دکتر جمشید اعلم، سناتوری که اعدام شد؛
سناتور صریحاللهجه
فرزند اسداللَّه خان مكرمالسلطان، برادرزادهى دكتر امیر اعلم، متولد 1280. تحصیلات خود را در فرانسه در رشتهى پزشكى انجام داد و در گوش و حلق و بینى تخصص گرفت. بعد از مراجعت به ایران به استادى دانشكدهى پزشكى رسید و مدتها استاد دانشگاه و با لقب پروفسور معروف بود. در دورهى نوزدهم از قزوین وكیل مجلس شد و در دورهى بیستم نیز همین سمت را داشت. از دورهى چهارم سنا (1342) سناتور انتصابى شد. در حرفهى تخصصى خود اشتهار زیادى پیدا كرد. استاد و طبیب خوبى بود، ولى بدخلقى، عدم تعادل در رفتار و خشونت او باعث شد بیماران كمتر به او مراجعه كنند. وى تا انقلاب اسلامى سناتور بود. بعد از انقلاب پس از محاكمه، اعدام شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/08/20
بزرگترین فرزند ذکور میرزا علیاکبر خان معتمدالوزاره ، اسدالله خان ملقب به مکرمالسلطنه پدر جمشید اعلم بود که در سال 1281ق در طرابوزان متولد شد. تحصیلات خود را در استانبول و بیروت ادامه داد و به زبانهای فرانسه و عربی و ترکی تسلط یافت. وی پس از بازگشت به ایران (1307ق) ابتدا با سمت کارپردازی در سفارت ایران و سپس کارپردازی شام به خدمت وزارت امور خارجه درآمد.
او مدتی در بخش دارالترجمه مشغول به کار شد اما اندکی بعد به خدمت نظام درآمد و با نشان و حمایل سرتیپی به سمت آجودانی مخصوص ولیعهد مظفرالدین شاه منصوب گردید. وی در اوایل مشروطه سعی کرد تا از قزوین به وکالت برگزیده شود اما موفق نشد و به کار در وزارت خارجه ادامه داد سپس مدتی به کارپردازی ایران در ارزنهالروم (1314ق) و طرابوزان منصوب شد و مدتی نیز ژنرال قونسول ایران در بغداد گردید. خدماتش باعث شد تا در سال 1318ق ملقب به مکرمالسلطنه شود. از او دو پسر به نامهای علیاکبر و جمشید باقی ماند.
ابتدا دانشیار و بعد استاد شد و تحت پوشش وزارت بهداری در آمد. از دیگر مشاغل او ریاست درمانگاه بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان فارابی و بانک ملی بود.
اندکی بعد کرسی گوش و حلق و بینی را در دانشگاه تهران از آن خود ساخت. اما به تدریج متوجه سیاست شد و تصمیم گرفت تا در انتخابات مجلس شورای ملی شرکت کند. او در دوره نوزدهم و بیستم مجلس شورای ملی توانست از قزوین به وکالت برسد.
اما در دوره دوم حضور در مجلس شورای ملی، (دوره بیستم) به حزب منفردین که توسط علی امینی تأسیس شده بود پیوست و از هرگونه طرفداری یا جناحبندی در مجلس خوداری کرد. در جریانات اختلاف بین احزاب و اعتراضاتی که به انجام تقلبات در انتخابات صورت گرفته بود، مجلس بیستم منحل شد و او دیگر نتوانست به مجلس شورای ملی راه پیدا کند. جمشید اعلم در سال 1342 به سناتوری مجلس سنا منصوب شد و در ادوار 5و6و7 مجلس سنا شرکت داشت. وی به دلیل نطقهای تندی که در مجلس سنا میکرد ملقب به سناتور صریحاللهجه گشت.
در سال 1350ش ریاست کمیسیون ترافیک مجلس سنا را برعهده داشت و به همین منظور مصاحبههایی در رادیو و تلویزیون و نشریات انجام داد.
اما عکسالعمل او در مورد اخراج ایرانیان مقیم عراق از آن کشور خشم همگان را برانگیخت. به طوری که طی سخنرانی در مجلس به امام خمینی(ره) اهانت کرد و ایشان را فردی غیرمسئول و سازشکار نامید. چرا که در مقابل اقدام دولت عراق مبنی بر اخراج ایرانیان ساکن در آنجا عکسالعمل و واکنش انجام نداده است.
چند روز بعد دولت خشن و متعصب عراق عده زیادی از ایرانیان ساکن عراق را که در بین آنها تعداد زیادی از علما، مدرسین، معلمین، تجار، طلاب همراه با کودکان و بانوان بودند از کشور خود اخراج کرد و آنان را بدون هیچ سرپناهی در مرزهای ایران و عراق رها ساخت.
بدین منظور در اعتراض به این اقدام خصمانه در 10 اردیبهشت 1348 بعضی از علمای نجف به عنوان اعتراض به اقدام دولت عراق از اقامه نماز جماعت خودداری کردند و حضرت آیتالله حکیم مرجع شیعیان از حوزه علمیه نجف خارج و حوزه علمیه تعطیل شد. در آن زمان کل علمای عراق و ایران به احترام ایشان خانهنشین شدند. در ایران نیز با تایید آیتالله خوانساری مجالس دعایی جهت این امر هر شب برگزار شد و حجتالاسلام فلسفی دراین مجالس به منبر میرفت و ضمن سخنان تند در انتقاد از دولتهای زورگو و مستبد اقدام دولت عراق را محکوم میساخت.
استقبال بینظیر مردم از این مجالس باعث شد تا حکومت ایران سعی کند از این اقدام به نفع خود استفاده کند. بنابراین دو نفر از سناتورها یعنی جمشید اعلم و علامه وحیدی در مجلس سنا پشت تریبون رفتند و مطالبی به این مضمون گفتند:
«ما به این روحانیونی که با ما در بیان فجایع عمّال بعثی عراق همصدا شدهاند افتخار میکنیم ولی آن آقا (آیتالله خمینی) در عراق نشسته و هیچ نمیگوید... بعد علامه وحیدی در دنبال سخنان جمشید اعلم گفت: آن آقا اصلاَ ایرانی نیست».
این سخنان در روزنامهها منعکس شد و اثر بسیار بدی گذارد. در نتیجه مردم فوقالعاده ناراحت شدند. حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود در اینباره میگوید: «البته وقتی از سخنان بیادبانه آنها مطلع شدم به مهندس شریف امامی رئیس مجلس سنا تلفن کردم و گفتم: که مجلس سنا مجلس شیوخ است؟ آیا قبیح نیست که در مجلس سنای مملکت چنین دروغی بگویند؟ بعد گفتم: اگر آیتالله خمینی این مرجع محترم بیش از سایر مراجع عمل نکرده باشند کمتر عمل نکرده است».
بی شک رهبر نهضت موضعگیری به موقع کرده بودند: «این دولت که اصلاَ نمیتوان نام آن را دولت گذارد، قدرت ندارد که در برابر ملتها ایستادگی کند و اگر با من و شما معارضه نماید با ملتها نمیتواند معارضه کند. اگر آقایان ایران را اخراج کردند، دیگر آقایان که از ممالک دیگرند باید بایستند و به وظایف دینی خود اهمیت دهند».
سخنان جمشید اعلم خشم علما و طلاب و مردم ایران را برانگیخت و باعث تظاهرات گستردهای در شهرهای مختلف علیه او شد. حوزه علمیه و بازار شهر قم تعطیل شد و روحانیون و طلاب به همراه دیگر اقشار مردم به خیابانها ریختند اما رژیم بلافاصله دستور دستگیری، توقیف و زندانی کردن آنان را صادر نمود و موقتاَ قیام خاموش گشت. به دنبال این وقایع گرچه عده زیادی از روحانیون و طلاب در شرایط بسیار بد در زندانها و تبعید قرار گرفتند به طوری که آیتالله حسین غفاری در زندان کشته شد.
جمشید اعلم پس از انقلاب اسلامی دستگیر و زندانی شد و بنابر رأی دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گردید. او در طول عمر خود در کنفرانسها و سمینارهای بینالمللی علمی بسیاری در کشورهای فرانسه، ژاپن، برزیل و امریکا شرکت کرد و مقالات زیادی در زمینههای علمی از او به چاپ رسید همچنین یک جلد کتاب در موضوع گوش و حلق و بینی تألیف نمود.
