تبیان، دستیار زندگی

بلوچستان سرزمینی دوست داشتنی برای استعمارگران؛

دیپلماسی قوی انگلیس در مقابل بلوچستان

تحولاتی که در قاره اروپا روی داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قاره‌ها به خصوص آسیا شد. یکی از سرزمینهایی که اهمیت زیادی برای دولتهای اروپایی داشت، هندوستان بود. در جریان رقابت اروپاییها برای تسلط بر هندوستان، سرزمینهای مجاور آن به عنوان معابر دسترسی بر آن سرزمین، اهمیت خاصی یافت. یکی از این نواحی بلوچستان بود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
بلوچستان

تاریخچه ی هند

پیشینه حضور انسان در شبه قاره هند به دویست تا چهارصد هزار سال می‌رسد. اما اولین تمدن به معنای واقعی در این سرزمین، تمدن دره سند با قدمت نزدیک به سه هزار سال قبل از میلاد است که با تمدن شهر سوخته در ایران همزمان بوده و با آن مراودات نزدیک داشته‌است و تقریباً پس از ورود آریایی‌ها بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد هر دو از بین رفته‌اند.

ورود آریایی‌ها به هند در فرهنگ، دین و ادبیات و نظام اجتماعی این سرزمین بسیار تأثیرگذار بوده‌است. از جمله می‌توان به شکل‌گیری زبان سانسکریت، تدوین متون مقدس هندو و پیدایش سیستم طبقاتی جامعه هند اشاره نمود.

اولین امپراتوری در هند با حکومت شاهنشاهی موریا بین سالهای ۳۲۶ تا ۲۰۰ پیش از میلاد شکل گرفت. قدرتمندترین حاکم تاریخ هند تا قبل از گورکانیان، آشوکای بزرگ نام دارد که سومین شاه این سلسله‌است. وی در تمام جنبه‌های هنری و اجتماعی و سیستم اداری از هخامنشیان ایران الهام می‌گرفت. آثار بسیار مهم حجاری این دوره مانند پیکره چهار شیر (نماد ملی هند) بسیار تحت تأثیر حجاری تخت جمشید است.
از سال ۳۲۷ تا ۳۲۶ پیش از میلاد اسکندر به هندوستان حمله می‌کند.
دومین سلسله قدرتمند به نام امپراتوری گوپتا از سال ۳۲۰ تا ۵۵۰ میلادی در شمال هند حاکمیت داشته و پس از گوپتاها تا قرن سیزده میلادی حکومت‌های زیادی در شمال هند با درگیری، شکست و پیروزی یکی پس از دیگری بر روی کار آمدند. باتوجه به عدم قدرتمندی این حکومت‌ها، جنوب هند امنیت و آرامش بیشتری نسبت به شمال داشت و سرگرم تعامل و تجارت با اعراب مسلمان و منطقه جنوب آسیا بود و نقش مهمی در روابط خاور میانه با خاور دور ایفا می‌کرد.
اولین تماس اسلام با آسیای جنوبی، سال هفتصد و یازده میلادی است که مسلمانان تا کناره رود سند که هم اکنون در پاکستان است پیش آمدند. در قرن دهم میلادی سلطان محمود غزنوی منطقه پنجاب را تصرف کرد و بارها به شمال هند حمله کرد. تا قرن سیزدهم تاخت و تازهای زیادی از سوی ایران و آسیای مرکزی به هند صورت می‌گرفت. اما چندان ماندگار نبودند، تا اینکه در این زمان مسلمانان، شهر دهلی را تصرف کردند و اولین حکومت مسلمانان، به نام دوران سلطنت یا غلامان مسلمان را بنیان گذاشتند واسلام رسماً بر هند حاکم شد.
در سال ۱۵۲۶ «بابُر» از نوادگان تیمور لنگ بر هند تسلط یافت و سلسله گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند را بنیان گذاشت. این سلسله از ۱۵۲۶ میلادی تا ۱۸۵۷ میلادی در بخش بزرگی از شبه قاره هند فرمانروایی کرد. حکمرانان این سلسله به تدریج تمامی شبه قاره را تحت فرمان گرفتند. اکبر کبیر امپراتور بزرگ این سلسله که سیاست مدارا با غیرمسلمانان هندی را درپیش گرفت را بزرگترین و مقتدرترین پادشاه هند می‌دانند. اما پس از مدتی بخش‌هایی از جنوب هند از اختیار آنان خارج شد. این دودمان آخرین دوران طلایی امپراتوری‌های اسلامی به‌شمار می‌رود و در نیمه سده ۱۷ میلادی و در زمان شاه جهان بزرگ‌ترین و ثروتمندترین امپراتوری جهان بود. در سال ۱۷۳۹ میلادی با حمله نادرشاه افشار به هند مقدمات انقراض این امپراتوری فراهم شد و در سال ۱۸۵۷ پس از سال‌ها نبرد سرانجام کمپانی هند شرقی توانست این امپراتوری را منقرض کرده و سرزمین‌های آنرا تصرف کند.
در سال ۱۵۱۰ میلادی پرتغالی‌ها به عنوان اولین مهاجمان اروپایی در گوا مستقر شدند. هنگامی که طوایف «مراتی» و سیک علیه حکومت پادشاهان گورکانی قیام کردند، بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها در قرن ۱۸ مناطقی برای خود از هند جدا کردند و بنیاد حکومت بریتانیای کبیر در هند استوار گردید.
دولت بریتانیا بر اثر شورش‌های سال ۱۸۵۷ میلادی در هند، کمپانی هند شرقی بریتانیا را که گردانندهٔ هند بود منحل کرد و به این سرزمین خودمختاری داد. اما بین سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۵، دولت بریتانیا ناچار شد که ادارهٔ بعضی از امور کشور را به مردم هند واگذار نماید. در این هنگام رهبر بزرگ جنبش استقلال‌طلبی هند، ماهاتما گاندی قیام کرد و علیه استبداد بریتانیا به مبارزه پرداخت.
سپس اختلاف شدیدی در بین سران هند و سران مسلمانان هند که رهبر آنها محمدعلی جناح بود بوجود آمد. قصد مسلمانان این بود که کشوری مرکب از مناطق مسلمان هند تشکیل دهند. در آن هنگام بریتانیا قوانینی وضع نمود که به‌موجب آن به هند و سیلان و پاکستان استقلال داده شد. در ماه اوت ۱۹۴۷ آخرین سرباز بریتانیایی خاک هند را ترک گفت و در تاریخ ژانویهٔ ۱۹۵۰ هند حکومت جمهوری مستقل خود را اعلام نمود و به عضویت اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیا درآمد. اختلافات مرزی دولت هند با پاکستان در منطقهٔ کشمیر هنوز برطرف نشده‌است.

