جانبداری فراتر روایات از حقوق زن / (در گفتگو با دانشمند محترم محمد حکیمی)
در فرهنگ جامعه ما، هم اکنون حقوق زن، موضوع مباحثی جدی با ماهیت و هویت سیاسی دینی واقع شده و یکی از محورهای آن اثبات و توجیه یا جرح و تعدیل و یا تأویل و یا مخالفت و یا ترک و طرد و یا توضیح و تبیین و یا تحقیر و توهین به روایاتی است که به نحوی از انحاء متضمن بیان قوانین و حقوق و جایگاه زن در اسلام می باشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1396/09/22 ساعت 16:09
چرا که بعضا از معرفی برخی ناآگاهان شنیده می شود که در روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام حقوق زن پایمال شده و به آنان با چشم تحقیر نگریسته شده است و برای اثبات این ادعا از سه روش استفاده می گردد:
1 نادیده گرفتن روایاتی که با مضامینی مؤکد، طرفداری های شگفت انگیزی از زن و حقوق مربوط به او دارند.
2 شایع کردن روایات ضعیف السّندی که از اساس باطلند و از ناحیه معصومین علیهم السلام وارد نشده اند.
3 رواج دادن استناد نابجا و یا استفاده عامیانه از روایات متشابه الدلاله ای که برداشت از آنها و جمع آنها با سایر احادیث، امری تخصصی است و نیاز به کارشناسی دارد.
با توجه به مسائل فوق، گفتگویی با نویسنده شهیر «محمد حکیمی» یکی از مؤلفین گرانقدر کتاب الحیاة، که سالها دست اندر کار تنظیم و دسته بندی روایات می باشند، ترتیب داده ایم و سعی کرده ایم قطعه هایی از بیانات ایشان را در ذیل سه محور یادشده گزینش نموده و در این شماره از فصلنامه مندرج نماییم.
روح کلی حاکم بر روایات و مشرب و مذاق و لسان احادیث اینگونه است که در آنها حمایت و ضمانتهای ویژه ای از حقوق زنان انجام پذیرفته و اگر در دین، قوانینی به عنوان مرزهای حلّیت و حرمت یا صحّت و بطلان بعضی از امور تشریع شده با توصیه های اخلاقی و جانبی در کنار آن قوانین، سعی شده راه سوء استفاده مردان، از قوانینی که به ظاهر به نفع آنان است گرفته شود.
با وجودی که تعداد چنین روایاتی اندک نیست، کمی استعمال و قلت و ندرت نقل آنها سبب شده؛ مکرمت و جلالت قدر زن در نگاه اهل بیت علیهم السلام از نظر بعضی از افراد مکتوم بماند. بلکه متأسفانه، گاهی امر به عکس می شود یعنی بعضی روایاتی که دارای سند یا دلالة ضعیف بوده یا نیاز به تفسیر دارند همراه با برداشتهای ناروا نقل می شوند و به شدت رواج پیدا می کنند و آنگاه این توهم ایجاد می شود که در روایات گاهی نسبت به زنان توهین و تحقیر انجام پذیرفته است، در حالی که چنین نیست.
ذیلاً جناب آقای حکیمی در هفت محور به روایاتی که با لسانی بسیار جدی به حمایتهای قوی از زنان پرداخته اند اشاره فرموده و طی چند پرسش و پاسخ روایاتی را که احیانا دیدگاهی منفی نسبت به جایگاه و حقوق زنان دارند به جهت ضعف سند رد نموده یا با تفسیری عمیق به نتایجی مثبت رسانیده اند.
با نگاهی به مجموع تعالیم اسلامی چنین به نظر می رسد جانبداریهایی گسترده و اصولی و عمیق نسبت به زنان بالاتر از حق قانونی ایشان شده است، از شما تقاضا داریم چنانچه نمونه هایی را در این رابطه بخاطر دارید برای ما بیان فرمایید.
نمونه اول، تجویز محبت بیشتر نسبت به دختران در شرع مقدس اسلام می باشد.
