تبیان، دستیار زندگی

پارادوکس‌های زمان !

یکی از دلایلی که فیزیک‌دانان را از قبول سفر در زمان باز می‌دارد، مسئله وجود پارادوکس‌های زمان است. برای مثال، شما اگر به گذشته سفر کنید و پدر و مادر خود را قبل از تولد خودتان به قتل برسانید، در این صورت تولد شما دیگر غیر ممکن خواهد بود. بنابراین هرگز نمی‌توانید به گذشته سفر کنید تا پدر و مادر خود را به قتل برسانید. این مسئله از این جهت اهمیت دارد که علم بر اساس ایده‌هایی که منطقا با هم سازگار باشند، شکل می‌گیرد. وجود یک پارادوکس زمان موثق، کافی است تا بتوان سفر در زمان را به کلی رد کند. در زیر پارادوکس های زمان را با هم مرور می کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 زینب شاه مرادی - مرکز یادگیری تبیان
پارادوکس‌های زمان !
پارادوکس پدربزرگ:
در این پارادوکس گذشته را به گونه‌ای تغییر می‌دهیم که اکنون را غیر ممکن می‌کند. به عنوان مثال با بازگشت به گذشته بسیار دور، در زمان دایناسورها، تصادفا پای خود را بر روی یک پستاندار خزدار کوچک که نیای اصلی انسان است، می‌گذارید. با از بین بردن اجداد خود، مسلما دیگر وجود نخواهید داشت.

پارادوکس اطلاعات:
در این پارادوکس، انتقال اطلاعات از آینده به گذشته، عدم وجود منشاء مشخصی برای اطلاعات را نتیجه می‌دهد. به عنوان مثال، فرض کنید که دانشمندی یک ماشین زمان بسازد و سپس به گذشته رفته تا اسرار سفر در زمان را به خودش در زمان جوانی منتقل کند تا خیلی زودتر به این کشف برسد. به این ترتیب معمای سفر در زمان منشاء و آغازی نخواهد داشت، زیرا ماشین زمانی که دانشمند جوان خواهد داشت، به وسیله خودش ساخته نشده و بلکه به وسیله خود پیرترش به او داده شده است.

