نقش اسدالله علم در دربار پهلوی؛
مردهزار چهره ی پهلوی
روز 19 آبان 1345 امیراسدالله علم به وزارت دربار منصوب شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1396/08/19
امیراسدالله علم از مشهورترین چهره های پهلوی
امیراسدالله علم فرزند محمد ابراهیم شوكت الملك بیرجندی، مشهورترین و مقتدرترین چهره دوران پهلوی دوم، به ویژه در سالهای 1340-1356 بود، كه چهار بار به وزارت ویك بار به نخست وزیری رسید. وی در سال1298 در بیرجند متولد شد؛ پس طی دوران كودكی وارد مدرسه شوكتیه در بیرجند شد ودوره مدرسه مزبور راپایان دادو علاوه بر دروس مدرسه در تعلیم حسن خط انشاء و ادبیات فارسی از معلمین خصوصی بهره گرفت وبرحسب تربیت خانوادگی سواركاری و تیراندازی را تعلیم دید وبه تهران انتقال یافت. در آن ایام پدرش از نزدیكان و معاشرین رضاخان پهلوی بود و طبعاً او نیز به دربار راه یافت و به تقاضای سن با ولیعهد كه تازه از اروپا بازگشته و دوره دو ساله دانشكده افسری را طی می كرد،آشنا وتدریجاً آشنا شد و برای ادامه تحصیل به دانشكده كشاورزی كرج رفت و دوره سه ساله دانشكده مزبور را پایان داد. در 1318 كه موضوع ازدواج ولیعهد با فوزیه مصری انجام گرفت او نیز به دستور پدرش با دختر قوام الملك شیرازی(خواهرشوهر اشرف پهلوی)ازدواج كرد.بعد از استعفای رضا شاه و خروج از ایران، امیر شوكت الملك از تهران به بیرجند رفت ولی امیر اسدالله در تهران باقی ماند و بیشتر وقت او دردربار سپری می شد وطوری با شاه جدید محشور و مأنوس شده بود كه در تمام جریانات دربار قرار داشت.
نکتههای عجیب و مبهم علم
در مطالعۀ احوال بازیگران عصر پهلوی، وقتیکه با شخصی مانند اسدالله علم روبهرو میشویم، نکتههای عجیب و مبهمی به چشم میخورد؛ از جمله این نکته که چرا با وجود پیشبینیهای او در مورد اوضاع آیندۀ کشور، مانند سقوط شاه و پیدایش انقلاب اسلامی، بهگونهای عمل میکرد که رژیم شاه را به سراشیبی تند سرنگونی سوق میداد؟ اسدالله علم در دوران وزارت کشور و بهویژه وزارت دربار، سبب تشدید و تسریع برنامههای انحرافی شاه، مانند حرص تسلیحاتی، باستانگرایی افراطی، هرزگی و بیبندوباری شاه، اشاعۀ فساد اخلاقی در جامعه، تضعیف روحانیت، و...، شد و گویی با نوعی شیطنت کودکانه، از خرابکاریهای خود لذت میبرد.علم و مخالفان رژیم
البته سیاست علم در نزدیك كردن مخالفان رژیم شاه به دستگاه حاكمیت طی زندگی سیاسی وی ادامه داشت. او میکوشید از راههای گوناگون، مخالفان را با رژیم همراه كند و برای نیل به این مقصود، با مخالفان رژیم و فعالان گروههای سیاسی، دیدارهایی را انجام می داد. در بعضی از موارد، این سیاست كارساز واقع می شد و او می توانست اعتماد بعضی از مخالفان را به خود جلب نمایدعلم و روشنفكران
اسدالله علم، طی زندگی سیاسی خود، بهویژه بعد از انتصاب به ریاست دانشگاه پهلوی در شیراز، با محافل فرهنگی و روشنفكران ارتباط داشت. او، كه یكی از مبلغان اصلی باستان گرایی در دورۀ پهلوی دوم بود، در زمان ریاست دانشگاه پهلوی، با نفوذ در محافل فرهنگی كشور، برای رسوخ تفكر باستان گرایی در درون دانشگاهها تلاش فراوانی بهكار برد. وی همچنین در میان اهل قلم و بهاصطلاح روشنفكران نفوذ كرده بود. عده ای از این اهل قلم و روشنفكران مانند رسول پرویزی و جهانگیر تفضلی در اوایل دهۀ 1340 ش وارد كابینۀ علم شدند و بعدها نیز ارتباط خود را با وی حفظ كردند و به كمك او به مقامهایی مانند وكالت و سناتوری رسیدند. گاه دامنۀ نفوذ اسدالله علم در میان روشنفكران تا آنجا پیش می¬رفت كه آنها را سرسپردۀ خود میکرد، بهطوریكه بعضی از آنها، كه اهل قلم بودند، مجبور می شدند طی مكاتباتی با علم، خواستار توجه و حمایت بیشتر او نسبت به خود شوند.اسدالله علم ریاست افتخاری و تشریفاتی چند مركز فرهنگی و اجتماعی را بر عهده داشت كه این مراكز با شبكۀ روشنفكران در ارتباط بود. یكی از این مراكز، لژیون خدمتگزاران بشر نام داشت كه سازمان غیررسمی بهشمار می رفت و در بعضی از نقاط جهان نیز طرفداران و سازمانهایی داشت. شاه این لژیون را در ایران به تقلید از الگوی خارجی آن تأسیس کرد. شاه خود را رهبر این لژیون منصوب كرد و اسدالله علم را به سمت نیابت ریاست عالیه خدمتگزاران بشر در ایران برگزید. رسول پرویزی قائممقام علم در این لژیون بود. بدینترتیب اسدالله علم تا پایان زندگی، ارتباط خود را با روشنفكران حفظ كرد و از وجود بعضی از آنها كه وابسته بودند به صورت دریچۀ اطمینان رژیم شاه بهره می گرفت.