هندوستان و رقابت کشورهای اروپایی

سفر واسکودوگاما از کشور پرتغال در سال 1497 به هندوستان راه را برای ایجاد مستعمرات در این سرزمین و سایر نواحی آسیا باز کرد . بعد از تسلط پرتغالیها بر هند در سال 1662 دولت پرتغال جزیره بمبئی را به چارلز دوم پادشاه انگلیس هدیه کرد و او نیز این جزیره را به کمپانی هند شرقی منتقل کرد . امپراتوری بریتانیای کبیر از نیمه قرن هفدهم به تدریج با زور و زر و خدعه هندوستان را از چنگ راجه های ایالت و امپراتوران مغول هند خارج کردند. بدین ترتیب انگلیسیها، پرتغالیها را از گردونه ی رقابت خارج کرده خود بر اوضاع مسلط شدند.
در اواخر 1600 کمپانی هند شرقی به موجب فرمان ملکه الیزابت تاسیس گردید. کمپانی به تدریج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از دیگر رقبای خود پیشه گیرد . به دنبال ظهور انقلاب صنعتی در اروپا تولید کالا به مراتب بیشتر از احتیاج بازارهای اروپایی بود. علاوه بر این مواد اولیه بسیاری از کارخانه ها در اروپا وجود نداشت و کشورهای اروپایی برای رفع این نیازها، توجه بیشتری به سرزمینهای دیگر نمودند . یکی از این سرزمینها که از قبل نیز مورد توجه کشورهای اروپایی قرار گرفته بود، هندوستان بود. این کشور با توجه به ویژگیهایی که داشت، مناسب‌ترین سرزمین برای استعمار بود.

اروپای آن روز می دانست که امپراتوری بریتانیا به هندوستان زنده است و اگر لندن مغز این امپراتوری است، ... هند قلبی است که خون ثروت و رفاه و عظمت را در رگهای بریتانیا جاری می سازد.

در چنین اوضاع و احوالی، انگلیس که از سالهای قبل بر هند مسلط شده بود و سعی در حفظ آن در مقابل رقیبان داشت، با رقابت ناپلئون که قصد داشت این سرزمین را از دست آن کشور خارج کند مواجه شد .

