تبیان، دستیار زندگی

زندگی‌ پنج کوبایی از درون طبقه کارگر آمریکا

این کتاب شامل اتفاقات و تجارب دسته اول پنج کوبایی در رابطه با دستگاه دادگستری ایالات متحده است که طی شانزده سال در زندان‌‌های سراسر ایالات متحده تجربه کرده‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کتاب
کتاب پنج کوبایی سرگذشت رنه گنزالز، رامون لابانینو، آنتونیو گوئررو، هراردو هرناندز و فرناندو گنزالز است که در طی سال های 1989 تا 1991 مأمور شدند از اقدامات تروریستی ضدانقلابیون ایالات متحده که در جنوب فلوریدا ساکن بودند، گزارش تهیه کنند. اما در 12 سپتامبر 1998 توسط پلیس فدرال دولت کلینتون دستگیر شدند.

ساختار شکلی کتاب

ساختار صوری کتاب شامل یک یادداشت از ناشر است که در آن محتوای کلی کتاب را مرور می کند. این کتاب همچنین یک مقدمه از ماری واترز دارد که کار تهیه و تدوین گزارشات آن را انجام داده است. پیش از آغاز فصول کتاب، دو سخنرانی به ترتیب از هراردو هرناندز در 24فوریه  2015 و فیدل کاسترو در 1 مارس 2015 گردآوری شده که مجموعاً پیرامون ارزشمندی مقاومت پنج کوبایی در زندان های ایالات متحده و روشنگری درباره ابعاد مقاومت و تجارت آنهاست.
کتاب پنج فصل دارد که هر کدام مشتمل بر مصاحبه با پنج کوبایی است که در آن از تجارت و اندوخته‌های خودشان در رابطه با دستگاه قضایی ایالات متحده می گویند. در پایان کتاب نیز دو مقاله گنجانده شده که نخستین آن از هراردو هرتاندز و دومین مقاله سخنرانی آنتونیو گوئرو، رنه گنزالز و فرناندو گنزالز درباره وظایف و مسئولیت هایی می شود که پس از آزاد شدن از زندان های ایالات متحده متوجه آنها شده است.

موضوع و هدف کتاب

این کتاب توسط پاث فایندر در 2016 منتشر شده است. در این کتاب می خوانیم:
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ضربه سنگینی بر اقتصاد کوبا وارد آمد به طوری که 85% از تجارت خارجی آن متلاشی شد. تحریم های شدید و وسیع دولت آمریکا زندگی کوبائیان را بسیار سخت کرده بود. در این هنگامه دولت آمریکا برای آنکه به گمان خودش ضربات نهایی را بر پیکره دولت کوبا وارد کند، در جنوب ایالات متحده دست به اقدامات تروریستی علیه آن زد. در این سال‌ها بود که پنج کوبایی از جانب دولت برای تحت نظر گرفتن برنامه های تروریستی و تجاوز گروه های ضد انقلاب مأمور شدند.
این کتاب شامل اتفاقات و تجارب دسته اول پنج کوبایی در رابطه با دستگاه دادگستری ایالات متحده است که طی شانزده سال در زندان‌‌های سراسر ایالات متحده تجربه کرده‌اند. تصویری که در این کتاب از دستگاه قضایی ایالات متحده ارائه شده است، آنچه که در رسانه های عمومی به عنوان (دموکراسی در ایالات متحده) عرضه می شود را به چالش می کشد. بنابراین این کتاب می تواند تصویری از عمق جامعه آمریکایی و نحوه عدالت گستری آن به دست دهد. همچنین تجارب پنج کوبایی منجر به بصیرت افزایی ملت کوبا برای مبارزه با امپریالسم ایالات متحده شده است؛ به طوری که روش های جدید و استراتژی‌های نوین دولت آمریکا برای دگردیسی اجتماعی در کوبا را آشکار می سازد.
واترز درباره مقاومت های پنج کوبایی در زندان های ایالات متحده در مقدمه این کتاب می نویسند: پنج تن از ده نفری که (توسط پلیس فدرال) دستگیر شده بودند به سرعت با زندانبانان خود قرار مدار گذاشتند که همکاری کنند و از تاریخ محو شدند. آن پنج تن دیگر، از همان لحظه شروع کردند تا فصل دیگری از انقلاب کوبا را بنویسند؛ فصل جدیدی از مبارزات طبقه کارگر بین المللی و توده های مردم برای آزادی خود از ستم امپریالیستی و استثمار سرمایه داری.
پنج کوبایی در حقیقت بافت درونی ساختار نظام سرمایه داری را تحلیل می کنند. البته نه با تکیه بر مفاهیم انتزاعی و تئوری‌ها بلکه به واسطه تجارب زیسته و شواهد عینی، تجارب ایشان به مثابه مستندانی است که می تواند به خواننده در به دست آوردن نگرشی مطابق با واقع در رابطه با (عدالت در سیستم قضایی ایالات متحده) بسیار کمک کننده باشد.