در خانواده اصل مساوات حاکم است و باید پدر و مادر با فرزندان رفتاری یکسان داشته باشند.پیامبر صلی الله علیه و آله : «نظر رسول اللّه صلی الله علیه و آله الی رجل له ابنان، فقبل احدهما وترک الآخر. فقال النبی صلی الله علیه و آله : فهلاّ و اسیت بینهما»
پیامبر صلی الله علیه و آله دید مردی که دو فرزند دارد یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. حضرت فرمود: چرا میان دو فرزند به مساوات رفتار نکردی؟(1)
ولی با توجه به این موضوع، می بینیم که در تعالیم حدیثی ما، میان دختر و پسر فرق گذاشتن را تجویز می کند بلکه بهتر می داند.
پیامبر صلی الله علیه و آله : «من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله ... و لیبدء بالأناث ...» آنکه بازار برود و ارمغانی بخرد و به خانه ببرد (در تقسیم) از دختران آغاز کند.
می بینیم که به مهربانی و عطوفت با دختران و زنان بیشتر تأکید شده است.
از اینرو مؤلف بزرگوار وسایل الشیعه (از کتب حدیثی بسیار معتبر ما) عنوان این باب را چنین گذاشته است: «باب استحباب خرید تحفه و ارمغان برای همسر و فرزندان و آغاز کردن (در تقسیم) از دختران»
همچنین برخورد عاطفی با فرزندان و رحم دلی و محبت نسبت به آنان ستایش شده است لیکن نسبت به دختران تأکید بیشتری شده است.
امام رضا علیه السلام : پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند متعال بر دختران رئوف تر و مهربانتر است تا بر پسران ...»
متن حدیث چنین است: ابن الحسن الرضا علیه السلام : قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : ان اللّه تبارک و تعالی علی الاناث ارق مُنذُ علی الذکور ...
از اینرو شیخ حر عاملی مؤلف وسایل الشیعه عنوان این باب را اینچنین آورده است: «استحباب زیادة الرقة علی الاناث» مستحب است که نرمدلی و عواطف نسبت به دختران افزون باشد (نسبت به پسران)
نمونه دوم، تأکید بر تکریم مادران
پدر و مادر هر دو مورد تکریم و بزرگداشت هستند و سفارشهای فراوانی بر این موضوع شده است، لیکن نسبت به مادر تأکید بیشتری شده است. از اینرو می بینیم در وسایل الشیعه چنین عنوانی می آورد: «باب وجوب برّ الوالدین» یعنی «وجوب نیکی نسبت به پدرو مادر» بعد بابی با این عنوان است: «استحباب الزیادة فی برّالأم علی الاب» یعنی «نیکی بیشتر نسبت به مادر و افزون بر پدر کاری شایسته است»و پس از آن تعالیم حدیثی ذیل این دو عنوان می آورد که این خود جانبداری بیشتر را نسبت به زنان روشن می سازد.
نمونه سوم، بیان نهی از طلاق دادن زنان
پیامبر صلی الله علیه و آله در سخنی چنین می فرماید: «مازال جبرائیل یوصینی بالمرئة حتی ظننت انه لا ینبغی طلاقها الا من فاحشة مبینة» یعنی «همواره (پیاپی) جبرئیل مرا نسبت به زنان سفارش می کرد بگونه ای که من پنداشتم طلاق زن جایز نیست. مگر از جرم و گناهی آشکار و ثابت شده.(2)تعبیر «مازال همواره و همیشه» بسیار عمیق و بالاست. یعنی فرشته وحی همواره از زنان و جانبداری از آنان سخن می گفته است و پیامبر صلی الله علیه و آله را بدین موضوع حیاتی تذکر می داده است بدان پایه که جا داشته است که پیامبر صلی الله علیه و آله خیال کند که اصولاً طلاق جایز نیست، مگر در صورتی که خلافی ثابت شده از او سرزند. این نیز یکنوع جانبداری بیش از حق قانونی اوست.