منابع:پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،سایت راسخون
او مدتی در بخش دارالترجمه مشغول به کار شد اما اندکی بعد به خدمت نظام درآمد و با نشان و حمایل سرتیپی به سمت آجودانی مخصوص ولیعهد مظفرالدین شاه منصوب گردید. وی در اوایل مشروطه سعی کرد تا از قزوین به وکالت برگزیده شود اما موفق نشد و به کار در وزارت خارجه ادامه داد سپس مدتی به کارپردازی ایران در ارزنهالروم (1314ق) و طرابوزان منصوب شد و مدتی نیز ژنرال قونسول ایران در بغداد گردید. خدماتش باعث شد تا در سال 1318ق ملقب به مکرمالسلطنه شود. از او دو پسر به نامهای علیاکبر و جمشید باقی ماند.
تولد جمشید در وان ترکیه
جمشید اعلم، در سال 1280 در شهر وان ترکیه متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ایران در مدرسه علمیه دارالفنون ادامه داد. سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در شهر لیون فرانسه در رشته پزشکی تحصیل نمود و در رشته گوش و حلق بینی تخصص گرفت (1936م) وی پس از بازگشت به ایران به استخدام دانشکده پزشکی دانشگاه تهران درآمد.ابتدا دانشیار و بعد استاد شد و تحت پوشش وزارت بهداری در آمد. از دیگر مشاغل او ریاست درمانگاه بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان فارابی و بانک ملی بود.
جمشید اعلم از سال 1326ش که محمدرضاشاه پهلوی را مورد عمل جراحی قرار داد مورد توجه وی واقع شد و پزشک مخصوص اوگردید. و همچنین موفق به کسب لقب پرفسور گشت.
اندکی بعد کرسی گوش و حلق و بینی را در دانشگاه تهران از آن خود ساخت. اما به تدریج متوجه سیاست شد و تصمیم گرفت تا در انتخابات مجلس شورای ملی شرکت کند. او در دوره نوزدهم و بیستم مجلس شورای ملی توانست از قزوین به وکالت برسد.
ورود به مجلس ملی
پس از ورود به مجلس در دوره 19 مجلس شورای ملی، به رهبری فراکسیون سعادت رسید و از طرفداران حسین علاء گردید. با روی کار آمدن دولت اقبال جزو جناح اقلیت مجلس شد و در جرگه حامیان اسدالله علم درآمد. وی در این دوره از مجلس همواره به دولت اقبال به دلیل گرانی و تصویب قانون رسیدگی به ثروت وکلاء میتاخت و دولت را مورد انتقادات شدید قرار میداد. به همین دلیل به حزب مردم، حزب جناح مخالف اقبال که توسط اسدالله علم تأسیس شد پیوست و از طرفداران اصلاحات گشت و از انقلاب سفید و رفراندوم طرفداری کرد.اما در دوره دوم حضور در مجلس شورای ملی، (دوره بیستم) به حزب منفردین که توسط علی امینی تأسیس شده بود پیوست و از هرگونه طرفداری یا جناحبندی در مجلس خوداری کرد. در جریانات اختلاف بین احزاب و اعتراضاتی که به انجام تقلبات در انتخابات صورت گرفته بود، مجلس بیستم منحل شد و او دیگر نتوانست به مجلس شورای ملی راه پیدا کند. جمشید اعلم در سال 1342 به سناتوری مجلس سنا منصوب شد و در ادوار 5و6و7 مجلس سنا شرکت داشت. وی به دلیل نطقهای تندی که در مجلس سنا میکرد ملقب به سناتور صریحاللهجه گشت.
در سال 1350ش ریاست کمیسیون ترافیک مجلس سنا را برعهده داشت و به همین منظور مصاحبههایی در رادیو و تلویزیون و نشریات انجام داد.
اما عکسالعمل او در مورد اخراج ایرانیان مقیم عراق از آن کشور خشم همگان را برانگیخت. به طوری که طی سخنرانی در مجلس به امام خمینی(ره) اهانت کرد و ایشان را فردی غیرمسئول و سازشکار نامید. چرا که در مقابل اقدام دولت عراق مبنی بر اخراج ایرانیان ساکن در آنجا عکسالعمل و واکنش انجام نداده است.
