تبیان، دستیار زندگی

شهید یاسینی در عین صمیمت از خطاها نمی‌گذشت

علیرضا هیچ وقت در کارهایش افراط و تفریط نداشت. همکاران در پایگاه علاقه زیادی به او داشتند. اما رفاقت و صمیمیتی که بین ما بود هیچگاه باعث چشم پوشی او از خطاهای ما در کارها نمی شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شهید یاسینی

شهید سید علیرضا یاسینی، از یاران و هم‌پروازان شهید ستاری در 15 دی 1373 در سانحه سقوط هواپیما نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلند پایه نیروی هوایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید یاسینی نمونه یک انسان کامل بود. رشادت ها و ایثارگری های او قابل وصف در جمله نیست. علیرضا ساده زیست بود و عاشق پرواز. دل رحم بود و خوش قلب. او مخالف بمباران شهرهای عراق و کشتن غیر نظامیان عراقی بود.

شهید یاسینی معتقد بود که این مملکت شرایط را برای آموزش و مهارت من فراهم کرده و من موظفم تا از این مهارت ها، برای حفظ و پیشرفت مملکت استفاده کنم.

دوست و همراه شهید یاسینی سرهنگ محمود عتیقه چی در خاطره ای از شهید نقل می کند: شهید یاسینی با بمباران شهرهای عراق مخالف بود. با اینکه هواپیماهای عراقی شهرهای ما را مورد هدف قرار می دادند، اما او دوست نداشت غیر از نظامیان عراقی پیر و جوان و زن و کوک را از خانه و کاشانه خویش آواره کند.

شهید سید علیرضا یاسینی شخصی فروتن و آزاد اندیش بود، که درجات نظامی او هیچ وقت باعث کمرنگ شدن فروتنی اش نشد.

 شهید یاسینی بسیار دانا و موقعیت شناس بود. او از نظر شخصیتی انسان خوش قلب، با ایمان و در عین حال شوخ و بذله گو بود. علیرضا هیچ وقت کسی را ناراحت نمی کرد و بسیار دل رحم بود و اگر موردی پیش می آمد که کسی از دستش ناراحت شود، او بلافاصله از آن شخص دلجویی می کرد.

یکبار علیرضا پرواز مهمی در همدان داشت، اما هواپیما دچار نقص فنی بود و برای پرواز آماده نبود. مکانیزیسین آنجا کارش را به خوبی انجام نداده بود علیرضا علت بی توجهی او را جویا شد، اما دقایقی بعد گفتگوی آنها تبدیل به مشاجره شد. خیلی کم پیش می آمد که او عصبانی شود ولی آن روز این اتفاق افتاد. علیرضا فرمانده عملیات بود. او برای عملیات رفت، بعد از بازگشت از برخوردی که با آن مکانیزسین داشت، ناراحت بود. شهید یاسینی او را صدا زد و از او دلجویی کرد.

شهید یاسینی در کارش جدی و مسئولیت پذیر بود و در این رابطه نظر سایر همکارانش را حتی اگر از نظر درجه نظامی از او پایین تر بودند جویا می شد. او دقت نظر بالایی درباه وضعیت آنها داشت. در یکی از پرواز ها قرار بود، من به اهواز بروم، اما به علت پروازهای زیاد، خیلی خسته بودم. علیرضا متوجه حال من شد و از من خواست که استراحت کنم و خودش به جای من به اهواز رفت. هواپیمای علیرضا در این ماموریت، مورد اصابت هواپیماهای عراقی قرار گرفت، اما به خواست خدا اتفاقی برای او رخ نداد.

 « شهید داوود اکرادی » از همکاران ما بود که قبل از علیرضا شهید شد. قرار بود کارخانه برق عراق را بمباران کنیم. من سه فروند هواپیما را در برنامه گنجانده بودم و خودم هم لیدر پرواز بودم. شهید اکرادی به علت بیماری نباید پرواز می کرد اما به اصرار آمد. پرواز حساسی بود. نزدیک پرواز بود که علیرضا در آخرین لحظه ها آمد و خودش به جای من لیدر پرواز شد. ساعت 6 صبح بود که سه هواپیما از باند خارج شدند. برای سلامتی شان زیرلب دعایی زمزمه کردم. بعد از 45 دقیقه دو هواپیما وارد لاین شدند. آنجا بود که شنیدم هواپیمایی داوود مورد اصابت قرار گرفته و بعد از پریدن با چتر نجات، توسط عراقی ها به شهادت رسیده است.

چند روز قبل از شهات « شهید اکرادی » یک بالگرد عراقی را که 5 نفر از سران عراق در آن حضور داشتند، منهدم کرده بود. فرمانده های عراقی داوود را شناسایی کرده بودند و متاسفانه به وحشیانه ترین شکل او را به شهادت رسانده بودند.

من از سال های قبل از جنگ با علیرضا دوست بودم، هیچ بدی از او ندیدم. دورانی را که در همدان بودیم خانه هایمان در کنار هم بود و ما با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.

علیرضا هیچ وقت در کارهایش افراط و تفریط نداشت. همکاران در پایگاه علاقه زیادی به او داشتند. اما رفاقت و صمیمیتی که بین ما بود هیچگاه باعث چشم پوشی او از خطاهای ما در کارها نمی شد.

منبع: فارس