بررسی نفوذ اقتصادی بریتانیا در دوره پهلوی دوّم؛
بریتانیا همپای ایالات متحده در ایران
تضعیف بریتانیا و نفوذ آمریکا
تضعیف بریتانیا طی جنگ دوّم جهانی سبب گردید تا این کشور در دهههای بعد از جنگ، گوی سبقت را به رقیب نوظهور و تازهنفس خود یعنی ایالات متحده باخته و مِنبعد نقش کمرنگی در عرصه سیاسی و نظامی کشورهای جهان سوّم مِنجمله ایران بازی کند، با اینحال، این استعمار پیر، زیرکتر از آن بود که به یکباره از منافع اقتصادی خود در کشورهایی مانند ایران چشمپوشی نموده، و صحنه را کاملاً برای امریکاییها خالی کند.در مورد نفوذ اقتصادی-اجتماعی انگلیس در ایران طی دوره پهلوی دوم، باید از همان نخستین سال سلطنت محمدرضا پهلوی آغاز نمود. انگلیسیها که در این مقطع زمانی، در کنار شوروی، بر ایران مسلط بودند، سعی میکردند با کمکهایی جزئی در زمینه معیشت مردم ایران، موجب ایجاد وجهه مثبتی از کشور خود در جامعه ایران شوند. برای نمونه، عنوان شده که در اسفند1321ش، کنسولگری انگلیس در کرمانشاه، برای کمک به فقرای شهر مذکور، با صاحبان سه مغازه دیزیپزی، قراردادی امضا نموده، که بر مبنای آن، از سوی انگلیسیها به این مغازهها، موادغذایی اولیه داده شود تا «روزانه دویست ظرف آبگوشت تهیه و به فقرا با قیمت کم بفروشند. دکّاکین مزبور را به اسم رستوران خیریه انگلیس و ایران می نامند».
حضور انگلستان در ایران، تحت الشعاع حضور ایالات متحده
با روی کارآمدن دولت دکتر مصدّق، گرچه نفوذ اقتصادی انگلیس در ایران تنزّل شدید پیدا کرد، تا آنجا که مهمترین بُعد استثمار اقتصادیاش در سرزمین ایران یعنی نفت را هم از دست داد، اما این وضعیت، چندان به طول نینجامید چرا که با وقوع کودتا، وابستگی اقتصادی رژیم پهلوی به این امپریالیسم باتجربه احیا گردید.
جدای از سود سرشاری که بابت تشکیل کنسرسیوم نفتی نصیب انگلستان شده و بر مبنای آن، 25میلیون پوند غرامت از بابت ملیشدن نفت به شرکت انگلیسی واگذار گردیده، ضمن اینکه، 40 درصد از نفت ایران در کنسرسیوم به آن شرکت داده شد، بریتانیا در بخشهای دیگر اقتصاد ایران بهخصوص در صنعت، پُرتکاپو ظاهر گردید. اعطای24 دستگاه لوکوموتیو به راه آهن دولتی ایران در اواخر سال1332ش، یک نمونه آن است. بنابر گزارش سفیر انگلیس در تهران مورخ اردیبهشت1333ش، این کشور علی رغم رقابت آلمانها و فرانسویها، قرارداد فروش ده هزار تن ریل فولادی به ایران را امضا نمود که ارزش آن، پنج میلیون پوند بود. همچنین در خرداد ماه گزارش شده است که صادرکنندگان انگلیسی، ده قرارداد بزرگ تأمین تجهیزات به ایران امضاء نمودند که فقط ارزش یکی از این قراردادها، یک میلیون و ششصد هزار پوند بوده، و بر اساس این قرارداد، هزار دستگاه تراکتور و تجهیزات کشاورزی به ایران فروخته میشد.
در این میان، فعالیّت انگلیسیها در زمینه اقتصادی، خالی از نواقص نبود، گاهی این عیوب و ناکارآمدی به حدّی بود که حتّی واکنش برخی عناصر حکومت پهلوی را نیز بر میانگیخت. برای نمونه، بزرگترین شرکت انگلیسیِ فعّال در ایران به نام «مولمز» که به عنوان یک شرکت مهندسین مشاور در زمینه راهسازی، قراردادی در سال1334ش با سازمان برنامه ایران امضاء نمود، کفایت، شایستگی و کارایی لازم را از خود نشان نداد، تا آنجا که حتّی سفیر وقتِ انگلیس اینطور گزارش میدهد: «متأسّفانه عملکرد شرکت مولمز باعث تیرگی وجهه انگلیس در نزد مردم ایران شد». سرانجام، کار به جایی رسید که قرارداد شرکت مذبور طی اواسط سال1336ش، از سوی سازمان برنامه فسخ گردید. با اینحال، طی همان برهه زمانی، نفوذ اقتصادی انگلیسیها در قالب فعالیّتهایی همچون انعقاد قرارداد در زمینه احداث خط لوله نفت در جنوب از سوی شرکت «کاستین براون» و فروختن دویست و پنجاه دستگاه اتوبوس از طرف شرکت «ای سی وی» به شهرداری تهران تداوم داشت.
فشار انگلیس بر آمریکا
آخرین تلاش در این زمان برای ورود آمریکاییها به صنعت نفت با عقد قرارداد با شرکت «آم- ایرانیان» ممکن بود. ایران با این شرکت که برای بهرهبرداری از نفت ایران تاسیس شده و جزو شرکت نفت تگزاس بود قرارداد نفتی منعقد کرد. این شرکت در آن زمان همراه با استاندارد اویل توانسته بود امتیاز نفت عربستان را به دست اورد؛ اما این شرکت هم با مشکل انتقال نفت مواجه بود و مذاکرات ناموفقی نیز در این باره با روسها داشت. در نهایت این شرکت بعد از دو سال کاوش در شمال ایران اعلام کرد که از ادامه عملیات صرف نظر کرده است، هرچند در آن زمان در ابتدا اعلام شد که دلیل ترک ایران اقتصادی است اما همان موقع مشخص شد که فشار انگلیس بیشترین تاثیر بر این تصمیم را داشته است.رخنه اقتصادی انگلستان در ایران طی آن زمان، فقط به عرصه صنعت محدود نمیشد، بلکه ابعاد دیگری را هم دربر میگرفت که یکی از آن، در زمینه تجارت و بازرگانی بود. انگلیسیها طی اواسط دهه1330ش شورای تجارت خاورمیانه را ایجاد کرده بودند، که طبیعتاً، یکی از قسمتهای مهمِّ فعالیت آن در سرزمین ایران بود. بهطوریکه وزیر تجارت کشور مذکور به همراه رئیس شورای تجارت آن، در خرداد1337ش به ایران آمده، علاوه بر تهران، سفرهایی به شهرستانهای ایران داشتند و در آنجا با شخصیتهای ایرانی و تجّار انگلیسی برجسته در نقاط مختلف ایران، در راستای آنچه که تقویت فعالیتهای تجاری انگلیس در ایران عنوان میشد، دیدار و گفتگو کردند.
سفیر انگلیس در اواخر سال1337ش طی گزارشی به لندن عنوان نمود که: «حجم مبادلات تجاری ایران و انگلیس به میزان چشمگیری افزایش یافت». در اسفند همان سال، عهدنامه «بازرگانی و اقامت و دریانوردی میان ایران و انگلیس» منعقد گردید که میتوانست، بیش از پیش راه رسوخ بریتانیا در اقتصاد ایران را هموار نماید.
این نفوذ بریتانیا در ساختار اقتصادی ایران در دوره پهلوی دوم، طی دهه1340ش نیز دوام پیدا کرد، تا آنجا که گفته شده است، در مجموع تا سال1350ش، 618 شرکت خارجی در ایران به ثبت رسیده بود که انگلستان با 106 شرکت و سرمایهای معادل 67 میلیارد ریال، در رده سوم قرار داشت. این نفوذ، از آغاز دهه1350ش، به نوعی پُررنگتر گردید، به خصوص آنکه وابستگی رژیم وقت ایران به این امپریالیسم استعمارگر در زمینه اقتصادی طی دهه مذکور، از زوایای صنایع اتومبیلسازی و بهخصوص تجهیزات نظامی، کاملاً مُحرز بوده است. در اواسط سال1349ش، محمدرضاشاه پیشنهادی مبنی بر معامله پایاپای 500 میلیون لیره نفت طی ده سال در ازاء دریافت تجهیزات نظامی و کارخانهای بهمنظور ساختن تانک نظامی را به انگلیسیها ارائه نمود، ولی نکته جالب این بود که انگلیسیها آن را نپذیرفتند.
علیرغم این، یکسال بعد از آن، بودجه قابلتوجّهی از کشور، صرف خرید تجهیزات نظامی از انگلستان گردید. بهتدریج، قراردادهای مهمّی بهمنظور ایجاد کارخانههای مونتاژ هلیکوپتر، موشکهای ضدِّتانک، سلاحهای الکترونیک و همچنین تانکهای چیفتن، در مناطقی مانند شیراز و پارچین، با دول انگلیس و ایالات متحده به امضاء رسید. این سیر صعودی معاملات ایران با بریتانیا در زمینه خرید تجهیزات نظامی ادامه پیدا کرد تا آنجا که بریتانیا طی دهه1350ش، فروشنده عمده جنگ افزار به خصوص تانک در ایران محسوب میشد، تا آنجا که، بخش عمده 971میلیون دلار صادرات انگلیس به ایران در سال1356ش را جنگ افزارها تشکیل میداد. وزیر دفاع انگلیس در اوایل سال1357ش، طی یک سخنرانی در مجلس عوام کشورش، از فروش600میلیون لیره اسلحه به ایران صحبت به میان آورد. حتی در ماههای منتهی به انقلاب نیز پهلوی دوم درصدد ایجاد یک مجتمع اسلحهسازی در اصفهان برآمد. در مجموع، انگلیس پس از امریکا، مقام دوم را در فروش جنگ افزار به ایران داشت، چنانکه در دهه پایانی حکومت پهلوی، معادل ده میلیارد دلار اسلحه به ایران فروخته بود که شامل دهها فروند هوورکرافت، صدها تانک چیفتن و اسکوربین، سه ناوشکن و مقدار قابلتوجهی موشکهای راپیِر بود.
هزینه کلانی که از بودجه ملت ایران برای خرید تجهیزات نظامی صرف میگردید از یکسو، و میزان پولی که به بهانه خرید این تجهیزات، بهوسیله دلّالان به جیب زده میشد از طرف دیگر، حیرتآور بود. چنانکه گفته شده همراه با سرازیر شدن سیل اسلحه و مهمّات امریکایی و انگلیسی به ایران، فساد و رشوهخواری نیز ابعاد گستردهتری پیدا کرد. برای نمونه، یکی از اشخاصی که نقش چشمگیر و حائز اهمیّتی در این مبادلات بازی نمود، شاپور ریپورتر نام داشت. این شخص که به دلیل خدمات خود به بریتانیا، در سال1352ش از سوی ملکه کشور مذکور به لقب «سِر» نایل گردید، فقط در یک فقره از دلّالیهای معاملاتی خود، به خاطر ایفای نقش در فروش تانک از انگلستان به ایران معادل100میلیون لیره، یک میلیون لیره حقالعمل دریافت نمود. علاوه بر تجهیزات نظامی، بریتانیا در صنعت نوپای خودروسازی در ایران نیز نقش بسیار برجستهای داشته، طی دهه آخر حکومت پهلوی، سود اقتصادی فراوانی از این راه، بهدست آورد.
واقعه مهمّی که در گسترش رابطه اقتصادی انگلیس با ایران طی دهه آخر حکومت پهلوی، نقش مهمّی ایفا نمود، ایجاد کمیسیون مشترک اقتصادی بود که توسط وزرای اقتصاد بریتانیا-ایران در سال1351ش تشکیل گردید، و پیامد آن، بسط مناسبات و امضاء قراردادهای متعدّد در زمینه اقتصادی میان دو طرف در دهه پنجاه شمسی بود. این قرارداد طبیعتاً بیش از اینکه به سود ایران باشد، به نفع انگلستان بود زیرا بریتانیا از ایرانِ دوره پهلوی، دارای بنیان اقتصادی نیرومندتری بود و بدین ترتیب، میتوانست از موضع قدرت در این زمینه، بهره اقتصادی کافی ببرد. برای نمونه، در حالیکه ارزش صادرات ایران(بدون نفت) به انگلیس در نه ماهه اول سال1354ش، در حدود 600میلیارد ریال بود، درست در همان برهه زمانی، انگلیسیها چیزی معادل بیش از 47 میلیارد و800 میلیون ریال کالا وارد ایران نمودند.
گفته شده، در سالهای آخر رژیم پهلوی، کشور ایران، وسیعترین بازار صادرات کالاهای انگلیسی در خاورمیانه به شمار آمده، این بازار، سالی یک میلیارد ارز موردنیاز خزانهداری بریتانیا را تأمین مینمود.
این نفوذ عمیق اقتصادی بریتانیا در ایران طی دهه آخر حکومت پهلوی، تا آنجا برجسته و پُررنگ بود که، سفیر وقتِ این کشور در ایران ضمن خاطراتش عنوان کرد: «مهمترین اولویت ما در آن زمان، افزایش صادرات انگلیس به ایران و ترتیب مسافرت و ملاقات هیئت بازرگانی انگلیس با مقامات ایرانی بود... قسمت بازرگانی سفارت، به مغز و کانون اصلی فعالیتهای سفارت انگلیس در ایران تبدیل شد». از این رو، بود که مقامات انگلستان، تمایلی به تحوّل سیاسی در ایران و اضمحلال حکومت پهلوی نداشته باشند: «قدر مسلّم این بود که دوام رژیم شاه و توفیق او در اجرای برنامههایش بسود ما بود. بعید بنظر میرسید که رژیم دیگری در ایران منافع اقتصادی و بازرگانی و هدف های سیاسی و استراتژیک ما را در ایران بهتر از رژیم شاه تأمین نماید».
منابع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،پنجاه سال نفت ایران:مصطفی فاتح،سیری در قراردادهای نفتی ایران: ناصر فرشاد گهر