کمونیسم در ایران
تضاد و ادغام تودهایها و فرقهایها
احسان طبری یکی از نظریهپردزان حزب توده در دفاع از شوروی گفت: «ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و علیه آن سخن نمیگوییم باید معترف باشیم که شوروی هم در ایران منافع جدید دارد»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/08/21 ساعت 18:57
با سقوط رژیم تزاری و استقرار رژیم کمونیستی ایرانیان مهاجر و مقیم در روسیه نیز اقدام به تشکیل حزبهای مختلف کمونیستی کردند. باکو با توجه به حضور کارگران ایرانی مرکزی مناسب برای این فعالیتها بود و نخستین حزب کمونیستی ایرانی با نام حزب عدالت توسط اسدالله غفارزاده که خود عضو سابق حزب سوسیال دموکرات نیز بود در 1296 تأسیس شد.
زمانی که در سال 1299 ارتش سرخ به بندرانزلی وارد شد اعضای حزب در بیانیهای از کمونیستهای ایرانی و انقلابیون که شامل جنگلیها نیز میشد خواستند تا ادارات دولتی را به تصرف خود درآورند و همه امکانات را در اختیار روسها بگذارند. امضاکنندگان این بیانیه حیدرعمو اوغلی و میرجعفر پیشهوری بودند.
برگزارکنندگان کنگره به ریاست کامران آقازاده عبارت بودند از: میرجعفر پیشهوری، سلطان زاده و حیدرعمواوغلی2. دراین کنگره 48 تن به نمایندگی کمونیستهای ایرانی انتخاب شدند. خواستههای کمونیستهای ایرانی به این شرح به تصویب رسید: سرنگون کردن سلطه امپریالیسم بر ایران، مصادره کلیه اموال شرکتهای خارجی، حق خودمختاری برای همه ملیتهای ایرانی، مصادره زمینهای زمین داران، و مهم ترین اصل کنگره؛ اتحاد با جماهیر شوروی و نهضت پرولتاریای جهانی.
تآنچه میخوانید مقالهای است از یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ کالج باروک نیویورک که در مجله مطالعات خاورمیانه (Middle East Studies) منتشر شده و به بررسی حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان میپردازد.
ایران پدیدهٔ نادر داشتن همزمان دو حزب کمونیست طرفدار شوروی را تجربه کرده: حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان.
حزب توده را حلقهای از روشنفکران جوان مارکسیست کمی بعد از حملهٔ سال ۱۳۲۰ انگلستان و شوروی به ایران در تهران راه انداختند. حزب ظرف دو سال بدل شد به نهضتی ملی با حامیانی بسیار میان روشنفکران و طبقهٔ کارگر. تا پیش از سرکوب سال ۱۳۳۲، حزب نیرویی مهم باقی ماند.
فرقهٔ دموکرات را گروهی از کمونیستهای کهنهکار به سرکردگی جعفر پیشهوری در تابستان ۱۳۲۴ در تبریز پایه گذاشتند. شاخهٔ محلی حزب توده را جذب خودش کرد، در سرتاسر آذربایجان ایران گسترده شد و با کمک ارتش شوروی که نگذاشت نیروهای ایرانی وارد استان بشوند، از طریق کودتایی محلی به قدرت رسید. تا آذرماه ۱۳۲۵ هم که نظامیان ایران دوباره منطقه را تصرف کردند، در قدرت ماند.
فرقهٔ دموکرات و حزب توده تا چهارده سال بعدتر همچنان به منزلهٔ دو سازمان مجزا از همدیگر فعالیت میکردند، تا مردادماه ۱۳۳۹ که اعضای اولی رأی به ادغام در دومی دادند، به این خاطر که «در چنین شرایطی، وجود دو حزب طبقهٔ کارگر در یک کشور کثیرالمله مانند ایران، دو حزبی که مارکسیسم - لنینیسم ایدئولوژی مشترک آنها است و اصول سازمانی واحدی دارند و هدف دور و نزدیک آنها یکسان است، هیچگونه توجیهی نمیتوانست داشته باشد.»
دونالد ویلبر در پژوهشش دربارهٔ ایران مدرن ادعا کرده رهبران حزب توده نه روشنفکران کمیتهٔ مرکزی آن بلکه «کمونیستهایی حرفهای» چون پیشهوری بودهاند که خودش داشتن هرگونه ارتباطی را با این حزب رد میکرده؛ و اینکه با نزدیک شدن پایان جنگ، روسها «ناگهان» فرقهٔ دموکرات را «جایگزین» حزب توده در آذربایجان کردند تا «جاپا»یشان را در ایران ابدی کنند. جورج لنزوفسکی در کتابش با نام «روسیه و غرب در ایران» نوشته حزب توده «تجسد حزب کمونیست قدیمی» دههٔ ۱۳۱۰ ایران بود، حزبی که دیدگاههایش را روزنامهٔ جعفر پیشهوری به نام «آژیر» بیان میکرد و شهریورماه ۱۳۲۴ هم در آذربایجان اسم تازهای «روی خودش گذاشت و مشهور شد به حزب دموکرات». و اگین گروزکلو در کتاب «دیباچهای بر ایران» که درست بعد جنگ دوم جهانی نوشته شده، پیشهوری را تا حد «رهبر» هم فرقهٔ دموکرات و هم حزب توده در آذربایجان بالا برده است.