فصل اول: دلیل کثرت تعداد زندانیان در ایالات متحده بالا بودن میزان جنایات نیست.

فرنادو گنزالز اشاره می کند (وقتی کسی در ایالات متحده دستگیر می شود، برعلیه خیلی‌شان اتهامات مضاعف وارد می کنند. اتهامات آنها خیلی بیش از چیزهایی است که احتمالا مرتکب شده اند. دادستان‌ها آگاهانه از این ابزار استفاده می کنند). فرناندو در تجارب خود نکاتی متعددی را بیان می کند که در همه آنها نکته مشترک « اتهامات واهی است که از سوی دادستان های دستگاه قضایی آمریکا متوجه آنان می‌شد.» همچنین وکیل مدافع های ایشان نیز به دادستان ها همکاری می کردند و سعی داشتند اتهامات سنگین امنیتی را متوجه آنها کنند تا از این طریق بتوانند این افراد را با حبس های طولانی مدت محکوم کرده و دولت کوبا را تروریست و وحشی معرفی کنند. فرناندو می گوید: «این وکیل‌ها معمولا به شما توصیه می کنند که اتهام را بپذیرید حتی اگر به نفع تان باشد که به دادگاه بروید. چرا؟ خب، یک دلیل‌اش این است که اگر شما اتهام را بپذیرید وکیل تسخیری برای دریافت حقوقش باید فقط سه یا چهار بار به دادگاه برود- کل این دستگاه- حتی وکیلی که قرار است حافظ منافع شما باشد- به شما فشار می آورد تا قبول کنید که گناهکارید.»
یکی از نکاتی که نشان دهنده بی عدالتی دستگاه عدالت گستری ایالات متحده است، اشارات فرناندو درباره (شاهدهای دروغین) است. افرادی که با ظاهری کاملاً شایسته وارد صحنه دادگاه می شوند و قسم می‌خورند که حقیقت را بگوید و آن گاه دروغ  پس از دروغ است که می گویند. از سویی رسانه‌های آمریکا اخبار دادگاه را به طرزی پوشش می دهند که همه چیز و همه کس علیه متهم باشد. در این رابطه هراردو هرتاندز می گوید: «آخرین هم‌بندم یک مکزیکی بود از همان ابتدا وکیل تسخیری به او گفته بود که اتهام، آن هم قتل، را بپذیرد. او پرسید: آخر چطور می توانم اتهام آدم ربایی و قتل را بپذیرم، وقتی که من مرتکب‌اش نشده‌ام؟» در ادامه هراردو اشاره می کند مدارکی از مادر مردی که کشته شده بود وجود داشت که نشان می داد این فرد کسی نبوده که پسرش را به قتل رسانده است، اما وکیل مدافع هرگز آن را به‌دادگاه عرضه نکرد.
البته تجربه هر پنج کوبایی یکسان نبود. به طور مثال رنه گنزالز تأکید می کند: «همه و کلا اینطور نیستند» وکیل او شخصی به نام فیل هوروویتز هنگامی که شواهد را بررسی کرد و از بی گناهی آنها آگاهی شد، در تمام دادگاه های استیناف از آنها دفاع کرد. این نشان می دهد که هرگز نمی توان به طور مطلق افراد و وکلای شاغل در دستگاه قضایی آمریکا را عضو باند بزرگ سرمایه دارانی دانست که علیه دولت کوبا متحد بودند.
آنتونیو گوئررو می گوید: «بسیاری از زندانیان آمریکایی لاتینی هستند و انگلیسی نمی دانند؛ سایرین هم اساسا بی سوادند. این خود فشار در جهت توافق با قرار مدار برای اقرار را تشدید می کند، چون مدارک را به هیچ زبانی نمی توانند بخوانند.» بی شک فسادی که این پنج کوبایی در صدد هستند با بیان تجارت خود برای ما آشکار کنند، نتیجه سلطه دولت آمریکا بر دستگاه قضایی است.