نمونه چهارم، وعده اعطاء مقامات اخروی در ازای نیک رفتاری با زنان.
معیار برتری ایمان و نزدیکی به مقام والای پیامبر صلی الله علیه و آله در آخرت، نیکی به زنان و همسران است.پیامبر صلی الله علیه و آله : «اقربکم منی مجلسا یوم القیامه ... خیرکم لاهله» «نزدیکترین شما به جایگاه من در روز رستاخیز کسانی هستند که با همسرانشان بهتر (و انسانی تر) رفتار کنند.(3)
پیامبر صلی الله علیه و آله : «احسن الناس ایمانا ... الطفهم باهله و اناالطفکم بأهلی» «بهترین مردم در دین باوری ... کسانی هستند که نسبت به همسرانشان مهربانتر باشند و من از همه شما نسبت به خانواده ام مهربانترم»
پیامبر صلی الله علیه و آله در اوج تعالی اخلاقی و تربیتی از همه امت نسبت به خانواده اش مهربانتر است و این مهربانی، میعار برتری ایمان اسلامی است.
نمونه پنجم، وعده پاداش أُخروی از جهت صبری که مردان در مقابل ایذاء زنان داشته باشند
در تعالیم اسلامی وعده پاداشهای بزرگ اخروی به کسانی داده شده است که بر اذیت و بداخلاقی و بدرفتاری زنان شکیبایی ورزیده و دست به انتقام یا آزار متقابل نزنند و نیزکانون خانواده را با طلاق از هم نپاشند. زیرا:پیامبر صلی الله علیه و آله به روایت امام صادق علیه السلام : «و من صبر علی خلق امرأة سیئة الخلق و احتسب فی ذلک الاجر اعطاه اللّه ثواب الشاکرین»
«آنکه بر خصلتهای زنی که بداخلاق است شکیبایی ورزد به نیت پاداش الهی خداوند ثواب شاکران را به او عطا فرماید»(4)
همچنین علی علیه السلام در یکی از خطبه ها که از برخی ناهنجاریهای رفتاری و گفتاری و پنداری بسیاری از زنان سخن می گوید، می فرماید: « ... فداروهُنَّ علی کل حال و احسنوا لهن المقال لعلهن یحسن الفعال» با همه کژی و ناهنجاری که در رفتار بسیاری از زنان هست (بعنوان مسائل تربیتی و داده های اخلاقی محیطی) با آنان سازگاری کنید و با آنان گفتاری نیک داشته باشید، شاید که آنان (در پرتو این برخورد انسانی و اخلاقی) روش خویش را انسانی و نیک سازند.(5)
می نگرید که حتی در برابر کژرفتاریها و زشت سیرتیهای زنان، دستور مدارا، نرمش، رفتار انسانی و گفتار نیک داده می شود نه انتقامجویی و پرخاشگری و اعمال خشونت علیه آنان، و رفتار نیک و گفتار نیکو را در برخورد با آنان که تربیت درستی ندارند، عامل تربیتی و بهبود اخلاقی و رفتاری آنان می شمارد و این نکته ای بسیار ظریف در روابط خانوادگی است که با برخورد خوب و گفتار نیکو، مردها زنانشان را تربیت کنند و به اصلاح اخلاقی آنان بپردازند نه پرخاشگری و ...