این نویسندگان همگی در توضیح وجود دو حزب کمونیست در یک کشور، تمرکزشان را گذاشتهاند روی نه شرایط داخلی ایران بلکه بستر جهانی وقایع، اما تأکید این مقاله بر دومی خواهد بود. این مقاله مشخصا تلاش خواهد داشت آن شرایط را به واسطهٔ بررسی پسزمینهٔ اجتماعی و سیاسی رهبران این دو حزب، بازگویی اهداف و آرمانهای متضادشان و تشریح تضادها و تعارضهایی در اندیشهٔ اشتراکی توضیح بدهد که جامعهٔ ایران و جنبش کمونیستی آن زمان ایران را شاخه شاخه کرده بود.
بیشتر تاریخ ایران شامل نبردهای میان این جوامع بوده؛ ایل علیه ایل، فرقه علیه فرقه، منطقه علیه منطقه، و چنان که ادوارد براون، تاریخنگار ادبیات ایران شرح داده، «قوم علیه قوم». شاهان قدیم سلسلههای مختلف فقط به واسطهٔ پذیرش این تنوع اشتراکی و تحمل این کیشها و آئینهای نامتعارف ــ که همگیشان فکر میکردند حق الهی حکومت کردن برای خوشان است ــ میتوانستند از این نبردها جان به در ببرند و گروههایی بسیار را در گسترهٔ یک امپراتوری واحد و برای مدت زمانی طولانی با همدیگر متحد کنند. حاکمان ایران خودمختاری منطقهای این گروهها را تا زمانی که قبول داشتند مشروعیتشان را از پادشاه میگیرند، تحمل میکردند. آنها با ایلات و بسیاری گروههای مذهبی، تا زمانی که مالیاتشان را میپرداختند، به منزلهٔ موجودیتهایی مستقل و خودمختار برخورد میکردند و مهمتر از همه این حقیقت مسلم و ابدی بود که حیات آدمی از خداوند است.
فارسها................................................................... ۴۵%
اقلیتهای زبانی (%)
تُرکهای آذری............................................................. ۱۹
تُرکهای ترکمن، قشقایی، شاهسون و افشار........................ ۷
کُردها........................................................................ ۷
عربها...................................................................... ۳
بلوچها....................................................................... ۲
ارمنیها و آسوریها..................................................... ۱
بقیه......................................................................... ۲
اقلیتهای زبانیِ درحاشیه (%)
مازندرانیها و گیلکیها................................................ ۸
بختیاریها و لُرها......................................................... 6
منابع: تاریخ ایرانی،فارس
زمانی که در سال 1299 ارتش سرخ به بندرانزلی وارد شد اعضای حزب در بیانیهای از کمونیستهای ایرانی و انقلابیون که شامل جنگلیها نیز میشد خواستند تا ادارات دولتی را به تصرف خود درآورند و همه امکانات را در اختیار روسها بگذارند. امضاکنندگان این بیانیه حیدرعمو اوغلی و میرجعفر پیشهوری بودند.
حضور روسها در بندرانزلی امکان خوبی برای تبلیغ فعالیتهای کمونیستهای ایرانی بود و آنها بلافاصله نخستین کنگره حزب کمونیست را برگزار کردند.
تآنچه میخوانید مقالهای است از یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ کالج باروک نیویورک که در مجله مطالعات خاورمیانه (Middle East Studies) منتشر شده و به بررسی حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان میپردازد.
ایران پدیدهٔ نادر داشتن همزمان دو حزب کمونیست طرفدار شوروی را تجربه کرده: حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان.
حزب توده را حلقهای از روشنفکران جوان مارکسیست کمی بعد از حملهٔ سال ۱۳۲۰ انگلستان و شوروی به ایران در تهران راه انداختند. حزب ظرف دو سال بدل شد به نهضتی ملی با حامیانی بسیار میان روشنفکران و طبقهٔ کارگر. تا پیش از سرکوب سال ۱۳۳۲، حزب نیرویی مهم باقی ماند.
فرقهٔ دموکرات را گروهی از کمونیستهای کهنهکار به سرکردگی جعفر پیشهوری در تابستان ۱۳۲۴ در تبریز پایه گذاشتند. شاخهٔ محلی حزب توده را جذب خودش کرد، در سرتاسر آذربایجان ایران گسترده شد و با کمک ارتش شوروی که نگذاشت نیروهای ایرانی وارد استان بشوند، از طریق کودتایی محلی به قدرت رسید. تا آذرماه ۱۳۲۵ هم که نظامیان ایران دوباره منطقه را تصرف کردند، در قدرت ماند.
