گفتوگو با ایرانشناس سوئدی درباره حکیم سنائی؛
سنائی صوفی نبود او یک حکیم بود
بو اوتاس، ایرانشناس سوئدی گفت: آثار سنائی و در کل آثار مهم ادبی و حکمی ادبیات و فلسفه به ما کمک میکند که وضع خودمان را بهتر درک کنیم. این فکر در فهم شرایط ما در این جهان و آینده ما در آن جهان، تأثیر دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/09/12 ساعت 11:35
ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی، شاعر ایرانی قرن ششم که از او با نام حکیم سنائی یاد میکنند، چهرهای تأثیرگذار در عالم شعر و ادب و حکمت ایرانی است که درباره آن سخنها فراوان است. این حکیم، نامی پرآوازه در میان ادیبان و شاعران و البته ایرانشناسان دارد. این گفتوگو با هماهنگی سید عبدالمجید میردامادی، رایزن فرهنگی ایران در سوئد، انجام داده که متن آن در ادامه میآید.
بو اوتاس، ایرانشناس شهیر سوئدی که کارهای ایرانشناسانه خود را با سنائی آغاز کرده است، در این گفتوگو به طرح دیدگاههای خود در خصوص سنائی، این شاعر ایرانی پرداخت. وی گفت: وقتی میخواستم پایاننامه دکتری خود را بنویسم، به کتاب «سیرالعباد» سنائی برخورد کردم و به آن علاقمند شدم. علت این علاقه نیز در خصوص مآخذ کتاب «سیرالعباد» بود که دارای اهمیت ویژهای بود.
وی افزود: با «سیرالعباد» شروع کردم و آن موقع اثر انتقادی از این کتاب موجود نبود و من برای جستجوی بیشتر به استانبول رفتم؛ زیرا در آنجا آثار فراوانی پیدا میشد. چهار ماه در استانبول در سال 1965 اقامت کردم و با استادان زیادی گفتوگو کردم. از جمله کسانی که دیدار آنها بسیار مفید بود، «دبردیل» بود که در خصوص طرح خود با او گفتوگو کردم و گفتم در حال کار بر روی یک اثر انتقادی به آثار سنائی هستم؛ اما او مرا از این کار بازداشت و گفت که خود این تحقیق را انجام داده است؛ ولیکن این اثر تاکنون به چاپ نرسیده است.
بو اوتاس ادامه داد: در استانبول فرصت مناسبی پیش آمد تا من با استاد احمد آتش آشنا شوم. او استاد معروفی در زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه استانبول بود. من در آن ایام با استاد، گفتوگوهای فراوانی داشتم و از مصاحبت او بهرهها بردم. او نسخههای زیادی از آثار سنائی را به من معرفی کرد. البته بسیاری از آثاری که منسوب به سنائی است، از او نیست؛ بلکه به او منسوب کردهاند. من با سنائی آغاز کردم و بعدها با سنائی مرتبط بودم؛ ولی رشته مطالعاتی من صرفاً سنائی نبود.
پروفسور بو اوتاس در پاسخ به این سؤال که بعضی میگویند سنائی شخصیتی دوگانه یا به عبارتی متلون داشته است، در پاسخ گفت: من این سخن را درک میکنم که نوعی تلون در زندگی سنائی بوده است. او از یک طرف شاعر دربار بود که مدح پادشاهان میکرد و از طرفی آثار عمیق و دقیقی عارفانه در مثنویات و غزلیات خود دارد. آثار سنائی در اوایل عمرش بیشتر این جهانی و در اواخر عمر بیشتر معنوی و آن جهانی بود. وقتی نزد مسعود در غزنه بوده و بعد که به بلخ میرود و آنجا مشغول به کار میشود، همواره شاعر دربار بوده است؛ اما پس از دوره بلخ وقتی به سرخس نزد محمد بن محمود میرود و آنجا مشغول به کار میشود، کارهای او بیشتر جنبه معنوی و عرفانی پیدا میکند که از جمله کتاب «سیر الی المعاد» از جمله این آثار است که خیلی اهمیت دارد.