نمونه ششم، رعایت جانب زنان در مسائل زناشویی
در مسائل میان زن و مرد نوعا بر تمکین زن تکیه می شود البته اصل تمکین بیشتر در روابط ویژه همسری و زناشویی است. در این روابط نیز اصل رعایت جانب زن و ضرر نزدن به او مورد تأکید قرار گرفته است.امام صادق علیه السلام : « ... سألت ابا عبداللّه عن قول اللّه عزوجل «لا تضار والدة بولدها و لا مولود له بولده» قال: کانت المراضع تدفع احداهن الرجل اذا اراد ... فنهی اللّه عن ذلک ان یضار الرجل المرأة والمرأة الرجل» راوی گوید از این آیه در قرآن از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «نباید هیچ مادری بخاطر فرزندش زیانی ببیند و نه هیچ پدری بخاطر فرزندش ...» حضرت فرمود: برخی زنان شیرده مانع تقاضای شوهرانشان می شدند و ... خداوند از این نهی کرد که مردی به همسرش زیان برساند یا زنی به شوهرش»(6)
حتی اگر این حدیث خاص در مورد ممنوعیت ضرررسانی به زن نبود، قانون عام و کلی «لاضرر» همه موارد ضرر و زیان را شامل می شد. چون بنابر کلیت معنای «لاضرر» که اصلی ثابت است، هرگونه ضرر و زیانی در روابط اجتماعی و خانوادگی ممنوع است.
نمونه هفتم: مذمت خشونت علیه زنان
در تعالیم اسلامی، همه اشکال خشونت نسبت به همه انسانها حتی حیوانات و موجودات زنده ممنوع است. مراتب کمتر از خشونت یعنی آزاررسانی نیز سرشتی شیطانی و غیراسلامی است. در تعالیم حدیثی ما، علامت و نشانه مسلمان این است که همگان از دست و زبان او در آسایش باشند و ... که بررسی اجمالی این مقوله فرصتی بسنده می خواهد.چنانکه یاد کردیم عطوفت و مهربانی نسبت به زنان و محبت به آنان اصلی تردیدناپذیر است و خشونت علیه زن، غیر اسلامی است.
پیامبر صلی الله علیه و آله : به روایت امام باقر علیه السلام : «ایضرب احدکم المرأة ثم یَظِلُّ مُعانِقَها» آیا کسی از شما همسرش را می زند سپس او را در آغوش می گیرد؟(7) یعنی این شیوه ای نابخردانه است که آدمی شریک زندگی خویش را بیازارد.
پس معلوم می شود که در قرآن کریم اگر سخنی از ضرب آمده است در موردی است که خلافی صورت گرفته است نه بعنوان بیان برنامه و روش برخورد. بگذریم که «ضرب» در احادیث ما به «ضرب با مسواک» تفسیر شده است.
امام صادق علیه السلام : «انه الضرب بالسواک» منظور از ضرب در قرآن زدن با مسواک است.(8)
که این براستی نوعی تنبیه اخلاقی و اعلام مخالفت است. همچنین باید توجه داشت که در مورد این گروه از زنانی که روابط زن و شوهری را نادیده می گیرند پیش از این نوع تعزیر و تنبیه، دو مرحله تربیتی دیگری در قرآن مطرح گردیده است:
1 «فَعِظوهُنَّ» به آنها پند دهید.(9)
2 پس از آن «واهجروهنَّ فی المضاجع»: از خوابگاهشان دوری کنید.
حتی دوری از خوابگاه نیز (در تفسیر امام باقر علیه السلام «یحول ظهره الیها) پشت به زن خوابیدن(10) تبیین شده است نه دوری به معنای به اطاقی دیگر رفتن. پس دوری نیز به حداقل دوری طبق فرموده امام باقر علیه السلام تفسیر شده است.
بنابراین طبق منطق عقل و شرع اگر زنان از ابتدایی ترین و ضروری ترین حق میان خود و شوهرانشان سر باز زدند (نشوز) با دو مرحله اخلاقی سپس با یک مرحله تنبیهی با همان مقدار و شیوه ای که در تفسیر امام معصوم علیه السلام آمد با او برخورد می شود نه بیشتر.
