تبیان، دستیار زندگی

گوشه ای از زندگی رکن الدین مختاری؛

رکن الدین مختاری استاد موسیقی یا رئیس شهربانی قسی القلب!

چگونه می توان باورکرد که ویولنیستی چیره دست چنان که در تاریخ نقل است، بتواند افراد بیشماری را به قتل برساند و فرمان قتل دهها و صدها انسان را صادر کند؟ آیا کسی که نغمه های روح بخش بسیاری ساخته و آثار دلنوازش همواره مورد تایید بزرگان و استادان این هنر والا بوده، همان سرپاس مختار رئیس شهربانی و عامل اعدام و شکنجه شمار بیشماری از آزادیخواهان است؟ مردی با دوشخصیت کاملا متصاد و متفاوت!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رکن الدین مختاری
رکن الدین مختاری (سرپاس مختار) در سال 1270 خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش کریم ملقب به مختار السلطنه در دربار قاجار بود و در خانه بزرگی موسوم به پارک مختار السلطنه در خیابان ارامنۀ تهران سکنی داشت. از خرد سالی به ویولن علاقه مند بود، نواختن این ساز را نزد تقی دانشور و اسماعیل خان کمانچه کش فرا گرفت و بعد ها به عنوان آهنگساز و نوازنده ویولن در موسیقی ایرانی مطرح شد . او تحصیلات مقدماتی را در مدارس جدید گذراند و وارد مدرسه موسیقی و نظام، یكی از شعب مدرسه دارالفنون گردید. هنوز دوره سه ساله مدرسه را پایان نبرده بود كه در سن 22 سالگی وارد خدمت در شهربانی شد. در ابتدای كودتای 1299 بر اثر اختلاف با مستشاران سوئدی از خدمت در شهربانی منفصل ولی بعدها از سوی وزارت كشور به ریاست شهربانی رشت انتخاب و پس از حدود دو سال به كرمانشاهان منتقل شد. او با دختر یكی از خانواده‌های كرندی ازدواج كرد. در سال 1303 امور شهربانی خوزستان به وی كه در آن هنگام درجه سرگردی داشت، سپرده شد.
به هنگام مسافرت حسین آیرم به فرنگ جهت معالجه، ركن‌الدین مختار رئیس كل شهربانی شد. او آخرین رئیس شهربانی رضاشاه بود و تا شهریور 1320 در این سمت باقی بود. بنا به نوشته صدرالاشراف؛ مختار شخص بد نفس و دارای سوءنیت و شناعت اعمال بود.
زمانی که رکن‌الدین مختار رئیس کل شهربانی شد روسیه و آلمان و انگلیس در صحنه سیاست ایران نقش مؤثری داشتند. در زمان تصدی او بر شهربانی کل کشور بود که قضیه کشف حجاب توسط رضاخان مطرح و عملی شد و پلیس در کوچه و خیابان چادر و روسری از سر زنان محجبه برمی‌داشت. در سال 1319 هنگامی که دکتر مصدق از سفر معالجاتی آلمان به ایران بازگشت در باغ کاشف‌السلطنه توسط مأموران مختار (شهربانی) دستگیر و پس از چند روز از طریق مشهد به بیرجند تبعید گردید.
به دنبال استعفای اجباری رضا شاه در 24 شهریور 1320، سرپاس رکن‌الدین مختار هم در همان روز از مقام خود برکنار و پاسیار رادسر به کفالت شهربانی منصوب شد.با برکناری مختار جوّ خفقان از بین رفت و مردم احساس آزادی کردند. مختار كه پس از برکناری به کرمانشاهان رفته بود، توسط پلیس دستگیر و تحت‌الحفظ به تهران آورده شد. پس از تشکیل دادگاه‌های مختلف در خصوص او، و وجود شاکیان متعدد و شرکت در قتل و... در عصر روز 25 شهریور 1321 اتهامات او قرائت و به زندان محکوم گردید!! که بنا بر شنیده‌ها در فروردین 1327 مشمول عفو پادشاه وقت قرار گرفت!!!

ویولن همسایه

زنده یاد روح الله خالقی در کتاب ' سرگذشت موسیقی ایران ' در بخش ' ویولن همسایه ' در مورد آشنایی خود با مختاری می نویسد: شب های تابستان در آجر فرش جلوی اتاق پنج دری روی قالیچه می نشستیم. یک فانوس قشنگ هم در کنارحوض مستطیل که نمای آن از سنگ بود قرار داشت و نیمی از حیاط را روشن می کرد و عطر گل های درهم اطلسی و شاه پسند مشام جان را تازه می کرد.
' پیرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ما بود که قصه می گفت ، بعد از شام روی تخت بزرگی که چندین تختخواب رویش جا می گرفت دراز می کشیدیم و پیرزن قصه را آغاز می کرد. در همین اثنا صدای ویولن از خانه همسایه به گوش می رسید. ما هم طوری به این صدا مانوس بودیم که سکوت می کردیم و گوش می دادیم و با نغمه آن ساز به خواب می رفتیم.
نوازنده ویولن یک صاحب منصب نظمیه بود که پشت منزل ما در پارک پدرش منزل داشت. مادرم برای من که تا آن موقع هنوز شکل ویولن را ندیده بودم گفته بود که این ساز شبیه کمانچه است و برای نواختن، آن را زیر چانه قرار داده و با کمانی که آن را آرشه می نامند نواخته می شود. در کودکی مکرر با نوای ویولن او به خواب رفته بودم و همیشه آرزو می کردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بنوازم.
از مادرم اجازه خواستم تا برای فراگیری ویولن نزد همان همسایه بروم. او تبسمی کرد و گفت حالا خیلی زود است. از این گذشته آقای همسایه که تدریس نمی کند و شنیدن صدای ویولنش هم برای هر کس میسر نیست. از حسن تصادف است که ما در جوار او هستیم و آهنگ سازش را گاهی می شنویم. دراین خصوص بهتر است با کسی صحبت نکنی زیرا وضع اداری او این اجازه را نمی دهد که به نام ساز زن که در اذهان مردم شغل آبرومندی نیست شهرت پیدا کند. ممکن است بفهمد و تابستان ها درهای اتاقش را ببندد که مثل ایام زمستان از صدای سازش محروم شویم. این خاطره در ذهن من ماند تا بعد از اینکه به تحصیل موسیقی پرداختم متوجه شدم که همسایه قدیمی ما رکن الدین نختاری یکی از هنرمندان سرشناس عهد خود بوده است. '

رضاشاه اعتماد و اعتقاد راسخی به مختاری داشت ؛ همین امر موجب شده بود تا او چنان فریفته و در چنبره ظلم و ستم قرار گیرد که شق انسانی هنرمندی خود را به فراموشی سپرد.

اینگونه نقل شد که هرگاه رضا شاه دچار بیخوابی می شد ، فرمان می داد تا سرپاس مختار با ویولنش به حضور بیاید. پس از حضورش ، رضا شاه که در بین آوازهای ایرانی به ماهور بیشتر علاقه داشت، در همان حالت که در بستر دراز کشیده بود، دستور نواختن این آواز را به سرپاس مختار می داد و او نیز اطاعت می کرد و پیش از اینکه آواز ماهور را به پایان برساند، رضا شاه به خواب می رفت.
ركن‌الدین مختارآخرین رئیس شهربانی حكومت رضاشاه، برخوردهای ظالمانه و خشونت ‌بار را همچنان ادامه می‌داد به طوری كه در زمان تصدی او، شهربانی به دستگاه مخوفی تبدیل شده بود، چنان كه تصور می‌شد این دستگاه در قلب تمامی خانواده‌ها نفوذ كرده است. از جمله جنایات او كشتن زندانیان با تزریق آمپول‌های هوا و سمی توسط شخصی به نام پزشك احمدی بود.
منابع:موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،ایرنا