تبیان، دستیار زندگی

لحظه شهادت مربوط به چه کسی است

داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود خیلی به خدا نزدیک بود، در دوران نوجوانی او شبی خواب دیدم و در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید! به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لحظه شهادت مربوط به چه کسی است

 پاسدار شهید داود حق وردیان در پانزدهمین روز بهار سال هزاز و سیصد و چهل و یک ، همزمان با روییدن جوانه ها و بهار گل ها ، در دامان پدری مؤمن و مادری مؤمنه و ترک زبان در شهرستان منجیل متولد شد. داود با تولدش گرما بخش خانواده گردید و همانند نگینی در محفل خانواده ی خیش می درخشید. رشد و نمو دوران نونهالی او همراه با کسب تحصیل دوران ابتدایی در زادگاهش سپری شد ، اما بنا به موقعیت شغلی پدرش به شهرستان رشت عزیمت نمود و دوران تحصیلات راهنمایی تا دبیرستان را در رشت سپری نمود.
داود قبل از آن که به بلوغ شرعی برسد احکام و مسائل شرعی را بر خود واجب می دانست و همواره خود را مقید به رعایت آن می نمود و چون از صفات پسندیده ای برخوردار بود ، ذره ای ریا و تظاهر در وی راه نمی یافت و از حق و حقیقت در هر شرایطی طرفداری می کرد.
مادرگرامی اش می فرماید : ( داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود خیلی به خدا نزدیک بود، در دوران نوجوانی او شبی خواب دیدم و در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید! به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد ).
اوج نوجوانی او مصادف شد با اوج قیام امت مسلمان ایران علیه حکومت جور و ستم شاهی پهلوی و داود هم که با آن طبع نوجوانی اش در پی فرصتی این چنینی روز شماری می کرد با ذوق و شوقی وصف ناپذیر به صفوف مردم آزاده ایران پیوست و به سبب فعالیت چشمگیری که داشت بارها تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و یکبار نیز توسط مزدوران رژیم مدتی زندانی شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران او نیز همانند دیگر جوانان مؤمن و مذهبی به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت. زمانیکه جهاد سازندگی نوپای خمام شکل گرفت، مدتی در برنامه های جهاد فعالیت نمود و با شکل گیری سپاه پاسداران در سال ۵۹ به عضویت آن درآمد و در حفاظت فرودگاه رشت، سپاه پاوه، فرماندهی عملیات سپاه لنگرود و نیز در سرکوبی منافقین و اشرار در وقایع بندر انزلی که توسط مزدوران داخلی و سر سپردگان رژیم طاغوت بر پا شده بود، با آموزش و تعلیماتی که از قبل کسب کرده بود توانست با تدبیر و توان رزمی بالای خود، نقش ارزشمندی ایفاء نماید، به علت روحیه شجاعت، تهور و بی باکی که در وی وجود داشت معمولا اکیپ های مقابله با گروهک های ملحد و مفسد به او سپرده می شد.
داود با توانمندی، تدبیر، خلاقیت و داریتی که داشت در پاکسازی جنگل های گیلان بخصوص جنگهای هشتپر و همچنین در خنثی سازی آشوب گروهک های منحرف در قائله بندر انزلی و دفاع از مردم مسلمان آمل در برابر حملات وحشیانه گروهک های فریب خرده استکبار جهانی با مهارت و ایثار و توانمندی فوق العاده ای درخشید.
داود در مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر با تمام توان خود وارد عمل می شد، در زمان ریاست جمهوری بنی صدر ملعون، وقتی وی با هواپیمای اختصاصی به گیلان سفر کرد، مقرر شده بود که شهید حق وردیان به همراه تنی چند از پاسداران، حفاظت از بنی صدر و هیئت همراه را بر عهده بگیرند، لذا شهید حق وردیان زمانی که وارد فرودگاه رشت شد و در کنار هواپیمای حامل رئیس جمهور زن بد حجاب (مهمان دار هواپیما) را می بیند شدیداً معترض می شود و به فرماندهی وقت سپاه اعلام می نماید تا وضعیت حجاب آن زن مناسب نشود مسئولیت امنیت بنی صدر را تقبل نخواهد کرد! فلذا آن زن پوشش مناسب می گیرد.
همچنین با نا امن شدن مناطق کردستان و پاوه توسط گروهک های وابسته به استکبار جهانی مدتی در آنجا به نظام مقدس جمهوری اسلامی خدمت نمود و از ناحیه ستون فقرات و چشم و دست مجروح گردید. شهید حق وردیان در اسفند ماه سال ۶۰ در کمال سادگی بر سر سفره عقد نشست و با دختری مؤمنه و پاسدار، زندگی مشترکش را آغاز نمود و حاصل دو ماه از زندگی مشترک او دختری است که امروز به لطف خدا از مباهات علمی و فرهنگی کشور می باشد.
شهید بزرگوار داود حق وردیان پس از دو ماه ازدواج، مجدد راهی جبهه های جنوب گردید و در مصاف با دشمنان میهن اسلامی شجاعانه نبرد نمود و در تاریخ ۱۳۶۱/۹/۲ یعنی ده روز قبل از شهادت خود طی تماس تلفنی که با مادر و همسر مکرمه اش داشت پس از شنیدن مژده ی مادر مبنی بر عطیه الهی خداوند به آن ها خطاب به مادر می گوید : « اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ده روز دیگر موعد آن فرا می رسد! » تاریخ شهادتش را به خانواده اعلام نمود و سر انجام در روز یکشنبه ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی از ناحیه دست چپ و پشت مجروح و در عنفوان جوانی ندای حق را لبیک گفت و به عرشیان پیوست.
منبع:فاتحان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .