تبیان، دستیار زندگی

زندگی هنرمندی با نان و ماست

نواختن ساز و بافتن حصیر کارهای مهمش بعد از کارگری بوده‌اند، اما بعد از بی‌توجهی‌ها دلسرد و دلشکسته شده؛ درد معده و دیسک کمر آرامشش را گرفته‌اند و تنها غذایش نان و ماست است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
صنایع دستی پیرمحمد سیدزاده

  درِ خانه‌ای که تازه ساخته رو به بیابان باز می‌شود، دو اتاق کاهِگلی دارد. یکی از اتاق‌ها، انبار حصیرهای بافته و نبافته است و در اتاق دیگر هم وسایل کار و زندگی‌اش را پهن کرده است.

پیرمحمد سیدزاده ساکن روستای "خداآباد" بلوچستان است. کفِ خانه‌اش را با حصیرهایی که مادر پیرش بافته، فرش کرده است. در یک طرف اتاقش ابزار تعمیر ساز را پهن کرده است. دبه‌های پر از آب را کنار دیگری از اتاق چیده است. خانه‌اش لوله کشی یا منبع آب ندارد و هر بار مجبور است برای آوردن آب تا قنات روستا برود.  

شغل اصلی پیر محمد کارگری بوده است. حصیر بافی را هم جدی دنبال می‌کرده، اما به دلیل بی‌توجهی‌ها دلسرد شده و کمتر این کار را انجام می‌دهد. با حصیر شعبده بازی می‌کند. اسباب بازی‌های حصیری را با شکل و ظرافت متفاوتی می‌بافد. تابلو نویسی حصیری هم انجام می‌دهد. به جز حصیربافی، ساز هم می‌نوازد و تعمیر می‌کند. تسبیح جانمازش را هم با دانه‌های میوه کُنار درست کرده است.
اسباب بازی حصیری

اسباب بازی‌های حصیری
در منطقه بلوچستان به دلیل وجود درخت داز (نوعی خرمای وحشی) بسیاری با حصیربافی آشنا هستند. زیرانداز، سبد، خورجین، توپ، قندان و حیوانات حصیری که بیشتر به عنوان اسباب‌بازی استفاده می‌شود، می‌بافند. حصیر بافی هم مثل موسیقی نسل به نسل منتقل شده. همه می‌توانند بُز کوهی را در کمترین زمان ببافند، اما شیوه بافت پیرمحمد با دیگر بافنده‌ها متفاوت است. او زرافه، شتر و قوچ را با ظرافتی خاص و به شیوه خودش می‌بافد. سر، پا و بدن را جدا می‌بافد و سپس آنها را به هم وصل می‌کند. درخت داز دو نوع است. برگ‌های «پُرک» سفت و «داز» نرم است. از پُرک برای بافتن خورجین استفاده می‌شود.

زمانی حصیربافی نقش مهمی در منطقه بلوچستان داشته، به همین دلیل از کف تا سقف خانه از حصیر استفاده می‌کردند. زیراندازهای حصیری 10 تا 12 سال عمر می‌کنند. هنوز هم بسیاری از مردم منطقه زیر موکت‌هایی که در خانه پهن شده از زیراندازهای حصیری استفاده می‌کنند، اما کمتر کسی بافت آن را ادامه داده است. «پات» هم نوعی طناب است که  در کارهای روزمره کاربرد فراوانی دارد. مقاومت بسیاری هم دارد به همین دلیل سقف بسیاری از خانه‌های بلوچستان با این طناب‌ها و تنه نخل ساخته شده است.

پیرمحمد اتاقی که در آن حصیرهای بافته شده را جمع کرده است، نشان می‌دهد و به ایسنا، می‌گوید: قدیم‌ها بیشتر حصیربافی می‌کردم. من و خواهرم  به همراه شش بافنده خانم تعداد زیادی حصیر بافته بودیم. چند سال پیش تعدادی از مسوولان دولتی برای بازدید به روستای خدآباد آمدند. یکی از کپرهای روستا را تمیز کردیم و تمام حصیرهای بافته را در آن چیدیم. بعد از بازدید، کلی تعریف و تمجید کردند و موقع رفتن، یکی از مسوولان حدود 500 هزار تومان حصیر  را در گونی جمع کرد و برد. وقتی جلوی آن را گرفتم و گفتم چند بافنده برای این حصیرها زحمت کشیده‌اند و خوب است که دستمزد آنها را بپردازید، پاسخ داد: ‌«به حاج آقا (مسوول وقت میراث فرهنگی سراوان) بگویید، پولش را می‌پردازد». بیش‌تر از 10 بار برای گرفتن دستمزد بافنده‌ها مراجعه کردم اما جواب دادند فعلا تحریم هستیم و بودجه نداریم.    

اتاقی که پیرمحمد حصیرهای بافته و نبافته‌اش را در آن گذاشته
او ادامه می‌دهد: از آن روز به بعد، رویم نشد سراغ بافنده‌ها بروم و بگویم دوباره حصیر ببافند، چون به اندازه کافی شرمنده آنها شده بودم. من هم دلشکسته شدم و از آن روز به بعد فقط برای سرگرمی خودم چیزهایی می‌بافم. وقتی نمی‌توانم از کاری پول دربیاورم، چرا باید برای آن وقت بگذارم؟ بافت هر کدام از حیوان‌های حصیری حداقل پنج ساعت و بافتن یک سبد حصیری چند روز زمان می‌برد.
صنایع دستی حصیری

این بافنده با بیان اینکه «ابوالقاسم حسینی نژاد» بهترین حصیرباف روستا بوده است، بیان می‌کند: حصیربافی هم زحمت زیادی دارد. گاهی برای بافت یک زیرانداز یک ماه وقت می‌گذاریم. مواد اولیه را خشک می‌کنیم، اگر آن‌ها را خیس ببافیم تاب بر می‌دارند. بعد از خشک شدن، مواد اولیه را هنگام بافتن دوباره خیس می‌کنیم. گاهی مجبور می‌شویم  برای چیدن برگ درخت داز که به آن «پیش» می‌گوییم دو کیلومتر راه برویم. بیابان‌های اطراف روستا هم داز دارد اما کیفیت آنها خوب نیست و نازک هستند. برگ دازهایی که در مناطق دورتر هستند، مقاومت بیشتری دارند.  

پیرمحمد این روزها کمتر ساز می‌زند. از انجام این کار هم دلسرد شده است و می‌گوید: ۲۰ سال پیش شوق داشتم، شب تا صبح ساز می‌زدم، کسی به ما توجه نمی‌کند. نهایت کاری که برای تشویق انجام می‌دهند، دادن یک لوح تقدیر است، لوح به چه درد ما می‌خورد؟ اگر به جای آن پولی می‌دادند که به دردی از  زندگی‌مان بزنیم این کار را با شوق بیشتری ادامه می‌دادیم.

این بافنده بیان می‌کند: ۲۰ سال است که دیسک کمر گرفتم. معده درد هم دارم. معمولا صبح تا شب را با یک وعده صبحانه می‌گذرانم و در نهایت هم خوراک در نان و ماست خلاصه می‌شود. چندین بار هم مجبور شدم برای درمان به زاهدان، یزد و حتی کراچی بروم. گفتند چهار میلیون تومان هزینه درمانم می‌شود. هر بار هم دکترها کلی دارو و دوا می‌دهند. داروهایی که خارجی هستند هم شامل بیمه نمی‌شوند و مجبورم برای آن هزینه زیادی بپردازم.  

پیر محمد متولد ۱۳۵۰ است، تا سیکل درست خوانده. حصیربافی را  از هفت سالگی شروع کرده است. شکار هم می‌رفته و گاهی هم خرگوش و تیمو «نوعی پرنده شبیه کبک» شکار می‌کرده است اما حالا طلوع و غروب خورشید را از در خانه‌اش که رو به بیابان باز می‌شود، نگاه می‌کند و هر چند وقت یکبار برای دل خودش سازی می‌زند و طنابی می‌بافد. 

منبع: ایسنا