تبیان، دستیار زندگی

عالمی که هیچ وقت برای دنیا ننوشت

ایشان بعد از این داستان شدیدا گریه می کردند و فریاد می کشیدند و من هم ناراحت بودم که چه شده است و از ایشان می خواستم که گریه نکند. ولی آنچنان گریه شدید شده بود که اشک از محاسن ایشان می چکید. گریه که تمام شد به من گفتند: برو به حرم و از امام رضا (علیه السلام) تشکر کن که وسط عمرت فهمیدی که مخلص نیستی من امروز که 80 سال دارم می گویم که دم درب باید به من تعارف کنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی
هر انسانی در زندگی خود نیازمند الگویی است که در تمام مراحل زندگی، خط و مشی او را چراغ راه زندگی خود قرار دهد. نکته ی مهم و قابل توجهی که باید به آن توجه کرد و آن را کم اهمیت ندانست این است که باید تمرکز اصلی و تمام توجهمان این باشد که چه کسی یا چه چیزی با چه خصوصیات و خط فکری برای الگو بودن در زندگی مناسب هستند 
در این میان زندگی علما، کسانی که در این عرصه ی پرهیاهوی دنیا و زر و زیور فریبنده، همانند دیگر مردم زندگی کرده اند اما با همین هیاهو توانسته اند زندگیه روشنی داشته باشند، می توانند بهترین الگو باشند.
در این فرصت بر آن شده ایم که زندگیه یکی از این علما را با هم مروری داشته باشیم... با ما همراه باشید.
نام خانوادگی وی حاجی ترخانی بود. درسال ۱۳۲۲/۱۲۸۳ ش در تهران به دنیا آمد. پدرش حاج محمدتقی و برادرش حاج آقا رضا شاهپوری، از تجار متدین و معتمد بودند و برادرش به انتخاب آیت اللّه بروجردی (متوفی ۱۳۴۰ ش)، تا آخر عمر سرپرست مسجداعظم قم بود.
آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی پس از اخذ گواهی دوره اول دبیرستان از مدرسه ثروت تهران، برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد و پس از چند سال سکونت در آن شهر و گذراندن مقدمات و بخشی ازسطوح، به نجف رفت.
ایشان پس از درنگی کوتاه در تهران و ازدواج، در حدود ۱۳۱۲ ش به مشهد رفت. نخست از درس شیخ هاشم قزوینی (متوفی ۱۳۳۹ ش) بهره گرفت.

از شهرت طلبی به شدت گریزان بود و اگر کسی در سخنرانی یا نوشته نام وی را با القاب می‌آورد، سخت ناراحت می‌شد. پیشنهاد تدوین شرح حال و زندگینامه خود را نمی‌ پذیرفت و نام خود را بر روی کتابهای تألیفی به شکلی ساده و بدون القاب می‌آورد، مانند «‌ج. زارع‌» یا «‌جواد تهرانی ».



مواد تدریس

تهرانی از استادان حوزه علمیه مشهد بود[ شریف رازی، ج۷، ص۱۲۶] و به تدریس فقه و اصول، تفسیر قرآن، معارف اعتقادی و فلسفه اشتغال داشت.

تدریس
از ویژگی های تدریس او این موارد گفتنی است: دوری از تقلید در مسائل علمی، تأکید بر مسائل اخلاقی و اصول و مبانی اعتقادی، رعایت حرمت دیگران در مقام نقد و بررسی آرا و دادن فرصت گفت‌وگو و بحث به دانش پژوهان و طلاب و احترام به شخصیت آنان.
وی بر ارائه مستقل و اجتهادی مبانی اعتقادی تشیع، با ماهیت عقلی و نقلی، همانند روش اجتهاد در حوزه فقاهت شیعی، تأکید داشت و به این عقیده، چه در آثار علمی چه در برخورد عملی، سخت پایبند بود.

ویژگی‌های اخلاقی

تهرانی در زندگی فردی و اجتماعی، به رعایت اصول و موازین اخلاقی و اخلاص در عمل مشهور بود، به طوری که همگان مجذوب روحیات و سجایای اخلاقی وی بودند. وی سعی فراوان داشت که با لحن و کلامش، موجب تحقیر و آزار دیگری نباشد.
از شهرت طلبی بشدت گریزان بود و اگر کسی در سخنرانی یا نوشته نام وی را با القاب می‌آورد، سخت ناراحت می‌شد پیشنهاد تدوین شرح حال و زندگینامه خود را نمی‌پذیرفت و نام خود را بر روی کتاب های تألیفی به شکلی ساده و بدون القاب می‌آورد، مانند «‌ج. زارع‌» یا «‌جواد تهرانی ».
تهرانی از مال دنیا هیچ نیندوخت. دارایی او از چند کتاب و اثاثیه‌ای اندک تجاوز نمی‌کرد. آن اندک کتابها را هم دو ماه قبل از رحلتش به ، سید محمد رضا گلپایگانی (متوفی ۱۳۷۲ ش)، بخشید. زهد و اخلاص در طریق بندگی خداوند برای او درجاتی عالی از معنویت فراهم آورده بود و کراماتی از او نقل شده است، از جمله قدرت خلع روح از بدن.

اخلاص یک عالم اخلاقی

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در رابطه با اخلاص خاطره ای را نقل می کند و می گوید: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی از علما درجه یک مشهد بودند، زمان طاغوت از من دعوت کردند که برای تدریس روش کلاس داری به مشهد بروم و طلبه های مشهد را آموزش دهم. من خانه قم را دادم و برای یک سال خانه ای در مشهد اجاره کردم. یک عهدی با امام رضا بستم که یک سال هرگونه کلاس درسی شامل حوزه ، دانشگاه و دبیرستان در مشهد داشته باشم و هیچ حقوق و تشکری نمی خواهم ، در عوض شما از خدا بخواه من آخوند مخلص بشوم.
بعد از سه چهار ماه سر کلاس طلبه ها بودم و هنگام خروج به علت اینکه کلاس شلوغ بود، یکی از طلبه ها مرا دید و جلوتر از من خارج شد، من دوست داشتم که احتراما به من تعارف کند. در همین لحظه متاثر شدم که بر عهد خود نبودم و فهمیدم که طبق آیه های سوره ی انسان اخلاص نداشتم. رفتم و گوشه ای از مسجد نشستم و سپس نزد آیت الله تهرانی رفتم و گفتم که یادتان هست که به گفته ی شما به اینجا آمدم، چند ماه نیز تدریس کردم و هیچ حقوقی هم نگرفتم؛ اما امروز یک دسته گل به آب دادم. نه پول گرفتم و نه آخرت دارم، ایشان پرسیدند چرا، گفتم چون هنگام خروج دیدم به من تعارف نشد یه جوری شدم. ایشان بعد از این داستان شدیدا گریه می کردند و فریاد می کشیدند و من هم ناراحت بودم که چه شده است و از ایشان می خواستم که گریه نکند. ولی آنچنان گریه شدید شده بود که اشک از محاسن ایشان می چکید.

از ویژگی های تدریس او این موارد گفتنی است: دوری از تقلید در مسائل علمی، تأکید بر مسائل اخلاقی و اصول و مبانی اعتقادی، رعایت حرمت دیگران در مقام نقد و بررسی آرا و دادن فرصت گفت‌وگو و بحث به دانش پژوهان و طلاب و احترام به شخصیت آنان.


گریه که تمام شد به من گفتند: برو به حرم و از امام رضا (علیه السلام) تشکر کن که وسط عمرت فهمیدی که مخلص نیستی من امروز که 80 سال دارم می گویم که دم درب باید به من تعارف کنند.

حاج آقا شما کجا و ما کجا؟!!

یکی از رزمندگان دفاع مقدس می گفت: مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، جبهه زیاد تشریف می‌آوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (علیه السلام) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمی‌کردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان می‌خواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمی‌کردند، شهید برونسی عرض کرد: حاج آقا بروید جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور می‌دهید ، می روم، شهید برونسی گفتند: من کوچک‌تر از آنم که به شما دستور بدهم، از شما خواهش می‌کنم.
فرمودند: نه خواهش شما را نمی‌پذیرم. بچه‌ها شروع کردند به التماس کردن که آقای برونسی، بگو دستور می‌دهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی که مردی با اخلاق بود، به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور می‌دهم شما بایستید جلو! حاج میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم!
نماز با سوز و حال عجیب، در حالی که اشک از چشمان این پیرمرد زاهد سرازیر بود، تمام شد، بعد از نماز شهید برونسی را کنار کشیده و با چشمان اشک آلود، فرمودند: حاج عبدالحسین، مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما یاشید و ما را فراموش نکنید! آن عالم زاهد و متواضع فرمودند: این تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا شفاعت کن.

سهل باشد گر کنند افتادگان افتادگی                         مهربانی و تواضع از بزرگان خوش نماست

درگذشت

تهرانی، در سحرگاه سه شنبه ۲ آبان ۱۳۶۸ بر اثر بیماری کبد در مشهد درگذشت و طبق وصیت خود،  در بهشت رضا، قبرستان عمومی مشهد، به خاک سپرده شد. 

منابع:
سایت حوزه
سایت ویکی پدیا
سایت بلاغ
سایت ویکی شیعه
سایت شرق
 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.