می دانیم که دستگاه قضایی هر کشور بهترین ابزار برای برخورد با دشمنان است. رامبون لابانینو اشاره می کند: «تقریباً 40% جمعیت زندان های فدرال و ایالتی در ایالات متحده را آفریکن آمریکن ها و بیش از 20% را آمریکایی لاتینی ها تشکیل می‌دهند.» شاید این تصور وجود داشته باشد که تجارب تلخ و سختی‌هایی که پنج کوبای در دستگاه قضایی آمریکا تحمل کرده اند آنها را نسبت به ایالات متحده کینه‌توز کرده است، اما با توجه به آمارهای لابانیتو و سیاست های تنش‌آمیزی که بین کوبا و آمریکا جریان داشت، می توانیم با هرادو هرناندز در این باره موافق باشیم که «وقتی آنها یک نفر را مجبور به اعتراف کردند، پیش بقیه می روند و می گویند: ببین رفیق متهمت می گوید بله، همه تان آن کار را کردید. او به این کار اقرار خواهد کرد. فکر می کنید حرف کی را باور خواهند کرد؟»
یکی دیگر از اهرم‌های فشار در دستگاه زندان‌های آمریکا استفاده از چاله بوده است. رنه گنزالز که هفده ماه در چاله نگه داشته شده، درباره آثار و شیوه این ابزار می نویسد: «آنها از چاله استفاده می کنند تا وادارت کنند احساس درماندگی کنی، وادارت می کنند به این شک کنی که قادر خواهی بود، در زندان دوام بیاوری. در مورد ما یک عامل دیگر هم اضافه شده بود و اینکه ما نمادی از کشور کوبا بودیم. احساس نفرت عمیق شان نسبت به ما به خاطر کوبایی و کمونیست بودن باعث شد تا همه کوشش شان را برای شکستن ما در آن ماه‌های طولانی اولیه به کار ببرند تا ما اعتراف کنیم». بسیاری از زندانیان با قرار گرفتن در این شرایط با زندانیان و نگهبانان همکاری می کردند. زندانبانان نیز آنها را به خبرچینی از یکدیگر تشویق می کردند، خصوصاً در میان زندانیان حبس ابد. بنابراین زندانیان مجبور می شدند یا زندانیان دیگر را مقصر جلوه دهند (حتی به دروغ) یا به پیگرد دولتی کمک کنند. اسم این کار «از مسیر 35 رفتن» است. این مساله روابط بین زندانیان را به شدت تحت تأثیر قرار می داد بی اعتمادی، عدم وابستگی و تعلق خاطر به هم سلولی یا حتی عدم پیوندهای دوستانه بین زندانیان می تواند از آثار حتمی این دسته از سیاست های مخفیانه در زندان باشد.
انتقال زندانیان به چاله می تواند دلیل های متفاوتی داشته باشد، اما در این مورد برای پنج کوبایی چه دلیلی می تواند وجود داشته باشد؟ هراردو هرتاندز در رابطه با این مورد اشاره می کند: «مقامات زندان دلیلی برای من نیاوردند. به یاد می آورم که یک ستوان به آن کارخانه آمد، به دنبال من افسری که مرا به سلول تنبیهی می برد، پرسید: «چرا داری به چاله می روی؟» به او گفتم: «تو از من می پرسی؟» دستور از بالا آمده بود. هدف نگاه داشتن ما تحت مقررات خاص اجرایی بود که برای متهمین به تروریسم استفاده می کردند، اسمش را گذاشته بودند عملیات سام».
در عین مشقت‌های طاقت فرسا، نکته مهم و موثر در آزادی پنج کوبایی (همبستگی بین‌المللی) بود. تظاهرات گسترده. مردم، مخابره اطلاعات درباره وضعیت پنج کوبایی در زندان های ایالات متحده، محکوم کردن رفتارهای زندانبانان توسط رهبران کوبا، فعالیت رسانه های خبری بزرگ مانند سی ان ان و بی بی سی و همچنین شخصیت های مهم کنگره ایالات متحده در این باره زمینه آزادی و موفقیت پنج کوبایی را فراهم آوردند. به واقع (مقاومت های پنج کوبایی) به ثمر نمی نشست اگر صدای ایشان به گوش دیگر مردم جهان نمی رسید.