من مناسب می دانم در پایان این مقال سخنی والا و ارزشمند را از شیخ صدوق بازگو کنم. بزرگی و عمق دریافت و درک اسلامی شیخ صدوق (و نزدیکی ایشان به زمان امامان علیهم السلام ) بر هیچ شیعه ای پوشیده نیست. شیخ صدوق در تبیین و تشریح معیارها و ضوابط در مذهب شیعه و امامیه مسائلش را می شمارد از آن جمله می گوید:
«و من شرائط الامامیه ... الیقین ... و اداء الامانة الی البر و الفاجر ... والاحسان الی النساء ...» از ویژگیها و شرایط شیعه بودن، دین باوری، امانتداری نسبت به مدیران و نیکان ... و احسان و نیکی نسبت به زنان است.(11)
بنابراین آنکه مدعی تشیع و گرایش به مبانی فرهنگی و عقیدتی شیعه است باید اینچنین باشد.
از اینکه با وجود کثرت مشاغل لطف فرموده و به ما وقت خود را دادید سپاسگزاریم و از مطالبی مشحون به روایات و عجین با احادیث که به ما ارائه فرمودید، کمال تشکر را داریم.
در هر حال ما این مطالب را با شتابزدگی بیان نمودیم و امیدواریم که قابل استفاده قرار گیرد.دسته بندی روایات حول این محورهای هفت گانه و انسجام خاصی که توسط جناب عالی به مطلب بخشیده شد فواید فراوانی را در برداشت. سؤال دیگر ما از شما این است که:
قرآن و روایات معیار برتری انسانها بر یکدیگر را «تقوی» معرفی می کنند و اختلاف نژادها و جنسیتها و ... را فقط از لوازم کارگردانی مسائل اجتماعی و طبیعی و ارتباطی و عامل شناسایی در نظامات می دانند. حال اگر به حدیثی یا کلامی دست یافتیم که این حقیقت مسلم را درباره زنان نادیده گرفته باشد و یا با آن در تضاد باشد مثلاً زنان را ناقص العقل یا ناقص الدین و ... معرفی نموده باشد، چه باید کرد؟
پاسخ این است که اگر روایاتی داشتیم که تساوی منزلت زن و مرد و جایگاه انسانی زن را منکر شده و یا به گونه ای آن را خدشه دار کند نصوص قرآنی آنها را رد می کند و از درجه اعتبار ساقط می نماید و در این موضوع تردیدی نیست، چون در احادیث صحیح ما رسیده است:«ما خالف قول ربنا لم نقله»
«آنچه مخالف کتاب خدا باشد سخن ما نیست.»
آیا کم و کیف عرضه روایات به آیات و تشخیص صحت و سقم مدلول آنها از این طریق برای همگان میسور است یا امری تخصصی است که نیاز به رجوع به کارشناسان مربوطه دارد؟
این، یک کارِ کارشناسی است و هرکس نمی تواند از هر نظر یا برداشتی که خوشش نیامد آن را با این معیار (عرضه روایات به آیات) رد کند. بلکه باید ضوابط دقیق سنجش دو حدیث یا آیه و حدیثی که به ظاهر ناسازگاری مفهومی با آن آیه دارد، رعایت گردد. چه بسا پس از بررسیهای کارشناسی (فقیهانه) روشن شود که در حقیقت ناسازگاری و تضادی نیست. بلکه دو حدیث با هم یا یک آیه و حدیث ممکن است نسبت عام و خاص یا مطلق و مقیّد و ... داشته باشند، (یعنی تعارضشان بدوی باشد) یا اینکه از اساس درباره دو موضوع یا دو حالت از یک موضوع وارد شده باشند که این تعدد موضوع نیز ناسازگاری احکام را از میان برمی دارد. خلاصه اگر براستی حدیثی همراه معنایی روشن با آیه یا آیاتی از قرآن ناسازگاری داشت و با هیچ یک از شیوه ها، تلائم و سازگاری نداشت، آنگاه مطرود و مردود محسوب می شود. بنابر این تعارض و ناسازگاری بدوی (با نگرش سطحی و نخستین) نمی تواند تعارض بحساب آید. بعنوان مثال: نگریستیم که در آیات قرآنی هیچ جا به صراحت یا کنایه از نقصان عقل زن، حرفی بمیان نیامده است بلکه بسیاری از مسائل را که درباره انسانها برشمرده و از صعود و سقوط نوع انسانی سخن گفته است، زن و مرد را همتا و همسطح شمرده است. مقام قنوت و مقام خشوع و ... برای زن و مرد همسان ذکر شده است. حال اگر در برخی روایات از نقصان عقل سخن رفته است بحث از نوع و ماهیت زن نیست و منظور بیان تمایز ماهوی میان زن و مرد نمی باشد. بلکه منظور اغلب و اعم افراد می باشد و شاید در آن روزگار اینگونه تعبیرها بعنوان نظری درباره بسیاری از افراد یک نوع حتی درباره مردان نیز بوده است. مثلاً روایاتی که عجب و خودبینی و خودمحوری و استبداد به رأی را ضدّ عقل و خردمندی شمرده اند و انسان خودبین و خودمحور و «معجب» را بی خرد خوانده اند. اینجا تنها مردان یا تنها زنان مورد نظر نیست بلکه منظور کسی است (چه زن چه مرد) که خودبین و خودمحور است و در داوری نسبت به خود گرفتار خصلت ضدخردمندی یعنی عجب است.امام علی علیه السلام می فرمایند:
«اعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله»
«خود بینی شخص نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست.»(12)
و همینطور در بسیاری از گرایشهای دیگر یا اسیرشدن نسبت به بسیاری از امیال و جاذبه ها،مثلاً محبت زیاد، موجب نابودی عقل است.
امام علی علیه السلام می فرمایند:
«لا عقل مع شهوة»
«اسارت نسبت به امیال نفسانی خرد آدمی را از کار می اندازد»(13)
بنابراین نقص عقلانی زن اگر در احادیثی رسیده است ناظر به مادیت و جوهر و کیفیت آفرینش او نیست. بلکه به افرادی (اگر چه زیاد باشند) از این نوع نظر دارد. از این رو در حدیث دیگری از امام علی علیه السلام می بینیم که نقصان عقل زن با استثناء بیان شده است:
«ایاک و مشاورة النساء الا من جربت بکمال عقل»
«از مشورت با زنان بپرهیزید مگر زنانی که کمال عقل آنان آزمایش شده باشد»(14)
بنابراین اینگونه احادیث (مثل احادیث نقص عقل) حالت عام و خاص و مطلق و مقید را پیدا می کند و با قرآن نیز ناسازگاری ندارد. چون قرآن نیز از مقامات و انسانیتهای والای زنان که سخن می گوید بدون تردید منظور قرآن عروجگرایی نوعی و انسانی زن است نه مطلق زنان و همه افراد این نوع در همه ادوار تاریخ. افراد انسانی چه زن و چه مرد، همانطور که امکان تکامل و رشد و فرهیختگی دارند، امکان سقوط و نابودی و دژخیمی و دیوسیرتی نیز دارند.
از اینرو می بینیم در احادیث بسیار مهمی که درباره رایزنی و مشورت رسیده است شرایطی را ذکر می کند از جمله اینکه: با کسانی مشورت کنید که صاحب عقل و دین وتجربه و تقوی باشند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«شاور فی امورک مما یقتضی الدین، من فیه خمس خصال: عقل، حلم، تجربه، نصح، تقوی(15)
پس در رایزنی، معیاری کلی داریم که پختگی، خردمندی، دین باوری شرط است. حال این خصلتها در هر کس بود شایسته است طرف مشورت قرار گیرد و چه بسیار از مردانی که یک یا چند خصلت از خصلتهای نامبرده را ندارند و نمی توانند طرف مشورت باشند. در مورد زنان شاید موضوع دیگری نیز باشد که در برخی جهات تأثیرگذار است و آن بعد عاطفی زنان است که طبق تحقیق و تصدیق در زن قویتر و شکوفاتر و حساستر است و این نقصی در این بدنه از جامعه بشری محسوب نمی شودبلکه ضرورت نیز دارد بخاطر اینکه نقشی که زن در مسئله فرزندداری و تربیت و خانواده در بعد عاطفی وتکوین شخصیت فرزندان و سالمسازی محیط خانواده و گرمی آن دارد، بسیار بیشتر از نقش عقل گرایی خشک و حسابگرانه می باشد. از اینرو زنان بعنوان هسته اصلی خانواده و مربی اساسی فرزندان ما باید در این بعد از مردان تکامل یافته تر باشند و همین موجب می گردد که نتوانند (در بسیاری از موارد و محیطها) به مسائل پیچیده فکری و عُقلایی دست یابند یا وقت خود را صرف مقولات فکری پیچیده کنند یا همواره حسابگرانه و عقلانی با مسائل برخورد کنند. بلکه تن به هدایت عاطفه می دهند و چنین می گویند: «دل را دلایلی است که عقل را از آنها خبر نیست». از اینرو چنانکه در گفتار آغازین یاد شد در خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام و یا شاگردان و تربیت شدگان ایشان، زنان بسیار والا، دانشمند و بزرگی تربیت شدند.
