تبیان، دستیار زندگی

توصیه های عملی امام عسکری، در رفتار با اهل سنت

هر کدام از ائمه دوازده گانه شیعیان (ع) بنا به شرایط زمان ، مشی و شیوه ی خاصی را برای دفاع و گسترش حق و مبارزه با باطل اتخاذ می کردند اما در حقیقت تمامی آن ها یک نور واحد هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 امام عسکری(ع)

 مروری بر زندگینامه امام عسکری(ع)

 امام حسن عسكری (ع) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان كه شایسته است پرورش دهد.این زن پرهیزگار در سفری كه امام عسكری (ع) به سامرا كرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت كرد. كنیه آن حضرت ابامحمد بود.

دوران امامت
به طور كلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسكری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد:
دوره اول 13سال است كه زندگی آن حضرت در مدینه گذشت. 
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت. 
دوره سوم نزدیك 6 سال امامت آن حضرت می باشد.

دوره امامت حضرت عسكری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی كه به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند.امام حسن عسكری (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمكار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام كه خود از نزدیك ناظر حال و حركات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند.

وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با كسی سخن نمی گوید.

عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری كه داشت وقتی با حضرت عسكری ملاقات می كرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید. پیوسته می گفت: در سامره كسی را مانند آن حضرت ندیده ام، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است.

پسر عبیدالله خاقان می گفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع می یافتم. می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند.

با آنكه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود رفت و آمد نمی فرمودند، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسكری (ع) یكی نیز این بود كه از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست كسانی سپرده می شد كه دشمن آل محمد (ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود.چنانكه نوشته اند كه احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت.

نیز اصحاب امام حسن عسكری، متفرق بودند و امكان تمركز برای آنان نبود، كسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند، فشار و مراقبتی كه دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود كه جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت كلی، این همه سختی را تحمل می كرد، و لحظه ای از حراست (و نگهبانی) موضع غفلت نمی كرد.

اینكه حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسكری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و كسانی كه برای حل مشكلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - كمتر معاشرت می كردند به جهت آن بود كه دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیك بود، و مردم می بایست كم كم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشكلات خود را از اصحاب خاص كه پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید.

باری، امام حسن عسكری (ع) بیش از 29سال عمر نكرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احكام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حركت انقلابی شیعیانی كه از راههای دور برای كسب فیض به محضر امام (ع) می رسیدند بر جای گذاشت.

در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احكام الهی و مناظرات كلامی جنبش علمی خاصی را تجدید كرد، و فرهنگ شیعی - كه تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و كلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق كندی ، كه خود معاصر امام حسن عسكری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید.

در قدرت علمی امام (ع) - كه از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نكته ها گفته اند. از جمله: همین یعقوب بن اسحاق كندی فیلسوف بزرگ عرب كه دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مكتب وی بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و كتابی را كه بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسكری (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری نوشته اند. در كیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبیدالله بن خاقان گوید: روزی برای پدرم (كه وزیر معتمد عباسی بود) خبر آوردند كه ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسكری - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه كرد.

یكی از ایشان نحریر خادم بود كه از محرمان خاص خلیفه بود، امر كرد ایشان را كه پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر كرد كه هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - كه عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات (داور داوران) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان كه پیوسته نزد آن حضرت باشند.

و این كارها را برای آن می كردند كه آن زهری كه به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنكه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نموده و به شهادت رسیدند.

بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زیرا شنیده بود كه فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد كرد... تا دو سال تفحص احوال او می كردند.... 

این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود كه معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی كه به حضرت رسول الله (ص) می پیوست، شنیده بودند كه از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسكری فرزندی پاك گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اكرم (ص) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسكری (ع) رفت و آمد بسیار می كردند، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند.

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تكرار می شد. حتی قابله هایی را گماشته بودند كه در این كار مهم پی جویی كنند. اما خداوند متعال  حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ كرد، و همچنان نگاهداری خواهد كرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد.

باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند كه معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید . بناچار اطبای مسیحی و یهودی كه در آن زمان كار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ویژه در مأموریتهایی كه توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسكری (ع) در میان بود، برای معالجه فرستاد. البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر شهادت جانگداز حضرت امام حسن عسكری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست. مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند.