انگلیس و دفاع از هندوستان

بعد از آنکه ناپلئون در اروپا به پا خواست، تمام معادلات قدرت و سیاست جهانی به هم خورد. ناپلئون انگلیس را بیش از همه دشمن خود می‌پنداشت چرا که تمام اتحادیه های نظامی علیه فرانسه توسط انگلیس طراحی می شد. ناپلئون به خوبی دریافته بود که شاهرگ حیاتی انگلیس، هندوستان است. وی در جست و جوی راهی برای فتح هندوستان بود و چون انگلستان فرمانروای دریاها بود، او راهی نداشت جز اینکه از طریق خشکی بر هند حمله ور شود و این راه به ناچار از ایران می‌گذشت . انگلستان خطر فرانسه را به خوبی دریافته بود. تصرف هندوستان از راه ایران، افغانستان، سند و پنجاب مکرر در تاریخ ثبت شده بود و انگلیسیها می¬دانستند که اگر میدان را باز بگذارند، فرانسویها به راحتی هندوستان را فتح خواهند کرد.
خطر حمله ناپلئون باعث توجه دولت انگلیس و کمپانی هند شرقی به مناطق همجوار هندوستان، یعنی راههایی شد که احتمال حمله ناپلئون از آن طریق وجود داشت. یکی از آن سرزمینهای همجوار هندوستان، بلوچستان بود و در نتیجه این رقابتهای دول رقیب، این ناحیه مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و رقابت آنها در این منطقه تا جدا شدن قسمتی از بلوچستان ایران و قرار گرفتن آن در کمربند حفاظتی هند و حتی پس از آن ادامه یافت .
بعد از مکاتبه دولتمردان ایران با ناپلئون و آمدن نمایندگان او به ایران میرزا رضاخان قزوینی مأموریت یافت پیمانی با ناپلئون منعقد نماید. بنابراین پیمان فین کنشتاین در 4 مه 1807/ 25 صفر 1222 بین دو کشور بسته شد. از جمله مفاد این پیمان، قطع رابطه ایران با دولت انگلیس و اعلام جنگ با آن کشور بود. ایران همچنین در این پیمان متعهد شد که هرگاه امپراتوری فرانسه قصد نماید از خشکی قشونی را برای یورش به هند بفرستد، هرگونه امکاناتی را برای آنان فراهم نماید .
با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ایران حکومت بریتانیا در لندن وحشتزده شد و نمایندگانی را به دربار ایران مأموریت داد از جمله این نمایندگان سرجان مالکم بود که به خاطر رابطه‌ دوستی بین ایران و فرانسه، از جانب دولت ایران پذیرفته نشد .

انگلیس و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان

خطر حمله ناپلئون از طریق ایران به هندوستان و پذیرفته نشدن مالکم سفیر انگلیس از جانب دولت ایران موجب شد تا کمپانی هند شرقی و دولت انگلیس به شناسایی و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان بپردازند. یکی از این سرزمینها بلوچستان بود که این زمان وارد تاریخ جدید خود شد . انگلیس می بایست هندوستان را حفظ می کرد و معابر لشکرکشی کشورهای اروپایی به هندوستان و مرزهای دفاعی شبه قاره را در اختیار خود می‌گرفت از طرفی روسیه نیز از آغاز قرن هیجدهم بر دریاهای گرم جنوب و بیش از همه بر استانبول چشم طمع دوخته بود. روسیه می بایست معابر لشکرکشی به هندوستان را در اختیار خود می داشت تا لندن را لااقل به تسلیم استانبول وا دارد . این عوامل سبب شد انگلیس برای دفاع از هندوستان به شناسایی سرزمینهای غربی آن بپردازد که بلوچستان یکی از آنان به شمار می رفت.
پذیرفته نشدن جان مالکم در دومین مأموریتش به ایران در سال 1808/1221 او را در تصمیمش برای شناسایی سرزمینهای مجاور هندوستان مصمم کرد. چندین افسر مستعد برای این منظور همراه مالکم بودند. نخستین شخص سروان گرانت بود، وی مأموریت یافت درباره بلوچستان غربی تحقیقاتی انجام دهد و نتیجه را گزارش دهد . هدف از مأموریت او این بود که آیا نیروهای نظامی کشورهای اروپایی می توانند از طریق سواحل جنوب ایران به درون هندوستان رخنه کنند یا نه؟ گرانت اولین غربی بود که تمام سرزمینهای بین خلیج گواتر و جاسک را شناسایی کرد و راه ورود به بلوچستان را برای دیگر هموطنان خود کشید .

انگلیسیها از طریق هندیان آموزش دیده در فنون نقشه‌برداری که در لباس روحانیون مسلمان بودند و به طور کلی در هیئت سیاح، تاجر، زاهد و درویش و ظاهر می شدند. و به شناسایی مرزهای شرقی ایران می‌پرداختند.


از دیگر مأموران سیاسی و نظامی انگلیس که برای شناسایی بلوچستان رهسپار این دیار شدند، سروان چارلز کریستی و ستوان پاتینجر بودند که مأمور شدند از راه خشکی، قدرت طبیعی، اقتصادی و مناطق سوق الجیشی بلوچستان و بخش دیگری از ایران را بررسی کنند . در نتیجه مسافرت پاتینجر و همکارش اطلاعات فراوانی در مورد قبایل و سران آنها، شمار جنگجویان قبایل و اوضاع طبیعی بلوچستان به دست آمد که موجب آشنایی اروپاییان با این بخش از ایران و راهگشای مأموران انگلیسی به هنگام تقسیم بلوچستان شد.
تأسیس حکومت قاجار، پادشاهان این سلسله در تلاش بودند تسلط خود را بر مرزهای شرقی کشور گسترش دهند. توجه دولت انگلیس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند و از طرف دیگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سیاست آنان شد. در این زمان دیپلماسی قوی انگلستان در برابر دیپلماسی ضعیف قاجار قرار گرفت. انگلیسیها برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدامی زدند و نقشه های گوناگونی را به اجرا در آوردند، تا اینکه در نهایت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعی هندوستان از ایران جدا کردند.

منابع:پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران(موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی)،وب‌گاه سفارت جمهوری اسلامی ایرات در دهلی نو