فصل دوم: در زندان‌های ایالات متحده سعی می کنند انسانیت ات را بگیرند؛ در کوبا، یک زندانی هم انسان است.

در ایالات متحده زندانیان به عنوان کارگر ارزان قیمت برای تولید محصولات مورد نیاز دولت به کار گماشته می شود. دولت آمریکا از زندانیان برای تولید وسایل نظامی، یونیفرم، لباس، کفش و حتی مبلمان دفتری استفاده می کنند. این نیروی کار در حقیقت برای دولت آمریکا حکم معدن طلا را دارد. لابانینو می‌گوید: «به طور عادی کارها از ساعت هشت تا پنج است، اما اغلب اضافه کاری هم هست به عنوان مثال، طی دوران جنگ علیه عراق، سفارشات زیادی برای لباس و چکمه بود. کارخانه ای که در زندان بومان تگزاس بود، عملاً بیست و چهار ساعته کار می کرد. در زندان هر زندانی به پول احتیاج داشت. هر کس باید کالاهای ضروری خودش را با پول خودش تهیه می کرد و این سبب شده بود که همه کار کنند.» چنانکه گوئررو می گوید: «همه باید یک شغلی داشته باشند، اما بعضی اوقات کار پیدا کردن سخت است و باید صبر کرد تا کسی شغلش را ترک کند. در زندان هیچ وقت شغل کسی را که مشغول به کار است قبول نمی کنی. و ما هرگز مشاغلی را که حقوق بهتری داشتند نگرفتیم، زیرا آنها منبع درآمدی برای سایر زندانیان بودند- و به همین دلیل منبع اختلاف مثل کارهای مربوط به آشپزخانه، جایی که آدم‌ها چیزها را می دزدیدند.»
در زندان علاوه بر مساله تقسیم کار و ضرورت داشتن (هر نفر یک شغل)، مسائل متعددی دیگری هم وجود دارد که در جای خود ظرفیت حداقل‌هایی از استانداردهای زیست سالم را از بین می برد. مثلاً مواجه شدن یا (تهدیدهای باندهای خلافکار) آنها اخاذی می کنند و در ازای پول، شما را راحت می‌گذارند.  لابانینو اشاره می کند: «تحت این فشار می توانی تبدیل به یک حیوان بشوی». در زندان هایی که مخصوص زندانیان محکوم شده به اشد مجازات است- جایی که متوسط دوران حبس هشتاد سال، نود سال با حبس ابد است- خلق و خوی افراد بسیار سنگدلانه است، چون امیدی به زندگی ندارند. لذا سرشار از بغض و نفرت نسبت به دیگران هستند آنجا عرصه مبارزه برای بقاست.
حضور باندهای فروش مواد مخدر از دیگر ویژگی های زندان های ایالات متحده است. مسئولین زندان از این راه برای کسب سود استفاده می کنند. این گواهی بر آن است که سیستم زندان های ایالات متحده هم خوی سرمایه سالارانه را حفظ کرده اند و از هر فرصتی برای به دست آوردن (کسب سود) بهره می برند.
هرتاندز می گوید: «سیستم زندان‌های ایالات متحده باعث انسان زدایی می شود». بهتر است وضعیت زندان های کوبا را با زندان‌های آمریکا مقایسه کنیم تا به حقیقت تأثیرهایی که سرمایه‌داری در (انسانیت‌زدایی انسان‌ها) گذاشته پی ببریم. هرتاندز در این رابطه می افزاید: «بعضی از زندانیان کوبایی در ایالات متحده به ما می گفتند که مهم ترین تفاوت، که بیش از هر چیز کمبودش را حس می کنیم، این است که در کوبا حق داشتیم در زندان برای رابطه زناشویی ملاقات خصوصی با همسرم را داشته باشم، یا اجازه خروج از زندان را برای دیدن خانواده ام را داشته باشم، اما در ایالات متحده این طور نیست در تمام پنجاه ایالت به جز چهار ایالت، مساله ای ابتدایی مانند ملاقات خصوصی برای رابطه زناشویی بین زن و شوهر مجاز نیست». اما در کوبا ملاقات های خصوصی بین زن و شوهر مجاز است، حتی اگر زن باردار بشود چون ملاقات های خصوصی با همسرش داشته، می تواند در داخل یک آپارتمان زندگی کند تا فرزندش یکساله شود. بعد از یک سال اگر ممکن باشد، کودک را به یکی از افراد نزدیک مادر می‌سپارند. اگر هم نه، کودک را به خانه هایی برای مواظبت موقت از کودکانی که خانواده ندارند انتقال می دهند. در مقایسه با آمریکا، در جامعه سوسیالیست های کوبایی می توان تصور مثبتی از زندان و زندانیان داشت انسانیت ها می تواند پرورش پیدا کند و زندان به معنای واقعی مکانی برای اصلاح نقصان های  روحی باشد اما در ایالات متحده مناسبات سرمایه دارانه (و سودمحور) مانع از پرورش انسان و اصلاح مشکلات شخصیتی و روانی او می شود.  این وضعیت در زندان های آمریکا باعث شده جامعه تصور کند (زندانیان دشمنان آنها هستند و کسی که زندان است با تمام جامعه آمریکا مشکل دارد.»