ماجرای جانشین بر حق امام عسكری (ع)
ابوالادیان می گوید: من خدمت حضرت امام حسن عسكری (ع) می كردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالادیان به امام عرض می كند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناك روی دهد، امامت با كیست؟ 

فرمود: هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند.

ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما. 

امام فرمود: هركه بر من نماز گزارد. 

ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم. 

امام می گوید: هر كه بگوید كه در همیان چه چیز است او امام شماست. 

ابوالادیان می گوید: مهابت و شكوه امام باعث شد كه نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر كذاب برادر امام حسن عسكری را دیدم كه نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب كردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نكرد. 

چون بدن مطهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را كشید و گفت: ای عمو پس بایست كه من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن كرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را كه با تو است تسلیم كن. من جواب نامه را به آن كودك دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسید: این كودك كه بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.

در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره كردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو كه نامه هایی كه داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (كیسه ای) كه در آن هزار اشرفی است كه در آن ده اشرفی است با روكش طلا.

شیعیانی كه از قم آمده بودند گفتند: هر كس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم كن.

جعفر كذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل كرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسكری (ع) جستجو كنید و كودك را پیدا كنید. رفتند و از كودك اثری نیافتند. ناچار «صیقل» كنیز حضرت امام عسكری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینكه او حامله است. ولی هرچه بیشتر جستند كمتر یافتند.خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نیز در كنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد. 

حدیثی از امام عسکری (ع)
الإمام العسكریّ علیه السلام ـ لِشیعَتِهِ ـ : اُوصیكُم بِتَقوَى اللّه ِ ، وَالوَرَعِ فی دینِكُم ، وَالاِجتِهادِ للّه ِِ، وصِدقِ الحَدیثِ، وأداءِالأَمانَهِ إلى مَنِ ائتَمَنَكُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ، وطولِ السُّجودِ، وحُسنِ الجِوارِ ، فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله . صَلّوا فی عَشائِرِهِم ، وَاشهَدوا جَنائِزَهُم ، وعودوا مَرضاهُم ، وأدّوا حُقوقَهُم ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنكُم إذا وَرَعَ فی دینِهِ وصَدَقَ فی حَدیثِهِ وأدَّى الأَمانَةَ وحَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِیٌّ، فَیَسُرُّنی ذلِكَ. اِتَّقُوا اللّه َ وكونوا زَینًا ولا تَكونوا شَینًا ، جُرّوا إلَینا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَادفَعوا عَنّا كُلَّ قَبیحٍ ، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِن حَسَنٍ فَنَحنُ أهلُهُ ، وما قیلَ فینا مِن سوءٍ فَما نَحنُ كَذلِكَ . لَنا حَقٌّ فی كِتابِ اللّه ِ وقَرابَةٌ مِن رَسولِ اللّه ِ وتَطهیرٌ مِنَ اللّه ِ ، لا یَدَّعیهِ أحَدٌ غَیرُنا إلاّ كَذّابٌ . أكثِروا ذِكرَ اللّه ِ وذِكرَ المَوتِ وتِلاوَةَ القُرآنِ وَالصَّلاةَ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسولِ اللّه ِ عَشرُ حَسَناتٍ . اِحفَظوا ماوَصَّیتُكُم بِهِ، وأستَودِعُكُمُ اللّه َ، وأقرَأُ عَلَیكُمُ السلام. «تحف‌العقول، صفحه 487»
 
از امام حسن عسكرى علیه‌السلام به شیعیان
 شما را سفارش مى كنم به تقواى الهى ومراقبت درامر دینتان وكار و كوشش براى خدا وراستگویى و اداى امانت به كسى كه امانتى به شما سپرده است، صاحب امانت نیكوكار باشد یا تبهكار.و سجده طولانى و نیكو همسایه دارى ؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله براى این امور آمده است.
 
در میان عشیره های (مخالفان ما)، نماز بخوانید، در تشییع جنازه هایشان، شركت کنید، از بیمارانشان، عیادت كنید، حقوق آنان، را بگزارید؛ زیرا هرگاه فردى از شما در دینش، پارسا و در گفتارش، راستگو باشد و امانت را ادا كند و با مردم خوشخویى كند، گفته شود: این شیعه است و این، مرا شاد مى سازد.تقوای الهی پیشه کنید ، مایه آراستگى ما باشید، نه باعث ننگ و زشتى.هرگونه دوستى را براى ما جلب كنید و هرگونه زشتى را از ما دور سازید؛ زیرا هر خوبى كه در حقّ ما گفته شود، ما اهل آن هستیم و هر بدى كه درباره ما گفته آید، نه چنانیم. ما را در كتاب خدا، حقّى است و با رسول خدا، خویشاوندیم و خداوند، ما را پاك شمرده است و جز ما، هر كس چنین ادعایى كند، دروغگوست.
 
خدا و مرگ را، فراوان یاد كنید وبسیار قرآن بخوانید وفراوان بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستید؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده ثواب دارد.آن چه را به شما سفارش كردم پاس دارید، شما را به خدا مى سپارم و بدرودتان مى گویم. «تحف‌العقول، صفحه 487»

شرایط سیاسی عصر امام عسکری(ع)
 پس از قتل مستعین، دشمن او معتز به قدرت رسید و با توجه به اطلاع احتمالی از موضع امام حسن عسکری(ع) نسبت به خلیفه مقتول، در آغاز حکومتش نسبت به آن حضرت و پدرش (حداقل در ظاهر) رفتار خصومت‌آمیزی نداشت. پس از شهادت امام هادی و جانشینی امام عسکری نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیت‌هایی که برای فعالیت‌های ایشان اعمال می‌شده، امام از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقات‌های حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تایید می‌کند.
 
اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق. ایشان را زندانی کرد. امام در دوره یک ساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بود.دوره امامت امام عسکری همزمان با سه خلیفه عباسی بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق). در دوره زندگی امام عسکری(ع)، دستگاه عباسی به ابزار دستی برای امیران رقیب تبدیل شده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(ع) مربوط به زمانی باشد که امام حدود ۲۰ سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامه‌ای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر(از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین، خلیفه وقت به شمار می‌آمد)، خلیفه را فردی طغیان‌گر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست. این ماجرا چند روز پیش از سقوط مستعین بود.
 
با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیام‌های شیعی رو به رو بود، امام از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگر دستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری می‌کرد.یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی تحت‌الحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.

قیام‌ها و شورش‌ها در زمان امام عسکری(ع)
 در زمان امام حسن عسکری(ع)، حرکت‌های اعتراض‌آمیزی انجام گرفت که برخی از آنها از سوی شیعیان و برخی با سوء استفاده از نام علویان بود.

- قیام علی بن زید و عیسی بن جعفر
این دو که علوی و از تبار امام حسن مجتبی(ع) بودند، در سال ۲۵۵ هجری در کوفه قیام کردند. معتز، سپاهی بزرگ به فرماندهی سعید بن صالح معروف به حاجب را به سوی آنها فرستاد و این قیام را سرکوب کرد.

 -قیام علی بن زید بن حسین
وی از نوادگان امام حسین(ع) بود و در زمان مهتدی عباسی در کوفه قیام کرد. شاه بن میکال با سپاهی بزرگ به مقابله او رفت ولی شکست خورد. وقتی معتمد عباسی به قدرت رسید، کیجور ترکی را به سوی او فرستاد. علی بن زید پس از چندی تعقیب و گریز در سال ۲۵۷ هجری قمری کشته شد.

-قیام احمد بن محمد بن عبدالله
او در زمان معتمد عباسی در مصر بین برقه و اسکندریه قیام کرد و با پیروان زیادی که پیدا کرد، ادعای خلافت نمود. احمد بن طولون، کارگزار ترک خلیفه در آن دیار، سپاهی به سوی او فرستاد تا یاران او را از اطرافش پراکنده ساختند و او را پس از مقاومت، کشتند.

-شورش صاحب زنج
علی بن محمد عبدالقیسی در سال ۲۵۵ در زمان معتمد قیام کرد. امام حسن عسکری(ع) با صراحت اعلام کرد که صاحب زنج از اهل بیت نیست.

منبع: رجانیوز