تبیان، دستیار زندگی

کودکی ایندیراگاندی

ایندیرا گاندی اشراف زاده‌ای سیاسی

زنان ساری پوش از میهمانانشان که طبق مدهای فرنگ لباس می پوشیدند با چای های انگلیسی پذیرایی می کردند. بچه های اشراف زاده ی هندی هم به مدارس انگلیسی می رفتندو کاملایک شهروند انگلیسی تربیت می شدند. بزرگتر هم که می شدندبه انگلستان فرستاده می شدند تا در دانشگاه آکسفورد و کمبریج ادامه تحصیل بدهند. آنها با اتمام تحصیلشان کاملا وفادار به انگلستان به هند باز می گشتند، اما با اتفاقی زندگی اشرافی ایندو دگرگون شد....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ایندیراگاندی
در دنیا، اندک بوده اندرهبرانی که عزم و سخت کوشی ایندیرا را داشته باشند و به اندازه ی او دلسوز مردم وطنشان باشند و  با تمام وجود خودشان را وقف سرزمینشان بکنند. راجیو گاندی در شب ترور مادرش گفت: "ایندیرا گاندی دیگر نزد ما نیست ، اما روحش زنده است . هند زنده است ، هند نمی میرد...".

ایندیرا در الله آباد هند به دنیا آمد

کامالا کایول نهرو در نوزدهم نوامبر سال 1917 اولین و تنها فرزندش را به دنیا آورد. کودک در مجتمع خانوادگی اش در الله آباد هند چشم به جهان گشود. همه ی خانواده انتظار تولد فرزند پسر را داشتند چرا که خانواده های هندی بیشتر پسر دوست بودند و می خواستند فرزند کامالا و نهرو پسر باشد.
مادربزرگ ایندیرا زنی سنتی بود از جنسیت کودک ناخوشنود بود اما همسرش موتی لعل از تولد کودک دختر خوشحال بود . خانواده ی نهرو نسبت به بسیاری دیگر از هندی ها روشن فکر بودند و هیچ تغاوتی میان دختران و پسرشان جواهرلعل نمی گذاشتند. همه را یکسان دوست داشتند و به هر سه شان افتخار می کردند. موتی لعل می گفت: به رغم واقعیت های موجود ، چه بسا این نوزاد از هزاران پسر بهتر از آب درآید.
اسم ایندیرا را به افتخار جدش ایندرانی ، ایندیرا گذاشتند. پدرش یک نام میانی برایش انتخاب کرد : پریادارشینی، یعنی تماشاچی. اما خانواده او را ایندو صدا می کردند و او تحت مراقبت پدر و مادر ، پدربزرگ و مادربزرگ و عمه هایش بود.
ایندیرا در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد با او مانند شاهزاده ها برخورد می کردند و همه عاشقانه از او مراقبت می کردند.او در طبقه ای اشراف زاده بزرگ و تربیت شد، مادرش زنی آرام و فرزانه بود که به او دایم زبان هندی و داستان ها و افسانه های هندی را یاد می داد. نهروها متعلق به کاست برهمن بودند که از مهمترین کاست های هندوهای هند بود . موتی لعل پدربزرگ ایندو که سرپرست و بزرگ خاندان نهرو بود از رهبران سیاسی و وکلای الله آباد بود.
هند در کودکی ایندیرا آمیزه ای از فرهنگ های مختلف بود . مساجد مسلمانان در کنار معابد بوداییان و پرستشگاه سیک ها بود . زنان ساری پوش از میهمانانشان که طبق مدهای فرنگ لباس می پوشیدند با چای های انگلیسی پذیرایی می کردند. بچه های اشراف زاده ی هندی هم به مدارس انگلیسی می رفتندو کاملایک شهروند انگلیسی تربیت می شدند. بزرگتر هم که می شدندبه انگلستان فرستاده می شدند تا در دانشگاه آکسفورد و کمبریج ادامه تحصیل بدهند. آنها با اتمام تحصیلشان کاملا وفادار به انگلستان به هند باز می گشتند.

خانواده ی ایندیرا در الله آباد بسیار به انگلستان علاقه مند بودند،لباس های انگلیسی می پوشیدند و ارادت بسیار به آنان داشتند.

پدربزرگ عاشق ایندو بود


پدربزرگ ایندیرا بسیار ایندیرا را دوست می داشت و او را لوس می کرد، ایندیرا هم عاشق پدربزرگش بود و به او احترام می گذاشت. او تعریف می کرد: یک بار پدربزرگم به من گفت مردم دو دسته اند کسانی که کار می کنند و کسانی که به دنبال اعتبارند. به من گفت سعی کن در دسته ی اول قرار بگیرم چون در آنها رقابت کمتر است.
ایندیرا کوچک بود که با خودش عهد بست که اجازه ندهد کسی با او بدرفتاری کند و به این عهد وفادار بود.
ایندو دو سال نداشت که روابط حکام انگلیسی با شهروندان هندی تغییر کرد و در ایالت شمالی پنجاب حادثه ای رخ داد که خشم و شورش مردم را در پی داشت.
آن روز ،بیست هزار نفر از مردم غیرمسلح به منظور برگزاری تجمعی اعتراض آمیز و بزرگداشت سال نوی هندوها در پارکی جمع شده بودند. یک ژنرال انگلیسی 150 تن از سربازها را به آن پارک فرستاد ، سرباز ها هم با مردم بی پناه به شکل خیلی نامناسب برخورد کردند و بدون هیچ هشداری شروع به شلیک کردند ، 379 نفر در  آن روز کشته و 1200 نفر هم به شدت زخمی شدند.
این حادثه مردم هند را خیلی خشمگین کرد و باعث شد هندی ها نسبت به بریتانیایی اعتراض کرده و راه استقلال را در پیش بگیرند. با این واقعه خانواده ی نهرو هم بسیار ناراحت شده و وارد فضای سیاسی شدند و تمام علایق خود به انگلستان را هم کنار گذاشتند.
ایندیرا
خانواده ی ایندیرا با جدیت وارد عرصه ی سیاسی شدند و ایندیرای جوان درگیر روابط سیاسی خانواده شد ، پنج ساله بود که به دیدار رهبر مردمی هند مهاتما گاندی رفت و از همان موقع آن مرد را به عنوان بزرگ فامیل خود دوست می داشت و به او احترام می گذاشت . بعد ها ایندیرا تعریف می کند که من همیشه از گاندی مشورت می گرفتم.
مهاتما گاندی مردم را به نافرمانی مدنی تشویق می کرد ، علیه قوانین و مالیات های بریتانیا اعتراضات بدون خشونت به را می انداخت ، از پیروانش می خواست که کالاها، مدارس ، کتاب ها و لباس های انگلیسی را تحریم کنند. خانواده ی ایندیرا هم به شدت ضد انگلیسی شده بودند به نحوی که پدر ایندیرا اجازه نداد فرزندش به مدارس انگلیسی ها برود.
مردان خانواده ی ایندرو علیه حکام بریتانیا سخنرانی می کردند و همین عامل باعث شد که روانه ی زندان شوند. زنان هم به معترضان پیوستند و از کسانی که به دست پلیس مجروح می شدند مراقبت می کردند و به شورشیان پناه می دادند. ایندیرا از نقش مادرش می گوید : زمانی که پدرم تصمیم گرفت پیرو گاندی شود و سبک زندگی اش را تغییر دهد ، کل خانواده با او مخالفت کردند.تنها با حمایت و تشویق شجاعانه و مصرانه ی مادرم بود که پدرم توانست دست به این اقدام بزند. 
ایندیرا سیزده ساله بود که مادرش بیمار  شد و دکتران تشخیص بیماری سل را دادند و توصیه کردند هرچه سریع تر او را به آسایشگاه مسلولین سوییس ببرند. خانواده ی سه نفره ی آنها راهی سوییس شدند و ایندیرا همیشه از روزهای در راه سفر می گوید و درسهایی که به در زندگی داد. در مدتی که کامالا سلامتی اش را باز می یافت ایندو به مدرسه بکس سویی رفت در آنجا زبان فرانسه و اسکی را به خوبی یاد گرفت. بعد از یک سال آنان به تند بازگشتند و ایندو به مدرسه سنت مری رفت مدرسه ای که نهادش بریتانیایی بود اما تعلیماتش درست بود.
در 26ام ژانویه ی سال 1930 ،جواهر لعل برای مردم سخنرانی کرد و ایندو با افتخار به تماشا پرداخت . شاهد بود که هزاران نفر از مردم هند برای مبارزه در راه کسب ایتقلال عهد می بندند و چند هفته بعد از آن ، زندان ها پر از معترض شد . زنان برای حمایت از معترضان خانه های امن خود را رها کردند. در خانواده ی نهرو نیز زنان دوشادوش مردان اعتراض می کردند و ایندو در آن روزها راه زندان های محلی را چشم بسته می رفت و می توانست مرتبا به دیدار اعضای زندانی خانواده اش برود. آن روزها او فقط دوست می داشت که بتواند او  هم در مبارزات سیاسی و در  راه استقلال هند قدم بردارد.

برگرفته از کتاب ایندیرا گاندی، باربارا ای.سامِرویل، انتشارات ققنوس، 1395