علم و فعالیت های تبلیغاتی برای رژیم شاه
تلاشهای تبلیغی اسدالله علم به نفع خاندان پهلوی و شخص شاه طی دوران حضورش در صحنۀ سیاسی كشور، در خور ملاحظه است. نمونۀ بارز آن، دوران تصدی علم بر وزارت كشور در كابینۀ حسین علا است كه از فروردین سال 1334 تا فروردین سال 1336 ادامه یافت. اما فعالیت های تبلیغاتی علم در دوران تصدی وزارت دربار اهمیت بیشتری دارد. وی با تماس و ارتباط دائم با بنگاههای خبری و اطلاع رسانی جهانی، كه عمدتاً به امریكا و انگلستان وابسته بودند، میکوشید چهرۀ مثبتی از شاه ارائه دهد. علم برای این منظور هزینه های هنگفتی کرد. از جمله برنامه های تبلیغی او تماس با تهیهكنندگان فیلم در امریكا و اروپا بود تا از طریق برنامه های تصویری آنها بتواند سیمایی مطلوب از شاه ارائه دهد. علم برای تدارك چنین فیلمهای تبلیغاتی با اردشیر زاهدی، فرزند سپهبد فضل الله زاهدی، كه در واپسین سالهای سلطنت شاه، سفیر ایران در امریكا بود، همكاری میكرد.علم و تأسیس احزاب در ایران
اسدالله علم در تأسیس احزاب در ایران (1336) سهیم بود و در فرآیند «حزب سازی» پس از كودتای 28 مرداد 1332 همواره در كنار شاه قرار داشت. شاه، برای اینكه خود را طرفدار آزادی و دموكراسی جلوه دهد، در سال 1336، دو حزب «مردم» و «ملّیون» را بهوجود آورد. رهبری حزب مردم را امیر اسدالله علم بر عهده داشت و رهبری حزب ملّیون با دكتر منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت، بود. این دو حزب در ظاهر، رقیب یكدیگر بودند، اما در واقع هر دو مجری دستورات و فرامین شاه بهشمار میآمدند. با اندكی تأمل معلوم می شود كه هدف از تأسیس این دو حزب، چیزی جز تثبیت قدرت شاه و جلوگیری از تشكیل دستجات سیاسی و آزادیخواه نبود. شاه برای نیل به این خواستۀ خود از همان ابتدا روی اسدالله علم حساب ویژهای باز كرده بود. البته این اعتماد شاه به علم مؤثر واقع شد و علم تا آخر عمر در امر «حزب سازی» در كنار شاه بود. شاه با بهوجود آوردن این دو حزب ساختگی، بهویژه از اجرای قانون اساسی برای تشكیل مجامع و دسته های سیاسی سرپیچی كرد و از تأسیس احزاب سیاسی به شكل دموكراتیك و اجرای صحیح قانون، جلوگیری نمود. از سال 1336 تا 1343 فقط دو حزب مردم و ملّیون می توانستند در انتخابات شركت كنند. جالب اینجاست كه رؤسا و دست اندركاران هر دو حزب، رسالت حزب خود را خدمتگزاری بلاشرط به شاه و علت وجودی حزب را شخص شاه می دانستند. مردم ایران هم دیدند كه این دو حزب برای این تشكیل شدهاند كه یكی بگوید: البته صحیح است اعلیحضرتا و دیگری ندا در دهد كه اعلیحضرتا صد البته صحیح است. هدف هر دو حزب، فریبكاری و تظاهر به مردمداری بود، بهطوریكه نام حزب علم را، كه از زمینداران و مالكان بزرگ بود، حزب «مردم» گذاشتند و این كار جز عوامفریبی چیز دیگری نبود.در سال 1342، حزب «ایران نوین» تأسیس شد و بهجای حزب ملّیون در مقابل حزب مردم قرار گرفت و نظام دوحزبی با دو حزب «ایران نوین» و «مردم» تداوم یافت.
در میان بازیگران سیاسی دوران پهلوی، اگر بهدنبال كسانی بگردیم كه در كشاندن رژیم گذشته به ورطۀ سقوط، جایگاه درجه اولی داشت، بیتردید اسدالله علم در رأس آنها قرار دارد؛ زیرا او مروّج فساد و خودكامگی و مشوّق شاه در ریختوپاش ها و رویای عظمتطلبی بود و شاه را به راهی كشاند كه جز سقوط و تباهی سرانجامی نداشت و اینكه علم وصیت كرده بود یادداشتهایش ده سال پس از سقوط رژیم شاه منتشر شود، خود گواه دیگری بر آگاهی وی از سرنوشت محتوم شاه و رژیم خودكامۀ پهلوی است.
منابع:موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،راسخون