تبیان، دستیار زندگی

چهره ای مذهبی با پایه های پهلوی؛

"آشتی ملی" شعار شریف امامی

وی در دوره پهلوی دوم تبدیل به انگلوفیلی تمام عیار شده بود و مناصبی مانند وزیر راه و رئیس سازمان برنامه و سناتوری را به واسطه ارتباط نزدیک با انگلیسیها و دربار و در رأس آنها شاه تجربه کرد، اما ماناترین منصب خود را به مدتی در حدود 15 سال در ریاست مجلس سنای ایران یا همان مجلس "شاه ساخته" تجربه کرد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شریف امامیجعفر شریف امامی نامی آشنا و نخست وزیر دوران بحران رژیم پهلوی دوم است. روحانی‌زاده‌ای که قرار بود در قالب شعار پرطمطراق دولت "آشتی ملی" رژیم پهلوی را به ساحل آرامش برساند اما دولت وی نیز مستعجل بود و دوام چندانی پیدا نکرد و طوفان انقلاب57، شاه و تمام نخست وزیران پس از شریف امامی را به سرنوشتی مشابه دچار کرد.

روحانی‌زاده تحصیلکرده غرب

پدر شریف امامی و پدربزرگش هر دو روحانی بودند. پدرش از سوی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ملقب به "معتمدالشریعه" و "نظام الاسلام" شده بود؛ اما سرنوشت برای شریف امامی مسیری دیگر را مقدر کرده بود و وی بلافاصله پس از اتمام دوران تحصیلی متوسطه خود راهی غرب شد و در سوئد و آلمان به تحصیل در رشته برق پرداخت.
بخت و اقبال نیز پس از بازگشت شریف امامی به ایران اندکی و برای مدتی یار وی شد و بلافاصله عمده مناصب دولتی از جمله ریاست راه آهن ایران را برای مدتی کوتاه تجربه کرد که البته برایش چندان نیز خوش یمن نبود و در شهریور 20 به جرم همکاری با آلمانها مورد غضب قرار گرفت و به اراک تبعید گشت. این بار تلاشش برای برقراری ارتباط نزدیک با انگلیسیها خیلی سریع وی را بار دیگر به متن سیاست ایرانی کشانید. به نحوی که وی در دوره پهلوی دوم تبدیل به انگلوفیلی تمام عیار شده بود و مناصبی مانند وزیر راه و رئیس سازمان برنامه و سناتوری را به واسطه این ارتباط نزدیک با انگلیسیها و دربار و در رأس آنها شاه تجربه کرد، اما ماناترین منصب خود را به مدتی در حدود 15 سال در ریاست مجلس سنای ایران یا همان مجلس "شاه ساخته" تجربه کرد و به نوعی سند این مجلس به نام وی خورده بود و مجلس سنا با نام شریف امامی عجین شده بود.
تجربه حضور در "لژ آفتاب"
جعفر شریف امامی را از هر زاویه‌ای مورد بررسی قرار دهیم قطعاً در زمره فراماسونها قرار می‌گیرد و البته این مهم در مورد بسیاری دیگر از رجال عصر پهلوی نیز صادق بود و بسیاری از رجال پهلوی دوم تجربه حضور در تشکلهای فراماسونری را داشتند. عبدالله انتظام، جعفر شریف امامی، سعید مالک، سید حسن امامی، حسین شقاقی، مصطفی تجدد و امیر سعید حکمت و ... لیست بلندبالایی از سیاستمداران و سیاستگذاران و سیاست بازانی هستند که هر کدام به نحوی وابستگی به لژهای فرانسوی و انگلیسی و آلمانی را تجربه کرده بودند. در این میان شریف امامی موقعیتی ممتاز و ویژه داشت؛

طنز تاریخ این است که قرار بود شریف امامی به عنوان چهره‌ای فراماسون در سال 57 با رویکردی به ظاهر مذهبی، رژیم پهلوی را نجات دهد که البته تیر خودش و شاه پهلوی به صورت توأمان به سنگ خورد.


این چهره فراماسون تاریخ معاصر ایران، سلسله مراتب را به درستی و با صبر و قدم به قدم در لژهای مختلف گذارنده بود و از عضویت ساده تا مقام استادی و استاد ارجمندی را طی کرده بود و البته برای نخستین بار این مناصب را با عضویت در لژ آفتاب تجربه کرد. تجربه‌ای که دریچه‌ای برای پیشرفت شریف امامی در میان ماسونها شد. پیشرفت وی البته در حلقه ماسونها به این حد متوقف نشد و در سال 1347 وی به ریاست لژ بزرگ ایرانیان نیز انتخاب شد. وی از جمله فراماسونرهایی بود که از تشکیلات فراماسونری حقوق دریافت می‌کرد و به‌عنوان "استاد اعظم" لژهای ایرانی با استادان اعظم لژهای جهانی رابطه داشت.
نکته جالب در تمامی این معادلات این بود که شاه دوم پهلوی نیز عمدتاً مواضعش را به مواضع شریف امامی نزدیک می‌کرد و وی را زیر چتر حمایت خود قرار می‌داد و حتی بعضاً از تشکیلات فراماسونری وابسته به شریف امامی حمایت مالی نیز می‌کرد و تلاش داشت از این طریق از قدرت‌گیری بیشتر حسین علاء هم در تشکیلات فراماسونری و هم در برابر خود جلوگیری کند. البته برخی نیز بر این باور هستند که سطح ارتباطات و تعاملات شریف امامی با لژهای فراماسونری به حدی بود که حتی شاه نیز یارای مقابله با شریف امامی را نداشت.