فصل سوم:هم ما با دیگران در زندان اعلام همبستگی کردیم و هم دیگران با ما.

گنزالز درباره تعامل‌شان با زندانیان اشاره می‌کند: «واقعیت این است که ما هرگز مساله‌ای نداشتیم هم‌بندی‌های ما می دانستند که ما علیه آنها خبرچینی نمی کنیم، بنابراین به ما اعتماد داشتند. اگر قرار بود مساله ای پیش بیاید، آنها همیشه به ما هشدار می دادند. مثلا می گفتند: «نزدیک فلان جا و فلان جا نروید» یا می گفتند که «بانو هستم؛ حتماً مقداری آب ذخیره کن قرار است اتفاقی بین دو باند گانگستری بیفتد و زندان به حالت قفل بندان خواهد رفت». همه ما دوران حبس مان را بدون هیچ گونه مساله ای از جانب افسران زندان با سایر زندانیان گذراندیم.»
پنج کوبایی این روحیه را مرهون فرهنگ سوسیالیستی و مقاومت هایی می دانند که در کوبا و توسط مردم کوبا شناختند. برای پنج کوبایی زندان تبدیل به ابزاری شده بود که با آن وجه والایی از جامعه سوسیالیستی کوبا ارائه دهند. آنها خود اذعان می کنند که دستگاه قضایی ایالات متحده کمربسته بود تا مقاومت شان را بشکند اما آنها به خودشان قبول داده بودند که «هنگام ترک زندان نسبت به ورودشان قوی تر باشند.»
اگر چه پنج کوبایی اهداف و مقاصد خودشان را داشتند و برای مقاومت در برابر ستم های دستگاه قضایی آمریکا در روح شان درس مقاومت و پایداری را تکرار و تقویت می کردند اما در یک نگاه کلان تر تمام کوبایی های محبوس در زندان های آمریکا یک وجه مشترک داشتند. هرتاندز می گوید: «تقریبا همه آنها می گفتند که به آنچه کردید احترام می گذارم. من سیستم کوبا را ممکن است دوست داشته باشم یا نداشته باشم، اما من آنجا فامیل دارم. وقتی کسی بمب می گذارد، برایش فرقی نمی کند که یک کمونیست را متلاشی می کند، یا کسی که کمونیست نیست. نمی خواهم حادثه ای برای مادرم پیش بیاید، یا مادربزرگم به این جهت است به آنچه شما کردید، احترام می گذارم.»
می توان گفت پنج کوبای در دوران حبس‌شان در ایالات متحده از تهدیدهایی که هر روز با آن مواجه بودند فرصت های می ساختند که می توانست زمینه تخریب وجه دموکراتیک آمریکا باشد. لابانینو می گوید: «نگهبانان اول از ما می ترسیدند پرونده ما را بررسی کرده بودند که نشان می داد ما به جرم «توطئه برای جاسوسی» محکوم شده ایم. تنش را می توانستی حس کنی، اما به تدریج که ما را می شناختند، حتی افسران زندان هم نظرشان راجع به ما شروع به تغییر کرد.»