وی افزود: کارهای سنائی در این دوره بیشتر جنبه معرفتی، حکمی و فلسفی دارد. او در آواخر عمر دوباره به غزنه برمیگردد و به دربار بهرام شاه پسر مسعود سوم وارد میشود که در آن روزگار نیز باز شعر میگوید ولی این شعر بسیار جنبههای معنوی و معرفتی قوی دارد. او در آن هنگام کتاب «حدیقه الحقیقه» را نوشته که الحق اثر مهمی است. بله این دوگانگی درست است و شمس نیز به درستی بدان اشاره کرده است.
این ایرانشناس سوئدی در ادامه در پاسخ به این سؤال که آیا آثار ادبیات غربی مشابه کتاب «سیرالعباد» سنائی که گویای یک سیر و سفر معنوی و خود یک سیاحتنامه عرفانی است، برگرفته از ادبیات فارسی و چهرههایی همچون سنائی است، گفت: پاسخ به این سؤال قدری دشوار است. مبنی بر اینکه آثاری چون «کمدی الهی» دانته را میتوان برگرفته از سنائی دانست در حالی که دانته بزرگترین شاعر و ادیب اروپایی است؛ ولی میتوان گفت ماخذ «کمدی الهی» در شرق است.
وی تأکید کرد: البته اینکه این مآخذ چگونه به دانته رسیده باید از طریق سیسیل و ایتالیا باشد که اروپاییان آثار شرقی را از مأخذ عربی دریافت کردهاند. کتاب «سیرالعباد» سیر عابد از این جهان مادی بدان جهان معنوی است. سیر از این جهان به جنت و وصول به حق است. این موضوع کمتر در ادبیات غرب مطرح شده است. رساله «الغفران» معری نیز از همین مقوله است که در سیر روح بیان شده است و برگرفته از آثار شرقی چون سنائی است؛ ولی نمیتوان به قاطعیت گفت از آثار فارسی است. شاید از طریق ادب عربی به آنها رسیده باشند. بهرروی فکر میکنم این متون ایمانی از راه سیسیل و ایتالیا به شعرا و ادبای مغرب زمین رسیده باشد. البته نه از یک نگاه سیاسی؛ بلکه از یک نگاه تمدنی باید گفت که ریشه در ایران پیش از اسلام دارد.
بو اوتاس در ادامه درباره تأثیری که سنائی بر صوفیه و عرفای بعد از خود همچون شمس و مولانا دارد، اظهار کرد: آنان بدون شک تحت تأثیر سنائی بودهاند؛ ولی این نکته امروز در مطالعات ایرانی گم است و بیشتر بر حوزه عرفان تکیه میکنند تا حوزه تصوف. در قرون 6 و7 شمسی، نوعی آمیختگی تصوف و عرفان بود. شاید بیشتر بتوان سنائی را یک عارف دانست تا اینکه او را صوفی بنامیم. او به معنی واقعی صوفی نبود چون پیر و طریقت نداشت؛ اما عطار و مولوی روش صوفیانه داشتند.
وی افزود: به اعتقاد من سنائی صوفی نبود او یک حکیم بود. آثار او بیشتر روح حکمی، دارای ریشه و اندیشه فلسفه ارسطویی را در خود داشت.
بو اوتاس در پایان این گفتوگو درباره اینکه سنائی در دنیای کنونی چه ارتباطی با ما دارد، گفت: تأثیر سنائی در ایران و بین فارسیزبانان بسیار است؛ اما در مغربزمین چندان خواندن و فهم شعر سنائی آسان نیست. نیکی براون میگوید که؛ «حدیقه الحقیقه» سنائی یک کتاب بسیار خستهکننده است. نمیدانم شاید حوصله خواندنش را نداشته است. در هر حال این آثار مهم ادبی و حکمی ادبیات و فلسفه به ما کمک میکند که وضع خودمان را بهتر درک کنیم. این فکر در فهم شرایط ما در این جهان و آینده ما در آن جهان تأثیر دارد. انسان با اینها مشغول است و اینگونه آثار به ما کمک میکند تا فهم بهتری از هستی داشته باشیم. باید بیشتر خواند، بهتر فهمید و از آنان بهتر آموخت تا جهان امروز را بهتر شناخت.
منبع: فارس