرز ما عشق است»

یک سو کتاب فقه و یک سو دفتر شعر

رضا یزدانی در یادداشتی درباره آخرین اثر محمدمهدی شفیعی می‌نویسد: شفیعی از معدود شاعران طلبه‌ای است که اول از همه طلبه است و بعد شاعر. شاعری که مانند سعدی که همه قبیله او عالمان دین بودند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مرز ما عشق است

همیشه وقتی با شعر یا مجموعه شعری از شاعران طلبه مواجه می‌شوم، پیش از همه به دنبال رد پای طلبگی در هر یک از بیت‌ها هستم. اگرچه این جست وجو صرفاً نباید محدود به شاعران طلبه باشد بلکه باید چنین ردپاها و نشانه‌هایی در آثار شاعران فلسفه خوانده، تاریخ خوانده، جامعه شناسی و...وجود داشته باشد. به عبارت دیگر باید شاعر برای من مخاطب ثابت کند که چه مقدار از آثار ادبی‌اش سرریز اندوخته‌های مطالعاتی و تجربی‌اش است و چه مقدار حاصل از روی هم نویسی‌های متداول در شعر امروز است که دامن بسیاری از وزن و قافیه بازهایی چون من را گرفته است.

به نظرم وقت آن است که ما شاعران دهه هفتادی که بخش عظیمی از چشمه زلال شعر را به تصرف خود درآوردیم، با جرأت اذعان کنیم که هنوز در میان هم نسلانمان شاعری را نمی‌توانیم مثال بزنیم که شعرهایش شناسنامه‌دار و با اصل و نسب باشد. شاعری که دنیا را با چشم‌های خودش تماشا می‌کند نه با عینک‌های عاریه‌ای که یا خیلی نزدیک بین است یا خیلی دور بین. وقت آن است که شاعر دهه هفتادی از سایه محمدعلی بهمنی و فاضل نظری و علیرضا بدیع در شعرهای عاشقانه و سیدحمیدرضا برقعی در شعر آیینی و حتی و خیلی حتی امثال جریان حامد عسگری و امید صباغ نو و محمد سهرابی بیرون بیاید و جهان و زبان مستقلی برای خودش دست و پا کند و بیش از این چشمه شعر را گل آلود نکند.
هرچند فضای بی سر و ته مجازی آن قدر من شاعر جوان را در خود مچاله کرده است که ذهن و روحم فرصت نفس کشیدن ندارد تا کتابی بخوانم و باغچه کوچکی از اندیشه را در حیاط ذهن خودم پرورش بدهم.

با این مقدمه کوتاه می‌توان به بررسی اولین مجموعه شعر «سیدمحمدمهدی شفیعی» به نام «مرز ما عشق است» که از شاعران طلبه دهه هفتادی است، پرداخت.

«مرا معلم عشق تو شاعری آموخت»

محمدمهدی شفیعی از معدود شاعران طلبه‌ای است که اول از همه طلبه است و بعد شاعر. شاعری که مانند سعدی همه قبیله او عالمان دین بودند. خودش هم در زندگی‌اش به طلبه بودنش تاکید دارد و نشانه‌های طلبگی را می‌توان در شوخی‌هایش هم پیدا کرد. به طوری که گاهی اوقات ناخودآگاه وقتی می‌خواهد به مردمی که فقه و اصول نخوانده‌اند، قصه خنده‌داری را تعریف کند از اصطلاحات اصولی استفاده می‌کند در نتیجه مخاطب بیچاره نیز که متوجه منظور او نمی‌شود، خنده‌ای برای رعایت ادب و احترام تحویل می‌دهد.

کسی که در زندگی‌اش اینقدر طلبه است، مسلماً در شعرهایش هم طلبه‌ای است که رسالت تبلیغی‌اش را نه بالای منبر که لابه لای شعرهایش انجام می‌دهد. این تعهد شاعرانه را در بین شعرهای حجت الاسلام زکریا اخلاقی و نیز جوادمحمدزمانی می‌توان پیدا کرد که آن دو بزرگوار هم بار بزرگی از شعر حوزه امروز را به خوبی روی دوش می‌کشند.

«پیامبر شدم و غافلم ز دعوت خویش
برای من کسی از من مگر خبر ببرد»

«شعر پاورقی‌دار»

استفاده از آیات و روایات و اصطلاحات فقهی و فلسفی در شعرهای شفیعی آیینه‌ای تمام نماست از طلبگی وی و حکایت از مطالعه ها و مباحثه ها و پای درس استاد نشستن‌ها و... یک طلبه درس خوان دارد. در میان مجموعه شعرهای خالی از اندیشه امروز «مرز ما عشق است» نمونه قابل توجهی است برای آنکه ثابت کنیم می‌توان در دهه نود زندگی کرد و شعرهایی گفت که نیاز به پاورقی داشته باشد. پاورقی‌هایی که بیانگر ساعت ها مطالعه و تحقیق است. پاورقی‌هایی که ذیل آثار خیلی از شاعران بزرگ معاصر مانند حسین منزوی و قیصر امین پور بوده است و همین پاورقی‌هاست که چند مرده حلاج بودن شاعر را نشان می‌دهد:

برای مثال شاعر در شعر 18 که غزلی با وزن دوری است و به امام علی تقدیم شده است، اشاره‌ای به این حدیث (ما کنت اعبد ربا لم اره) از امیرالمومنین(ع) دارد:

« گفتی که تن به سجده نمی‌دادم، معبود را اگر که نمی‌دیدم
گفتی و قرن‌هاست حرفت را عرفان بوسعید نمی‌فهمد»

«پدیده‌ای به نام فاضل نظری‌زدگی»

پدیده‌ای که این سال‌ها به نظرم از مرز آسیب در شعر جوان این دهه رد شده و به بحران رسیده است، «فاضل نظری زدگی» است. پدیده‌ای که ناشی از غرق شدن در لذت شعرهای فاضل نظری است که با وجود عدم ارتباط عمودی در غالب شعرها، در هر بیت کشف تازه‌ای را به مخاطب تحویل می‌دهد. شاعری که با رندی تمام رگ خواب مخاطب نوجوان و جوان امروز را در دست دارد. مخاطبی که یا درگیر یک رابطه عاشقانه است و یا اسیر پس لرزه‌های بعد از شکست عشقی است. محال است که شما در حالتی از حالت‌های روحی و عاطفی باشی و مناسب آن حالت در کتاب‌های فاضل شعری پیدا نکنی.

شاعر جوان ساده دلِ جویای نام و نان که خود تحت تاثیر این اشعار است با هوس اینکه من هم می‌توانم آنگونه بسرایم با سر هم کردن کلیدواژه هایی چون عشق، عقل، ساحل، بوسه، زلیخا، دریا، فواره و غیره و کذا می‌خواهد فاضل نظری کوچکی باشد تا شاید سوره مهری پیدا شود و کتابش را چاپ کند و به مخاطب‌های قابل توجهی برسد. بی خبر از آنکه فاضل نظری با سر هم کردن این کلمات فاضل نظری نشده بلکه به دریاهایی چون صائب و بیدل وصل است و خود را با آنها سیراب کرده و می کند و اگر به رودهای حقیری متصل بود، اندازه لیوان یک بار مصرف هم آب نداشت.

در بعضی از شعرهای شفیعی هم این فاضل نظری زدگی دیده می‌شود که با توجه به تاریخ سرایش آنها می‌توان فهمید که حاصل ابتدای شاعری وی است و هرچه جلوتر می‌رود این تاثیر در آثارش– خدا را شکر- کم تر می‌شود:

«عقل می‌ترساندم از اینکه رسوایم کند
گرچه تهدید من بی آبرو بی‌فایده است»

«شاعر مدافعان حرم»

شفیعی شاعر عاشقانه سرایی نیست. حداقل چند شعر عاشقانه‌ای که در این کتاب است نشان می‌دهد. اما تا دلتان بخواهد مذهبی سرا و انقلابی‌سرا است. اگرچه یکی دو تا از شعرهای عاشقانه اش مثل غزل 11 که کاملاً بیانگر شعر عاشقانه یک طلبه برای همسرش است، نمونه‌های خوبی است ولی ایده‌آل نیست. چنانکه شفیعی با عاشقانه‌هایش شفیعی نشد بلکه با شعر معروف مرز ما عشق است، شفیعی شد. به همین دلیل درصد زیادی از مخاطبانش را مدافعان حرم و یک ربع قبل از شهادت ها تشکیل می‌دهند. بهترین شعرهای این مجموعه را هم شعرهای غیرآزادش شکل می‌دهد پس پیشنهاد ویژه این برادر کوچکتر آن است که تمرکزش را بیش تر روی شعرهای به اصطلاح موضع دارش بگذارد اگرچه این نکته را نمی‌توان فراموش کرد که پرنده چموش شعر را در قفس موضوعات اسیر کردن، ممکن نیست.

«مرز ما عشق است هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟»

«شفیعیِ معترض»

در بعضی شعرهای این کتاب رگه‌هایی از اعتراض به بی عدالتی های جامعه، نکوهش اشرافیت و اعتراض به اطرافیان شاعر که شهود وی را ارغنون می خوانند ( شعر 3) دیده می‌شود که در دو غزل انتظار به صورت برجسته و شاعرانه‌تری بروز و ظهور دارد این نوع اعتراض اجتماعی که دنیای اندیشه و دغدغه‌های شاعر را از مسائل و مفاهیم شخصی به دردهای اجتماعی می‌کشاند، هرچند اندک، در کتاب وجود دارد که این توقع را برای من مخاطب ایجاد می‌کند تا در آثار بعدی سیدمحمدمهدی شفیعی رنگ و روی بیشتری از خود نشان بدهد.

«از مسند اشراف بالاتر حصیری است
که زیر پای مردم آزاده پهن است»

در نگاهی کلی «مرز ما عشق است» صدایی شنیدنی از شعر حوزه علمیه است. حوزه‌ای که بعد از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی تعداد شاعرانی که بتوان با خاطری جمع و آسوده آنها را نماینده شعر حوزه دانست کم تر از انگشتان یک دست است. ای کاش در عصر هنر ور سانه تصمیم گیران این نهاد نیز توجه ویژه‌ای به این دو وجه مهم از دنیای امروز داشته باشند.

منبع: تسنیم