فصل چهارم: همبستگی جهانی به ما این توانایی را داد تا در بدترین شرایط مقاومت کنیم.

پنج کوبایی در زندان بسیار مطالعه می کردند، به طوری که ماری واترز می گوید: «فرناندو 20درصد وقت‌اش را صرف دنبال کردن اتفاقات داخل زندان می کرد و 80 درصد صرف آنچه در جهان می‌گذشت. آنها با بیرون از زندان ارتباط داشتند و از وضع حالشان برای دوستان کوبایی بیرون از زندان می نوشتند. همچنین نقاشی ها، طرح ها و اشعارشان بازتاب دهنده مقاومتی بود که به آرمان زندگی آنها بدل شده بود. آنتونیو گوئررو می گوید: «ما چیزهای زیادی می خواندیم که از مسیرهای مختلفی به دستمان می رسید. پریروز در مراسمی در شرق کوبا با رفیقی بودیم که اهل پورتوریکو است، به مناسبت روز 26 ژوئیه، که به قله کوه تور کینو صعود کردیم. یک زمان متمادی این رفیق نوشته های فیدل را که در روزنامه ها و اینترنت تحت عنوان «بازتاب‌ها» درج می شدند، برای تک تک ما می فرستاد.»
منابع اطلاعاتی پنج کوبایی در زندان بسیار خوب بود، این نکته مثبت می تواند موید تبلیغات آمریکا در راستای داعیه‌داری دموکراسی باشد. پنج کوبایی به جز زمانی که در چاله بودند فرصت مناسبی برای خواندن کتاب، نامه نگاری، چک کردن اخبار و خبرنامه های مکتوب داشتند فعالیت های هنری آنها زمینه مناسبی را برای دفع افکار منفی ناشی از فضای زندان فراهم کرده بود. گستره اطلاعاتی پنج کوبایی و ارتباطات قوی که با بیرون از زندان داشتند، توانسته بود بر تعداد طرفداران‌شان حتی در خارج از مرزهای کوبا بیفزاید. از طرفی اخباری که مبنی بر گسترش حامیان آنها در خارج از زندان بود، تأثیر عمیقی بر آنها نهاده و عزم آنها در تصمیم‌شان را تقویت می کرد. به طور مثال هرناندز می گوید: «این همبستگی، در مقاومت و پایداری روز به روز ما هم تعیین کننده بود. مثلاً، زمانی که در سال 2003 مرا در زندان لامپاک در جعبه حبس کرده بودند، خبردار شدم که دوستان ما در مقابل دفتر سازمان زندان ها در وزارت دادگستری ایالات متحده تظاهراتی برپا کرده و پلاکاردهایی با خود حمل کرده‌اند که خواستار آزادی ما بود. این واقعه نیروی عظیمی به من داد. به خودم گفتم: وظیفه من در این فضای کوچک مقاومت است نه اینکه دچار سراسیمگی شده و تسلیم شوم. مأموریت من کمک رسانی این همه یاران در خارج از زندان است. اگر آنها قادرند آن تظاهرات را در باران و یا هوای داغ برپا کنند و بدین جهت نروند سر کارشان، من چطور می توانم سهم خود را ادا نکنم؟»
در زندان‌ها آگاهی سیاسی زندانیان علی‌الخصوص کوبایی ها و سیاهپوستان، اندک بود. یکی دیگر از اقدامات پنج کوبایی در زندان ترویج کتابخوانی برای بالا رفتن اطلاعات زندانیان بود. هرناندز می گوید: «زندانی ها به ما می گفتند که «من نمی دانستم که چنین چیزی در کشورم دارد اتفاق می افتد، یعنی در همین جا در ایالات متحده» یا می گفتند: نمی دانستم که به غیر از حزب دموکرات و جمهوری خواه، حزب دیگری هم هست». این نکته همچنین نشان می دهد که سرمایه داری ایالات متحده زحمت‌کشان را به واسطه فقر آگاهی شان، مورد ستم و بهره کشی قرار می دهد.