پارادوکس بیلکر:
در این پارادوکس فرد می‌داند که آینده چگونه خواهد بود و کاری می‌کند که آینده را غیر ممکن سازد. به عنوان مثال ماشین زمانی می‌سازید که شما را به آینده ببرد و می‌بینید که تقدیر شما بر این بوده است که با زنی با نام جین ازدواج کنید و این ازدواج کاملا ناموفق بوده است، با این وجود عمداً تصمیم می‌گیرید که در عوض با هلن ازدواج کنید و به این ترتیب آینده خود را غیر ممکن می‌کنید.
در حال حاضر فیزیک‌ دانان، دو راه حل ممکن برای پارادوکس‌های زمان گرد آمده‌اند. نخست، کیهان‌شناس روسی، ایگور نوویکوف، معتقد است که ما مجبوریم به گونه‌ای عمل کنیم که هیچ پارادوکسی رخ ندهد. دیدگاه او مکتب قائمیت به ذات، نامیده می‌شود. او عقیده دارد که اگر رودخانه زمان به آرامی چرخیده و گردابی بسازد، دستی نامرئی، به هر ترتیبی، مداخله کرده و در صورتیکه بخواهیم با سفر به گذشته، منجر به ایجاد یکی از پارادوکس‌ها شویم، جلوی ما را می‌گیرد. اما از طرفی دیدگاه نوویکوف، تناقضاتی را با مسئله اختیار می‌کند. نوویکوف معتقد است که قانون ناشناخته‌ای در فیزیک وجود دارد که جلوی هر عملی را آینده را تغییر دهد، می‌گیرد. او نوشته است ما نمی‌توانیم مسافری را به باغ بهشت بفرستیم، تا حوا را از چیدن سیب یا خوردن گندم منصرف کند.
این نیروی مرموز که ما را از تغییر گذشته و در نتیجه ایجاد پارادوکس، باز می‌دارد چیست؟ نوویکوف می‌نویسد: وجود چنین جبری بر اختیار ما، غیر طبیعی و مرموز است. با این حال، نمی‌توان وجود این دو را به موازات هم منتفی دانست. او همچنین می‌نویسد: به عنوان مثال، شاید من بخواهم بدون کمک هیچ ابزاری روی سقف راه بروم، قانون گرانش مرا از انجام این کار باز می‌دارد. اگر سعی کنم، پائین می‌افتم، بنابراین اختیار من محدود می‌شود. از طرفی دیگر، زمانی که اجسام بی‌جان بدون هیچ اختیاری به گذشته منتقل شوند، امکان وقوع پارادوکس‌های زمان باز وجود دارد. فرض کنید که مسلسل را به سال ۳۳۰ قبل از میلاد، درست قبل از جنگ تاریخی بین اسکندر و داریوش سوم، بفرستید و دستور استفاده از آن را هم ضمیمه کنید. در آن صورت به احتمال زیاد تمام تاریخ اروپا بعد از آن زمان تغییر می‌کرد و ممکن بود اکنون به جای زبان اروپایی، به زبان فارسی صحبت می‌کردند.
پارادوکس‌های زمان !
درحقیقت حتی کوچکترین اختلال در گذشته می‌تواند پارادوکس‌های غیرمنتظره‌ای را در زمان حال پدید آورد. به عنوان مثال، در نظریه آشوب از اثر پروانه‌ای استفاده می‌شود. در اوقات بحرانی شکل‌گیری آب و هوای زمین، حتی لرزش بال‌های یک پروانه اعوجاجاتی را ایجاد می‌کند که می‌تواند تعادل بین نیروها را بر هم زند و طوفان‌های قدرتمندی ایجاد می‌کند. حتی کوچکترین اجسام بی‌جانی که به گذشته فرستاده می‌شوند، ناچار گذشته را به صورت غیر قابل پیش‌بینی تغییر می‌دهند و نتیجه آن، یک پارادوکس زمان است.
روش دوم برای حل پارادوکس‌های زمان این است که رودخانه زمان به آرامی دو شاخه شود و به این ترتیب دو دنیای مجزا را شکل دهد. به بیان دیگر، اگر قرار بود به گذشته سفر کنید و قبل از تولد خود پدر و مادرتان را هدف گلوله قرار دهید، احتمالا در جهان دیگری، افرادی که از نظر ژنتیکی درست شبیه پدر و مادر شما هستند را خواهید کشت. جهانی که در آن شما هرگز متولد نخواهید شد. اما پدر و مادر شما در جهان اصلی آسیبی نخواهند دید. این فرضیه دوم، نظریه جهان‌های بی‌شمار نامیده می‌شود، این ایده که تمام جهان‌های کوانتومی ممکن، احتمالاً وجود دارند، این امر واگرایی هاوکینگ را منتفی می‌کند زیرا در این حالت تابش مثل فضای مایسنر مکرراً وارد کرمچاله نمی‌شوند، بلکه فقط تنها یک بار از آن عبور می‌کند. هر بار که از داخل کرمچاله می‌گذرد، وارد جهان جدیدی می‌شود. و این پارادوکس شاید به عمیق‌ترین پرسش در نظریه کوانتوم منجر شود: چگونه یک گربه می‌تواند در یک زمان، هم مرده و هم زنده باشد. برای پاسخ به این سوال، فیزیک‌ دانان مجبور بودند به دو راه حل بیندیشند:
۱) یا نوعی هوشیاری و خرد کیهانی وجود دارد که ناظر ماست.
۲ ) یا بی‌ نهایت جهان کوانتومی وجود دارد.



منبع: http://bigbangpage.com