فرقهٔ دموکرات و حزب توده تا چهارده سال بعدتر همچنان به منزلهٔ دو سازمان مجزا از همدیگر فعالیت میکردند، تا مردادماه ۱۳۳۹ که اعضای اولی رأی به ادغام در دومی دادند، به این خاطر که «در چنین شرایطی، وجود دو حزب طبقهٔ کارگر در یک کشور کثیرالمله مانند ایران، دو حزبی که مارکسیسم - لنینیسم ایدئولوژی مشترک آنها است و اصول سازمانی واحدی دارند و هدف دور و نزدیک آنها یکسان است، هیچگونه توجیهی نمیتوانست داشته باشد.»
اغلب تحلیلگران به وجود همزمان این دو حزب بیاعتنا مانده و آن را صرفا یکی از ترفندهای استالین برای گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه خواندهاند. گونتر نولا و هانس یورگن وییه در کتابشان با نام «جبههٔ جنوبی روسیه» معتقدند پیدا شدن سروکلهٔ فرقهٔ دموکرات و گم و گور شدن حزب توده در آذربایجان «به دستور» شوروی بوده.
این نویسندگان همگی در توضیح وجود دو حزب کمونیست در یک کشور، تمرکزشان را گذاشتهاند روی نه شرایط داخلی ایران بلکه بستر جهانی وقایع، اما تأکید این مقاله بر دومی خواهد بود. این مقاله مشخصا تلاش خواهد داشت آن شرایط را به واسطهٔ بررسی پسزمینهٔ اجتماعی و سیاسی رهبران این دو حزب، بازگویی اهداف و آرمانهای متضادشان و تشریح تضادها و تعارضهایی در اندیشهٔ اشتراکی توضیح بدهد که جامعهٔ ایران و جنبش کمونیستی آن زمان ایران را شاخه شاخه کرده بود.
تضادها و تعارضها در اندیشهٔ اشتراکی
ایران جامعهای است از اقلیتها (نگاه کنید به جدول شمارهٔ یک). بزرگترین گروه، ایرانیهای فارسیزبان، فقط ۴۵ درصد جمعیت را در بر میگیرند و کانون سکونتشان در استانها و شهرهای مرکزی ایران است. دومین گروه بزرگ، ترکها، ۲۶ درصد دیگر از جامعه را تشکیل میدهند و خودشان تقسیم میشوند به آذریها که کوچنشین نیستند و اکثریت وسیع را در آذربایجان و اقلیتی چشمگیر را در شهرهای شمال ایران دارند، و ترکمنها، قشقاییها، شاهسونها و افشارها که ایلاند و موجودیتی ملموس و محسوس را در شمال کشور و همچنین در استان جنوبی فارس شکل میدهند. باقی جمعیت ایران را گروههای زبانی کوچکتری چون عربها، کردها، بلوچها، ارمنیها و آسوریها، و اقلیتهای زبانی در حاشیهتری چون گلیکیها، مازندرانیها، لرها و بختیاریها تشکیل دادهاند با لهجهها و گویشهای ایرانی مختلفی غیرقابل فهم برای فارسیزبانها.بیشتر تاریخ ایران شامل نبردهای میان این جوامع بوده؛ ایل علیه ایل، فرقه علیه فرقه، منطقه علیه منطقه، و چنان که ادوارد براون، تاریخنگار ادبیات ایران شرح داده، «قوم علیه قوم». شاهان قدیم سلسلههای مختلف فقط به واسطهٔ پذیرش این تنوع اشتراکی و تحمل این کیشها و آئینهای نامتعارف ــ که همگیشان فکر میکردند حق الهی حکومت کردن برای خوشان است ــ میتوانستند از این نبردها جان به در ببرند و گروههایی بسیار را در گسترهٔ یک امپراتوری واحد و برای مدت زمانی طولانی با همدیگر متحد کنند. حاکمان ایران خودمختاری منطقهای این گروهها را تا زمانی که قبول داشتند مشروعیتشان را از پادشاه میگیرند، تحمل میکردند. آنها با ایلات و بسیاری گروههای مذهبی، تا زمانی که مالیاتشان را میپرداختند، به منزلهٔ موجودیتهایی مستقل و خودمختار برخورد میکردند و مهمتر از همه این حقیقت مسلم و ابدی بود که حیات آدمی از خداوند است.
جدول شمارهٔ یک: تفکیک زبانی جمعیت ایران
(درصد از کل جمعیت)فارسها................................................................... ۴۵%
اقلیتهای زبانی (%)
تُرکهای آذری............................................................. ۱۹
تُرکهای ترکمن، قشقایی، شاهسون و افشار........................ ۷
کُردها........................................................................ ۷
عربها...................................................................... ۳
بلوچها....................................................................... ۲
ارمنیها و آسوریها..................................................... ۱
بقیه......................................................................... ۲
اقلیتهای زبانیِ درحاشیه (%)
مازندرانیها و گیلکیها................................................ ۸
بختیاریها و لُرها......................................................... 6
منابع: تاریخ ایرانی،فارس