فصل پنجم: ما درگیر نبرد اندیشه ها هستیم و بنا داریم که پیروز شویم.

تصمیم واشنگتن برای آزاد کردن پنج کوبایی از جانب مردم کوبا چگونه فهمیده می شود؟
واترز اشاره می کند که این تصمیم تاییدی بر این بود که سیاست های پیشین یازده دولت آمریکا در رسیدن به هدف‌شان- یعنی ایجاد دگردیسی اجتماعی در کوبا- با شکست مواجه شده است. او می گوید سیاست‌های آمریکا تغییری نمی کند و آنها هرگز از کوشش برای (تغییر رژیم کوبا) دست بردار نیستند اما در این زمان و به اقتضای اوضاع کنونی، سیاست ها و تدابیر متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. بنابراین اولین و اصلی ترین دغدغه پنج کوبایی بعد از آزاد شدن و تغییر سیاست های امپریالیستی آمریکا این بود که «چگونه با چالش‌های پیش روی ارتباط دیپلماتیک، با ایالات متحده رو به رو شوند؟»
لابانینو می گوید: «هدف امپریالیسم ایالات متحده همچنان استقرار مجدد سلطه اش بر کوبا است. این یک واقعیت است تصادفی نیست که اولین کسب و کاری که حکومت ایالات متحده می خواهد اینجا راه بیاندازد، شبکه های ارتباطی مخابراتی است. همچنین شاهد حضور کسب و کارهایی از ایالات متحده خواهیم بود که به دنبال خرید مغزها هستند؛ مثل کاری که در بقیه دنیا انجام می دهند سعی خواهند کرد ما را به یک اقتصاد سرمایه‌داری تبدیل کنند. آنها هدف‌شان این است.» می توان گفت همچنان بی اعتمادی بر روابط دیپلماتیک کوبا و ایالات متحده سایه انداخته است. هر چند که باراک اوباما با نهایت احترام دست اعضای ارشد هیات سیاسی کوبا را می فشارد، اما در اعماق جامعه کوبا به جز بدبینی و مواجه تردید‌آمیز با سیاست های آمریکا، رد و نشانی نمی یابیم به نظر پنج کوبایی، جامعه کوبا باید با چشمانی باز به روابط جدید بنگرد آنها معتقدند، با آغاز روابط دیپلماتیک با آمریکا، درگیر نبرد فکری با ارزش ها و هنجارهای امپریالیستی شدند. لابانینو می گوید: «بله، مبارزه اصلی همین است، کمک کنیم که چشمان مردم باز شود. به آنها می گوییم که آماده باشند، اما نترسند و با نیروی عظیمی شروعش می کنیم- با جوانان و با مردمی که از نظر سیاسی آموزش دیده اند، مردمی که برای این چالش ها آماده هستند.» در نگاه پنج کوبایی، این روابط آغاز چالش های جدیدی است که ملت کوبا باید با روشنگری با آن مواجه شوند. همچنین باز شدن درها فرصت هایی را نیز در اختیارشان می گذارد تا حرکت به سوی سوسیالیسم را تسریع ببخشند.