چند روز بعد دولت خشن و متعصب عراق عده زیادی از ایرانیان ساکن عراق را که در بین آنها تعداد زیادی از علما، مدرسین، معلمین، تجار، طلاب همراه با کودکان و بانوان بودند از کشور خود اخراج کرد و آنان را بدون هیچ سرپناهی در مرزهای ایران و عراق رها ساخت.
بدین منظور در اعتراض به این اقدام خصمانه در 10 اردیبهشت 1348 بعضی از علمای نجف به عنوان اعتراض به اقدام دولت عراق از اقامه نماز جماعت خودداری کردند و حضرت آیتالله حکیم مرجع شیعیان از حوزه علمیه نجف خارج و حوزه علمیه تعطیل شد. در آن زمان کل علمای عراق و ایران به احترام ایشان خانهنشین شدند. در ایران نیز با تایید آیتالله خوانساری مجالس دعایی جهت این امر هر شب برگزار شد و حجتالاسلام فلسفی دراین مجالس به منبر میرفت و ضمن سخنان تند در انتقاد از دولتهای زورگو و مستبد اقدام دولت عراق را محکوم میساخت.
استقبال بینظیر مردم از این مجالس باعث شد تا حکومت ایران سعی کند از این اقدام به نفع خود استفاده کند. بنابراین دو نفر از سناتورها یعنی جمشید اعلم و علامه وحیدی در مجلس سنا پشت تریبون رفتند و مطالبی به این مضمون گفتند:
«ما به این روحانیونی که با ما در بیان فجایع عمّال بعثی عراق همصدا شدهاند افتخار میکنیم ولی آن آقا (آیتالله خمینی) در عراق نشسته و هیچ نمیگوید... بعد علامه وحیدی در دنبال سخنان جمشید اعلم گفت: آن آقا اصلاَ ایرانی نیست».
این سخنان در روزنامهها منعکس شد و اثر بسیار بدی گذارد. در نتیجه مردم فوقالعاده ناراحت شدند. حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود در اینباره میگوید: «البته وقتی از سخنان بیادبانه آنها مطلع شدم به مهندس شریف امامی رئیس مجلس سنا تلفن کردم و گفتم: که مجلس سنا مجلس شیوخ است؟ آیا قبیح نیست که در مجلس سنای مملکت چنین دروغی بگویند؟ بعد گفتم: اگر آیتالله خمینی این مرجع محترم بیش از سایر مراجع عمل نکرده باشند کمتر عمل نکرده است».
بی شک رهبر نهضت موضعگیری به موقع کرده بودند: «این دولت که اصلاَ نمیتوان نام آن را دولت گذارد، قدرت ندارد که در برابر ملتها ایستادگی کند و اگر با من و شما معارضه نماید با ملتها نمیتواند معارضه کند. اگر آقایان ایران را اخراج کردند، دیگر آقایان که از ممالک دیگرند باید بایستند و به وظایف دینی خود اهمیت دهند».
سخنان جمشید اعلم خشم علما و طلاب و مردم ایران را برانگیخت و باعث تظاهرات گستردهای در شهرهای مختلف علیه او شد. حوزه علمیه و بازار شهر قم تعطیل شد و روحانیون و طلاب به همراه دیگر اقشار مردم به خیابانها ریختند اما رژیم بلافاصله دستور دستگیری، توقیف و زندانی کردن آنان را صادر نمود و موقتاَ قیام خاموش گشت. به دنبال این وقایع گرچه عده زیادی از روحانیون و طلاب در شرایط بسیار بد در زندانها و تبعید قرار گرفتند به طوری که آیتالله حسین غفاری در زندان کشته شد.
جمشید اعلم پس از انقلاب اسلامی دستگیر و زندانی شد و بنابر رأی دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گردید. او در طول عمر خود در کنفرانسها و سمینارهای بینالمللی علمی بسیاری در کشورهای فرانسه، ژاپن، برزیل و امریکا شرکت کرد و مقالات زیادی در زمینههای علمی از او به چاپ رسید همچنین یک جلد کتاب در موضوع گوش و حلق و بینی تألیف نمود.
منابع:پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،سایت راسخون