محک 57

در سال 56 و 57 یعنی در دو سال پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی رژیم شاه مخمصه عجیبی را تجربه کرد و به ویژه در سال 57 به هر ریسمانی ولو نامطمئن متوسل ‌شد تا بلکه عمر رژیم را تمدید کند و از دریچه این تمدید روزنه‌ای برای بقای بلندمدت خویش بیابد. در این میان جعفر شریف امامی یکی از همان قلابهایی بود که شاه در دریای متلاطم منتهی به انقلاب انداخت و توقع داشت از آن "شاه ماهی" صید کند اما این اتفاق رخ نداد.
شاه و متحد اصلی‌اش در سال 57 به این باور رسیده بودند که تنها رقیب آنها، نیروهای اصیل مذهبی هستند که در داخل ایران فعالیت می‌کنند و به دنبال چهره‌ای رفتند که حداقل از صبغه‌ای مذهبی برخوردار باشد و در این میان نام شریف امامی روحانی زاده برای آنها سنگینی کرد و روی نام وی متوقف شدند و شاه وی را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد.

عوام‌فریبی مذهبی

تعطیل نمودن مراکز فساد و قمارخانه‌ها و بازگرداندن تقویم شاهنشاهی به شمسی بخشی از نگاه روبنایی شریف امامی به مقوله مذهب بود و البته در کنار آن اقداماتی مانند انحلال حزب رستاخیز و تغییر استانداران برخی از استانها، آزادی مطبوعات و رادیو تلویزیون، دادن امتیاز به کارمندان را نیز در دستور کار قرار داد، اما هیچ‌کدام مفید واقع نشد.

دولت مستعجل شریف امامی را می‌توان در یک کلام عنوان عوام‌فریبی مذهبی داد، زیرا وی تلاش کرد تا با سوء‌استفاده از احساسات مذهبی مردم و اعتقاد راسخ آنها به دین، البته به عنوان یک زیربنای اساسی و نه روبنایی ابزاری، دست به عوام فریبی بزند و برای رژیم پهلوی زمان بخرد. شاه پس از برکناری آموزگار، شریف امامی را در 5 شهریور 57 به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد و وی با نطقی آتشین و تحت عنوان دولت آشتی ملی روی کار آمد.
البته محمدرضا نیز در بدو روی کار آمدن وی تکلیف را برایش مشخص کرد و گفت: «چیزهایی که خیلی مورد توجه است، یکی از بین بردن گرفتاریهای مردم مثل اصناف که توجه عاجل دولت را می‌خواهد و موضوع دیگر که اصلاً قابل بحث نیست، تعظیم شعائر اسلام که در صدر همه چیز قرار می‌گیرد».
تعطیل نمودن مراکز فساد و قمارخانه‌ها و بازگرداندن تقویم شاهنشاهی به شمسی بخشی از نگاه روبنایی شریف امامی به مقوله مذهب بود و البته در کنار آن اقداماتی مانند انحلال حزب رستاخیز و تغییر استانداران برخی از استانها، آزادی مطبوعات و رادیو تلویزیون، دادن امتیاز به کارمندان را نیز در دستور کار قرار داد، اما هیچ‌کدام مفید واقع نشد.

منجی ناکام

شاه بسیار به ریش سفیدی شریف امامی دل بسته بود و امیدوار بود بتواند با تکیه بر قدرت و جایگاه فراماسونری وی که مبتنی بر وابستگی همه‌جانبه شریف امامی به دول غربی بود از سویی و صبغه مذهبی وی به واسطه نسب با پدرش از سوی دیگر بتواند عمر رژیم خود را افزایش دهد، اما این بار شریف امامی در ایفای نقش محللی خود ناکام ماند و خیلی سریع جای خود را به ارتشبد ازهاری داد، تا شاه آخرین کارت بقای خود را به حکومت نظامی ازهاری بسپارد، غافل از اینکه باز سودی عایدش نمی‌شود.
شریف‌امامی در ابتدای نخست‌وزیری حتی برای جلب نظر مردم به چند اقدام از قبیل تغییر استانداران، تغییر تقویم شاهنشاهی به هجری شمسی، برکناری وزیر دربار و دادن امتیاز به کارمندان، اعطای آزادی به مطبوعات و رادیو تلویزیون برای نشر حقایق، دادن امتیاز به کارمندان، عزل مدیران نالایق و انحلال حزب رستاخیز و تعطیل مراکز فساد، قمارخانه‌ها و نظایر آن نیز اقدام کرد، اما این اقدامات ثمری نداشت.
برخلاف تصور شاه، هر چند شریف‌امامی طی دوران ریاست مجلس سنا، به عنوان سمبل «آشتی» و «تفاهم» کانون‌های قدرت وجهه‌ای اندوخته بود و لذا می‌توانست نمادی از «آشتی» به شمار رود، ولی او هیچ‌گاه نتوانست در سطح مردم به عنوان یک چهره «وجیه‌المله» مطرح شود.
شریف‌امامی سرانجام در پی گسترش اعتراض‌ها به عملکردش در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ از صدارت استعفا داد و جای خود را به دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری سپرد. شریف‌امامی ثروت زیادی در دوران حیات خویش اندوخت و به گفته یکی از نزدیکانش به نام احمد شیبانی، وی هنگام خروج از ایران در بهمن ماه ۵۷، ۱۷ میلیون دلار به حساب خود در خارج از کشور واریز کرده بود. شریف‌امامی در روزهای اوج‌گیری انقلاب و پیش از ورود امام به ایران به انگلیس پناهنده شد و بعد از چندی به آمریکا رفت. او سرانجام در سال ۱۳۷۸ در سن ۸۷ سالگی در نیویورک در آمریکا درگذشت.

منابع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،تاریخ ایرانی