 ما در دنیایی زندگی کردیم که در مقیاسی کوچک، مظهر دنیای بیرون بود.

در این بخش هراردو هرناندز به شرح تجربیات خود درباره بافت زندان های ایالات متحده می پردازد. یکی از معضلات زندان ها از دید او «سلطه رسانه های جمعی و تبلیغات سودمحورانه ای است که در جامعه آمریکا جریان دارد.» این رسانه ها کوبای پیش از انقلاب را همچون بهشت معرفی می کردند،  بعلاوه عکس هایی منتشر می کردند که در آنها جوخه های کاسترو در حال محاکمه و اعدام مردان مخالف انقلاب هستند. همه اینها به قصد بدنام کردن کوبا و انقلاب سوسیالیستی بود. هرناندز می گوید: «در زندان، ما در دنیایی زندگی می کردیم که در مقیاسی کوچک مظهر دنیای بیرون بود. به غذاخوری که می‌رفتی، آفریکن آمریکن ها در یک طرف می نشستند و برخی اسپانیایی تبارها هم در طرف دیگر. اما، مواظب باش اشتباه نکنی و میزی بنشینی که جای تو نیست. اگر این کار را بکنی یعنی دنبال دردسر می‌گردی. در حیاط ورزش هم همین‌طور بود. این انعکاسی از خود جامعه است، سیاهان در یک محله، سفیدها در محله‌ای دیگر.» این برداشت هرناندز بی‌شک متکی بر تجربه زندگی اجتماعی در جامعه آمریکا پیش از دستگیری توسط پلیس فدرال است. او با توجه به تبعیض نژادی در آمریکا و مرزبندی‌های غیرمعقول آن، زندان ها را مقیاسی کوچک از نظام اجتماعی ایالات متحده می داند.

نبرد انقلابیون به کاری که در گذشته کرده اند ختم نمی شود.

در این بخش گفتگوها و تبادل نظرهای پنج کوبایی در دانشگاه علم و صنعت هاوانا گزارش شده است. پنج کوبایی در حقیقت در راه ساختن جامعه آرمانی شان کوشش می کنند زیرا معتقدند سوسیالیسم تنها راه ساختن دنیایی بهتر است. آنها معتقدند در ایالات متحده آگاهی عمومی از مضرات نظام سرمایه داری و سودمحوری آن بسیار پایین است. بنابراین خود را موظف می دانند با توجه به آغاز روابط دیپلماتیک با آمریکا در راه رشد آگاهی زحمتکش‌های ایالات متحده فعالیت کنند. آنها از طریق پروژه های متفاوت مانند انتشار کتاب، برگزاری نمایشگاه نقاشی، شعر و سخنرانی سعی می کنند این وظیفه را به نحو مطلوبی به انجام برسانند.
ضعف اساسی جامعه سرمایه داری در نگاه پنج کوبایی عدم همبستگی، فردگرایی و سودمحوری است. این وضعیت باعث خشکاندن ریشه های از خود گذشتگی، انسانیت و عدالت خواهد شد. فرناندو در این باره می گوید: «ما انسان‌ها از درون عالم جانوران تحول یافتیم  و در وجودمان غریزه مبارزه برای معاش نهفته است. اما ما از مابقی جانوران جدا شدیم. ما جانوران آگاهی هستیم گرچه حس خودخواهی در درون‌مان باقی مانده است. سرمایه داری هم که امروز غالب است سیستمی است که خودخواهی را در ما می‌پروراند.»
منبع: فصلنامه مطالعات منطقه ای