شوهر بریره که از زنان مسلمان صدر اسلام بوده و در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله می زیسته است نزد پیامبر از بریره شکایت کرد که خانه را ترک کرده و رفته است. پیامبر صلی الله علیه و آله این زن را خواستند و به او فرمودند: «ارجعی الی زوجک» به خانه (و زندگی با) شوهرت بازگرد. بریره گفت: «أتأمرنی یا رسول اللّه » آیا امر می فرمایید؟ (دستور واجب و قانون شرع را بیان می کنید) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «لا بل انا شافع» نه (امر و دستور واجبی نیست) بلکه من واسطه و شفیع هستم. از این مکالمه و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و این بانو بخوبی روشن می شود که این زن به درجات والایی از درک مفاهیم دینی و معیارهای شناخت اسلام رسیده بوده است. که سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را با معیارهای دقیق تحلیل می کند و از پیامبر صلی الله علیه و آله می پرسد که شما بعنوان قانونگذار و شارع و شارح اسلام دستور می دهید یا بعنوان انسانی که برای اصلاح روابط زن و شوهر اقدام می کند راهنمایی می کنید؟ و پیامبر صلی الله علیه و آله برنظر و برداشت درست او صحه می گذارد و می فرماید: من اصلاح گرم.
از این دست زنان بسیار داشته ایم و تا زمان حاضر نیز هستند. بیاد دارم که برخی از عالمان بزرگ، مقداری از درسهای حوزه ای را نزد مادرانشان خوانده اند و یا زنانی بوده اند که تألیفاتی گرانبها داشته اند و یا شعرهای بلندی سروده اند و یا ... آنچه از جامعه زنان مسلمان و متعهد و بینش گرای ایران انتظار می رود این است که تاریخ اینگونه زنان را بررسی کرده به نگارش درآورند. از دوران پیامبر صلی الله علیه و آله تا دوران امامان علیهم السلام و تا زمان حاضر.
خوشحالیم از اینکه زنان جامعه ما با بیداری و هوشیاری در جهت احیاء حقوق حقه خودشان اقدام می کنند و من دوست داشتم در فرصتی وافی در این باب قلم می زدم تا منافعی بیشتر عاید بانوان جامعه ما گردد.
به هر حال امیدوارم این گفتار قلیل به برکت حق فواید کثیر را بدنبال داشته باشد.
یادداشتها:
1 وسائل 3/135 چاپهای قدیم2 عدة الداعی / 62، بحارالنوار 103/253
3 وسائل الشیعه 8/507
4 وسائل 7/124
5 وسائل 7/130
6 وسائل 7/136
7 وسائل، ج 14، ص 119
8 مجمع البیان 3/44
9 نساء 4/34
10 مجمع البیان 3/44
11 بحارالانوار 10/405
12 الحیاة 1/180
13 الحیاة 1/178
14 الحیاة 1/193
15 الحیاة 1/192
منبع:حوزه نت
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .