تبیان، دستیار زندگی

آشنایی با جناب سرهنگ نیمرودی ؛

سرهنگ نیمرودی یک یهودی عراقی

در یكی از اسناد ساواك آمده است: سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت می‌نموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از این‌كه از ارتش كناره‌گیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیج‌فارس و شیخ‌نشین‌ها خواهد بود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نیمرودی
در رژیم گذشته مأموران بسیار موساد در ایران كه عمدتاً در پوششهای اقتصادی، تجاری و دیپلماتیك (البته غیررسمی) فعالیت می‌كردند در نقاط مختلف ایران حضور داشتند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آنها از طریق پست دیپلماتیك به ایران حمل می‌شد. ساواك در تسهیل این نقل و انتقالات غیرقانونی نقش درجه اول داشت. بسیاری از كسانی كه در پوششهای فرهنگی و سیاسی از اسرائیل وارد ایران می‌شدند از مأموران سازمان موساد بودند كه در موارد متعددی حتی ساواك و نمایندگان سیاسی ـ امنیتی سفارت امریكا در تهران و سیا هم به ندرت می‌توانستند از كنه مأموریتهای جاسوسی آنها آگاهی یابند. در همان حال، برخی مأمورین اطلاعاتی و جاسوسی موساد در پوشش روزنامه‌نگار، خبرنگار و نظایر آن در ایران فعالیت می‌‌كردند و مأموریتهای محوله را با چنان مهارتی انجام می‌دادند كه تا پایان حكومت پهلوی به ندرت از سوی ساواك و دیگر سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی فعال در ایران شناسائی شدند.

چه بسا افرادی با گذرنامه‌های جعلی كشورهای اروپایی، امریكایی و غیره در ایران برای موساد، فعالیت می‌كردند؛ با این تذكر كه جاسوسان و مأموران غیررسمی موساد یهودیانی بودند كه در كشورهای مختلف زندگی می‌‌كردند و تابعیت و گذرنامه مربوطه آن كشورها را نیز در اختیار داشتند، اما نسبت به دولت اسرائیل وفاداری ایدئولوژیك و سیاسی داشتند.

چنانكه مرسوم موساد در سراسر جهان بود بسیاری از مأموران و جاسوسان آن در ایران نیز دارای گذرنامه و ملیتهای علی‌الظاهر غیراسرائیلی بودند.
در گسترش نفوذ موساد در ایران، برخی شخصیتها و افراد وابسته به صهیونیستها مؤثر بودند و با اقدامات و فعالیتهای پیدا و پنهان آنان، موساد به سرعت در ایران رشد كرد. یعقوب نیمرودی از مهمترین این افراد محسوب می‌شود كه بیش از سیزده سال در ایران حضور داشت.

یعقوب نیمرودی چه کسی بود؟

یعقوب نیمرودی، فریند صیون، افسر پیشین سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل و از بنیان‌گذاران شبكه‌های جاسوسی موساد در ایران و عراق و شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس، در اول ژوئن 1926 در یك خانواده یهودی عراقی در بیت‌المقدس (اورشلیم) به دنیا آمد. یعقوب در سال‌های1940ـ1947در یك خانواده یهودی عراقی در بیت‌المقدس (اورشلیم) به دنیا آمد. یعقوب در سال‌های1940ـ1947 به اتفاق اسحاق ناوون، دوست دوران كودكی‌اش و شخصیت بلندپایه بعدی در دولت اسرائیل، در سازمان "هاگانا" به فعالیت‌های تروریستی علیه مسلمانان اشتغال داشت و لذا در جوانی عضو شعبه عربی "پالماخ" شد. در جریان جنگ 1947 صهیونیست‌ها و مسلمانان كه منجر به تأسیس دولت اسرائیل در 1948 شد، یعقوب نیمرودی در اداره اطلاعات به كسب خبر از وضع نظامی اردن اشتغال داشت. با تأسیس دولت اسرائیل، نیمرودی به فعالیت خود در صفوف اطلاعات نظامی ادامه داد و در سال‌های 1948ـ1955 مسئولیت ستاد فرماندهی جنوب را در این سازمان عهده‌دار بود و به گفته نشریه معاریو "به عنوان كارشناس مسائل عشایر مصر و اردن خدمات ذیقیمتی در خنثی كردن عملیات فداییان عرب انجام داد." طبق اسناد موجود، ظاهراً نیمرودی برای نخستین‌بار در تاریخ 30/10/1334 از طریق مرز تركیه وارد ایران شد و به‌طور رسمی متصدی معاونت "آژانس یهود" در تهران گردید. وی در فرم اقامتش خود را كارمند پیشین "آژانس یهود" در اسرائیل معرفی كرده است. ولی در واقع همان‌طور كه در خاطرات ارتشبد فردوست به‌طور مشروح بیان شده، نیمردی هدایت شبكه موساد را در ایران به عهده داشت.

در نتیجه عملكرد اطلاعاتی و سیاسی و فرهنگی سرویس‌های جاسوسی غرب بود كه رژیم پهلوی در دهه 1340 به نزدیك‌ترین متحد اسرائیل و بزرگ‌ترین پایگاه صهیونیسم در منطقه بدل گردید. این موفقیت تا حدود زیادی با نام یعقوب نیمرودی و شگردهای زیركانه او پیوند خورده است.

یعقوب نیمرودی به عنوان رابط موساد (سرویس "زیتون") با ساواك، تا سال 1348 نقش مهمی در تبدیل ساواك به زائدة سازمان اطلاعاتی اسرائیل ایفاء كرد، معهذا فعالیت‌های او در عرصه‌های جاسوسی و اطلاعاتی محدود نبود و وی با هدایت لرد ویكتور روچیلد و در همكاری با شاپور ریپورتر مجری طرح‌های پیچیده‌ای در عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی نیز بود. از جمله این طرح‌ها باید به تبلیغ پیشرفت‌های "ملت ستمدیده یهود" در میانه "دریای توحش عرب" و بهره‌گیری از "ناسیونالیسم ایرانی" به منظور القاء پیوندهای باستانی ایرانیان و یهود، هم‌زمان با ترویج عرب ستیزی، اشاره كرد. در راستای همین استراتژی فرهنگی بود كه در دهه 1340 گروه‌های متعددی از روشنفكران و متخصصین و نویسندگان لائیك ایرانی به اسرائیل دعوت شدند و با هدایت پنهان ساواك به بازدید از "ارض موعود" پرداختند و در بازگشت شیفتگی خود را به دستاوردهای اسرائیل. به‌ویژه در كیبوتص‌ها، اشاعه دادند. به دلیل همین خدمات برجسته، نیمرودی نخستین افسری بود كه از میان جامعه یهودیان شرقی اسرائیل به درجه سرهنگی رسید. سرهنگ نیمرودی در سال 1349 از ارتش اسرائیل استعفاء داد و ترجیح داد كه همانند شاپور ریپورتر، كرمیت روزولت و همتایش در سازمان "سیاه" ـ گراتیان یاتسویچ ـ از موقعیت ممتاز خود در محافل حاكمه ایران در جهت ثروت‌اندوزی و چپاول این خوان گسترده بهره جوید. در تاریخ 26/12/1348 ادارة كل هفتم ساواك به ادارة كل هشتم چنین گزارش داد: .... روزنامه كثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تل آویو) طی مقاله‌ای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یك نفر یهودی میلیونر ژاپنی بنام آیزنبرگ به‌زودی شركتی به منظور شیرین كردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند كرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است كه برای اشتغال كامل به كار عمرانی جدیدش در ایران از ارتش كناره‌گیری نماید و این امر برای شخص وی و افرادی كه از 22 سال خدمت وی به ارتش اسرائیل آگاهی دارند عملی دشوار محسوب می‌گردد... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی كه در امور خاورمیانه عربی دارد،كناره گیری وی از ارتش در هنگامی كه اسرائیل بیش از هر زمان دیگر نیازمند یك چنین افراد است باعث تاسف می‌باشد.
ادارة كل هفتم ساواك ذیل این خبر می‌افزاید: ... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت می‌نموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از این‌كه از ارتش كناره‌گیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیج‌فارس و شیخ‌نشین‌ها خواهد بود. 

ورود نیمرودی به روابط اقتصادی

بدین‌سان، از سال 1349 یعقوب نیمرودی در چهره جدید خود، به عنوان یك سرمایه‌دار و واسطه، در ایران فعال است. این فعالیت‌ها، كه بر كنار از اقدامات مرموز اطلاعاتی نبوده، تا اوایل سال 1357 ادامه داشت. در تاریخ 27/1/1357، اداره كل هشتم ساواك به ریاست ساواك چنین گزارش داد: ... در تاریخ 12 ـ 14/1/2537 از سرویس مركزی اسرائیل در تل آویو شخصی به‌نام اورهام پیر تلفنی با منزل روبن مرخاو رابط سرویس زیتون تماس گرفت و اظهار داشت: شخصی به‌نام یعقوب نیمرودی كه قبلاً در تهران بوده ولی اكنون میلیونر است امروز می‌خواهد پیش ما [به اسرائیل] بیاید و با خودش چیزهایی دارد كه ما نمی‌خواهیم با آن‌ها این طرف و آن طرف بگردد و كاری كنید كه او راحت از تهران خارج شود. رابط سرویس در جواب از مافوق خود آقای اورهام پیر پرسید كه یعقوب نیمرودی با چه گذرنامه‌ای و ویزایی وارد شده است و آن‌گاه گفت: هواپیمای ال عال یك ساعت و نیم دیگر پرواز می‌كند چرا موضوع را قبلاً و همان موقع كه به او گذرنامه داده‌اید اعلام نكرده‌اید زیرا تلفنی نمی‌شود. در این باره اقدام كرد...

همان‌طور كه از سند فوق مشهود است، یعقوب نیمرودی تا آخرین ماه‌‌های سلطنت پهلوی با حمایت موساد محموله‌های "سری" خود را از مرزهای ایران عبور می‌داده است.

طبق اسناد موجود بخش عظیمی از این محموله‌ها آثار باستانی و اشیاء عتیقه‌ای بوده كه توسط نیمرودی و سرویس جاسوسی اسرائیل از ایران به سرقت می‌رفت.  می‌توانیم عملكرد نیمرودی را در ایران بخشی از یك شبكه وسیع بین‌المللی بدانیم كه به قاچاق آثار باستانی و هنری برای روچیلدها می‌پرداخته است. به روی، اكنون یعقوب نیمرودی با تأسیس شركت I.C.E در تهران دریافت پروژه‌های كلان چون مشاركت در احداث تأسیسات جزیره كیش و قاچاق آثار هنری و باستانی ایران یك چهرة مالی سرشناس در اسرائیل است.
نیمرودی
در تاریخ 27/2/357 مجله اسرائیلی‌ها عولام با عنوان "یعقوب نیمرودی: كارشناس مسائل مالی ایران، گردآورنده آثار باستان و دوستدار گوسفند" نوشت: سرهنگ ذخیره [نیمرودی] كه امروز صادر كننده موفقی است، بهترین سال‌های زندگی خود را در ارتش گذرانید. بیش‌تر حوادث و مأموریت‌های دوران خدمت نظامی او هنوز اسرار مكتوم محسوب می‌گردد و تنها در زمان خود می‌توان از روی آن‌ها پرده برداشت. بدون تردید این خاطرات می‌تواند داستانی بسیار مهیج باشد. نیمرودی كه 52 سال دارد در اورشلیم در یك خانواده عراقی‌الاصل متولد گردید. شاید مردم او را به عنوان شخصیتی كه از اسحق ناوون در مبارزه برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری حمایت كرد بشناسند. نیمرودی دوست كودكی ناوون بود و با هم در صفوف سازمان هاگانا در اورشلیم خدمت می‌كرده‌اند. ولی نیمرودی تنها دوست شخصیت‌های بزرگ نیست، بلكه او خود فردی خود ساخته و متشخص است. زمانی‌كه ارتش اسرائیل در جست‌وجوی فرد مناسبی برای وظیفه ویژه پرورش روابط با ایران بود، این مأموریت دشوار به عهده نیمرودی گذارده شد. او بیش از 10 سال به عنوان وابسته نظامی در ایران خدمت كرد و اساس مناسبات ایران و اسرائیل را پایه گذارد. یعقوب مأموریت خود را در ایران به پایان رسانید، ولی باكتری ایرانی به او سرایت كرد. خانه او در ساریون با قالی‌ها و نقاشی‌ها و سایر آثار هنری [ایرانی] دقیقاً شبیه خانه‌ای است كه در ایران در آن سكونت داشته است. در این خانه فضای خاصی وجود دارد و آن اطاقی است كه به سبك اصفهان تزئین شده و سراسر آن با آثار ایرانی تزئین شده است. هر شخصیت ایرانی كه برای بازدید به اسرائیل می‌آید و در این اطاق از او پذیرایی می‌شود، خود را در خانه خود احساس می‌كند. گنج واقعی در خانه آقای نیمرودی كلكسیون آثار باستانی و به‌ویژه ظروف سفالینی است كه آن‌ها را به هنگام مأموریت خود در ایران خریداری كرده است. در این كلكسیون ظروف سفالینی از املش (ناحیه‌ای در ایران) متعلق به 3000 سال قبل از میلاد و هم چنین آثار باستانی دوره اسلامی (700 سال قبل) وجود دارد. بدون شك، خانه نیمرودی یك مركز فرهنگ و هنر اصیل ایرانی محسوب می‌شود كه آثار آن طی سال‌ها تلاش خریداری شده[!] و نه تنها او بلكه همسرش، ریبكا، و 4 فرزند او شب و روز در یك محیط ایرانی به سر می‌برند.

نیمرودی علاوه بر این‌كه به بیماری ایران دوستی [!] مبتلا شده، دوستان و روابط زیادی در ایران دارد كه در نتیجه آن وی به صدور كالاهای اسرائیلی به ایران می‌پردازد و نمایندگی چند شركت صادراتی اسرائیل را به عهده دارد.

به دلیل این [دوستان و روابط] شركت بین‌المللی كه نیمرودی در رأس آن قرار دارد، توانست مسئله تأمین آب جزیره كیش در خلیج فارس را، كه به محل آسایش خاندان سلطنتی ایران تبدیل گردیده، حل كند. شركت نیمرودی دستگاه جدید شیرین كردن آب دریا را، كه روزانه 12 هزار مترمكعب آب شور را شیرین می‌كند، به این جزیره تحویل داد. در این زمینه، اسرائیل با شركت‌های معظم آلمانی و ژاپن و انگلیسی و فرانسوی به خوبی و با موفقیت رقابت می‌كند و تاكنون بیش از 60 دستگاه شیرین كردن آب دریا به ایران تحویل داده است. [در زندگی نیمرودی] آن‌چه كه به ایران با مسائل تولیدی و شیرین كردن آب دریا ارتباط ندارد، گوسفند است. گله گوسفندی كه در مزرعه‌ای به فاصله یك كیلومتری خانه نیمرودی تحت سرپرستی برادرش هرتزل نگهداری می‌شود، به او امكان می‌دهد كه ساعاتی را با آرامش در آغوش طبیعت بگذراند و لذت ببرد. ولی هنوز باید در انتظار روزی بود كه بتوان داستان‌ها و حوادث سری را كه با نام یعقوب نیمرودی در پیوند است، منتشر ساخت.
این رپرتاژ را می‌توان سرآغاز تحقق رویاهای پردامنه‌ای دانست كه نیمرودی به عنوان یك یهودی فقیر عرب سال‌ها در آرزوی آن بود و اینك او كه عقده رنج پدران خود را در كوچه باریك‌های كثیف محله یهودی‌نشین بغداد در سینه داشت، در نقش یك میلیونر "اروپایی منش" در تلاش برای ارضاء روان خویش در جست‌وجوی نام و شهرت بود. ولی دیری نگذشت كه طوفان انقلاب اسلامی فرا رسید و ضربات مالی مهلكی بر نیمرودی وارد ساخت و مهم تر از آن، دومین پایگاه صهیونیسم در منطقه و نزدیك‌ترین متحد اسرائیل را، كه ثمره سال‌ها تلاش روچیلدها بود. نابود ساخت. بدین‌ترتیب، مرحله جدیدی در زندگی نیمرودی آغاز شد و او تجربیات و آشنایی‌ها و ارتباطات خود را در جهت انواع توطئه‌ها علیه انقلاب اسلامی ایران به كار گرفت. در كارنامه توطئه‌های صهیونیسم علیه انقلاب اسلامی ایران، یكی از برگ‌های آن رسوایی "ایران گیت" است كه چهرة نیمرودی را به صفحات اولی مطبوعات غرب كشانید. در این ماجرا روشن شد كه نیمرودی به همراه یك توطئه‌گر و شارلاتان ایرانی به‌نام منوچهر قربانیفر، از عوامل فراری كودتای نافرجام "نوژه"، عالی‌ترین مقامات "كاخ سفید" واشنگتن را فریب داده و آنان را، كه مشتاق گشایش باب رابطه‌ای با جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، به كام یك كلاه‌برداری بزرگ مالی و سیاسی كشانیده است.

منابع:موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،خبرگزاری فارس